مهرالدین مشید

 

خطبه یی که در افغانستان بی تعبیر مانده است

حضرت ابوبکر صدیق در نخستین خطبۀ خود گفت:"هيچ قومی جهاد و پیکار در راه خدا را به بوتۀ فراموشی نه می سپارد مگر اینکه خداوند آن را خوار و ذلیل می گرداند، فساد و بی بند و باری در هیج قومی گسترش نه می بابد مگر ابنکه خداوند آن قوم را به بلای فرا گیر دچار می گرداند . این آخرین سخن من است و از خداوند برای خودم و شما طلب مغفرت می نمایم".

دراین شکی نیست که در این سخن خلیفۀ دوم مسلمین مفاهیم زیادی نهفته است که از داعیۀ انسانی و اسلامی او در اوجی از راستی و یقین کامل پرده بر می دارد؛ زیرا وی از یاران نزدیک و ثروتمند پیامبر بود که دارایی های خود را در راۀ همکاری با پیامبر و گسترش اسلام به مصرف رسانید. وی در عمل ثابت کرد، آنانی که از هزینه کردن مال خود در راۀ  رسیدن به هدف دریغ نمی کند و به یقین که از جان خود برای رسیدن به هدف هرگز خودداری نمی کنند؛ پس چنین انسان هایی که آزموده شده  اند و آنان را بار بار به آزمون گرفتن خطای آشکار است. بنا براین ابوبکر آنجه گفته، بدان باور و یقین کامل داشت و عاشقانه برای عملی شدن حرف خود  تا آخرین لحظات مرگ صادقانه تلاش کرد؛ اما صدها دریغ و درد که ما از این آزمون دشوار موفقانه بیرون نشدیم و زیر نام جهاد به آرمان های میلیونی انسان مظلوم این سرزمین  جفا کردیم؛ جفایی که شاید در تاریخ کمتر نظیر داشته باشد. جفا به آرمان انسان های مطلومی که با دو دست اخلاص تمام دار و ندار خود را در طبق اخلاص در خوان جهاد نهادند و صادقانه رزمیدند و بی هراس جان های شیرین خود را در راۀ خدا قربان کردند؛ اما دیدیم که چه کسانی و چگونه خون های آنان را نادیده گرفتند و آرمان های شان را به بازی گرفتند و ده ها دریغ و درد که این سناریوی خطرناک هنوز از سوی شماری تیکه داران جهاد به بدترین حالی به بازی گرفته می شود.

هرگاه جهاد در زمان پیامبر بزرگ اسلام به مطالعه گرفته شود. به خوبی آشکار می شود که جهاد اکبر پیامبر "خلق عظیم" او (ص) بود که نماد پایدار و تکیه گاۀ استوار برای یاران نزدیک اش و سایر مسلمانان بود.

اخلاق، تقوا و ایثار راستین یاران نزدیک پیامبر که همگان این اوصاف عالی  را در گفتار، کردار و پندار آو می دیدند و در واقع این ویژه گی ها به گونهء عینی در گفتار، کردار و پندار آنان تجسم عینی پیدا کرده بود و سیرت پیامبر الگوی واقعی یاران او بود. این رابطهء استوار و بی ریا و راستین چنان فضای خاص را در محیط مدینه بوجود آورده بود که پیامر و یاران نزدیک اش به نماد های بی مانند برای مسلمانان بدل شده بودند. زنده گی ساده و بی آلایش پیامبر و یاران اش چنان فضای مدینه را سرشار از صفا و صمیمیت و یک رنگی و همدلی و شیفتهء پیامبر کرده بود که هر یک خود را در راهء اسلام مقدم تر از دیگری حاضر به قربانی می دانستند. معلوم است که جهاد در چنین فضایی رنگ و بوی و حلاوت دیگر داشت و حاکم بودن چنین فضایی بود که پیامبر توانست در ۳۱ غزوه و ۳۰ بار جهاد، موفقانه برای دفاع از اسلام قدعلم کند. در همه حالت ها مجاهدین از پشتیبانی مسلمانان برخوردار بودند. دلیل این همه موفقیت ها این بود که از پیامبر تا یاران نزدیک اش و سایر مسلمانان زنده گی خیلی ساده و بی آلایش داشتند و رسیدن به رضای خدا و اهداف عالی انسانی را در کوخ ها که پیام آور رستگاری هر دو جهان بود، برتر از زیستن در کاخ های مجلل می دانستند و تا آخر و پس از فتح سرزمین های روم شرقی هم به زنده گی اشرافی متوسل نشدند. بدون تردید راز موفقیت مسلمانان در صدر اسلام در همین نکته نهفته بوده است؛ زیرا مسلمانان در آن روز پس از اشتباهاتی زود دریافتند که دیگر نباید مال و ثروت آنان را از خود بیگانه نکند. جهاد مردم افغانستان هم تا زمانی پیروزمندانه بود که مجاهدین با کم ترین امکانات زنده گی با شور ایمانی در برابر ارتش سرخ جنگیدند و تا زمانی موفقیت شامل حال شان بود که ساده و بی ریا و صادقانه رزمیدند. شکست زمانی دامنگیر آنان شد که با شبکه های استخباراتی راه پیدا کرده و به زنده گی فیشنی روی آوردند و پس از سقوط حکومت داکتر نجیب چنان زنده گی آنان را به انحراف کشاند و به بهانه های گوناگون به جان هم افتادند که در جنگ ناحق خون هزاران انسان بیگناه را نیز ریختند و از هیچ ستمی بر مردم عام هم دریغ نکردند. پس از آن جهاد و ارزش های جهاد مردم افغانستان ناشگفته ماند و جهاد به انحراف رفت و چشم رهبران و فرماندهان را زنده گی لکس و کاخ ها و ویلاها و ثروت های افسانه یی و باد آورده کور کرد و حالا دیگر تمام بینایی جهادی را از دست داده اند و چیزی برای گفتن و عمل کردن ندارند؛ اما با این همه هنوز هم به بهای پای نهادن بر گلوی هزاران مجاهد پیشین و زیر پای نهادن آرمان های خونین آنان سرقطار و تفنگدار و تیکه دار و جهادگر و رهبر و وارث و داعی جهاد اند.

حال بر می گردم به این که ما یک بار جهاد را تجربه کردیم و با تاسف فراوان که با همه قربانی های فراوان و ایثار گری های بی نظیر، درست از پی آزمون بیرون نشد و پس از دادن یک و نیم میلیون شهید و بیش از دو میلیون معیوب نه تنها چیزی بدست آوردیم؛ بلکه بسیاری چیز ها را از دست دادیم، اسلام سیاسی به موزه های تاریخ رفت، رهبران جهاد بجای مدیریت سالم پس از پیروزی در دوران استقرار بر یکدیگر تاختند و هزاران انسان بی گناۀ کابلی را به بهانه های گوناگون کشتند و کابل را به شهر ویرانه بدل کردند، غارت و تاراج رهبران و قوماندانان پیشین جهاد تیغ از دمار مردم مظلوم کابل بیرون کردند، ناروایی ها و ستم گریهای دو طرف متخاصم چنان اوج گرفت که حکومت مجاهدین زیر نام " حکومت شر و فساد" به بدترین حالی بوسیلۀ طالبان سرنگون شد، شماری رهبران و فرماندهان جهادی با طالبان همکار شدند و شماری سکوت اختیار کردند و شماری هم در کنار مسعود ایستادند و دست به مقاومت زدند که این مقاومت گران باز هم از گذشته نیتموختند و با بازگشت به کابل به نیروی امریکا بازهم دزدیند و دست به غارت های کلان تر زدند و دوباره بوسیلۀ لیبرال ها تجرید شدند و هنوز هم که هنوز است، معلوم است که در کجای جغرافیای جهاد قرار داریم و حالا در موقعیتی قرار داریم که کشور را سخت خطر افراطیت تهدید می کند و هراس افگنان و جهاد خواران بیش از هر زمانی اسلام را آماج قرار داده اند. با این حال برای احیای اسلام راستین نخست در برابر هراس افگنان و جهادخواران قدعلم کرد که چنین مجالی برای سال های سال از ما گرفته شده و این دو روی سکۀ اسلام دشمن یکی در خشونت و وحشت آفرینی و دیگری در غارت و دزدی چنان نیرومند شده اند که کم ترین فرصت برای ما نمانده اند و پس در چنین حالی سخن زدن از جهاد تکرار تجربه یی است که ما در آن باخته ایم و در نتیجه هراس افگنان و جهادخواران برنده آن اند. شاید از همین رو بوده که فقهای سلف برای قیام در برابر حتا سلطان ظالم شرایط دشواری را ارایه کرده اند. دلیل اش این بوده که آنان می دانستند مدیریت کردن جهاد و انقلاب مهم تر از به راه اندازی آن است و پس نخست به مدیران آگاه نیاز است که با وارد شدن تیکه داران جهادی به دلیل داشتن امکانات رانده شدن افراد و رهبران صالح از عرصۀ رقابت های سالم با تاسف ما محروم از آنیم و اندک ترین حرکتی آب در آسیاب تروریستان و جهاد خواران می ریزد و بس. از این رو راۀ دوشوار انقلاب را هرچند خطرناک و خطر ساز بود؛ باز هم پیمودیم و اما در دور استقرار باختیم و هنوز هم بازنده ایم و تا زمانی تیکه داران، غارتگران و جهادخواران جهاد زنده اند؛ جنبیدن بی معنا است و سود اش در کیسه های آنان می ریزد و مردم قربانی می شوند. در این مورد.

با این حال و این شرایط اندک ترین جنبیدن معنای سود ریختن در کیسه های تیکه داران و غارتگران جهاد را دارد که جفای آشکار در حق اسلام و مردم است؛ پس نخست علم و آگاهی و هنر آن را دریافت و بعد به با استفاده از آگاهی و هنر رهبر توانا و راستین را دریافت و  مطمین شد که او کشتی افتاده در گل را سلامت به ساحل نجات برده می تواند و از تمام  سود جویی ها پیشگیری می کند که در گذشته به بدترین حالی انجام شده است  و دقت کرد که مبادا فاجعه از این حالت بدتر و کلان تر نشود. با این حال می ارزد که در مورد با تانی و تدبر عمل کرد و در غیر آن در مرز های شر کوچک ناگزیرانه قدم زد تا مبادا با عبور از آن با شر بزرگ تر دست و پنجه نرم کرد که در آن حال ندامت سود نخواهد داشت.یاهو

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت