مهرالدین مشید
آیا ممکن است، دیوار های بی باوری میان کابل و اسلام آباد بدین زودی ها فرو ریزد
پایان بی باوری میان کابل و اسلام آباد و آغاز گفت و گو ها میان حکومت و طالبان
در این روز ها فعالیت گستردۀ سیاسی در پیوند به آغاز گفت و گو های حکومت با طالبان در سطح منطقه و جهان به راه افتاده است. سفر وزیر داخله و رئیس عمومی امنیت ملی به رهبری اتمر مشاور امنیت ملی کشور به اسلام آباد، پس از سفر باجوه رئیس عمومی ارتش پاکستان و پیشتر از آن سفر نخست وزیر این کشور به کابل، سفر مقام های امنیتی افغانستان به ازبکستان و ابراز امیدواری های این هیآت برای عملی شدن برنامۀ عمل از سوی پاکستان، تماس های مقام های ناتو و امریکا با طالبان در قطر به نوشتۀ نشریۀ "تکبیر"، اظهارات یک مقام خارجۀ پاکستان به "اکسپرس تریبیون مبنی بر آغاز گفت و گو های حکومت و طالبان در یک مکان نامعلوم، ایجاد گروه گفتگو کننده از سوی ایالات متحدۀ امریکا برای تسهیل روند گفتگوهای صلح، اظهارات اوچقون معاون شورای عالی صلح در پیوند به براحتمال برگزاری گفت و گو ها میان نماینده گان حکومت افغانستان، طالبان و امریکا، نوشتۀ "روزنامۀ امت " مبنی بر فرستادن نامه های جداگانه از سوی ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی عنوانی ملا هبت الله و اشرف غنی احمدزی در مورد اتش بس و دعوت به گفتگوی مستقیم میان آن دو به میزبانی سعودی و تایید شورای علمای این کشور از این تصمیم واظهارات حکمتیار در نماز عید در پیوند به بهتر شدن اوضاع در روز های نزدیک نشان دهندۀ یک سلسله انکشافات تازه در روند صلح افغانستان است که در کل حکایت از فضایی دارد که امیدواری ها برای کاهش پیچیده گی ها از فراراۀ صلح دارد؛ اما با توجه به دیرینه بودن و پیچیده بودن جنگ افغانستان و نبود فضای اعتماد کامل میان کابل و اسلام آباد دیده شود که این تلاش ها چقدر در شکستن دیوار های فولادین میان گفت و گو گننده گان تاثیر گذار و برای برچیدن موانع از فراراۀ صلح موثر و بالاخره این که برای آغاز گفت و گو و مهم تر از همه به نتایج این گفت و گو ها امیدوار بود. آیا فعالیت های سیاسی منطقه یی و جهانی توانسته است تا فضای فقدان اعتماد میان کابل و اسلام آباد را کاهش بدهد و یا این که در همچو نبود فضای اعتماد میان دو کشور، آیا شرایط آماده شده است که پاکستان به این تصمیم رسیده باشد تا حمایت خود را از تروریستان بگیرد و فشارها، مجبوریت ها و منافع این کشور بسترو زمینۀ همکاری پاکستان را با افغانستان فراهم کرده باشد. اما باد توجه داشت که باوجود یک سلسله امیدواری ها، این سخن خلیل زاد سفیر پیشین امریکا در افغانستان را نمی توان، غیر جدی شمرد که گفته است، پاکستان برای طالبان گفته که در گفت و گو های صلح با حکومت افغانستان اشتراک کنند و اما به صلح تن ندهند. این در حالی است که صلح با طالبان در اصل معنای صلح با پاکستان را دارد. این برای هیچ کس پنهان نیست که طالبان برای منافع پاکستان زیر نام اسلام و در اصل ضد اسلام برضد مردم افغانستان و منافع ملی این کشور می جنگند. آغاز گفت و گو ها با طالبان بستگی به تصمیم اسلام آباد دارد و نه طالبان؛ زیرا که حرف اول را اسلام آباد می گوید و طالبان را برای انجام اش دیکته می کند. بنا بر این اگر اسلام آباد اراده کند، شاید در ظرف چند ساعت طالبان را برای گفت و گو با حکومت افغانستان آماده کند. در این شکی نیست که در یک سلسله مسایل منافع طالبان با منافع استخباراتی و استراتیژیک طالبان بهم گره خورده است؛ اما هرچه باشد، در این معامله اسلام آباد دست بالا دارد؛ زیرا رهبران طالبان و مراکز مهم طالبان در پاکستان