محمد الله وطندوست

 

طالبان صلح می خواهند  یا امارت؟

آتش بسی که دولت در هفته گذشته اعلان نمود و از جانب طالبان نیز مورد تائید قرار گرفت بالاخره در سه روز عید بدون کدام حادثه قابل ذکری سپری شد. این حادثه که در تاریخ هفده ساله حاکمیت امریکائی ـ جهادی بی سابقه بود با واکنش های مختلف اقشار گوناگون جامعه مواجه شد.

عامه مردم که تشنه صلح و آرامش اند، ازاین حادثه استقبال شایان نمودند و روز های عید را بدون هراس و دلهره سپری کردند.روشنفکران ، چیز فهمان و اهل سیاست بنا به ذهنیت های قبلا تثبیت شده شان قضاوت های متفاوت داشتند که از طریق رسانه ها و صفحات مجازی انعکاس یافت. دولتمردان نیز همگام با حامیان بین المللی شان آتش بس را دستاورد بزرگ و تاریخی خویش قلمداد کردند و در تمدید آن اظهار تمایل نمودند.

سربازان قوای مسلح کشور نیز بنا به میل افسران شان آغوش باز کردند و دشمنان دیروز شان را در کمربند ها ،شهر ها و میدان ها استقبال نمودند تا جائیکه وزیر داخله کشور نیز با مخالفین قسم خورده خود عکس یادگاری گرفت و در صفحات مجازی نشر کرد.

افراد عادی طالبان نیز از آتش بس استقبال نمودند وبا استفاده از آن به شهر ها ریختند و با اقارب ،خویشاوندان ،دوستان و آشنایان تجدید دیدار نمودند.

در عقب این موج خوشبینی ،استقبال و روز های آرامش بخش سه روزه چه چیز هائی قابل روئیت است؟

به نظر می رسد که طالبان به شمول افراد عادی و سربازان شان رو آوردن به شهر ها را آنهم با سلاح و بیرق های سفیدامارت نمونه یی از پیروزی و ظفر تلقی کردند و در نمایش قدرت به مردم عادی توانستند پیام دهند که طالبان آنطوریکه رسانه ها و حاکمان کابل نشین تبلیغ می کنند ، گروه منزوی ، پراگنده و فاقد روحیه نیستند که از ناچاری سلاح برداشته باشند . بلکه افرادی دارای ادعای حاکمیت اند. از جانبی آنان به مردم گوشزد کردندکه هر زمانیکه خواسته باشند می توانند با بیرق های خود در شهر ها داخل شوندو در جاده ها و میدان ها و حتی در بالاترین نقاط بیرق های خود را به اهتزاز در آورند.

رهبران طالبان د رمخالفت با تمدید آتش بس خواستند پیام دهند که با دولت مستقر در کابل به کدام توافق دست نیافته اند وبا مقامات دولتی به شمول شورای عالی صلح دولتی مذاکرات غیر علنی نداشته هنوز بر موضع سابق خود مبنی بر خروج نیروهای خارجی از افغانستان و مذاکره مستقیم با ایالات متحده امریکا بمنظور حل قضیه افغانستان پا می فشارند

عدم موافقت با تمدید آتش بس این پیام ضمنی را نیز با خود دارد که طالبان گروهی بهم پیوسته و متحدی اند که گویا به خارجی ها به شمول پاکستان وابستگی ندارند و خود در مورد صلح و جنگ و آتش بس تصمیم می گیرند.

مسئله مهم دیگر به این ارتباط اینکه عامه مردم با ذهنیت ساده و خوشباورانه قادر اند هر گونه جنایت را بزود ترین فرصت فراموش نموده گذشته تاریک حاکمیت طالبان را در نظر نگیرند و حاضر اند به خاطر صلح با هر گروهی کنار آیند و با آنان زنده گی با همی داشته باشند.

این مسئله روشنفکران را نیز به این فکرباید  وادارد که نقش روشنگرانه آنان بسیار محدودو نزدیک به صفر است. در مقابله مدرنیته و سنت که از صد سال بدین طرف در کشور ما جریان دارد و جنگ جاری نیز بخشی از این مقابله است،متاسفانه افکار متحجر قرون وسطائی که به سنت و عنعنه تکیه دارد به هیچ صورت جا خالی نکرده و افکار ترقی خواهانه تا هنوز در میان مردم جا باز نکرده است.

این حرف بمعنی آن نیست که مردم ما با افکار مترقی بیگانه و با زنده گی عصری مخالف و با دستاورد های علم و فرهنگ آشتی نا پذیر اند. برعکس مردم خواهان ترقی و پیشرفت اند.اما مدعیان پیشقراول ترقی و پیشرفت با خود خواهی ها ، خود محوری ها و یکه تازی ها نتوانشته اند در تشکل و بسیج مردم نقش خود را به خوبی ایفا نمایند و پیام روشنگرانه شان را به گوش مردم برسانند . ورنه مردم افغانستان د رزمان سلطنت اعلیحضرت امان الله خان و در حاکمیت سیزده ساله حزب دموکراتیک خلق افغانستان نشان دادند که همچون خلق های دیگر جهان خواهان انکشاف ،ترقی و بهبود زنده گی خود اند و در صورت مساعدت شرایط و تسلط حاکمیت ترقی خواهان هر گونه فداکاری را بمنظور رشد و انکشاف متفبل می شوند. اما زمانیکه تشکل های قوی روشنفکری غایب گرددو هدایت فکری جامعه بدست تاریک اندیشان و از همه بد تر بدست بیگانگان قرار گیرد ، مسلما مردم عادی چاره یی جز پذیرش افکار و نظریات آنان ندارند. زیرا از جامعه فقر زده ،جهل زده وبی سواد نمی توان انتظار داشت که افکار ترقی خواهانه و عدالت گستر خود بخود در ذهن و عقل آنان مسلط گردد و همه حرکت های آنان را به سوی ترقی و عدالت خواهی سوق دهد.

مسئله مهم دیگر به این ارتباط اینکه هم دولت دست نشانده بن ساخته و هم حامیان بین المللی این دولت مخصوصا ایالات متحده امریکا با سیاست های مبهم ،گنگ و چند پهلو در طول هفده سال گذشته به رشد و گسترش و بهم فشرده گی مخالفین مسلح مخصوصا طالبان یاری رسانیده آنان را از گروهی منزوی  و رو به فرار به گروهی نیرومند، دارای تجهیزات عصری و مسلط بر بیشتر از چهل فیصد ساحه کشور تبدیل نموند.

 در قبال تقویت طالبان دولت و امریکا چه اهداف و پلان ها را می خواهند تحقق بخشند؟

دولت دست نشانده و مزدور که از مشروعیت لازم بر خوردار نیست و سردمدارانش را جان کری وزیر خارجه سابق امریکا تعین نموده ، می خواهد رهبری طالبان را در کنار خود داشته باشد تا از طریق آنان بخالفین خود فشار وارد نموده ، عناصر طالبی را در ارگان های دولتی جانشین مخالفین نماید.همچنان پیوستن طالبان بر دولت این چانس را میسر می سازد که ارگ نشینان مخصوصا فرد شماره یک ارگ جناب اشرف غنی چانس خود را در یک دوره دیگر انتخابات بیازماید و در دور  بعدی نیز در کرسی ریاست جمهوری باقی بماند.در این راستا تمامیت خواهان از راست و چپ، لیبرال و سوسیالیست،روحانی و غیر روحانی ،جنگ سالار و تکنوکرات متفق اند و بهیچ صورت حاضر نیستند در راس حاکمیت چهره یی خارج از قبیله جا بگیرد و رژیم میراثی انان از هم بپاشد.نشرات تلویزیون ها ودیگر رسانه ها  و صفحات مجازی از همین حالا به این امر بسیج شده اند . این عناصر حاضر اند حتی از تمامیت ارضی و استقلال و حاکمیت قانونی بگذرند ، جنگ قومی ، سمتی و مذهبی را شعله ور سازند و کشور را چندین دهه دیگر به آتش نفاق بسوزانند اما حاکمیت مطلقه قبیله را باید حفظ نمایند . 

با این ذهنیت و اهداف پیوستن طالبان به پروسه صلح و شرکت در حاکمیت دولتی کمال مطلوب و بهترین گزینه است. چنانکه تشریف آوری گلبدین حکمتیار به دارالسلطنه کابل ارگ نشینان را روحا قوت بخشید.

امریکا این سردمدار سرمایه جهانی نیز اهداف بلند مدت و استرتیژیک خود را می خواهد بهر قیمتی که ممکن است تحقق بخشد. ثروت های سرشار زیر زمینی افغانستان و نفت پر بهای آسای مرکزی ، مهار و کنترول رقبا همچون روسیه ، هند و چین و فشار بر کشور نا مطلوبی از نگاه امریکا  چون ایران اهدافیست که امریکا در برابر خود قرار داده و برای تحقق آن از سالیان درازی بدین طرف سرمایه گذاری نموده است.

همان طوریکه در خاورمیانه ثابت شد ، در آسیای مرکزی نیز امریکا برای تحقق اهداف خود از رژیم های قرون وسطائی و مزدوران فروخته شده لیبرال و غیر لیبرال اعم از مذهبی و غیر مذهبی و حتی ضد مذهبی می تواند بخوبی استفاده نماید و با تکیه بر بی پایه ترین و بی مایه ترین اشخاص و افراد و با گسترش بنیاد گرائی و افراطیت اسلامی خوبتر می تواند به اهداف خود برسد. طالبان این عناصر قرون وسطائی که زمانی بنام فرشته گان صلح از پاکستان به افغانستان فرستاده شدند و بکمک کرنیل ها و جرنیل ها ی پاکستانی در مدت کوتاهی در قسمت عمده افغانستان مسلط شدند، از همان ابتدای ظهور تا حادثه یازدهم سپتامبر یکی از نیرو های مورد توجه امریکا در منطقه بود و حتی شرکت های نفتی امریکائی و غربی این گروه را بهترین وریانت برای تصاحب نفت و گاز آسیای مرکزی می پنداشتند و حاضر بودند در این مورد با آنا ن مذاکره نمایند.

اینکه در حادثه یازدهم سپتمبر طالبان خواسته امریکا را مبنی برتسلیمی اسامه بن لادن نتوانستند بر آورده سازند و زمینه بی مهری و خشم امریکا و سقوط حاکمیت خود را فراهم نمودند ، بهیچ وجه بمعنی آن نیست که امریکا کار آئی آنان را در منطقه نادیده گرفته به اضمحلال و نابودی کامل آنان کوشیده باشد. وضع امروزه طالبان خود نمایانگر علاقمندی و تمایل امریکا به گروه های افراطی منجمله طالبان است و چه بسا که در پلان های نفتی آینده امریکا باز هم طالبان کار آئی و مفدیت خود را به ثبوت رسانیده در حاکمیت امریکائی ـ جهادی افغانستان سهمی برای خود دست وپا کنند . این امر از این زاویه نیز محتمل است که برای تامین امنیت پروژه تاپی طالبان می توانند همین اکنون نقش بسیار مهمی ایفا نمایند و در پروژه های بعدی نفتی نیز این نیر و می تواند موثر و مفید باشد. از این منظر حفظ،تقویت و حتی کشانیدن آنان به پروسه صلح و حاکمیت نه تنها از جانب امریکا منتفی نیست ،بلکه این امر برای حکومت افغانستان نیز همچون آب حیات ضروریست . لهذا نمایش قدرت طالبان در سه روز عید بهیچ وجه تصادفی و خلق الساعه نبوده جوانب درگیر در مسئله افغانستان این مسئله را سازماندهی و عملی نمودند.

مسئله دیگر مرتبط به این مو ضوع اینکه ، صفوف جنگی طالبان ، جوانان علاقمند به جنگ و سلاح هنوز برای جنگیدن و استعمال سلاح فرصت های زیادی در اختیار دارند. بیست گروه تروریستی مستقر در افغانستان هر کدام حاضر اند در صورت پیوستن طالبان به دولت از طالبان جوان سربازگیری نمایند و صفوف خود را تقویت بخشند. مخصوصا داعش این نیروی تازه دم بیشتر از دیگران ظرفیت جذب طالبان را داشته با همآهنگی رهبری طالبان بسیار به ساده گی می تواند آنان را در صفوف خود جابجا نماید.

اینکه در قانون اساسی افغانستان آزادی های مدنی چون آزادی بیان ، عقیده ،اجتماعات  و حقوق بشر منجمله حقوق زنان تسجیل  واستمرار  حاکمیت بر مبنای دموکراسی پیش بینی شده ،از  نظر حاکمیت امریکائی ـ جهادی و از نظر خود امریکا ارزش های نیستند که نتوانند از آن عبور نمایند. امریکا بار ها ثابت نموده که در قبال منافع خود این ارزش ها را بسیار به ساده گی می تواند زیر پا بگذارد و با ارتجاعی ترین و بنیاد گراترین حاکمیت ها مشترکا بخاطر تامین منافع خود کنار آید . لهذا در افغانستان نیز نه تنها شرکت طالبان در حاکمیت برای امریکا سوال برانگیز نیست حتی سپردن حاکمیت به طالبان نیز در صورتیکه منافع امریکا ایجاب نماید دور از تصور نیست.

از مجموع نگاه های ارائه شده این نتیجه بدست می آید که حاکمیت امریکائی ـ جهادی موسوم به حکومت ملی ، امریکا و مجموع سرمایه داری جهانی با ملل متحد و ناتو یکجا با اشتراک طالبان در حاکمیت و پیوستن آنان به پروسه صلح مشکلی ندارند و حتی احیای حاکمیت ارتجاعی و قرون وسطائی امارت اسلامی نیز مشکلی برای آنان خلق نمی کند. اما اینکه این پیوستن مسئله صلح و جنگ را در افغانستان حل نموده مصئونیت و آرامش مردم را تامین نماید ،جدا سوال بر انگیز و قابل تردید است.زیرا امریکا هنوز به پلان های خود عام وتام توفیق نیافته ، صدور نیرو های جنگ طلب در آسیای میانه هنوز عملی نشده است در حالیکه این امر در فضای جنگ و نا آرامی در افغانستان خوبتر و سهل تر می تواند تحقق یابد. انتقال جنگ در شمال و زمینه سازی برای استقرار تروریستان در مناطق مختلف و بالاخره انتقال عناصر خارجی داعش از پاکستان به افغانستان و جابجائی آنان در بدخشان ،قندوز، کوهستانات سرپل و فاریاب همه دال بر ادامه جنگ و صدور جنگ در آسیای میانه است.

یقینا تا ختم جنگ و تحقق کامل اهداف سرمایه داری جهانی این بازی های استخباراتی و سیاسی بنام صلح و آتش بس و غیره نیز تداوم خواهد یافت و مردم مظلوم و محروم ما قربانی این بازی ها خواهند بود. طالبان نیز با روحیه بلند رزمی و ادعای امارت اسلامی در صحنه حاضر خواهند بود و چه بسا که در آینده نقش ژاندارم سرمایه جهانی را در منطقه ایفا نماید.

 

 

 


بالا
 
بازگشت