مهرالدین مشید

 

کنفرانس شورای علمای اسلام در مکه می تواند،  نقطۀ عطفی در روند صلح افغانستان باشد؟

 

نشست  دو روزۀعلمای جهان اسلام پیوند به روند صلح افغانستان، در عربستان سعودی از سوی سازمان کنفرانس اسلامی  به میزبانی این کشور برگزار شد. هدف از برگزاری این کنفرانس بحث روی صلح افغانستان و جستجوی راه حل ها و ترغیب طالبان برای اشتراک در گفت و گو های مستقیم با حکومت افغانستان است. موضوع محوری این نشست دو روزه بحث پیرامون روند صلح افغانستان است. این سازمان در دعوتنامه یی که به علمای دین فرستاده است، گروههای مسلح درگیر در جنگ افغانستان را هراس افگنان خوانده و از آنان خواسته تا جنگ شان را در افغانستان متوقف کنند. در بخشی از این دعوت نامه آمده است که پیشرفت ها و توسعه در افغانستان به دلیل فعالیت های خشونت آمیز گروههای هراس افگن و گروههای مسلح غیر مسؤول و مجرمان جنگی تحت تاثیر قرار گرفته است. این که طالبان چقدر به خواست این سازمان تن می دهند و حاضر به گفت و گو با کابل می شوند، هنوز زود است که برای آن خوش بین بود.

قبل از هرنوع بحث بر سر روند صلح افغانستان، این پرسش در ذهن هر خواننده یی شکل می گیرد که آیا در سطح کشور های منطقه  و جهان اجماع کلی در پیوند به صلح افغانستان بوجود آمده و مهم تر این که از  روند صلح افغانستان کشور هایی بویژه پاکستان، ایران و روسیه و امریکا که بیشتر از هر کشوری درگیر در اوضاع افغانستان اند، پشتیبانی می کند یاخیر. حالا کشور هایی در جنگ افغانستان دخیل اند که شماری از آنان به خواست های کنفرانس اسلامی توجهی هم ندارند و از نظر  شماری ها هم مشروعیت سازمان همکاری های اسلامی زیر پرسش می باشد. با توجه به این که جنگ افغانستان ابعاد بین المللی پیدا کرده و پای بسیاری کشور ها را به میدان کشیده است و هر کدام جدا جدا زنجیر های استخباراتی را به پای مخالفان مسلح افغانستان بسته اند. بنا براین بعید است که طالبان بتوانند، تصمیم مستقل اتخاذ کنند و حرف اول را برای صلح و جنگ با کابل بزنند. این که طالبان شرط گفت وگو های شان را با کابل خروج نیرو های خارجی ازافغانستان عنوان می کنند. این حرف طالبان نیست؛ بلکه این تصمیم پاکستان، ایران، روسیه و حتا چین است که حضور نیرو های امریکایی را در افغانستان خطری بالفعل تلقی می کنند. پس فتوا های شورای علمای اسلامی در مکه و اندونیزیا و محل های دیگر شاید گولی مسکنی بیش برای شماری ها باشد که از این جنگ سود می برند و به قول معروف درآتش آن نان پخته می کنند.

از سویی هم هنوز موقف امریکا در برابر طالبان و حامی آنان یعنی پاکستان طور شاید و باید روشن نیست و دلهره و اضطراب آن به مراتب بیشتر از یک تصمیم جدی وقاطع در مورد طالبان و حامی آنان است. چنانکه مایک پومپئو وزیرخارجۀ  امریکا در دیدار با رئیس جمهور افغانستان گفت که طالبان باید درک کنند که از راه جنگ نمی‌توانند پیروز شوند و افزود که صلح  باید به رهبری خود افغانستان باشد. هرچند وی افزود که او امیدوار است که در گفتگوهای مکه و جده  بحث روی نقش کشورهای بین‌المللی و نیروهای آن‌ها نیز شامل باشد؛ اما این که گفت: "پیام ما به طالبان اینست که انتظار خارج شدن ما را از افغانستان نکشند." این نشاندهندۀ سیاست های دو پهلو یا به قول معروف "گاه بر سم و گاه برنعل" است که ارادۀ امریکا را برای قلع و قمع تروریزم و اعمال فشار بر پاکستان زیر پرسش می برد. این گونه اظهارات نمی تواند، پاسخ خوب برای صلح باشد؛ زیرا در چنین حالات ایجاد فضای اعتماد برای  صلح مهم تر از همه است. این در حالی است که طالبان شرط گفت و گو های مستقیم با کابل را خروج نیرو های امریکایی عنوان کرده اند.

در این شکی نیست که عربستان سعودی نفوذ قابل ملاحظه یی بر طالبان دارد و از تمویل کننده گان اصلی آنان می باشد که حمايت عربستان از مجاهدين، امارت اسلامی طالبان و پشتیبانی از حکومت های افغانستان پس از سقوط طالبان، روابط پنهاني و غير رسمي اين کشور با گروه طالبان در 17 سال گذشته و نقش این کشور در انتخابات رياست جمهوری 1393خورشيدی و حمایت از آقای غنی در برابر آقای عبدالله، از نمونه بارز اين نقش عربستان در تحولات سياسی افغانستان در چهار دهۀ اخیر می باشد. سعودی با آن‌که پس از سقوط رژيم طالبانی درافغانستان، روابط سياسی و ديپلوماتيک‌ اش را با دولت افغانستان ادامه داد و  هم‌زمان روابط پنهانی خود با گروه طالبان را نيز ادامه داد و زمينۀ جذب کمک‌های مالی به اين گروه را در خاک‌ خود به ویژه در موسم سالانه حج فراهم کرد. با توجه یه نقش سعودی آقای کرزی در سال 1385 خورشيدی، تلاش کرد تا از نفوذ این کشور برای ترغیب طالبان به صلح استفاده کند؛ اما به دليل نزديکي کرزي با ايران و روابط استراتيژيک عربستان با پاکستان، سعودي‌ها تمايلي به خواست حامد کرزی نشان ندادند.

به همین گونه اقای غنی نیز از پس از به قدرت رسیدن نخستین سفرش را به کشور سعودی آغاز کرد. این به دلیل آن بوده که  روابط سعودی با طالبان سر نخ درازی دارد. پس از تجاوز شوروي در دهه 1970-80 م، عربستان سعودي از گروه‌هاي مجاهدين حمايت کردند، تا اين که پيام سلفيت‌شان را به مردم افغانستان برسانند  و در بعُد سياسي در رشد سريع اين مدارس جنرال ضياءالحق که در چارچوب جهاد افغانستان و با حمايت مالي وسيع سعودي‌ها نقش اساسي داشت. براساس آمارها در سال 1971م، در پاکستان کمتر از دوصد  مدرسه ، در دهه هشتاد ميلادي، بیشتر از چهار هزار  مدرسه رسمی و بيش از دوهزار مدرسۀ غیر رسمی در مرز های افغانستان در دوران اشغال افغانستان، موجود بود و سازماندهی این مدرسه های دينی در پاکستان و افغانستان را مؤسسه های معتبر سعودی چون موسسه الدعوه الاسلاميه، اداره الاسراء، مؤسسه مکه المکرمه الخيريه، مؤسسه رابطه العالم اسلامي و مؤسسه مسلم و …به عهده  داشتند که مهم ترین آنها مدرسه حقانيه با ظرفيت پذيرش هزاران طلبه ديني در نزديکي پشاور و مدرسه ديني لعل و غيره بودند. این مدرسه ها با حمایت فضل رحمان رهبر جمعیت العلمای پاکستان تشکیل شدند.

گفتنی است که جمعيت العلما پس از تأسيس مدارس ديوبندي در پاکستان در سال 1947 ايجاد شد. مکتب ديوبندي در قرن نوزدهم در شهر ديوبند در هند به صورت جنبش اصلاح طلبي و ضد استعماري ظهور کرده بود. اما جميعت العلما در قرن بيستم به دو شاخه تقسيم شد. يکي به رهبري مفتي محمود و سپس فرزند او فضل‌الرحمن شاخه ديگر آن تحت رهبري عبدالحق سپس فرزند او سميع‌الحق قرار گرفت. مولانا فضل‌الحق رهبر معنوی طالبان، پس از تلاش های زیاد توانست که در زمستان 1373، تماس گروه طالبان را با عربستان سعودي برقرار کند و ترکي-الفيصل رييس پيشين استخبارات سعودي به پاکستان سفر کرد و  پس از شناسایی طالبان بوسیلۀ سعودی، سپس امارات متحده عربي گروه‌طالبان را به رسميت شناخت و کمک‌هاي هنگفت مالي را در اختيار اين گروه قرار داد. استقبال طالبان، از احمد بدیب معاون استخبارات سعودی در سال 1995 هنگام سفرش به قندهار و معرفی ملا ربانی از شاگردان مدرسۀ وابسته به سعودی سبب ترغیب بیشتراو برای حمایت  از طالبان شد.

عربستان سعودی به عنوان دوست ديرينه پاکستان، سیاست های اسلام آباد را در مورد طالبان حمايت کرده است. طي اين سال‌ها، شيخ‌های ثروتمند و خيرخواهان پول‌دار سعودی هميشه طالبان را به شکل پنهانی تمويل نمودنده اند. طالبان سالانه در زمان حج میلیون ها دالر را از شیخ های سعودی جمع آوری می کنند و با تحت فشار قرار دادن کارگران پشتون هزاران دالر را از آنان اخاذی می کنند. به گفتۀ آغا جان معتصم رئیس پیشین کمیتۀ مالی طالبان، پس از سال های 2001 تا سال 2007 سالانه میلیون ها دالر را از سعودی جمع آوری می کرد و از طریق بانک های سعودی به حساب طالبان واریز می کرد. چنانکه هیلاری کلنتن در یک کلپ ویدویی در دسمبر 2009 گفت که تمویل کننده گان طالبان در سعودی مهمترین منبع پشتیبانی مالی طالبان اند. مقام های افغانستان نیزهر از گاهی از این کمک ها یاد کرده اند و در واقع تمامي اين کمک‌ها که بوسیلۀ شيخ‌های سعودی و يا ساير شهروندان کشورهای عربی صورت می‌گيرد، به دور از چشم سلطنت آل سعود و استخبارات آن نبوده و بوده هم نمي‌تواند.

 

با توجه به این که عربستان سعودی یکی از پشتیبان اصلی و قدرتمند طالبان در زمان حاکمیت این گروه در افغانستان بوده و اکنون هم یکی از حلقه های مهم پشتیبان مالی طالبان عربستان سعودی است؛ نهادهای خیریه در آن کشور هنوزهم برای طالبان پول فراهم می‌کنند و حلقه‌هایی در دولت سعودی هنوز هم از این گروه پشتیبانی می‌کنند؛ اما حمایت سعودی از طالبان در سطح رسمی دیگر وجود ندارد و سیاست رسمی عربستان سعودی اکنون همپا با جامعۀ جهانی حمایت از روند صلح افغانستان است و نشست کنونی در موازات حمایت از روند صلح افغانستان صورت گرفته است، هرچند شماری  از تحلیلگران با توجه به پیشنۀ رابطه عربستان و طالبان و رابطه‌هایی که همین‌اکنون هم میان این گروه و حلقه‌هایی در دولت و ساختارهای اقتصادی و دینی عربستان وجود دارد، نشست عربستان را اثر گذار بر روند صلح افغانستان خوانده اند؛ اما این نوع انتظار بیهوده است؛ زیرا جنگ افغانستان پیچیده‌تر از مباحث دینی و اسلامی است و ریشه‌های دیگری این جنگ را روی پا ایستانده است که نمی‌شود با این نشست‌ها و فتواها رفع گردد.

بدون تردید کنفرانس در جده و مکه از بار مشروعیت جنگ طالبان کم می کند که این می تواند، ضربه یی حامیان آنان باشد که با کوبیدن دهل و سرنا جنگ استخباراتی شان را جنگ اسلامی توجیه می کنند. این می تواند، به مثابۀ میخی بر تابوت تروریزم باشد و از طالبان فرصت هایی را می گیرد که حمله های تروریستی شان را اسلامی می نامند.

هرچند اشتراک 130 تن از عالمان دین از 37 کشور اسلامی در جده و مکه را نمی توان غیر جدی شمرد و اما فیصله های این نشست زمانی موثر خواهد بود که از پشتیبانی کامل سران کشور های اسلامی برخوردار باشد و برای صلح و ثبات در افغانستان حاضر بر وارد کردن فشار بر طالبان و حامیان آنان باشند؛ اما با تاسف فراوان که سازمان کشور های اسلامی هنوز در موقعیتی نیست که بتوان بر فیصله های اعتماد کرد؛ زیرا فیصله های این سازمان تا حال بیشتر نمایشی بوده و قدرت اجرایی نداشته است. این سازمان تا کنون نتوانسته دست کم در موضوع های مهم کشور های اسلامی مانند مسآلۀ شرق میانه و جنگ عراق و سوریه و لیبیا تصمیمی اثر گذار بگیرد. این در حالی است که عربستان سعودی میزبان نشست شورای علمای جهان اسلام با دشواری های داخلی دچار بوده و در همسویی با سیاست های امریکا و اسراییل در شرق میانه نفوذ گذشته و پایگاۀ اسلامی خود را از دست داده است و در هر گام دنبال رقابت های سیاسی و نظامی با ایران است.

هرچند هنوز از توافق بر سر پیشنهاد هشت ماده یی شورای علمای افغانستان به این نشست معلوم نیست و هرگاه پذیرفته شود، احتمالات ذیل را می توان پیش بین شد. در این صورت تقاضای برقراری آتش بس و آغاز گفت و گو های مستقیم حکومت با طالبان و تعیین هیآت از سوی نشست جده برای گفت و گو با طالبان و دعوت آنان به جده می تواند، بحیث یک اهرم فشار بر طالبان و حامیان پاکستانی آنان واقع شود که وابستگی های زیادی به سعودی دارند که مشروعیت جنگ آنان را باطل ساخته و فضای اعتماد برای صلح را روشن تر می کند. از سویی هم برگزاری نشست سران کشور های اسلامی در جده بازگو کنندۀ اجماع  جهان اسلام در مورد صلح افغانستان بوده که حمایت این سازمان، از فیصلۀ شورای علمای افغانستان می تواند نشانۀ تسریع روند صلح  و اجماع جهان اسلام در  مورد باطل بودن جنگ و پایان بحران  افغانستان وکوبیدن میخ بر تابوت تروریزم باشد. در این میان اعلام موقف روشن سازمان همکاری های اسلامی و حمایت اشتراک کننده گان از فیصله های این نشست، با توجه به نفوذ آن بر طالبان و پاکستان ، می تواند، پیام واضح برای تروریستان و جلب توجه جهانیان برای صلح افغانستان باشد و نشان دهندۀ نگرانی ها در مورد خطر این جنگ است؛ اما این نشست هابر بار مشروعیت جنگ طالبان نیز می افزاید؛ اما حکومت تلاش می کند تا با توسل به علمای مذهبی دستگاه ایدیولوژیک طالبان را تضعیف و جهادگرایی را از میان جنگ‌جویان این گروه به حاشیه براند و یا دست‌‌کم آنان را به تفکر و بازنگری وادارد.

از سویی هم هنوز موقف امریکا در برابر طالبان و حامی آنان یعنی پاکستان طور شاید و باید روشن نیست و دلهره و اضطراب آن به مراتب بیشتر از یک تصمیم جدی وقاطع در مورد طالبان و حامی آنان است. چنانکه مایک پومپئو وزیرخارجۀ  امریکا در دیدار با رئیس جمهور افغانستان گفت که طالبان باید درک کنند که از راه جنگ نمی‌توانند پیروز شوند و افزود که صلح  باید به رهبری خود افغانستان باشد. هرچند وی افزود که او امیدوار است که در گفتگوهای مکه و جده  بحث روی نقش کشورهای بین‌المللی و نیروهای آن‌ها نیز شامل باشد؛ اما این که گفت: "پیام ما به طالبان اینست که انتظار خارج شدن ما را از افغانستان نکشند." این نشاندهندۀ سیاست های دو پهلو یا به قول معروف "گاه بر سم و گاه برنعل" است که ارادۀ امریکا را برای قلع و قمع تروریزم و اعمال فشار بر پاکستان زیر پرسش می برد. این گونه اظهارات نمی تواند، پاسخ خوب برای صلح باشد؛ زیرا در چنین حالات ایجاد فضای اعتماد برای  صلح مهم تر از همه است. این در حالی است که طالبان شرط گفت و گو های مستقیم با کابل را خروج نیرو های امریکایی عنوان کرده اند. از سویی هم طالبان این نشست را امریکایی خوانده اند که ارسال نامۀ وزیر دفاع امریکا به ولیعهد سعودی در پیوند به جنگ افغانستان و تحسین از او بخاطر میزبانی نشست شورای علمای اسلامی در جریان این کنفرانس بیشتر یک مسآلۀ  حساسیت برانگیز است تا موثر در روند صلح؛ زیرا این نامه در چنین حالی ادعای طالبان را تایید می کند. اگر امریکا خواهان برقرار صلح در افغانستان است و نباید چنین نامه یی را رسانه یی می ساخت.  هرچند تغییراتی در رویکرد امریکا در برابر پاکستان در حال شکل گیری است و اما زمانی به این تغییر می توان باورمند بود که امریکا به تغییر راهبردی در سیاست خود در پیوند به پاکستان روی بیاورد. این در حالی است که امریکا از استراتیژی جنوب آسیا ناراض است و از بازنگری آن خبر داده است. این زمانی ممکن است که امریکا  از برتری جویی های اقتصادی در منطقه به بهانۀ پیش گیری از برتری جویی های چین و روسیه بگذرد و به سیاست مبارزه با تروریزم امریکا باورمند شد که از آخرین گزینه های فشار بر پاکستان کار بگیرد و به تجرید کامل پاکستان اقدام کند با وضع تعزیرات شدید اقتصادی تمامی لانه های تروریستی در این کشور را نابود کند. وارد کردن فشار جمعی بر نظامیان پاکستان را به همراه داشته باشد.با تاسف که هنوز در این زمینه تحول بزرگی رونما نشده و قرارداد جدید هند با کوریا به ترغیب امریکا در پیوند به ارتقای ظرفیت از طریق افغانستان نمی تواند علایم بزرگ این تغییر باشد.

در این سو هم شماری اند که داد از صلح می زنند و اما در این داعیه صادق نیستند؛ زیرا که بقای و غارت ها و دزدی های شان را در جنگ می دانند. آنان می دانند که در صورت برقراری صلح و ثبات در افغانستان روز بازپرس آغاز می شود که محاکمۀ غارتگران و مفسدان از قماش مجاهدنما ها و لیبرال ها و تکنوکرات ها را در پی دارد. بنا بر این صلح افغانستان نه تنها دشواری های منطقه یی و جهانی دارد، بلکه با دشواری های متعدد داخلی نیز دچار است که عبور از هفت خوان رستم آن برای نشست های جده ومکه خیلی دشوار است. از همه مهم تر این که کابل از توانایی مدریت رود صلح رنج می برد و حال که برگزاری نشست های صلح در بیرون از افغانستان مدیریت تفاهم ها مطرح است. این گونه مدیریت امری ساده نیست و بر مصداق این شعر: " ما را بدین گیاه ضعیف این گمان نبود” از توان این حکومت بالا است. با این حال آیا گفته می توان که نشست علمای جهان اسلام در جده و مکه نقطۀ عطفی در روند صلح افغانستان باشد. آشکار است که پاسخ بار منفی دارد.  یاهو

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت