هدايت حبيب

 

ماموریت حکمتیار در افغانستان چیست؟

آقای گلبدين حکمتیار که مردم کابل به اولقب راکتیار را داده اند، دراین روزها در ولسوالی خاک جبار ولايت کابل، طی سخنرانی خويش، اظهارات عجیبی داشت، که به بعضی از نکات آن مکث  می شود:

۱ـ وی گفت: "رییس جمهور آینده افغانستان کسی خواهد بود که حزب اسلامی از او حمایت کند." این سخن او بجز تبلیغات ميانتهی چيز ديگری نیست. زيرا اگر این اظهارات وی مقرون به حقيقت می بود، درآن صورت او جز خود هیچ کسی ديگر را مستحق کاندید رياست جمهوری نمی دانست. بخاطری که برای جناب حکمتيار رسيدن به قدرت عشق سيری ناپذير اوست واز آن هیچ وقت منصرف نخواهد شد.

 ۲ـ ايشان بيان نمودند "جنگ به نفع وطن نیست" اما در وقت اظهار اين مطلب فهميده نمی شود که حافظه ی او از فعاليت بازمانده و يا وجدانش هم خيانت می کند؛ آیا ۶ هزار راکتی را که به شهر کابل شلیک کرد و طوری که گفته می شود بیشتر از ۷۰ هزار همشهریان کابل را شهید ساخت، به ذهنش تداعی نمی شود؟ در دوران به اصطلاح جهاد اعضای حزب او مخالفانشان را به مجرد دستگیری تيرباران می کردند. ولی او در این اواخر طی مصاحبه چنان اظهار بی خبری کرد که گويا مورچه ای هم از دست او و باند تروريستی وی که زمانی نام آنها را اطفال می شنيدند، لرزه به اندام شان بوجود می آمد؛ آزار نديده است.

 این مکر و حیله ای او به این می ماند که او فکر می کند مردم افغانستان مومیایی شده اند و گذشته را هرگز بیاد اورده نمی توانند.

اکنون پرسشی در ذهن مردم ایجاد شده است که نقش کنونی حکمتیار چیست؟

مردم افغانستان گذشته های دور او را هنوز فراموش نکرده اند؛ درست زمانی که وی محصل دانشکده ی انجینری دانشگاه کابل بود؛ چگونه سیدال سخندان دانشجوی دانشگاه کابل را شهید ساخت؛ چگونه توسط مولانا شفيق موسس اصلی سازمان "اخوان المسلمين" و نخست وزير واپسين سلطنت محمد ظاهرخان از زندان رها گرديد؛ سپس چگونه از زير بارهمه جنايات مرتکب شده اش از کشور فرار کرد و به دامن سازمان جنايت پيشه ی آی، اس، آی، پاکستان پناه برد. چگونه از طريق آن دستگاه جهنمی به سازمان "سيا" معرفی گرديد و در دهه هشتاد ترسايی ايالات متحده امريکا بيشتر از ۶۰ درصد کمک های مالی، اقتصادی و نظامی را بشمول راکتهای استنگر به تنظيم حکمتيار می کرد؛ کمتر از ۴۰ درصد ديگر را برای تمام تنظيم های خونآشام ساخت پاکستان می نمود.  یعنی او از همان عنفوان جوانی با امریکا و پاکستان و سازمانهای استخباراتی آن دوکشور در رابطه بود.

 

حال مردم حق دارند بپرسند که وظیفه ی کنونی او چه خواهد بود؟

زیرا همین که یک آمریکایی وظيفه سپرده شده را مطابق برنامه داده شده انجام داده نمی تواند و یا جیبش از پول های بادآورده و يا فروش مواد مخدرافغانستان پر می شود، آمریکایی دیگری به جایش قرار می گيرد. مثالش وزارت مالیه است. حال نقش کنونی حکمتیار درانجام وظايف تفويض شده ی سازمان "سيا" و " آی. اس. آی" چیست؟ آيا جای جمعيت اسلامی را در دولت بدنام غنی ويا نقش بزرگتری را در دولت آينده ای که خليل زاد امريکايی اصل "افغان تبار" (!) مثل درامه  "بن" آلمان بوجود خواهد آورد، احراز خواهد کرد و در پروسه تشکيل حکومت تک قومی مهره های کمبود را تکميل خواهد نمود. زيرا آقای حکمتيار بنابر خصلت شئونيستی که دارد نه تنها با تاجیک ها؛ بلکه درمجموع با عموم فارسی زبانان از نظر زبان مخاصمت داشته و تا قدرت دارد نفاق می افگند.

همچنان وی با هزاره ها نيزدر تفسير مذهب (تسنن و تشيع) عقده های چرکين دارد، خصومت خلق می کند وميان مسلمانان هردو مذهب نفاق می افگند.

واما پاسخ به پرسش ذکر شده که وی پس از اين چی نقشی را درحکومت موجوده و نظام بعدی افغانستان بازی خواهد کرد؛ جواب آن فقط در ارشيف دفاتر"سی.آی. ای" و " آی. اس. آی" ثبت و ضبط بوده و بس. هر وظيفه ای را که آنها دهند، حکمتيار بحيث يک کارمند در رديف "اجنت" انجام خواهد داد.

 

 

   


بالا
 
بازگشت