حفیظ روند

 

 

آنانیکه میراث دارنام ونشان شدند ولی میراث دارمقاومت، شهامت وپایداری نشدند ، نخوانند !

مردمیراثی چه داند قدر مال

رستمی جان کند مجال یافت ذال

رکه اوارزان خرد ارزان دهد 

گوهری طفلی به قرص نان دهد

((              ))

 دوستان عزیز ! پیوست به بحث گذشته  اندرباب ترس رهبران غیر پشتون از امریکا و انگلیس و سود جویی آنها  میخواهم مراتب دیگری را بطور فشرده ونمونه وار پیرامون چه کرد های  تعدادی از مردان میراثی شورای نظار که نام وشهرت مسعود را میراث گرفتند نه مقاومت وپایداری وفدا کاری آنرا خدمت  ارائه نمایم ، البته درین بحث حاکمان قبیله وفاشیست های تمامیت خواه مثتثنی میباشند ، چونکه آنها مشروعیت وبقای خویش را در قدرت غصبشده از اشغالگران میگیرند.

 بنابرآن  روی صحبت من با آنانی میباشد که فرصت ها را از دست داده اند و امروز نه مورد اعتماد اشغالگران  اند ، نه مورد قبول سلاطین فاشیست وتمامیت خواه درون ارگ  و نه هم پاسدار  قربانی های بیشمارمردمی اند که از برکت خون آنها به نان ونوایی رسیدند.

 نخست از جناب محترم ضیا مسعود  میگویم  که وی در دو دوره حاکمیت کرزی معاون رئیس جمهور بوده اما راکت وساکت ، همینکه ماموریتش به پایان خود رسید  دهن به سخن گشوده خودرا بی صلاحیت وانمود میکرد ، بگونه که محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ایران درپایان دوره دوم ریاستش درپاسخ به رای دهنده گان نقادش گفت :(( من تدارکات چی بیش نبودم )) ،  باز هم جناب ضیامسعود  از دوران کرزی درس عبرت از فاشیزم  نگرفته باردیگر  درکمپاین انتخاباتی  غنی احمدزی چنان برطبل تبلیغاتی  تیم تحول وتداوم فاشیزم قبیله کوبید وگلون پاره نمود که آن تیم انتخاباتی را غیر تنظیمی و فرا قومی تعریف کرده که با به قدرت رسیدن غنی احمدزی توسط امریکا  نخستین قربانی آن تیم دلخواه جناب ایشان ، دوستم ازبک معاون اول ودومین قربانی غیر پشتون جناب خودشان بودند که دوستم سوق درتبعید از کشور وخودش سوق در بست احتیط گردید . 

  به همین ترتیب جناب محترم ولی مسعود  تهدیدات فاشیستی غنی احمدزی را چهارده سال در دل نگهداشته ، همینکه مردم متنفر از فاشیزم قبیله و تمامیت خواهی دربرابر غنی احمدزی مشهور به دیوانه دلسوز شوریدند و جناب اعطای نور را دم راستی دادند ، در یک میزگرد رسانه ای گفت که (( غنی احمدزی دربرابر چند تن از کارتن کلان های رژیم  من را تهدید نموده گفت : اگر روزی قدرت دراختیارم باشد  شمایان را بزور خودم ، یابزور سلاح ویا بزور خارجی ها از کشور میکنم   )) ، اما ایشان خف وخون گرفته نفرمودند که آقای غنی احمدزی خون را مادادیم و بابایی را شما میکنید ، ازینرو شما غلط میکنید ، فلان وفلان میکنید ، همانطوریکه برادرش احمدشاه مسعود به تداوم حاکمیت فاشیستی 300 ساله قبیله نه گفت وبچالشش کشید ، تهدیدات متجاوزین را به جان خرید وتسلیم نشد ، دربرابر نظامیان متجاوز پاکستانی با پیاده نظام  مزدور ونوکر طالبانی آن مردانه جنگید ومقاومت نموده وبخاطر دفاع از میهنش جان را فداکرد. 

 به باورم اگر روزی فرابرسد  که مردان میراثی جرآت بیان  چیزی را  داشته باشند ، حتمن داستان های دنباله داری را از تهدیدات سردمداران قبیله مانند : زلمی خلیلزاد ، اشرف غنی احمدزی ، حامدکرزی ، علی احمد جلالی ، حنیف اتمر والی اخیر خواهند گفت ، اشغالگران امریکایی وانگلیسی که درجایش باشد .

 همچنان جناب محترم یونس قانونی به اصطلاح نواندیش دینی که سخنرانی هایش را موهبت الهی میداند ، افزون براینکه با عبدالله عبدالله این بی کفایت خوش لباس و مشهور به مار  آستین که با چند بار رفتن به دره پنجشیر نزد احمدشاه مسعود و تامین ارتباطات پشت پرده با امریکایی ها به این مقام رسیده است  در کنفرانس بن و به حمایت بی چون وچرای فهیم ازداخل کشور چقدر ضعیف درخشیدند و به تداوم حاکمیت میراثی قبیله گردن گذاشتند و به معامله رفتند  ،  در لویه جرگه قانون اساسی به حکومت ریاستی بمنظور بودن فهیم در معاونیت نخست ریاست جمهوری ووزیر دفاع ، عبدالله عبدالله در وزارت خارجه وخودش در مقام وزارت کشور ویا تعلیم وتربیه کمپاین نموده  رای دادند ، جناب ایشان من حیث رئیس پارلمان کشور جهت خوشحالی کریم به اصطلاح خرم وقاتل فرهنگ پارسی دری  وجلب حمایت رئیس جمهور کرزی به خواست دانشجویان مبارز ودادخواه  تجمع کننده دربرابر پارلمان  که میگفتند :(( دانشگاه دانشگاه))  را جواب رد داده تکرارن از پشت تریبون پارلمان نعره زد که :(( پدر وپدر کلانم پوهنتون گفته است وما نیز میگویم )) که در حقیقت تکرار همان قول معروف است که میگویند (( آقا جان ما از هفت پشت نوکریم وچاکر ، دگه چه گفتی ؟ )) ، به همین ترتیب جناب ایشان اخیرن افشاگری نموده میفرمایند :((  که پیش از تدویر کنفرانس  بن  ، در مورد تعین زعامت افغانستان از قبیله پشتون قدرت های بین المللی و منطقوی با تفاهم کرده بودند ، که ما یعنی جبهه متحد دربرابر عمل انجام شده قرار گرفته بودم   )) ،  من نویسنده این یاد داشت کوچک مانند هر شهروند آگاه  کشورم اینرا قشنگ میدانم  که قدرت های استعماری واشغالگر به گونه گذشته وبه ادامه گذشته روی حاکمان  ، خوانین وسردمداران قبیله پشتون حساب بازه کرده ، این پروسه ادامه دارد  و دلائیل آن هم مشخص است ، اما سوال کلیدی اینجاست که چرا جناب عالی درطی همین مدت حقایق کنفرانس بن را با مردم درمیان نگذاشتند و نه گفتند  که زلمی خلیل زاد بنیان گذار فاشیزم نوین دولتی در افغانستان اعمال نفوذ نموده ، از آدرس وامکانات بوش پسر رئیس جمهور امریکا همه اعضای کنفرانس بن را تطمیع و مخالف فیصله های آنرا تهدید نموده  وقدرت را درافغانستان به تداوم  حاکمیت های 300 ساله قبیله رقم زد  که درنتیجه همان قلدری ها و زور گوهی های خلیلزاد خائین است که، امروز مردم افغانستان با اشرف غنی احمدزی مشهور به دیوانه دلسوز وادامه زی های دیگر قبیله  دست وپنجه نرم  نموده داد خواهی مینمایند ، به فاشیزم و تمامیت خواهی  نه میگویند.  به باور من این گپ های سرهم شده ، مونتاژ شده ، ادیت شده وتمرین شده جناب  قانونی مصرف داخلی داشته میخواهد  خودرا از عالم افسرده گی سیاسی وانزوا نجات داده  دوباره  مطرح نماید ، چونکه انتخابات پیشرو است  وازجانب دیگر ، نوک حمله منتقدین خویش را  به مسیر دیگری توجیهه نموده نفس براحت بکشد. در حالیکه حنا درشب عروسی مناسب حال است نه هرشب ، افزون برآن جناب عالی آخرین کسی است که میگوید خارجی ها بر ایجاد دولت پشتون محور تاکید داشتند و آخر تر از ایشان مردان میراثی شورای نظار و رهبران دیگر تنظیم های جهادی خواهد بود که تارفتن اشغالگران  آن هم معلوم هم نیست چه وقت  ، خواهند گفت ، درحالیکه همه مردم واقیعت را میدانند که چنین بوده واست .

