م. نبی هیکل
روزنه امید:
دومین کنگره مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان
دومین کنگره مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان که به تاریخ ۲۷ اکنوبر ۲۰۱۸ در زوایندریخت هالند تدویر گردید ادامه تلاشهایی است که برای اتحاد روشنفکری صورت میگیرد. بیمورد نیست که آن را بحیث ( روزنه امید) بنامیم. چنین ادعا در محراق توجه این مقاله قراردارد. این مجمع بعد از تاسیس در ۲۰۱۲ در اتحادیه اروپا ثبت گردید و مقر آن در فرانسه قراردارد.
بنده افتخار شرکت در این کنگره را داشتم وبا احساس متمایز از هر گردهمآیی دیگر که در درازای سالیان متمادی (۲۰۰۴- تاکنون) در آن ها شرکت داشته ام، تاپایان سخن باقیماندم. تمایزات این کنگره را پس از یک مقدمه کوتاه در مورد مساعی روشنفکران افغان برای اتحاد نیروهای روشنفکری بیان خواهم کرد. اما اجازه دهید نخست به مساعی جامعه روشنفکری برای اتحاد روشنفکران و دستآوردهای آن بپردازم تا در روشنایی آن تمایزات مورد بحث صراحت و برجستگی بیشتر یابند. بنابرآن نخست بر مساعی اتحاد روشنفکرانه در گذشته مکث مینمایم و عمدتآ بر دشوپاریهای کلیدی توجه مینمایم و پس از آن به تمایزاتی میپردازم که این مجمع را از سایر سازمانها متمایز میسازند. و در پایان اندکی بر آنچه مکث مینمایم که این تمایزات در آنها میتوانند بازتاب یابند.
نگهی به گذشته
رو شنفکران افغان در داخل و بیرون از کشور حد اقل در ۱۷ سال گذشته مساعی زیادی را برای اتحاد روشنفکری انجام داده اند. نتایج این مساعی خستگی ناپذیر که هدف اتحاد روشنفکری را دنبال میکردند بیشتر به انقسام بیشتر جامعه روشفکری به احزاب و گروپهای فکری گردید. گوناگونی فکر ی بدون شک مفید و بیانگر غنای فکری جامعه است هرگاه این گوناگونی دارای سه خصیصه آتی باشد:
۱. به تشتت نیروی روشنفکری و اجتماعی(بر مبنای تعصبفکری و گروپی) نیانجامد.
۲. به کار مشترک برای تحقق اهداف مشترک بیانجامد.
۳. بر اساس اصول انسانی مبتنی باشد.
اما این مساعی تاکنون نتوانسته اند(۱) به ایجاد یک سنگر متحد ملی بیانجامد.(۲) نتوانسه به توافق بر اصول مشترک بحیث اساس اندیشه و کار مشترک بیانجامد در حالیکه این چنین اصول در درک عامه وجود دارند.
سوال اساسی که همواره در برابر هر روشنفکر متعهد قرار داشته به آن سوالی همانند است که میپرسد:
چر ا حکومت (وحدت ملی) با حمایت مالی، نظامی، لوژیستیکی، استخباراتی و تحارب مسلکی متحدان بین المللی و متحدان داخلی و با داشتن ۳۵۰ هزار نیروی مسلح نتوانسته امنیت داخلی و خارجی اتباع و شهروندان کشور را در برابر تهدیدات داخلی و خارجی تامین نماید؟
جامعه روشنفکری افغانستان در داخل کشور و در دیاسپورا به سوال همگون روبرو است. زمان آن است که این سوال اساسی را در برابر خود و سایر روشنفکران افغان قرار دهیم. این پرسش بصورت طبیعی متوجه آن عده روشنفکرانی است که: درد هر هموطن ستمدیده و جامعه جنگزده و زخمی خود را نه تنها احساس میکنند بلکه آماده اند خود را برای نجات آن غرق شده ای وارد آمواج بحر گردد که میخواهند نجات دهند. بر اساس همین دلیل اصطلاح ( روشنفکران متعهد ملی) را این سوال مورد خطاب قرار میدهد. غیر عاقلانه خواهد بود از آن جامعه ایی که ما را در دامان خود پرورده واما در حال غرق شدن است بپرسیم برای ما چه کرده است و یا چه میتواند انجام دهد. بدون شک آنها مانند والدین نقش خود را در برابر فرزندان خود اداکرده اند.
