احمد سعیدی
در روز های اخیر ماه مبارک رمضان رئیسجمهوری افغانستان، آتش بس یک جانبه را با طالبان اعلان کرد با گذشت چند روز محدود گروه طالبان نیز به مناسبت عید سعید فطر سه روز عید را آتش بس اعلان کردند این آتش بس گرچه کوتاه بود ولی باعث بروز خوشبینیهای زودهنگامی برای تمدید آتشبس و در همان حال آغاز مذکرات جدیتر برای حصول صلح بین طالبان و حکومت وحدت ملی افغانستان شده است. این امیدواری زمانی تقویت شد که وزارت خارجه آمریکا نیز در بیانیهای ضمن استقبال از آتشبس موقت، برای پیوستن به مذاکرات ابراز علاقمندی کرد. طالبان از قبل با این استدلال که آمریکا افغانستان را اشغال کرده و دولت کابل را به رسمیت نمیشناسد، طرف اصلی خود را برای مذاکره آمریکا اعلام کرده بودند و تا هنوز در این مورد پا فشاری دارند.
آنچه در این تجربه آتشبس موقت شایان توجه بود، حضور پرچم سفید طالبان در خیابانهای کابل و حرکت آزادانه آنها بدون هیچ مانعی بود که بعد از سقوط قدرت طالبان در سال 2001 میلادی، واقعا بیسابقه بود. استقبال نیروهای دولتی از طالبان که بعضا سلاحهای خود را تا دروازه شهر حفظ کردند و دستدادن و درآغوش کشیدن افرادی که تا روز قبل به روی هم آتش میگشودند قابل دقت بود.
اما متاسفانه پس از ختم آتش بس موقت در سه روز عید یکبار دیگر با همان موضع خصمانه گذشته به روی یکدیگر آتش گشودند حضور طالبان در شهر ها آن هم در روز های عید و ملاقات با قوت های مسلح افغانستان حکایت از خستگی هر دو طرف جنگ افغانستان از جنگ و احساس نیاز مشترک آنها به صلح و ثبات نمایان بود اما پرسش مهم و اصلی این است که آیا واقعا این تجربه قابلیت تبدیلشدن به روند صلح پایدار در افغانستان را دارد یا خیر؟ متأسفانه در این بخش، خوشبینی چندانی وجود ندارد. علت آن هم این است که جنگ و تداوم آن در افغانستان، ناشی از سه سطح رقابت و تضاد منافع است و به دشواری میتوان تصور کرد که این سه سطح از رقابت و تضاد منافع، در یک زمان و به صورت هماهنگ به صلح در افغانستان تن بدهند. این سه سطح از رقابتها را میتوان چنین در نظر گرفت:
1- رقابتهای قومی و مذهبی در داخل افغانستان
2- نفاق و شقاق و عدم هم پذیری در بین رهبران حکومت وحدت ملی
3- رقابتهای منطقهای بخصوص پاکستان هندوستان ایران و سعودی
4- رقابتهای بینالمللی بخصوص امریکا روسیه و یک تعداد کشور های دیگر
واقعیت تلخ در افغانستان این است که تضاد منافع داخلی، منطقهای و بینالمللی در سطحی است که حتی اگر بتوان تصور کرد که طالبان به هر دلیلی به صورت جدی وارد روند صلح و مذاکره شوند، همواره گروهها و جریاناتی خارج از این روند قرار خواهند گرفت که توان ادامه جنگ را دارند. گمان غالب دراینباره آن است که دستگاههای استخباراتی و امنیتی منطقهای و بینالمللی که جنگ را به صورت نیابتی و رقابتی در افغانستان به راه انداخته و هدایت آن را بر عهده گرفتهاند، از این توان عملی برخوردارند تا اگر طالبان حاضر به تعدیل مواضع و گرایش به صلح شوند، گروه دیگری را بهسرعت جایگزین آنها نموده و به جنگ ادامه دهند. این در حالی است که طالبان حاضر به ادامه آتشبس نشده چنانچه یکبار دیگر جنگ از سر گرفته اند روز گذشته در ولایت بادغیس کندز ، فراه تلفات نیرو های دولتی متاسفانه خیلی چشمگیر بود .
بااینحال و با وجود آنکه طالبان با تسلط بر تقریبا نیمی از خاک کشور و کشاندن
جنگ از شرق و جنوب به غرب و شمال افغانستان و گسترش عملیات، خود را در موضع
برتر نظامی احساس میکند؛ اما واقعیت آن است که با تحولات منطقهای و اعمال
فشاری که بر حامیان سنتی طالبان یعنی پاکستان وارد میشود، دور از تصور نخواهد
بود که پس از یک دوره تشدید جنگ و دستیابی به مناطق مهمتر، آنان آمادگی ورود
به مذاکراتی جدیتر را پیدا کنند گرچه طالبان
با پذیرش آتشبس موقت سهروزه و حضور مسلحانه در خیابانها، مانور قدرت دادند،
ولی این را نباید به معنای صلحطلبی یا اراده قاطع آنها به ادامه جنگ ارزیابی
کرد. معادله جنگ و صلح در افغانستان پیچیدهتر از آن است که در ظاهر به نظر
میرسد و دستهای پشت پرده متنوعتری وجود دارند که از دستیابی سریع به صلح
جلوگیری خواهند کرد؛ اما یک امر کاملا روشن است و آن اینکه نه طالبان میتواند
به صورت قهرآمیز حکومت وحدت ملی را سرنگون و امارت خود را در آن احیا کند، نه
دولت کابل قادر است طالبان را شکست نظامی بدهد و آنها را از معادله قدرت برای
همیش خارج سازد. بنابراین این احتمال وجود دارد که بنبست واقعی در جنگ، در
نهایت طرفین را برای ورود جدی به روند صلح قانع کند.
اما صلح که قیمتش از جنگ زیادتر خواهد بود
پاکستان در بُعد منطقهای و نیرو های حامی پاکستان در داخل نظام در بُعد
داخلی، نقش اصلی را در پیشبرد روند صلح و مذاکره به نفع پاکستان ایفا خواهند
کرد؛ هرچند که باید انتظار یک دوره از تشدید جنگ با هدف امتیازگیری از طرف
طالبان را داشت، ولی احتمال اینکه داعش جایگزین طالبان شود و طالبان به روند
صلح تن دهد، منتفی نیست از چندی بدینسو منابع از حکومت افغانستان و بعضی از
کشور های خارجی همه دست به سوی پاکستان بخاطر صلح دراز کردند در حالیکه من
در افغانستان تعداد انگشت شماری از مردم افغانستان را سراغ ندارم که از
پاکستان بنام نیک یاد کنند، در حالیکه پاکستان از سال 1357 بدینسو به
میلیونها پناهجوی افغان پناه داده. پناهجویان افغان در پاکستان میتوانستد به
آسانی به مکتب بروند و کار کنند. امروز همچنان اتباع افغانستان به نحوی از انحا
به پاکستان وابستگی دارند. روزانه صد ها نفر اتباع افغانستان به دلایل متعدد به
پاکستان سفر میکنند. باوجود ارتباط نزدیک میان مردم دو کشور، روابط سیاسی میان
دو کشور تا حدی زیادی متشنج است. به این همه داد و ستود ها اکثریت مطلق مردم
افغانستان پاکستان را دشمن سوگند خورده افغانستان میداند آن کشور را متهم به
راه اندازی جنگ اعلامناشده علیه افغانستان مینمایند.
با در نظرداشت آنچه که در فوق از آن تذکر بعمل آمد با آن هم هفته گذشته هئیت عالی رتبه ای تحت ریاست محمد حنیف اتمر مشارو شورای امنیت به پاکستان رفته بودند تا برای باز کردن گره کور صلح چاره ای بیابند ولی من باور ندارم که این مذاکرات یک شبه نتایج مثمری را از خود بجا بگذارد چون با در نظرداشت این همه مذاکرات و گفتگو ها بین دو کشور متاسفانه زمامداران افغانستان و پاکستان همیشه فصلی، موسومی و تاکتیکی با یکدیگر مذاکره و مفاهمه کرده اند نه ستراتیژی پاکستان در حال حاضر میداند که با گذشت هر روز تلفات نیرو های مسلح افغانستان زیاد شده میرود آن کشور میداند افغانستان با روز های دشواری دست و پنجه نرم میکند شناخت که نظامی گران پاکستان از وضعیت موجود در افغانستان دارند تلاش مینماید تا دولت افغانستان را امیدوار به مذاکره و مفاهمه با طالبان نمایند از یک طرف با این امیدواری میخواهند فشار های امریکا را بالای خود کاهش دهند از طرف دیگر این فرصت را فرصت مناسب برای امتیاز گیری میدانند به عقیده نویسنده صلح یک ضرورت عینی و ذهنی برای مردم افغانستان است بدون صلح دیگر راهی وجود ندارد اما صلح که از عینک پاکستان نصیب افغانستان شود خیلی قیمت تمام خواهد شد به قیمت تا سرحد زیر پا گذاشتن استقلال و حاکمیت ملی این سرزمین .