مهرالدین مشید

 

هنوز منافع ملی نزد هیچ گروۀ سیاسی در کشور به خط سرخ بدل نشده است

چهار دهه جنگ و ناامنی های دوامدار نقاب از سیمای اصلی تمامی گروه های جهادی و سیاسی کشور به زیر افگند و چهره های شان را عریان و مشت های شان را باز نمود. این گروه ها در ابن مدت فراز و فرود های زیادی را پیمودند و با تاسف که در هر صعودی و نزولی پای ماندن بر روی منافع ملی  در دستور زمام روایی شان قرار گرفت و در هر گامی منافع شخصی و گروهی شان را بر منافع ملی  ترجیح داده اند. سوگمندانه باید گفت که در این مدت تمامی مانور های سیاسی و نظامی این گروه ها منافع محور بوده و منافع ملی را در خوان شخصی و گروهی نهادند و میان خود قسمت کردند. با به عوضی گرفتن منافع شخصی بجای منافع ملی آرمان های مردم افغانستان را به بازی گرفتند و کشور را به تباهی و بربادی کشاندند. از همین رو است که هنوز از منافع ملی در کشور تعریف درست و شفاف ارایه نشده و این کج اندیشی سبب شده است تا هر شخص و هر گروهی یک تعریف جداگانه از منافع ملی ارایه کند و منافع ملی ناتعریف بماند.

از زمان های قدیم بدین سو فلاسفه ومتفکران پیرامون منافع ملی نظریه پردازی کرده اند؛ اما هیچ گاهی به شکل کنونی آن بحیث یک مقولۀ سیاسی دارای کاربرد همه روزه تعریف وارایه نشده است. افلاطون منافع ملی را در جامعۀ آرمانی خود از طریق نخبگان قابل تعریف وتشخیص می داند؛ اما ارسطو به اندیشۀ اصالت فرد نزدیک می شود وآن را از طریق رای زنی جامع تر قابل تشخیص وتعیین می داند که نتیجۀ آن باید به اطلاع عموم نیز رسانیده شود. طرفداران قرار داد اجتماعی ومکتب اصالت فرد این تعریف را جامع تر و خیر عموم  خوانده اند.  پس منافع ملی یعنی خیر عموم یا به عبارت دیگر منافع مشترک تمام اقوام وگروه های قومی شهروندان یک کشور است که پیوند دهنده افکار ومساعی تمامی آنان در یک کشور است. از این رو اقوام وگروه های انسانی برای این که به عنوان یک ملت تعریف شوند باید چیزی را به عنوان خیر ومصالح  ومنافع مشترک بین هم بپذیرند که این منفعت مشترک سر چشمۀ تمام اعتبار واقتدار یک ملت به شمار می رود. از این رو اقدام علیه منافع ملی یک کشور یعنی اقدام علیه هستی واقتدار وموجودیت یک کشور تلقی شده است. با این تعریف منافع ملی ضمانتی است که یک جامعۀ چندین ملیتی و چندین قومی را در رشتۀ محکمی بهم گره می زند که در محور آن سرنوشت مشترک پیدا می کنند و فداکاری ها و ایثارگری های شان را توجیه و تفسیر می کند.

منافع ملی در واقع اولویت‌ها و اهداف یک دولت را در فضای بین‌المللی و در مقابل قدرت‌های دیگر و تحولات جهانی ترسیم می‌کند. از این رو تمامی کشورها بر بنیاد منافع ملی خود برنامه ریزی کرده و چارچوب های اقدام های شان را ارایه می کنند. اشتراک منافع میان دولت ها است که همکاری های مشترک بین المللی را شکل می دهد و این شکل دهی ها است که امریکا از فاصلۀ پانزده هزار کیلومتر دورتر به بهانۀ تامین "منافع ملی" به افغانستان سرباز فرستاده است. از این رو است که می گویند،  بازیگران جهانی بر منافع ملی خود تکیه کرده و در محور آن به مانور های سیاسی و نظامی می پردازند. از این رو منافع ملی در اصل به اهداف یک دولت اطلاق می شود که  در سطح بین‌المللی برای حفظ آن‌ها تلاش می‌کند. منافع حیاتی، منافع مهم و منافع حاشیه یی از مولفه های بنیادی منافع ملی به شمار می روند که نخستین آن در موجودیت دولت شکل می گیرد که قابل گفت و گو نیست، دوم آن شامل منافعی است که دولت ها برای حفظ و نگهداری تلاش می کنند و قابل گفت و گو است و سومی هم مقطعی است که قدرت چانه زنی یک دولت را در گفت و گو ها به نمایش می گذارد و قابل چشم پوشی هم می باشد.

منافع ملی به مثابۀ  هدف های نخستین و همیشگی یک کشور تعریف شده که امنیت وجودی، امنیت رفاهی، صیانت و افزایش قدرت یک کشور در روابط با کشور های دیگر و در واقع پرستیژ و اعتبار آن را به نمایش می گذارد.