سوالی که از هر روشنفکر و از هر سازمان و گروپ روشنفکری باید پرسید این است که چرا روشنفکر ان متعهد ملی با و صف درک این نیاز و اراده برای ایجاد یک سنگر ملی نتوانسته اند به چنان اتحادی دستیابند که به سنگر مستحکم ملی دفاع از جامعه ستمدید و زخمی و منافع آن مبدل گردد؟
تعدادی ممکن است استدلال نمایند که کار ایجاد چنین یک سنگر در شرایط کنونی زمانگیر است. این پاسخ غیر مسوولانه و فریبده است زیرا ۱۷ سال شاهد تولد سازمانهای متعدد در عرصه ملی و بین المللی بوده ایم. ما شاهد تشکیل سازمانها، ایتلافها و جبهه ها بوده ایم در حالیکه نتوانسته یک پلاتفورم مشترک را برای کار مشترک جهت تحقق اهداف مشترک ایجاد نماید. با چنین پاسخ آماده و کلیشه ایی جلو تفکر انتقادی رابرای دریافت راه های حل سد مینماییم.
اجازه دهید صادقانه با دشواریهای اندیشه و برخورد خویش برخورد نماییم هرگاه واقعآ به هدف اتحاد روشنفکری جهت( کار مشترک بر اساس اصول مشترک برای تحقق اهداف مشترک) صادق هستیم.
از نظر نگارنده این دشواریها مساعی برای چنین یک مامول را با دشواریها روبرو ساخته اند.
دقایقی توجه شما را به دشواریهای موجود در اندیشه و برخورد روشنفکرانه معطوف میدارم.
دشواریهای اندیشه و عمل
برای سالهای دراز نه تنها در مساعی برای اتحاد نیروهای ملی و مترقی سهیم بودم بلکه روال این مساعی را از نزدیک دنبال کرده ام. این دشواریها اگر بر همه آشکار نیستند بر اکثریت آشکار اند زیرا آنها در کار اتحاد روشنفکری این دشواریها را تجربه کرده اند. این دشواریها را بر میشمارم:
۱. دشواری میتدولوژیک: دشوار نیست بدانیم که اراده کار مشترک برای هدف مشترک مستلزم توافق بر اهداف مشترک است نه بحث بر تصفیه حساب های گذشته. این تنها دشواری کار نیست.
مشکل دیگر این است که ما همواره اتحاد را به دلایل مختلف از زمره نفوذ قومی و امکانات فردی دور افراد و شخصیت ها شکل داده ایم.
مشکل سومی فقدان یک چهارچوب واحد است تا همه با تفاهم و توافق به دور آن چهارچوب متحد گردیم. این چهارچوب اصول اساسی، اساس اندیشه و عملکرد را برای کار مشترک جهت تحقق اهداف مشترک تشکیل میدهد و اساس اجماع رابرای هر فرد و دسته علاقمند بوجود میآورد.
مشکل بعدی تفکر سنتی در مورد سازمانهای سیاسی و کار برای ایجاد و مدیریت آنها است. مساله وفاداری به شخصیت یا به اصول اعتقادی به سازمان بحیث موجود زنده مثالهای این موارد اند.
۲. تعصبفکری: یعنی حساسیت در برابر افکار دیگران و دیگر اندیشی. این تعصب در نرم ترین و عادی ترین شکل آن به شکل تفکر گروپی (group think) وجود دارد. بر اساس این بیماری فکر ما و راه حل ما بهتر از سایر افکار است. به یاد داریم که اتحاد خانواده های چپ فکری در نتیجه این تعصب با دشواری روبرو اند. مساعی اتحاد نباید علاقمندان به اتحاد و کار مشترک برای تحقق اهداف مشترک را به دلیل تعصب فکری بیرون از پروسه نگهدارد.
۳. تعصبگروپی: تعصب گروپی با تعصب فکری همدوش عمل میکند اما از همدیگر قابل تفکیک اند. در این نوع تعصب بر تری گروپ در محراق ادعا قراردارد. تمایلات اتنو سنتریک و گروپگرایی مثالهای این مورد اند.
۴. فقدان تخصصگرایی: تحصصگرایی بی عیب نیست اما سودمندیهای فراوان دارد. ما باید از افغان جامع الکمالات به افغان متخصص گذار نماییم. تخصصی ساختن کار حتی در سازمانها به شایسته سالاری و تفسیم سالم ارزشها میانجامد.لازم است به اهمیت و نقش کلیدی (مصلحتکاری) در فرهنگ افغانی و در کار سازمانی توجه نماییم. زیرا مصلحتکاری به کار تخصصی زیانمیرساند و بخصوص با اخلاق تخصصی در مغایرت قراردارد.مصلحت گرایی در معنای ملاحظات باید قابل تبریه باشند. تجربه کاری مناسب نیز تخصص پنداشته میشود.