 چهره دیگر این مردان میراثی جناب امرالله صالح دلبسته حکومت های بعداز کنفرانس بن در حضور اشغالکران میباشد که با روند سبز خویش هم به نعل میزند و هم به میخ و هراز گاهی  بطور نمادین باجنبش سبز خویش پیچانده در پارچه های سبز در  اجتماعات و خیابان  ظاهر شده  فقط سیاست های تجاوز گرانه پاکستان رانشانه گرفته خودرا ارشاد مینماید  اما دربرابر ستون پنجمی های پاکستان  در دولت  و متجاوزین دیگر که کشور را  دراشغال دارند وابزار دست ناپاکشان حکومت میکند  خاموش است  ،که قطعن قابل درک است واکثرن  هم به حیث عضو باصلاحیت کمسیون های تعین شده از جانب رئیس جمهور  ، گزارشات چند هزار صفحه ای به تیراژ گزارشات بخش اتمی  سازمان ملل که درمورد عراق وایران تهیه شده بود ، تهیه دیده در اختیار رئیس جمهور میگذارد.

  شخصیت دیگری ازاینها جناب محی الدین مهدی تحلیل گر ونویسنده شورای نظار میباشد که همیشه علاقمند نزدیک شدن به ارگ بوده است ، بگونه مثال یکی از وکیل های پارلمانی دور دوم ریاست جمهوری کرزی بمن گفت: (( بنابر  تقاضای که وجود داشت ، ما چند نفر از وکلیل صاحب ها ملاقاتی داشتیم با محمود کرزی برادر حامدکرزی که دراین ملاقات یگانه کسیکه که بیشتر از دیگران خود را به چشم محمود کرزی میزد و میگفت نمیدانم چرا رئیس صاحب جمهور در مورد من شک میکنند ، جناب محی الدین مهدی بود )) . 

 نظریه پرداز دیگر این شورا محترم حفیظ منصور میباشد که همیشه در موضیعگیری هایش ثابت قدم بوده  مقداری کاکه گی وبه قول معروف :(( شنگ در آن دیده میشود )) ، که من عمومن به گپ هایش گوش میدهم ، اینکه موافقم یا مخالف  گپ دیگری است. 

 از اینها که بگذریم  افراددیگری مانند : بسم الله خان محمدی و امثال آن  میراث خوران گردن کلفتی هستند که قلم را عار است تا در مور ایشان از نوکش رنگی بریزد وکاغذی سیاه نماید ، چه رسد به نقد سالمی که اصلاحات بیاورد.

 در نتیجه مجموعه فعالیت های مردان میراثی شورای نظار خلاصه میشود بیک سال انتظار و سخنرانی در مراسم یاد بود از مقاومت،  شهامت وشهادت احمدشاه مسعود که هرکدام شان به نحوی وبه شکلی خودرا ارشاد کرده به ظاهر  اشک سوگواری میریزند و در باطن اشگ شادی دارند وباخود میگویند که اگر مسعود زنده میبود ما صاحب این همه ثروت های باد آورده بودیم ؟ و میروند تاسال دیگر ومیخورند از امتیازات مادی مقاومت گران فنا شده وقربانی شده که درمیان مردم نیستند تا ببینند که چگونه به خون های شان تجارت ومعامله رونق گرفته است. 

 بنابرآن خواندن ذهن وفکر همه ای این رهبران ورهبرچه  های باد آورده وچانسی کار بسیار سخت وپیچیده است ،  بویژه از آنزمانیکه این ها با امریکا وانگلوسکسون های متجاوز و اشغالگر هم کاسه و هم پیمان شده اند

 

 

 


بالا
 
بازگشت