منافع ملی به گونه های اختلاف زا یعنی قابل مصالحه؛ متعارض، یعنی زمانی که منافع بازیگران با یکدیگر تفاوت داشته باشد، مشترک، یعنی منفعت های همسان بازیگران و زمانی که ارتقا وافول منافع ملی یک کشور به ارتقا یا افول منافع ملی کشور دیگر بستگی دارد. از همین رو از دیدگاه واقع گرایانهٔ هانس جی مورگنتا، دو مفهوم اساسی امنیت و منافع ملی، نیروی محرکهٔ هدایت امور دولت- ملت‌ها در جهان پرهرج ومرج امروز اند. منافع یک کشور از همان منظر قدرت در علم سیاست تعریف می‌شود و در تبیین منافع ملی، هیچ گونه ارزشگذاری خوب و بد قابل تشخیص وجود ندارد.

بحث روی منافع ملی بویژه برای ملت هایی مهم است که از چندین گروه قومی، مذهبی زبانی وفرهنگی تشکیل شده اند. در چنین جوامع تا زمانی که که فرد فرد اقوام تشکیل دهنده یک ملت متقاعد نشوند که دارای سرنوشت ومصالح مشترک هستندد، هیچ موقع به نفع همگانی ومشترک همدیگر را تعقیب واحترام نمی گذارند وبی توجهی وعدم پایبندی به مصالح ملی ومشترک سبب می شود که منافع ملی یک کشور همیشه به نفع خواست های جناحی ومصالح قومی طوری مورد معامله وبهره برداری قرار گیرد که حقوق ومنافع اقوام وجناح های هم سرنوشت شان را قربانی کنند.

سوگمندانه باید به عرض رساند که تمامی گروه های سیاسی کشور بویژه گروه های جهادی پیشین بر سر منافع ملی مانور های سیاسی ونظامی به گونۀ کافی انجام دادند و این بازی ها هنوز هم  ادامه دارد. آنان نه تنها از خط سرخ منافع ملی عبور کردند و ارزش های حیاتی منافع ملی را به بازی گرفتند، به ارزش های مهم آن پشت پای زدند و ارزش های حاشیه یی یا ثانوی آن را به لجن کشیدند؛ بلکه بدتر از آن با غصب هزاران جریب  زمین و تاراج میلیون ها دالر دارایی های شخصی و عامه بدترین جفا را در حق مجاهدین آزادی و رهروان راستین رستگاری انسان کردند، اسلام سیاسی را به موزۀ  تاریخ  سپردند و افغانستان، منطقه و جهان را برای تاخت و تاز تروریزم آماده کردند و امروز افغانستان در آتش خودخواهی ها و تمامیت طلبی های آنان در جنگ بیرحمانه و نیابتی زیر نام مبارزه با تروریزم سخت می سوزد. رهبران گروه ها این جفای بزرگ را در حق کسانی روا داشتند که خون های پاک و جان های شیرین را صادقانه در خوان اخلاص برای این رهبران گذاشتند؛ اما این رهبران نه تنها در برابر این بزرگواری رهروان راۀ آزادی و مردم افغانستان جفای آشکار و غیر قابل بخشش را مرتکب شدند؛ بلکه به گونۀ بیرحمانه یی منافع ملی را با مولفه های آن خیلی قشنگ قربانی اهداف شخصی و گروهی خود کردند.

اما صدها دریغ ودرد که هنوز هم عبور از خط سرخ منافع ملی برای رهبران گروه های سیاسی کشور، چنان ساده و معامله بر سر آن سهل است که رنج وجدانی اش برای آنان کمتر از غصب کردن یک بسوه زمین می باشد. با تاسف که این بیچاره ها هنوز از خواب خرگوشی های کشنده بیدار  نشده اند و چنان خمار غارت ها تیغ از دمار شان بیرون کرده است که حتا بمب مادر هم نشۀ غصب های جدید را از سرآنان نمی پراند.  ممکن آنان فکر کرده اند که به نام و نان رسیده و در معادله های قدرت هم شریک اند پس از این هم شریک خواهند بود و این که مردم افغانستان را در آتش وخون غرق کرده اند، برای شان اهمیتی ندارد؛ اما دیر یا زود این خشم شعلۀخوابیده در زیر خاکستر سر بیرون خواهد کرد و نخستین طمعمه اش آنانی خواهد بود که ازچهار دهه بدین سو سرنوشت مردم افغانستان را به گروگان گرفته اند.

این گروه ها پیش از رسیدن به قدرت با شعار های گوش کرکن داد از خدمت به کشور و صداقت به مردم می زنند و اما زمانی که به قدرت رسیدند، نه تنها با عبور از خط سرخ منافع ملی از دیگران سبقت می کنند و از خدمتگذاری به کشور و صداقت به مردم در قاموس حکومتدای شان خبری نیست که نیست؛ بلکه نه تنها در این سه مورد پیش دست تراز دیگران عمل می کنند که درغارتگری و فساد افزایی سرآمد روزگار خویش می شوند و حتا دست مافیا های خطرناک سیاسی، تسلیحاتی، مواد مخدر و فساد را در آسمان ها می فشرند. یاهو

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت