محمد الله وطندوست

 

آیا باور های انترناسیونالستی با شکست مواجه شده است؟

دوستی در صفحه مجازی نوشته است:

«شکست باور های انترناسیونالستی چپ و راست و سقوط حاکمیت داکتر نجیبالله بعنوان آخرین نماینده حزب دموکراتیک خلق و حاکمیت قبایلی دریچه های مرموز درک حقیقت در رابطه با تمامیت طلبی قبیله سالاری را بروی اکثریت مطلق مبارزین راه عدالت خواهی در زمینه اقوام و ملیت ها کشود....»

این جملات که با کلمات زیبا آرایش یافته از نظر محتوا هیچگونه حقیقتی را بیان نمی کند.

اولا باور های انتر ناسیونالستی چپ را مورد بررسی قرار می دهیم:

انترناسیونالیزم پرولتری که دوست ما آن را انترناسیونالیزم چپ عنوان داده ،شعاریست که اولین بار کارل مارکس فیلسوف ودانشمند بزرگ قرن نزدهم در پایان مانیفست حزب کمونیست ارائه داشته است. او معتقد بود که کارگران در مبارزه بر ضد سر مایه جز زنجیر های خویش چیزی را ازدست نمی دهند. اتحاد و همبستگی کارگران در برابر سرمایه داران نیروی بزرگیست کهتغیرات انقلابی را در جهان سرمایه داری ممکن می سازد.

بعدا در انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب چین معلوم شد که این همبستگی نه تنها در میان کارگران، بلکه درمیان عموم زحمتکشان اعم از کارگران،دهقانان ،پیشه وران ،اقشار متوسط جامعه منجمله روشنفکران مترقی از چه اهمیت بزرگی برخوردار است. حتی تجربه کشور های اروپای شرقی،ویتنام،کوریا ،یمن،و کوبا به وضاحت نشان داد که همبستگی زحمتکشان در سطح جهان چه دستاوردهای بزرگی را می تواند نصیب زحمتکشان نماید.

استقلال کشور های آسیائی و افریقائی در نیمه اول قرن بیستم نیز از همبستگی زحمتکشان جهان الهام می گرفت و به این همبستگی تکیه داشت.

امروز نیز علی الرغم ارتداد عده یی از انقلابیون دیروزی از این باور ،کشور های چین ،کوریای شمالی ،ویتنام و کوبا و احزاب انقلابی در سراسر جهان به این پرنسیب معتقد اند و هیچگونه شبه ئی به کار آئی و موثریت آن ندارند.لهذا این ادعا که گویا باور های انترناسیونالستی زحمتکشان با شکست مواجه شده حرف بیدون محتوا است و اصولا یک باور ولو عده محدودی باور مند هم داشته باشد نمی تواند نابودشده و شکست یافته تلقی گردد.

در مورد باور به انتر ناسیونالیزم اسلامی نیز نه تنها شکست و فتور را شاهد نیستیم، بلکه روز تا روزاین همبستگی هم طرفداران بیشتری می یابد و حتی به شکل داعش بروز می کند. اینکه انترناسیونالیزم اسلامی مخصوصا شکل افراطی آن به حال خلق ها مفید اند یا خیر ؟ با قاطعیت می توان گفت که نه تنها مفید نیست، بلکه عواقب وحشتناک آنرا ما در کشور خود از نیم قرن بدین سو تجربه کرده ایم و امروز نه تنها افغانستان بلکه سوریه ،عراق و یمن از این همبستگی جهنمی رنج می برد و هزاران انسان قربانی این طرز تفکر می گردد. با وجود عواقب ناگوار و غیر انسانی این همبستگی ، بازهم نمی توان از شکست این باور صحبت کرد و خود را با این ادعاهای واهی فریب داد.

جالبست این مدعی شکست باور های انترناسیونالیزم چپ ،خود را متعلق به جبهه چپ می داند و حتی سازمانیکه وی مدعی نماینده گی آن را دارد، در حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان دقیقا

 د رزمان زمامداری دکتور نجیب الله شرکت داشت و در مقطع معین زمانی با این حاکمیت در ائتلاف قرار داشت.

موضوع سقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان که جفا کارانه ،سقوط حاکمیت قبیله سالاری گفته شده نیز قابل بررسی و موشگافیست که این جا مجال و ضرورت آن احساس نمی گردد.در آینده به نوشته جداگانه یی به آن خواهم پرداخت. اما مختصرا می توان متذکر شد،این شکست  که به عومل گوناگون خارجی وداخلی وابسته است ، یکی از تراژیدی های تاریخ معاصر کشور است که عواقب آن را مردم رنج دیده ما تا امروز بدوش می کشند. سقوط این حاکمیت را ختم قبیله سالاری دانستن اگر از عقده کور ناشی نباشد مسلما از ناتوانی د رتحلیل واقعیت های تاریخی ناشی می گردد.

حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان که برای اولین بار از جانب یک سازمان سراسری بنیان گذاشته شد و در زمان شهید دکتور نجیب الله با جلب دگر اندیشان غنا و عمق بیشتر یافته بود،نه تنها با قبیله سالاری بیگانه بود ،بلکه برای اولین بار با اشتراک همه اقوام ،قبایل و ملیت ها ،دولتی با قاعده وسیع بوجود آورده بود که امروز هم توده های ملیونی کشور حسرت آن روز ها را می خورند و به رهبران آن حاکمیت سر تعظیم فرود می اورند.

چگونه می توان حاکمیت یک حزب سراسری را با متحدین آن به قبیله سالاری و تک قومی متهم نمود و شکست آن را شکست قبیله سالاری دانست.

 البته این حرف به معنی آن نیست که حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان و متحدین آن از اشتباهات و کجروی ها مبرا بوده ،هیچگونه نقیصه یی نداشته است . مسلما در پهلوی دستاورد ها اشتباهاتی نیز داشته است که خوشبختانه ناین نارسائی ها بیشتر از جانب منسوبین این حاکمیت مورد بررسی قرار گرفته این است.

مسئله ملی را مرو رکنیم :

اساسا مسئله ملی که این دوست ما خود را مدافع پر وپاقرص آن می داند،بیدون حل مسئله زحمتکشان با استثمار گران و استحمار گران نمی تواند راه حل منطقی یابد. تجربه تاریخی جهان و زنده گی روزانه مردم ما نشان دهنده این واقعیت سرسخت و دردناک است که زحمتکشان کشور از فقر ،زور گوئی ،استثمار و استعمار رنج می برند وهر روز در قعر اعتیاد ،بیکاری ،مرض و فقر فرو می روند. زحمتکشان به همان اندازه یی که از جانب دولت تمامیت خواه کنونی ومشتی طفیلی مفت خوار در رنج است ،از جانب زورمندان و جنگ سالاران خودی نیز در قریه ها ،قصبات،ولسوالی هاو ولایات در رنج وعذاب اند . تازه این سازمان های رنگارنگ ملی که هرکدام نماینده گی قومی را یدک می کشند ،هیچگونه پروگرامی برای نجات زحمتکشان از فقر ، مرض، جنگ و اعتیاد ندارند . همه تلاش آنان برای کسب رای مردم بخاطر شرکت د ردستگاه فاسد کنونی است وبس.

اصولا رهائی زحمتکشان را صرفا با شعار های میان تهی قومی و قبیلوی و اشاعه نفرت در برابر دیگران نمی توان حل و فصل کرد. مبارزین راستین کشور نجات خود ،قوم ،وملیت خود را وابسته به نجات همه زحمتکشان می داند و نماینده گان آگاه و انقلابی همه ملیت ها و اقوام متحدانه به شکستن زنجیر برده گی زحمتکشان موفق می شوند وبس!

افکار مجرد ملیت خواهی و خط کشی های غیر ضروری میان زحمتکشان نه تنها به جریانات مترقی کشور مدد نمی رساند بلکه باعث پراگند گی صفوف زحمتکشان گردیده آب به آسیاب دشمن می ریزد.

برای رفع سوءتفاهم ها و بدفهمی ها باید خاطر نشان نمود که انترناسیونالیست های واقعی به فرهنگ ،زبان وادبیات خود نسبت به همه مدعیان ملیت خواهی وفادار بوده برای رشد و شگوفائی زبان مادری و ادبیات آن د رپهلوی زبانها،ادبیات و فرهنگ دیگر اقوام و ملیت ها تلاش می ورزند و زمینه شگوفائی همه زبان ها ،ادبیات و فرهنگ ها را مد نظر می داشته باشند. در افغانستان نیز برای شگوفائی همه جانبه ،این پرنسیب کار آئی خود را دارد و باید عناصر مترقی ، ملی ، دموکرات و عدالت خواه در صف واحد بر ضد نابرابری ها ی اقتصادی ،سیاسی ،اجتماعی ،ملی و فرهنگی به مبارزه همه جانبه مبادرت ورزند و کشور را از حالت رقتبار کنونی نجات دهند.

 

 

 


بالا
 
بازگشت