رفع دشواریهای نامبرده بدو ن گذار فکری ممکن نیست. این گذار عبارت است از گذار از شیوه تفکر و عملکرد معمول و مروج به شیوه تفکر و عملکرد انتقادی.
منظور نگارنده از شیوه تفکر و عملکرد معمول و مروج همان شیوه ای است که مشخصه های آن را تعصبفکری، تعصبگروپی، عدم تخصصگرایی و فقدان تفکر انتقادی میسازند. شیوه تفکر و عملکرد اتنقادی درست در نقطه مقابل آن شیوه قراردارد.
تمایل نیرومند شرکت کنندگان کنگره این امیدواری یا به بیان بهتر ارداه تحقق چنین گذار را بیان مینمود. این احساس و اراده را در تمایزاتی میتوان یافت که آنها را هم اکنون بر میشمارم.
۱. اراده مشهود برای باز سازی و خود سازی ( مجمع دانشمندان و متخصصان افغان) : کنگره با صراحت و قاطعیت ابراز داشت تا مجمع را از نظر کمی و کیفی وسعت بخشد. مجمع نقش هرچه فعالتر و کلیدی را در دریافت راه های حل به دشواریهای موجود و مدیریت امور ایفا خواهد کرد. تفکر انتقادی و تمایل نقد پذیری در میان اعضای کنگره متبارز بود.
۲. مجمع یک سازمان تخصصی است زیرا دانشمندان و متخصصان افغان را از سراسر اروپا و از داخل افغانستان در خود متحد ساخته است. مجمع به احتمال زیاد نه تنها مرجع باصلاحیت تولید فراورده های علمی خواهد بود بلکه به منبع پراسیس و اشاعه آگاهی و نسخه های پالیسی و کتب درسی نیز مبدل خواهد شد.
۳. شرکت ده ها دانشمند و متخصص به شمول استادان افغان که در پوهنتونهای اروپایی تدریس مینمایند و شرکت دانشمندان خارجی در کنگره بیانگر یک حقیقت انکار ناپدیر است که علاقمندی و فداکاری دانشمندان و متخصصان افغان را برای کار مشترک جهت تحقق اهداف مشترک با صراحت بیان میکند. رهبری مجمع و اعضای آن در پنجسال موجودیت مجمع همه ی مصارف مالی را خود متقبل شده اند. استقلال فکری و اقتصادی و خصیصه تخصصگرایی مجمع اساس خوبی رابری ایجاد اعتماد سیاسی تشکیل میدهد. این دو خصیصه مجمع د انشمندان و متخصصان افغان را از سایر سازمانها متمایز میسازد.
نمیتوان نادیده گرفت که کار کنگره دشواریهایی داشت که برخی از آنها ناشی از ناگزیری و برخ دیگر ناشی از اعتیاد بودند.
تمایزات یاد شده باید در اسناد و مدارک مجمع و در عمل باید بازتاب یابند. این تمایزات در موارد آتی باید بازتاب یابند:
۱. اساسنامه مجمع دانشمندان و متخصصان افغان
۲. مرامنامه مجمع: مرامنامنه مجمع باید بر یک منشور ملی بنا گردد تا بتواند کار مشترک را بر اساس آن منشور با سایرین برای تحقق اهداف مشترک بنا نهد.
۳. برنامه عمل: برنامه عمل اهداف مجمع و متحدان آن را بصورت علمی و عملی تعریف مینماید که بتواند قابل سنجش و کنترول باشد و کار ارزیابی و پاسخگویی را بر هریکی سهل سازد.
خیلی دارای اهمیت است تا برنامه عمل اهداف علمی و مدنی و سیاسی مجمع را به مبارزه سیاسی و مبارزه سیاسی را به اهداف مردمی تبدیل نماید. هدف نهایی دانش و تخصص عبارت از ایجاد تغییر مثبت در حیات انسان است و این هدف مستلزم مداخله و نقض فعال است نه بی تفاوتی.
برای شورای رهبری مجمع و همه ی آنانی که برای مردم خود صادقانه و با تعهد ملی می اندیشند در این کار سترگ ملی موفقیت و استقامت آرزو مینمایم.
پایان