سنجر غفاری
بسوی دیالوگ و مصالحه
امآ با کی؟
بدون شک مصالحه عبارت از عقدی که به موجب آن طرفین تراضی و تسالم کنند بر تملیک چیزی به کسی هم از عین یا منفعت یا اسقاط دین از کسی یا اسقاط حقی از کسی و جز آن ، و رجوع به صلح شود و یا بعباره دیگر آن: مصالحه کردن ، بخشیدن و صلح کردن است. وقتی بسوی آشتی و صلح میخواهیم گام بگذاریم ،سازش باید نمود، آشتی کردن یعنی سازش کردن است باید بدانیم که باکی و چرا ؟اکنون ضرورت می آفتد تا بدانیم که جنگ چیست ، فراموش نکنیم که صلح و جنگ ویا جنگ و صلح دو واژه ای باهم متضاد هستند. جنگ حقیقت همیشگی تاریخ است ،صلح تنها یک متارکه موقت جنگ است، پس جنگ اصل است و صلح فرع. آیا میتوان جنگ در کشور ما را بدون چون و چرآ چنین تعریف داد ؟ جنگ : تحمیل اراده سیاسی یک کشور به کشور ویا کشور های دیگر با استفاده از قوه قهریه است ، ویا جنگ تجلی سیاست است و سیاست نیز قوه تدبیر وتیز هوشی نیروها در جهت گیری به سمتی خاص ، بنابراین جنگ ابزار سیاست محسوب می شود، یا به بیان دیگرجنگ دستاویز سیاست است و خلاصه جنگ ریسک کردن برسر زندگی انسانهاست، انچه صلح می اندوزد،جنگ برباد می دهد ، و آنچه را که جنگ پیروز بدست می آورد، درصلح دست نیافتنی است ، یعنی جنگی که حاصلش پیروزی و صلح پایدار باشد، وسیله رسیدن به دست نیافتنی ها است. جنگ یک میکانیزم تعدیل و تصفیه است که میتواند تعادل بین سیاست و صلح را برقرار نمائید ، بدین اساس در کشور ما و سرنوشت ملی چنین تعادلی را مشاهده میکنیم ؟
واقعیت این است که مردم وکشور ما مزایای جنگ سرد و گرم را چشیده اند و متقبل قربانی های طاقت فرسا و بی نهایت ظالمانه و تحمیلی همچون جنگهای داخلی ، خارجی ، اشتراک تعدادی از کشورهای درگیرجنگ ، جنگهای محلی، منطقوی، جهانی ، بلند مدت نامحدود، تاکتیکی، نامنظم یا چریکی،جنگ طراحی شده همانند امروز را که طالبان در مرکز توجه همه اشتراک کننده گان این سناریوی همچون سنگی آفتیده از آسمان در جغرافیای ما ( تروریزم بین المللی) نامگذاری شدند، اکنون شاهد آن هستیم که پس از هجوم نظامی وتشکیل اتحاد مشترک چندین کشور قدرتمند جهانی وسرنگونی امارات اسلامی طالبان ، پس ازگذشت هجده سال خونین و مصیبت آفرین قرن، اجزای عمده و متشکله ای تروریزم بین المللی ، با کشته شدن چند فرد محدود ای که جهانگیر شده بودند( بن لادن و ملامحمد عمر) طالبان یک نیروی سیاسی مطرح در سرنوشت این جنگها قرارگرفته است ؟ جنایات نابخشودنی ، قتل عام هزاران تن از فرزندان بیگناه مردم غیر نظامی ما، شامل اطفال ، زنان و پیرمردان ، که پارچه های بدن و و خون های شان هنوزهم تازگی دارد، چگونه فراموش هزاران خانواده داغدار مردم افغانستان شده باشند؟ هزاران تن از فرزندان مردم ما درقوای مسلح ،در جنگ با تروریزم بین المللی قربانی شده اند، میشود تا فراموش نمود و مرحم بر سوز و گدازسینه های پدران ، مادران ، بیوه زنان و لشکر عظیمی از یتیمان در این جغرافیای سرخ گذاشت ؟
مردم ما واقعآ صلح میخواهند و در استقبال یک صلح واقعی قرار دارند ، صلح را همچنان ایکه نفس می کشند نیازحیاتی بقای خانه ای مشترک و نسل آینده خویش می دانند ،از جنگ نفرت دارند و جنگ را:اعمال قدرت مسلحانه کشور ها علیه یکدیگردر خانه مشترک شان دانسته و تشخیص دارند، تشویش ملی این است که مصالحه و جنگ هنوزهم راه تحمیل وسازش با تروریستان را درسرنوشت ملی وکشوری شان دنبال می نمائید ؟میکانیزم اساسی رسیدن به صلح ، پایان بخشیدن به این جنگ( یا حقیقت همیشگی تاریخ ) را نمی توان در وجود طالبان با رفتن به تضروع بسوی حمایتگران منطقوی و بین المللی این افزار همگانی اهداف استراتیژیک شان در کشور ما و منطقه پایان بخشید، نیاز عمده این است تا: تآمین کامل امنیت پایتخت کشور( پاکسازی از وجود انواع مختلف افراد مسلح تنظیمی و غیره ) خلح سلاح عمومی ،مبدل شدن پایتخت کشور به شهر آرامش واقعی انسانی ، تحکیم حاکمیت قانون و دسپلین جدی شهرداری، تصفیه و تلاشی خانه به خانه ، جمع آوری اسلحه و گشایش جاده های عامه بروی مردم،تضمین و تحکیم قانونیت در همه سطوح حیات اجتماعی ،اقتصادی ، حقوق مدنی مردم بوسیله گارنیزیون باصلاحیت و قدرتمند، تحت مدیریت کادرهای مسلکی و تخصصی ،تقویت و تکمیل کادر های مسلکی نیروهای استخباراتی ، کشفی ، اطلاعاتی، تشکیل اداره واحد تحلیل و تجزیه اطلاعات و هماهنگی نیروهای متذکره ،ترتیبب ، تنظیم و عملی نمودن عملیات های هوائی ، توپچی و راکتی بالای مراکزتجمع، مخفیگاه های سلاح ومهمات ، راه های اکمالاتی و کاروان های گشت زنی تروریستان در سرتاسر کشور با تشریک مساعی نیروهای مسلح کشور وقوت های بین المللی ، یکی از عوامل عمده واساسی ضربه وارد نمودن به مورال جنگی ، ضعیف سازی ماشین جنگی تروریستان این وسیله اهداف بیگانگان می باشد . نیاز عمده زمان این است تا تثبت و تفکیک نیروهای سیاسی کشور که در مخالفت و یا حمایت از تروریستان و سرویس های استخباراتی کشورهای حامی تروریستان منجمله همسایه های کشور قرار دارند صورت بگیرد،تا عنصر اساسی میکانیزم رفتن بسوی دیالوگ با مخالفین را تثبیت نمائید ، چنان هویدآ است که یکعده از نیروهای سیاسی کشورهم با نظام و همچنان با طالبان سرسازش و آمیزش دارند ، باید مواضع نیروهای سیاسی درزمینه ای سرنوشت ملی و منافع اولیای کشور کاملآ روشن باشد که متآ سفانه چنین نیست ، باوجود این نقیصه اساسی و قابل دقت ، نقش و مسولیت های اساسی شورای عالی صلح کشور درزمینه ای تعریف واضع از مخالفین آرامش ملی ، تفکیک ایشان با تروریستان بین المللی که شامل لیست سیا سازمان ملل متحد هستند روشن نیست، اگر طالبان را مخالفین سیاسی نظام می دانند؟ ، پس تروریستان بین المللی دراین جنگ کیست و کجا شدند ؟ ـ براساس تعریف علمی و منطقی جنگ و صلح که در فوق بر آن اشاره نمودیم چگونه میتوان به جنگ موجوده در کشورما تعریف پیدا نمود و براسا س آن برنامه سازی رفتن به دیالوک و مذاکره ، مصالحه وصلح رابدیل جنگ وانمود ساخت ؟، در حالیکه وزارت خارجه ایالات متحده امریکا نیز چنین تلاش های را عملآ با طالبان ای که از نظرشان تروریستان بودند دنبال می نمایند،این سوال ارتباط می گیرد به اراکین بلند رتبه ای کشور به خصوص سرقوماندان اعلی که مسولیت دارند و فرمان صادر نموده اند تا کمسیون های مشورتی صلح با مخالفین را که اگر طالبان هدف شان باشد موظف نموده اند، فراموش نکنیم که ایالات متحده امریکا ومتحدین ،تعهد دارند و خود اعلان مسولیت پذیری ورعایت از قانون اساسی ، احترام به اراده ملی مردم افغانستان برمبنای ایجاد ، تحکیم و رشد نظام دموکراسی ، استقرار حاکمیت قانون در کشور ،با حفظ و رعایت ازتمامآ قوانین ملی و بین المللی درخانه ای افغانها به منظورنابودی پایگاه های تروریزم بین المللی حضور دارند، بدین منظور لازم است تا پیشگام شدن در پروسه آغاز و تکمیل یک میکانیزم ملی ، شناخت و تفکیک مخالفین نظام با تروریستان طالب و داعش را خود عهده دارشده باشید، اینجا مشاهده می گردد که صلح با طالبان ، مسلح و آشتی ناپذیرشامل اراده ملی و تصمیم اکثریت قاطع مردم افغانستان نبوده و باعث ایجاد ترس ووحشت از برگشت دوباره امارت اسلامی طالبان برسرنوشت ملی میباشد که پاکستان، سعودی،امریکا و انگلستان بر بنیاد اظهارات خانم بوتو صدراعظم فقید پاکستان در ایجاد هسته های طالبان نقش عمده داشتند و بعدآ برای سرنگونی شان متوصل به اقدامات جدی نظامی گردیدند و اکنون بسوی آشتی و برگردانیدن ایشان بادیدگاه و اندیشه غیر قابل قبول برای دردمندان ملی که قربانی شدند می باشد، واقعیت این است که طالبان امروزی همان طالبان هجده سال قبل نیستند،نیرومند ترازآن زمان رشد و پرورش شدند، اکنون از حمایت همه کشورهای منطقه به منظور رسیدن به اهداف استراتیژیک علیه همدیگرخویش برخوردارهستند ، پس چگونه میشود تا با طالبان از موضع ضعیف و فاقد یک استراتیژی با مهره های آزمایش شده دیروزی که هجده سال علیه اهداف تروریزم و طالبان با حمایت متحدین ضد تروریزم ناموفقانه در تعاملات سهیم بودند و نتیجه اش موجودیت انواع مصیبت های ملی ، تشدید ناباوریها،فساد گسترده اداری، قانون ستیژی های مسلحانه و ضد منافع اولیای کشور، نبود یک نظام قوی مرکزی که توان مقابله با این نابسامانی هارا داشته باشد، و بلاخره انواع پرابلم ها و چالش های موجوده که همه ای مردم از آن رنج می برند و روزانه لااقل بیش از سه صد تن ازفرزندان شان راقربانی مظالم جنگ و تروریزم می نمائیند چگونه باید انتظارداشت تا آغازیک پروسه و دیالوگ ( با کی ها ) که بتواند این کشتی خونین و شکسته ای سرنوشت ملی مردم افغانستان را ازطوفان اهداف تحمیلی همگانی در جنگ و بازی استخباراتی منابع و منافع بازیگران و سهمداران جنگ با تروریزم بین المللی نجات بدهند؟
کنم مصالحه یکسربه صالحان می کوثر.
به شرط آنکه نگیرند این پیاله زدستم .
سنجر غفاری