مهرالدین مشید
آیا ترامپ فشار بر پاکستان را تا برچیدن لانه های تروریستان ادامه خواهد داد
دو قطبی شدن مبارزه با تروریزم و پایان جنگ افغانستان
دیده شود که آیا ترامپ طلسم جنگ افغانستان را می شکند ویا این که مانند زمامداران پیشین امریکا جنگ افغانستان را ابزاری برای پیشبرد مبارزات انتخاباتی خود قرار می دهد. ترامپ هرچند در سخنرانی ریاست جمهوری خود از افغانستان نام نبرد و تحیلیل گران این را دلیل بی مهری او با جنگ افغانستان عنوان کردند؛ اما اعلان استراتیژی جنوب آسیا از سوی رئیس جمهور امریکا علاقمندی وی به اوضاع افغانستان تلقی شد. پس از آن به تعلیق افتادن کمک های امریکا، شامل ساختن پاکستان در فهرست خاکستری آی ام اف یعنی بانک قرضه دهی بین المللی، قطع کمک های ۳.۱ میلیارد دالری به امریکا در موازات تشدید فعالیت های آقای خلیل زاد بحیث نمایندۀ ویژه امریکا فشار هایی اند که تا کنون از سوی امریکا بر پاکستان وارد شده است.
این در حالی است که زمامداران پیشین امریکا به پاکستان بحیث شریک استراتیژیک پایدار به پاکستان نگاه می کردند و اهمیت راهبردی پاکستان برای امریکا سبب شده بود تا در برابر این کشور انعطاف پذیرتر عمل کنند و حتا در برابر سیاست های تروریست پرورانۀ آن تنها به انتقاد های تند اکتفا کردند و در عمل اقدامی جدی برضد پاکستان انجام ندادند. اسلام آباد هم که امریکا به قول معروف "ناخن افگار" یافته بود و می دانست که امریکا برای اکمالات نیرو هایش از طریق پاکستان که ارزان تر از مسیر روسیه است، به پاکستان نیاز اشد دارد. مقام های امریکایی هم هر از گاهی به وعده های میان تهی مقام های اسلام آباد گوش داده و با شانس دادن به اسلام آباد، محتاطانه عمل می کردند. مقام های امریکایی این احتیاط را دلیل نگرانی هایی عنوان می کردند که مبادا کنترول پاکستان از دست برود و اتوم آن به دست تروریستان بیافتد. زمامداران پاکستان بویژه نظامیان آن این مجبوریت امریکا را درک می کردند. از همین رو توانستند، خیلی ماهرانه واشنگتن را در طی سال های گذشته خوب بدوشند. هرچند در این مدت راوبط دو کشور پس از بمباران طیارۀ امریکایی و کشته شدن ۲۴ سرباز پاکستانی به تیره گی رفت و پاکستان در حدود یک سال راۀ تدارکاتی ناتو را از طریق کراچی مسدود کرد و ناتو ناگزیر شد تا با پذیرش هزینۀ بیشتر به اکمالات نیرو های شان از طریق روسیه اقدام کند. هرچند کشته شدن اسامه در پاکستان در کنار یک مرکز نظامی در هیبت آباد که تحت نظر و محافظت نظامیان پاکستانی به سر می برد، دیگر هیچ بهانه یی را در دست نظامیان پاکستان برای پنهان کردن شیطنت های شان باقی نگذاشت و امریکا دریافت که سرنخ نبرد با تروریزم در کجا و در دستان کی ها است. کشته شدن اسامه در پاکستان دیگر تمامی بهانه های مخفی کاری های اسلام آباد را افشا کرد و امریکایی ها درک کردند که عامل اصلی جنگ در افغانستان پاکستان است و تمامی رهبران مخالفان مسلح افغانستان در امنیت کامل نظامیان پاکستان به سر می برند. پیش از کشته شدن اسامه امریکایی ها آگاه بودند که شورای کویته و شورای پشاور که تحت نظر شدید نظامیان پاکستان به سر می برند و تمامی فعالیت های تروریستی را در افغانستان رهبری می کنند، از حمایت لازم اسلام آباد برخوردار هستند؛ اما باز هم اسلام آباد توانست تا با فریب های جدید به دوشیدن کاخ سفید ادامه بدهد و تا کنون از کمک های ۳۴ میلیارد دالری امریکا زیر نام مبارزه با تروریزم برخوردار شده است. هر از گاهی که فشار از جانب امریکا بر پاکستان افزایش می یافت. نظامیان پاکستان عملیات در مناطق قبایلی را آغاز می کردند و با خاک پاش دادن به چشم امریکایی ها به سرکوب گروههای مخالف خود می پرداختند و برعکس به تقویت گروههای طالبان که در افغانستان می جنگند، می پرداختند. این در حالی بود که پاکستان پول های کمکی امریکا را صرف پشتیبانی نظامی و مالی طالبان می کرد و هر روز پایگاههای آنان را در داخل و بیرون از پاکستان تقویت می کرد. زمامدارن پاکستانی چنان مقام های امریکایی ها را بازنده یافته بودند که فرستادن آنان دنبال نخود سیاه امری ساده بود. این بازی ها سبب شد تا امریکا به خواست حکومت های افغانستان در پیوند به پشتیبانی پاکستان از تروریزم از سوی کاخ سفید ناشنیده باقی بماند. در حالی که حکومت افغانستان بار ها اسناد موجودیت رهبران طالبان در پاکستان را برای اسلام آباد تسلیم کرد و اما این فهرست ها در مرز های زد و بند اسلام آباد و واشنگتن مفقود می شد. نه تنها این که حتا مقام های امریکایی به بیست سفر بی نتیجۀ حامد کرزی رئیس جمهوری پیشین و وعده های میان خالی اسلام آباد برای او توجه نکردند و آن را دست کم گرفتند. این رویکرد امریکایی ها سبب شد که حامد کرزی امریکا را شریک پاکستان در جنگ افغانستان بداند و بار ها گفت که صلح افغانستان از اسلام آباد و واشنگتن می گذرد. بازی های پیدا و پنهان واشنگتن واسلام آباد به حدی حامد کرزی را دلگیر و مشکوک گردانید که بالاخره با صراحت گفت، عامل اصلی جنگ در افغانستان امریکا و معامله های پشت پرده اش با اسلام آباد است و بالاخره رابطۀ او با واشنگتن به تیره گی گرایید.
در هر حال بازی های دوامدار سیاسی واشنگتن و اسلام آباد برمصداق بازی "موش و پشک" برضد افغانستان هفده سال را در بر گرفت و با حضور و خروج ببش از یک صد هزار نیرو های امریکایی در افغانستان نه تنها جنگ در این کشور کاهش نیافت؛ بلکه برعکس دامنۀ شورشگری در افغانستان گسترده تر شد وتروریستان تا دروازه های کابل رسیدند. بر بنیاد شماری گزارش ها مخالفان مسلح دولت اکنون بر بیش از پنجا درصد خاک افغانستان حاکمیت دارند. با اعلام استراتیژی جنوب آسیا نه تنها دامنۀ فعالیت طالبات کاهش یافت، برعکس شدت بیشتر یافت و مخالفان چنان نیرومند شده اند که مقام های امریکایی آنان راشکست ناپذیر می خوانند. چنانکه رئیس راهبرد و پالیسی فرماندهی امریکا اعلام کرد که یگانه راه برای پایان جنگ افغانستان مصالحه با طالبان است و طالبان در میدان جنگ شکست نمی خورند. این پیام از یک سو ارادۀ سیاسی و نظامی امریکا را در جنگ افغانستان متزلزل و شکست خورده به نمایش می گذارد و از سویی هم این گونه اظهارات بر جسارت های جنگی و حمله های تهاجمی، انفجاری و انتحاری آنان افزوده است و هنوز هم می افزاید. این سخنان مقام های امریکایی دو گونه گمانه زنی ها را دامن می زند، گمانه های نخستین این که امریکا در جنگ افغانستان شکست خورده و اظهارات عمران خان نخست وزیر پاکستان درست است که پس از قطع کمک های یک و نیم میلیارد دالری امریکا به ترامپ گفت امریکا درجنگ افغانستان ناکام ماندهاست و اکنون از بهر این ناکامی، اسلامآباد را مقصر میداند. او از امریکا پرسید که به جای اتهام بستن بر پاکستان باید این را بپرسد که چرا با وجود مستقر شدن ۱۴۰ هزار نیروی خارجی با پشتیبانی ۲۵۰هزار نیروی افغان و خارجی و هزینه کردن یک تریلیون دالر درجنگ افغانستان، طالبان نسبت به گذشته نیرومند تر شده اند. رئیس جمهور امریکا گفته بود که پاکستان پول های زیادی از امریکا بدست آورده و اما هیچ کاری برای امریکا انجام نداده است و این کشور از گروههای تروریستی حمایت می کند. گمانه های دوم این که جنگ امریکا در افغانستان هدفمندانه و استراتیژیک طرح ریزی شده بود و حالا به مرحله یی رسیده است که صف بندیهای تازۀ کشور های منطقه چون روسیه، ایران و چین در تبانی با پاکستان با توجه بر حمایت آنان از طالبان در برابر امریکا بادر نظر داشت اشتباهات امریکا و بازی های مرموزش در قبال داعش و سایر گروههای افراطی؛ مسیر راهبردی جنگ را عوض کرده است. هنوز آشکار نیست که چانه زنی های امریکا با طالبان در جهت منافع اش چقدر برای طالبان پذیرفتنی است؛ بویژه حالا که پای روسیه به میدان آمده و بازی بر سر تروریزم میان مسکو و واشنگتن شامل مرحلۀ جدید شده است؛ اما آنچه مهم است، این که مبارزه با تروریزم دو قطبی شده است.
این در حالی است که پیش از این وزیران دفاع و خارجۀ امریکا گفته بودند که جلوگیری از برتری جویی های اقتصادی چین و روسیه برای امریکا در اولویت قرار دارد تا مبارزه با تروریزم. حال عقب گرد امریکایی ها وتلاش های شان برای کشاندن طالبان به محور صلح پس از علاقمندی مسکو به طالبان و برگزاری نشست مسکو با اشتراک طالبان و تعیین خلیل زاد بحیث سفیر ویژۀ صلح، گویا نشان دادن چراغ سبز برای طالبان برای بازگشت آنان به سوی امریکا باشد. ممکن از همین رو باشد که تلاش های خلیل زاد و رفت و برگشت هایش به کشور های عربی و گفت و گو هایش با نماینده گان طالبان در دوحه همراه با ابهاماتی تلقی شده است و این ابهامات به گونۀ قطعی امتیازدهی های بیشتر برای طالبان را یدک می کند. از سویی هم از تلاش های چندین جانبۀ امریکا برای پایان جنگ افغانستان در کنار تعیین ضرب العجل شش ماه برای خلیل زاد، طوری برداشت می شود که امریکا برای پایان جنگ افغانستان ارادۀ قطعی دارد و این نشان دهندۀ آن است که ارادۀ سیاسی در امریکا برای پایان جنگ افغانستان جان تازه یافته است و هرچند پنتاگون و سیا از آن خوشنود نیست و تلاش های نقل و انتقالات مرموز شان برای مخالفان مسلح افغانستان را برای ادامۀ جنگ و بدست آوردن پول های زیاد ازاین جنگ در خطر می بییند. اظهارات مقام های ارشد امریکایی برای صلح و پایان جنگ و سفر های مقام های ارشد آن به کابل ادامۀ تلاشهای حکومت رئیس جمهور ترمپ برای پایان دادن جنگ در افغانستان میباشد. چنانکه هدف سفر چندی پیش هیآت کانگرس امریکا به کابل طوری تلقی شد که افغانستان از یک سو به لحاظ سیاسی با حیثیت و پرستیژ امریکا گره خوردهاست و از طرفی هم دیگر از لحاظ اقتصادی یک جنگ هفده ساله را با هزینههای فروان تحمیل کرده نمی تواند. از این رو رئیس جمهور امریکا میخواهد که به هر طریق ممکن به این جنگ پایان بدهد. امریکا میخواهد که در پیوند به صلح و در رابطه به حل مسایل سیاسی افغانستان بویژه انتخابات ابتکار عمل را به دست بگیرد.
حال توپ صلح و جنگ افغانستان در پیش پای ترامپ قرار دارد و جنگ طولانی امریکا در افغانستان چون کابوسی بر روان مردم امریکا سنیگینی میکند. این در حالی است که او انتخابات پیش رو در امریکا را نیر در انتظار دارد و بعید نیست که برد و باخت انتخابات برای ترامپ را جنگ افغانستان رقم می زند. در این میان آنچه مهم است، این که ترامپ دریافته است که جنگ افغانستان از کجا کلید می خورد و کی ها این جنگ را تمویل و تروریستان را تمویل و رهبران آنان را در مکان های امن نگاه کرده است. بویژه این که ترامپ فهمیده است که پول های امریکا از سوی نظامیان پاکستان نه برای مبارزه با تروریزم، بل برعکس برای تقویت تروریستان به کاربرده شده است. این به معنای آن است که ترامپ با سیاست های دو پهلو و گرگ ومیش با پاکستان بدرود گفته و شاید دریافته است که برقراری روایط نیک با هند رقیب پاکستان هرنوع رابطه با اسلام آباد را منتفی کرده و گزینۀ بهتر و جانشین خوب تر است. ار این رو بر افزایش فشار های خورد کننده بر پاکستان ادامه خواهد داد و افزایش فشار بر پاکستان تا برچیدن بساط تروریزم ولانه های امن تروریستان در پاکستان یگانه و آخرن گزینه برای پایان جنگ و تامین صلح در افغانستان است. هنوز که ترامپ آخرین فشار ها بر پاکستان و ضربه های اصلی بر بدنۀ تروریزم را تروریزم را وار نکرده است. این در حالی است که این گونه ضربه ها دندان های تروریست پرور پاکستان را می شکند و پاسخی روشن و شکننده بر حرف های عمران خان است که گفت، پاکستان بر بنیاد منافع خود عمل می کند و نه به خواست امریکا. این سخنان نخست وزیر پاکستان به گونۀ غیر مستقیم دست برنداشتن این کشوراز حمایت تروریزم و در ضن به چلنج خواستن رئیس جمهور امریکا است. حال دیده شود که ترامپ پس از این چه فشار های خورد کننده بر پاکستان را وارد خواهد کرد و تنها افزایش فشار و جدید ترامپ برای افزایش فشار پاکستان سرنوشت نبرد با تروریزم و جنگ افغانستان را حتا در میز گفت و گو ها با طالبان تعیین می کند و بس. امید است که ترامپ با درس گرفتن از زمامداران پیشین امریکا از هرنوع عقب گرد از رویکرد های کنونی اش برضد پاکستان خودداری کند تا به جنگ افغانستان نقطۀ پایان بگذارد. یاهو
'