است و استخبارت پاکستان بر آنها اشراف و حضور دایمی داشته و بر فعالیت های سیاسی و نظامی طالبان نطارت کامل دارد. این حرف های تازه یی نیست؛ بلکه به گونۀ آفتاب بر همگان هویدا است که رهبران طالبان در زیر مجمع شورای کویته و شورای پشاور در پاکستان فعال اند، تمامی رهبری سیاسی و نظامی گروۀ خود را از آنجا تنظیم می کنند و از هر لحظه فعالیت های نظامی و سیاسی شان آی اس آی را آگاه می سازند. حکومت افغانستان و رهبران گروههای جهادی و سیاسی این کشور به این نکته توجه داشته و از این رو حکومت افغانستان تلاش های هماهنگ و مستمر را برای بهبودی مناسبات با اسلام آباد به راه افگنده است که حتا در فضای فقدان اعتماد، پاکستان را برای رسیدن به یک نقطۀ منافع مشترک برای بهتر شدن مناسبات با کابل ترغیب کند تا پاکستان با توجه به فشار های جهانی و مجبوریت های ملی، منطقه یی و جهانی و روابط گستردۀ همکاری ها و تجارت اقتصادی اش با چین به گزینۀ صلح تمرکز کند و یقین حاصل کند که گزینۀ جنگ و حمایت از تروریزم بیشتر به منافع ملی پاکستان ضربه می زند و برعکس بیشترین سود را با استقرار صلح و امنیت در منطقه بدست می آورد. بدون تردید عملی شدن پروژه های بیش ازچهل میلیارد دالری "یک راه و یک کمر بند" با چین و پروژۀ ده میلیارد دالری گاز با روسیه و همچنان پروژۀ تاپی با ازبکستان به فضای صلح و امنیت در منطقه رابطه دارد که تامین کنندۀ منافع ملی پاکستان است؛ هرچند بر منافع نظامیان آن کشور لطمه وارد می کند، اما این نمی تواند منافع ملی مردم پاکستان را در دراز مدت به گروگان بگیرد؛ زیرا چهل سال ناامنی ها در مرز مشترک دو کشور در ضمن سودآوری ها ضربه های شدید اقتصادی بر پاکستان وارد کرده است. این مسآله بیشترین فشار اقتصادی را بر مردم پاکستان تحمیل کرده است که سبب نارضایتی ها و خیزش های ضد حکومتی را در این کشور فراهم کرده است؛ اما باز هم نمی توان، نسبت به چرخش سیاست اسلام آباد در پیوند به افغانستان و دست برداری آن از پشتیبانی تروریزم زیاد خوش باور بود. به گفتۀ جمیز کننگهام، سفیر پیشین ایالات متحده در افغانستان تا زمانی که طالبان در پاکستان پناهگاههای امن و مراکز سوق و اداره داشته باشند، به هیچ راه حل سیاسی تن نمیدهند. اظهارت سفیر پیشین ایالات متحده نشان میدهد که حد اقل بخشی از نخبه گان امریکا به درستی میدانند که مشکل در کجا است. در همین حال حامد کرزی رئیس جمهور پیشین با اشپیگل آلمان گفت که امریکا ماری در آستین برضد افغانستان پرورش می دهد که هم سربازان امریکایی و هم ما و شمار زیادی از نظامیان ما را می کشند. وی گفت که او نمی گوید که امریکا با پاکستان دشمنی کند و اما تاکید کرد که امریکا با افغانستان صادق باشد. این در حالی است که پاکستان هنوز اندک ترین اراده برای بستن پناه گاههای امن طالبان در خاکش نشان نداده است و تا پیش از این امریکا نتوانست تا با دادن امتیاز های زیاد از جمله دادن ۳۵ میلیارد دالر برای پاکستان، رهبران این کشور را ترغیب به بستن لانه های تروریستی کند. زمامداران افغانستان بنا بر دشواری ها و حساسیت های موجود در کشور در رابطه به خط دیورند، جرات نکرده اند تا با پاکستان به گونۀ رک و راست وارد گفت و گو شوند. زمامداران افغانستان هرگونه بهبودی مناسبات کامل میان کابل و اسلام آباد را وابسته به خط دیورند دانسته اند و این دست تنگی سبب یک سلسله بلند پروازی های پاکستان برضد افغانستان شده است. به قول معروف اسلام آباد، مردم افغانستان را ناخن افگار یافته است و از همین ناحیه همیشه افغانستان را نیش می زند و از بی جراتی زمامداران کشور در این رابطه مایه گرفته اند.
در این شکی نیست که اختلاف بر سر مرز دیورند یکی از عوامل کلیدی اختلاف و حمایت پاکستان از تروریستان است و اما این نباید برای رهبران افغانستان بهانه یی برای ناممکن بودن برقراری مناسبات نیک با اسلام آباد و فروریزی دیوار های بی اعتمادی میان دو کشور تلقی شود. رهبران حکومتی افغانستان می توانند در هماهنگی با شورای ملی، گروههای سیاسی، نخبه گان، آگاهان نظامی و سیاسی، بزرگان و متنفذان قومی و اهل خبره در این رابطه تصمیم اتخاذ کنند و باشنده گان دو سوی این خط را از مرگ تدریجی رهایی ببخشند؛ اما جدا از این هم می تواننند، راههای میانبر برای کاهش دادن بخشی از معضله ها با پاکستان دست به کار شوند. این در صورتی ممکن است که زمامداران افغانستان با این خط برخورد سیاسی نکنند؛ زیرا در مقطع های گوناگون چه در گذشته و چه در حال زمامداران افغانستان از این خط برای بقا و مشروعیت خود از این خط استفادۀ ابزاری کرده اند. اما چه خوب است اگربا تفاهم بر سر منافع ملی یکدیگر و تعامل روی آن بدور از بلند پروازی ها و کلانتر خواهی ها؛ البته با توجه به خواست های آنسوی خط در روشنایی قوانین بین المللی به منازعۀ هفتاد ساله میان دو کشور نقطۀ پایان بگذارند. گزینۀ دیگری هم وجود دارد که با حفظ حالت موجود خط دو طرف تلاش کنند تا به نگرانی های یکدیگر پاسخ گفته و برای رفع آن به تفاهم مشترک برسند.
گزینۀ دیگر به عنوان آخرین گزینه، این است که جامعۀ جهانی با اعمال فشار بیشتر میتواند پاکستان را به اجرای تعهدات اش وادار کند؛ زیرا بدون اعمال فشار بینالمللی پاکستان حاضر نیست، اتحاد اش را با طالبان بشکند ونه جامعۀ جهانی را برای یافتن یک راۀ صلح کمک می کند. این در حالی است که پاکستان با جامعۀ جهانی به بازی پرداخته است و در شرایطی که طالبان به بهشت امن پاکستان دسترسی داشته باشند، هیچ دلیلی ندارد که رهبران آنان نماینده گان خود را برای چانه زنی با کابل و ختم جنگ به میز گفت و گو بفرستند. این حقیقتی است که مقام های امریکا بر آن آگاه اند و می گویند، در روند صلح افغانستان جای حکومت افغانستان را گرفته نمی توانند؛ اما با اعمال فشار بر پاکستان نقش تعیین کننده را دارا می باشند. یاهو