محمد الله وطندوست
آیا سر آغاز همه بد بختی ها در کشور هفتم ثور است؟
سر کرده گان به اصطلاح جهاد و مقاومت در هشتم ثور سال جاری بمنظور تجلیل از پیروزی شان گلو پاره کردند و همه بدبختی ها و فلاکت های امروزی جامعه را به حادثه هفتم ثور نسبت دادند و آن روز را سر آغاز بدبختی ها ی کشور قلمداد کردند. افزون بر آن فرمودند که بد گوئی از مجاهدین توهین به جهاد و خلق کشور است و باید با وضع قوانین ،مخالفین و بد گویان مورد بازپرس و مجازات قرار گیرند.
بیائید این فرموده های ناب ارباب قدرت و مدعیان و میراث خواران جهاد مردم افغانستان را بررسی کنیم:
این مدعیان جهاد باید خوب بخاطر داشته باشند که شرارت پیشه گی و مقاومت مسلحانه آنان نه در هفتم ثور 1357 بلکه در ماه سرطان سال 1354 در زمان حاکمیت مرحوم محمد داود آغاز گردید. سازمان به اصطلاح جوانان مسلمان افغانستان که جناب برهان الدین ربانی و گلبدین حکمتیار در راس آن قرار داشتند ،به دستور استخبارات پاکستان اولین بار در سال 1354 در لغمان ،پنجشیر و بدخشان به اغتشاش آغاز کردند و بعد از سرکوبی از جانب دولت و عدم حمایت مردم ،اغتشاشیون در آغوش باداران خود پناه بردند و تا اخرین روز حاکمیت جمهوری داود خان به قیام و مقاومت آماده گی می گرفتند و در اینجا و آنجا به اخلال گری می پرداختند. حتی چندین بار با راه اندازی حرکات کودتائی خواستند به رژیم جمهوری خاتمه دهند و حاکمیت دلخواه پاکستان را در کشور مستقر نمایند.
زمانیکه تحول هفتم ثور به پیروزی رسید و پرورده گان استخبارات پاکستان از تصاحب قدرت در افغانستان مایوس شدند، به استشاره باداران شان به حملات دیوانه وار آغاز کردند و از کمک های سخاوتمندانه کشور های عربی و غربی و توجه خاص ایالات متحده امریکا بر خوردار گردیدند .موجودیت قطعات اتحاد شوروی در حالیکه مطابق پروتوکول های قانونی به افغانستان آمده بودند،زمینه شرارت بیشتر رابه آنان مساعد نمود و احزاب به اصطلاح اسلامی ساخت پاکستان که تعداد شان به هفت رسیده بود از روحیه بیگانه ستیزی مردم و اشتباهات و تند روی های مرحله اول تحول ثور استفاده نموده در قریه ها ودهات با هراس افگنی و ایجاد تشویش در میان مردم زمینه فرار جوانان را مساعد نمودند و از این جوانان مرعوب و فراری به سرباز گیری اغاز کردند.
مردم ما بخوبی بیاد دارند جوانان مهاجر در کمپ های صوبه سرحد از جانب آ ی اس آی پاکستان تربیت و تجهیز و بعدا به اختیار احزاب اسلامی گذاشته می شد و از طریق آنان به جنگ و تخریب به داخل افغانستان فرستاده می شدند. همزمان با آن مخالفت و دشمنی های ذات البینی این به اصطلاح سرکرده گان جهادی برای کسب بیشتر امتیاز از امریکا وپاکستان هر روز شدت می یافت و جنگ های تنظیمی را در داخل باعث می گردید. مطبوعات ونشرات تنظیم ها در سال های حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان عمدتا از اختلافات میان تنظیمی و دشمنی و مخالفت های ذات البینی آنان حکایت دارد و از خیانت و جنایت حزب اسلامی و جمعیت اسلامی در برابر همدیگر بحث می کند.
اختلافات آنان به اندازه یی عمیق و ریشه یی بود که بعد از اخذ قدرت در هشتم ثور 1371 نیز آنان نتوانستند کینه و عداوت خود را علیه همدیگر کنار بگذارند و حاکمیت مشترک به اصطلاح احزاب اسلامی و حکومت اسلامی را بنیان نهند. در نتیجه این خیره سری و مخالفت ها هفتاد هزار نفر از باشنده گان شهر کابل به شهادت رسیدند، کابل به شهر ارواح و مرده گان تبدیل شد و صد ها هزار کابلی جبرا خانه و کاشانه های شان را ترک و در داخل و خارج کشور مهاجر شدند. اینکه چگونه اموال و دارائی های شان غارت شد و چگونه به ناموس شان تجاوز صورت گرفت ،فصل ننگینیست که به دفتر اعمال این جهاد گران نوشته شده و هیچ کدام آنان خود را تبرئه کرده نمی توانند.
بدین صورت دیده می شود که سر آغاز بدبختی در افغانسان نه حادثه هفتم ثور ،بلکه فرار ننگین رهبران تنظیم ها به پاکستان و سوء استفاده I S I پاکستان از موجودیت آنان در آن کشور در زمان جمهوری داود خان بوده با جنگ های بعدی و مخالفت های میان تنظیمی این بدبختی افزایش یافته بالا خره بعد از سقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان به اوج خود رسید.
زمانیکه به خواسته های پاکستان دولت مجاهدین جواب لازم داده نتوانست و با ادامه کشمکش ها نه تنها آبروی خود بلکه آبروی ولینعمتان خود را نیز از بین بردند، پاکستان گروه تازه دم و مزدوران تازه نفس خود را بنام طالب به افغانستان فرستاد و گلیم این حاکمیت خود ساخته و پوشالی را در کمترین فرصت بر چیدند. اینکه مقاومت در برابر طالبان در شمال کشور چندین سال دوام نمود، ازیک طرف به بربریت وبی رحمی و وحشت طالبان و از جانبی به برخورد منافع کشور های همسایه مربوط می گرددکه پرداختن به آن در اینجا گنجایش ندارد.
مسئله دیگری که در تجلیل از هشتم ثور گویا روز پیروزی مجاهدین بصورت برازنده خود نمائی می کرد ، تهدید مردم از جاتب رهبران جهادی و سردمداران دولتی به کشانیدن به میز محاکمه و طرح و تصویب قانون منع بد گوئی جهاد و مجاهدین است. این حاکمان فروخته شده و رهبران جهادی ساخت پاکستان فکر می کنند که با تهدید و تخویف می توانند به افکار و گفتار مردم محدودیت ایجاد کنند و با تقدس مآبی مردم را از ابراز حقایق باز دارند. غافل از آن که مردم از برکت تکنالوژی اطلاعاتی امروزی چنان به آگاهی و پخته گی رسیده اندکه از ماهیت این حاکمان و رهبران ،بسیار خوب آگاه اند و از ابراز حقایق نیز بیمی ندارند.
این تقلا ها و تهدید های حاکمان ارگ نشین و رهبران تاریخ زده جهادی ناشی از ترس آنان از مردم است.
آنا ن بخوبی می دانند که فردا مردم برای خون خواهی فرزندان و پدران شان ،غارت دارائی های شان و بربادی ناموس های شان رهبران تاریخ زده و حاکمان مزدور را مورد محاکمه و مواخذه قرار می دهند و عدالت را در مورد آنان تحقق می بخشند .
امروز در سایه حاکمیت امریکائی ـ جهادی و با استفاده از جنگ و خون ریزی که از جانب برادران آدم کش ارگ نشینان ادامه دارد، شاید بتوانند قوانین دلخواه خود را طرح و تصویب نمایند . اما فردا که سایه تهدید امریکا رفع و جنگ نیابتی خاتمه یابد ، چگونه گریبان خود را از دست مردم نجات خواهند داد و در برابر خواست عادلانه مردم افغانستان مبنی بر عدالت خواهی جواب خواهند داد ؟
یقینا این همه قتل ،آدمکشی ،ویرانی و غارت بیدون پرسان نخواهد ماند و فردا های درخشانی را مردم با کشانیدن عاملین بدبختی ها در میز محاکمه شاهد خواهند بود و لعن و نفرین ابدی نصیب این شرارت پیشه گان تاریخ خواهد شد.