مهرالدین مشید
آیا امریکا و پاکستان سرگرم معاملۀ پنهانی بر سر افغانستان اند
دیپلومات های امریکایی نگران خروج نیرو های امریکایی از افغانستان اند
بربنیاد گزارش های رسانه های بین المللی، امریکا در صدد خروج نیرو هایش از افغانستان است و برای خروج با عزت از افغانستان تلاش دارد تا از طریق گفت و گو ها با طالبان به جنگ هفده سالۀ خود در افغانستان پایان بدهد. هرچند هنوزافغانستان پس از سپری کردن دوران تجاوز شوروی و سقوط رژیم داکتر نجیب، درگیر بازی بزرگ و پیچیده تر از بازی نخستین زیر نام مبارزه با تروریزم شده است. تهاجم شوروی به فصل نسبی آرامش و ثباتی در افغانستان پایان داد که از سال های ۱۹۰۷ تا ۱۹۷۹ مطابق کنوانسیون بریتانیا – روسیه مبنی بر وارد نشدن هیچ سرباز روسی و بریتانیایی در افغانستان، بر رغم نقص و بی عدالتی های این معامله در این کشور بوجود آمده بود. پس از سقوط نجیب و درگیری های گروهی با ایجاد تحریک طالبان با حمایت مالی عربستان سعودی، کمک سیاسی امریکا و طرح اجرایی پاکستان، افغانستان وارد بازی تازۀ بین المللی شد که پس از به قدرت رسیدن طالبان و رخداد یازدهم سپتمبر با حضور نیرو های ناتو وارد بازی خیلی پیچیده و مرموز زیر نام مبارزه با القاعده و تروریزم شد که اکنون از آن هفده سال می گذرد.
کشور های منطقه هرچند از حضور نیرو های ناتو در افغانستان استقبال کردند؛ اما از حضور دراز مدت پایگاه های نظامی امریکا در این کشور احساس خطر کرده اند. حالا روسیه فکر می کند که از ابتکارات صلح افغانستان به رهبری امریکا حذف شده است. روسیه تلاش کرد تا میزبان گفت و گو های موازی میان چین، هند و ایران پیرامون افغانستان باشد که از دسامبر ۲۰۱۶ آغاز شده است. افغانستان همراه با کشور های آسیای میانه در این نشست ها زیر نام " قلب مسکو" اشتراک کردند و اما امریکا از اشتراک در آن خودداری کرد. روسیه پس از فروپاشی شوروی پیشین در سال ۱۹۹۲ توانست تا به رهبری بوریس یلتسین دوباره از زیر خاک و خاکستر درمانده گی های جنگ افغانستان سر بلند کند. تهدید تروریزم، رشد اقتصادی همزمان، تغییرات استراتیژیک چین و هند ثبات و همبستگی اوراسیا(نرگیب دو قارۀ اروپا و آسیا) را به اولویت قدرتهای رو به رشد تبدیل کرده است. کشور های رقیب امریکا چون روسیه، ایران و چین خواستند تا برنامه های بزرگ اقتصادی را در سطح منطقه در رقابت با امریکا راه اندازی کنند. به عنوان مثال، برنامه اصلی شی جینپینگ رییسجمهور چین، ابتکار کمربند و راه است؛ شبکهی زیرساختی برای ارتباطات، انرژی، تجارت و حمل و نقل که از غرب چین به اوراسیا و اروپا و از طریق دهلیز اقتصادی چین-پاکستان به اقیانوس هند میرسد. هدف کمربند و راه از یکسو اعمال نفوذ چین در خارج از این کشور و از سوی دیگر، حفظ نرخ بالای رشد در داخل چین است. اینکه این پروژه موفق میشود یا خیر، چین به ثبات در افغانستان برای تامین امنیت سرمایهگذاریهایش در منطقه نیاز دارد.
چین در مواجهه با سیاستهای متغیر ترمپ، نقشهی استراتژیکش را از نو ترسیم میکند. شی در پاسخ به تلاش ایالات متحده برای تشکیل بلوک هند-اقیانوس آرام، خودش را به هند رسانده است و نارندارا مودی نخست وزیر هند خودش را از ایالات متحده _ که بلوک هند-اقیانوس آرام را برای هدف قراردادن چین تصور میکرد _ جدا کرده است. در ماه مِی ۲۰۱۸ در یک اجلاس غیررسمی در ووهان، دو رهبر توافق کردند تا اختلافات را فرونشانده و روی پروژههای اقتصادی مشترک چین-هند در افغانستان، از جمله راهآهن برای وصل کمربند و راه به بندر چابهار، کار کنند. چنین پروژهیی سهم مشترکی به هند و چین در ثبات افغانستان خواهد داد. این تلاشهای بیپیشینه در همکاری منطقهیی به مبارزه با تروریسم در حال گسترش است.
گسترش فعالیت های اقتصادی کشور های یادشده، سبب نگرانی های مقام های کاخ سفید و استراتیژیست های بزرگ اقتصادی امریکا شده است. این موضوع مبارزه با تروریزم را پیچیده تر از گذشته نموده است و این مبارزه را اکنون به مانور خطرناک سیاسی و نظامی برای رسیدن به اهداف کلان راهبردی بدل کرده است. در آغاز به قدرت رسیدن ترامپ گمانه زنی هایی وجود داشت که امریکا در مبارزه با تروریزم دیدگاۀ جدیدی پیدا کرده است. این گمانه زنی ها زمانی بیتشر تقویت شد که وزیر خارجۀ پیشین امریکا گفت که پیشگیری از برتری جویی های چین و روسیه برای کاخ سفید مهم تر از مبارزه با تروریزم است. این اظهارات مقام های کاخ سفید به نگرانی های کشور های رقیب امریکا در عرصه های سیاسی و اقتصادی در منطقه، بویژه چین، روسیه و ایران بیشتر افزود و مبارزۀ امریکا برضد تروریزم را زیر پوشش برد. هرچند این نگرانی ها پیشینه هم داشت که با رقابت روسیه وامریکا در جنگ سوریه آغاز شد و داعش از نظر روسیه، گروۀ ضربتی امریکا برضد منافع روسیه تلقی شد و بر بنیاد گزارش رسانه ها انتقال داعش بوسیلۀ چرخبال ها به افغانستان، این گونه گمانه زنی ها را بیشتر تقویت کرد؛ اما گزارش های تازه که از کاخ سفید بوسیلۀ روزنامه های امریکایی به بیرون درز می کند، نشانگر زد و بند ها و بازی های جدید در پیوند به مبارزه با تروریزم است که سیاست های های روز های اول ترامپ در پیوند به مبارزه با تروریزم، پس از اعلام استراتیژی جنوب آسیا را زیر پرسش می برد. این نگرانی ها پس از آن افزایش یافت که مقام های پنتاگون در مورد تصمیم خروج احتمالی زود هنگام نیرو های امریکایی از افغانستان ابراز نگرانی شدید کردند و پیش از آن نیویارک تایمز از دستور کاخ سفید برای نیروی های افغانستان مبنی برعقب نشینی از ساحات کم جمعیت و حضور سنگین در شهر ها خبر داد که از سوی سخنگوی وزارت دفاع، این گفتۀ نیویارک تامیز استراتیژی وزارت دفاع افغانستان خوانده شد و انتقاد های شدید آگاهان نظامی و مجلس نماینده گان را به همراه داشت. این نوشتۀ نیویارک تایمز شبۀ تصمیم شوروی پیشین عنوان کردند که با بیرون شدن نظامیان افغانستان از مناطق دوردست و چالش آفرین، نیرو های مجاهدین وارد آن شدند.
مقام های پنتاگون به دنبال این انکشافافات ابراز نگرانی کرده و می گویند که ترامپ انتظار به نتیجه رسیدن زودهنگام جنگ افغانستان را پس از اعلام استراتیژی جدید داشت و حال که از نتیجۀ زود هنگام جنگ خبری نیست. آنان می گویند ترمپ ممکن است «در حال لحظه شماری برای توقف ماموریت ایالات متحده در افغانستان باشد.» این موضوع بدور از استراتیژی جدید امریکا نیست؛ زیرا در این استراتیژی جدول زمانی برای خروج موجود نیست و هر از گاهی که امریکا می تواند، تصمیم خروج از افغانستان را اتخاذ کند. تفاوت کلی در استراتیژی اوباما و ترامپ همین نکته است که اوباما در استراتیژی خود جدول زمانی را پیشبین شده بود. چیزی که بیش از همه مهم است، علاقمندی ترامپ به حل سیاسی است که در تویترش بازتاب یافته است. چنانکه مایک پمپئو وزیر امور خارجه امریکا، در بیانیهیی در ۱۶ جون با اشاره به تقاضای اصلی طالبان، تصریح کرد که ایالات متحده آماده است موضوع حضور نیروهایش در افغانستان را روی میز گفتوگو قرار دهد. هرچند که دولت این مسأله را که با ارائه پیشنهاد گفتوگوی مستقیم به طالبان، از موضعاش عقبنشینی کرده است، رد میکند، اما آلیس ولز معاون دستیار وزیر امور خارجه با کمیسیون سیاسی طالبان در دوحه قطر، در اواخر ماه جولای سال جاری گفت و گو کرد.
گفت و گو های مستقیم امریکا با طالبان می تواند، همچون شوروی پیشین در توافق ژنو سال ۱۹۸۸، ضمانت کند که برای مذاکره در مورد حضور نظامیاش آماده است. طالبان خواهان برداشته شدن تحریمها علیه آنها و به رسمیت شناخته شدن دفتر شان در دوحه هستند. در عوض این، ایالات متحده ممکن است خواستار ختم صریح و عملی تروریسم بینالمللی و تعهد طالبان برای کاهش خشونت باشد. طالبان بعد از نخستین دیدار پسا یازدهم سپتامبر شان با ایالات متحده در مونیخ در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۰ به اینسو، اصرار دارند که چنین توافقی با ایالات متحده، پیشدرآمد لازم برای مذاکره با دولت و سایر افغانها را فراهم میکند.
حال پرسش این است که آیا این معامله بدور از چشمان آی اس آی است و یا این که طراح وسازندۀ سناریوی اصلی پاکستان است و امریکا خلاف تبلیغات رسمی اش، می خواهد، به بهای واگذار کردن افغانستان به پاکستان، روی یک معادلۀ جدید برای بیرون شدن از افغانستان کار کند. این می تواند، به معنای شکست و عقب رفتن امریکا از اهداف راهبردی اش در منطقه باشد و یا اینکه، برعکس راۀ رسیدن به اهداف راهبردی خود را نسبت به گذشته مورد تجدید نظر قرار داده و طالبان در معادلۀ جدید به پیش کشیده شده اند و ناکامی هفده سالۀ حکومت برای محو فساد و مبارزه با تروریزم و بیکاری و فقر قاچاق مواد مخدر سبب گیچ شدن امریکا شده تا این کشور بر حکومت پس از بن اول بدرود بگوید و یا با خروج خاموشانه پرده بر ناکامی های خود بکشد وافغانستان را مانند سال های پس از 1992 به حال خود رها کند.
حال بر حکومت و مردم افغانستان است تا در این فضای خاکستری سیاسی، راه شان را خود تعیین کنند تا قادر به رقم زدن سرنوشت شان مستقل از واشنگتن و آسلام آباد شوند. ممکن این نه چندان مقدور باشد و حالا به قول معروف که کار از کار گذشته است و حتا این که کجای کار می لنگد، سخت به ابهام رفته است؛ اما با این هم نباید تماشاچی ماند و باید با اتکا به فرضیه های جدید بر مصداق این شعر مرحوم حافظ :
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم ---- فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد ---- من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم