بصیرهمت

 

 
به ادامه گذشته (قابل مطالعه  است)

از کتاب ستیف کول(دایرکتریت –س)

فصل بيست  و يكم 
losing Karzai
ازدست دادن كرزي

بخش دوم


هالبروك ،كه شخصا از جنگ ويتنام تجربه داشت،به اين عقيده بود كه جنگ افغانستان  از طريق نظامي برنده ندارد. انطوريكه به همكارانش ميگفت ،ستراتژی  تشديد نظامي كه توسط نظاميان ما ، ديويد پتروس ومك كريستال ، براه انداخته شده  و شامل ستراتزي ملي ما گرديده جز اينكه باعث تلفات مردم ما گردد به موفقيت نخواهد رسيد . مگر اوباما به اين گفتار هاي هالبروك گوش نميداد. در جلسه امنيت ملي امريكا در بهار همانسال 2009, انچه را كه جنرال پتروس در مورد تقويه نيروها در افغانستان پيشنهاد نمود ، هالبروك نخواست در برابر پتروس اين جنرال چهار ستاره امريكا قرار گيرد و با نظر جنرال پتروس  موافقه نمود.
هالبروک در حالیکه  با فرارسيدن تابستان ، پلان و أماده گي مشخصي نداشت كه از كدام يك از كانديدان در برابر كرزي حمايت نمايد تا برنده شود، مگر  حين صرف صبحانه ، با أيدي(نماینده سازمان ملل در افغانستان) ، هالبروك با پافشاري ميگويد " من ميدانم با كرزي چه بايد نمود". طالبان در ساحات جنوبي و شرقي افغانستان ، ساحات كه كرزي  نسبت به مناطق شمال  اين كشور بيشتر نفوذ داشت، فشار نظامي را بيشتر ساختند . عبداله از لحاظ اتنيكي مختلط بود وبا نيرو هاي  اتحاد شمال وابسته بود. وي فرد تحصيلكرده ، معزز بود و بازيان هاي ملي و فرهنگ ملي و  نشنليزم افغانستان أشنا بود . مناطق كه عبدلاه بيشتر نفوذ داشت، امنيت بيشتر داشت و براي راي دهي امن تر بود، مگر  در مناطق كه كرزي نفوذش بيشتر بود به پرابلم عمده امنيتي روبرو بود . مشكل نا أمني و عدم حضور وسيع راي دهنده گان در شرق و جنوب، واليان و مسيولين دولتي وفادار به كرزي در اين مناطق را   واداشت تا به تقلب و دستکاری انتخاباتي دست زنند . در نخستين روز هاي ماه فبروري 2009، شبكه  تحليلگران غير دولتي در مورد قضاياي افغانستان بنام ، مارتين وان بجلرت، راپوري مكملي  را به نشر رساند كه بر طبق ان اضهار نگرانی نمود که راجستر دوباره و تقلبي ميتواندباعث ازدیاد  بيش از سه مليون نسخه و يا كارت  تكراري گردد و  زمينه تشنج انتخاباتی  را فراهم سازد.  اين شبكه تحليلگران راپور ديگري را در مورد راجستر غيابي زنان در مناطق پشتون نشین  به نشر رساند كه بيانگر تخلف وسيع انتخاباتي بود و نشان ميداد كه سيتم انتخاباتي تا چه حد اسيب پذير بود.
هالبر وك ، با معاون كي أيدي ، پتر گلبريس ، ديدار نمود  و بعد از صحبت با گلبريس ، موضوع تخلفات  انتخاباتي را با نزديك شدن روز انتخابات جدي گرفت. گلبریس و هالبروك به اين باور بودند كه اگر انها توجه بينالمللي را در اين زمينه جلب نمایند ،ميتوانند أوراق راي دهي جعلي را بي اعتبار سازند و نتيجه مطمئن تري را از نتايج راي دهي بدست أورند، تا هر كسي كه برنده  شود ، ولو  كرزي ، مشروعيت انتخابات را باخود داشته باشد.
اين حقيقت دارد که هالبروك ، در بهار سال 2009 ، در جستجوي دريافت كانديدی در مقابل كرزي بود ، مگر در ماه جون، هالبروك و گلبريس، هردو به اين باور رسيدند كه ارزوی  شان جز خيالی بيش نيست. 
عبداله، كمپاين وسيع انتخاباتي را براه انداخت . مگر در ماه جولاي انستتيوت بينالمللي جمهوريخواه  و ساير سازمانهاي غير دولتي در امریکا ، نتايج نظر سنجي هاي خويش را به نشر رسانيدند كه مطابق ان كرزي در جلو قرار دارد . كرزي بايد 50فيصد  از مجموع راي را برنده ميشد تا به دور دوم  نميرفت  و نظر سنجي ها نشان ميداد كه وي با اين فيصدي خيلي ها نزديك است. 
در20اگست ، روز انتخابات ، طالبان  در سراسر كشور حملات شديدي را براه انداختند . تعدادي از افراد نيروهاي امنيتي افغان و سربازان ناتو را بقتل رسانيدند ،  افغانها  گرچه بدون هراس  به پاي صندوق هاي راي رفتند  مگر سطح مشاركت مردم یاس  اور بود زيرا 35 تا40 فيصد را نشان ميداد ،كه نيم رقم شركت كننده ها در انتخابات رياست جمهوري سال 2004 بود.
هالبروك به كابل رفت تا  از جريان انتخابات نظارت نمايد ، اين كاملا واضح بود كه نتيجه انتخابات با ادعاها ي تخلفات انتخابات همراه خواهد بود .  هالبروك هشدار داد كه ممكن است حاميان عبدلاه در كابل دست به شورش و نا ارامي بزنند و رهبران ولايات شمال از جمله عطا محمد نور والي نيرومند بلخ از يك كودتاي مسلحانه جانبداری نمايد ، مگر ايراني ها براي عبدلاه خاطر نشان ساختند كه تهران هيچگونه نا ارامي را در مرز هايشان  نميخواهد. هالبروك، به همكارانش اضهار داشت كه " هيچكسي نبايد به خيابانها برايد"، و پيشنهاد نمود كه عبدالاه ميتواند تصميم بگيرد كه خارج از دولت طور صلح أميز موقف  اپوزيسيوني خود را نگاه دارد و پیروزی  كرزي را قبول نمايد .

با چنین حالتی ،مداخله هالبروك در انتخابات و موضعگيري اش بر عليه كرزي با نا اميدي و ناكامي وي به أخر رسيد . در  21أگست ، قبل از اينكه نتايج ابتدائي اعلان گردد ، كرزي پيروزي اش را اعلام نمود . هالبروك كنفرانسي را كه در أن نماينده گان كشور هاي اعضاء ناتو و ساير كشور هاي ديگر دعوت شده بودند، تدوير نمود و خواهان قبول نتايج انتخابات گرديد و اضهار نمود كه " ما بايد به اين پروسه احترام بگذاريم ". مگر كانديدان از جمله عبد الاه و  غني به اعتراض پرداختند . نماينده گان جامعه بينالمللي منتظر بودند  تا نتيجه راي دهي  كه شايد به دور دوم برود ، تصديق و تائيد گردد .  از جمله كانديدان مخالف كرزي ، تنها عبداله  با وجودي كه پيشروي اش خيلي بطي بود ،امكان  بردن در دور دوم انتخابات را داشت ، غني كه كمتر از پنج فيصد از مجموع أرا ء را از أن خود نموده بود از هالبروك خواست تا وارد عمل شود و پروسه انتخابات را غير قانوني خواند.
روز دوم، هالبروك به ارگ رفت تا با كرزي ملاقات نمايد . وي از كرزي خواست تا اعتراضات كانديدان مورد ارزيابي قراگيرد . قبلا همكاران كرزي برایش اطلاع داده بودند كه واشنگتن و لندن ميخواهند تا انتخابات به دور دوم برود . كرزي كه خشمگين و عصباني شده بود ميخواست به رهبران برخي كشور ها ، بشمول اوباما ، تيليفون نمايد و   در مورد مداخله خارجي ها اعتراض نمايد . مگر نزديكان وي برايش مشوره دادند كه وي 50 فيصد را در دور اول اخذ نموده و يقينا در دور دوم نيز برنده خواهد شد . چهره كرزي در حاليكه گرفته و تيره شده بود به هالبروك گفت كه " من فكت هاي جعلي  را كه بر مداخله خارجي ها استوار است قبول ندارم." 
اگر تخلفات  و دستکاری  هاي انتخاباتي را كنار بگذاريم ،نتيجه چنين بود كه كرزي نزديك به نيمي از راي را از ان خود نموده بود و در دور دوم هم كه با عبدالاه روبرو ميگرديد ، كرزي امكان پيروزي اش بيشتر بود . كرزي همچنان خشمگينانه براي هر دپلومات كه با وي ملاقات مينمود اضهار ميداشت كه  "غرب تلاش دارد تا وي را شكست دهد ". بلاخره در ماه سيپتامبر اداره اوباما به اين نتيجه رسيد كه كرزي بايد براي پنج سال ديگر ، بحيث  رئيس جمهور ، چون شريك ناراضي، باقي بماند.

هالبروك، در مجالس خصوصي  و ملاقاتش با سایر كارشناسان در مورد أفغانستان چنين اضهار می  نمود " حالا هر به هر نحوي كه شد ه كرزي رئيس جمهور افغانستان است ". واقعيت اينست كه تلاش هالبروك در جريان انتخابات در حاليكه نتوانست كرزي را شكست دهد ، رابطه نه چندان خوب كرزي با اداره اوباما را بدتر و مشكلتر ساخت. 
كرزي ،تحت فشار شديد بود و رويارويي وي با عبدالاه دوباره وي را مانند سال 2002 با پنجشيري ها مقابل ميساخت و مشاورين و نزديكان كرزي از اين نگران بودند كه حاميان عبدالاه شايد  در برابر کرزی به يك عمل شتابزده و احساساتی  دست زنند . پنجشيري ها ي مسلح ازجمله دو باديگارد نزديك وي كه هميشه دست به ماشه تفنگ بودند، و پنجشيري هاي ديگري كه بحیث  تيراندازان در روي بام هاي ارگ وظيفه اجرا مينمودند، ميتوانستند هر أن وي را نابود سازند . وضعيت ميتوانست به حادثه چون  ترور اندراگاندي بیانجامد . زمانیکه  اندراگاندی خواست تا مليشاهاي مسلح جدائي طلب سيك را نابود سازد، دو تن از باديگارد هاي سيك كه محافظین گاندی  بودند ،وي را از بين بردند .

 كرزي از رحمت الاه نبيل كه از نزديكان قابل اعتماد وی  بود و از امنیت  كرزي نظارت مينمود ،پرسید  كه ايا وي بايد درزمينه نگران باشد يا خير. نبيل برايش چنين گفت " جناب رئيس جمهور" ، همين اكنون بيش از هشتاد تن از پنجشيري ها در اطراف شما هستند ، انها تفنگ بد ستان مسلح ، دريوران ، و كساني اند که كنترول نقاط امنيتي را بدوش دارند، اگر انها را حالا از وظائف شان بدور سازيم " بي اعتمادي جدي را بمیان  مي أورد " و اين عمل همه چيز را بد تر ميسازد . مگر وضع همچنان متشنج باقي ماند.

جان  كيري ،  در حاليكه با كرزي در باغ ارگ رياست جمهوري قدم ميزد ، ميخواست تا اين بن بست انتخاباتي را حل نمايد . وي أگاه گرديد كه زلمي خليلزاد هر شام  در قصر رياست جمهوري مهمان كرزي است و براي كرزي مشوره هاي رفيقانه ميدهد . خليلزاد در ان زمان يك شهروند عادي بود و به يك نهاد أموزشي در كابل كمك مينمود . خليلزاد هميشه در قصرمهمان كرزي بود و دليل موجود یتش را در قصر ، دوستي نزديك با كرزي و احساس امنیت بیشتر  براي خودش ، در داخل ارگ،مي دانست.
جان كيري و خليلزاد، هردو  در اين موقع حساس و بحراني با كرزي در تماس نزديك بودند .جان  كيري براي همكاران و نزديكانش از اين شكايت داشت  كه وي از موجوديت خليلزاد در قصر رياست جمهوري و نزديكي اش با كرزي راضي نيست. زيرا کیری  چنان فكر مينمود كه با ارتباتات که  خلیلزاد با چينل هاي مختلف دارد ،ممكن است با دادن مشوره هاي گوناگون مغز كرزي را مشوش سازدو موضوع را بغرنجتر نمايدو نتيجه تماسها و مشوره هاي را که  وي ،كيري، در مدت پنج روز در باغ ارگ با كرزي داده است ، خنثی سازد.
خليلزاد با كارل   اكينبري(جنرال متقاعدی که در بهار سال 2009 سفیر امریکا در کابل تعین شد و از منتقدین در مورد کرزی بود و کرزی نیز با وی بدگمان بود.) ملاقات نمود و به وي چنين گفت: پاليسي اداره اوباما چنين است كه هيچكسي برنده دور اول انتخابات نيست. در صورتیکه چنین است ،انتخابات  به دور دوم نيز نخواهد رفت و در عوض كرزي بايد بحيث رئيس جمهو ر باقي بماند و عبدالاه بحيث رئيس إجراييه وظيفه جديديرا بعهده گيرد.
كيري با خليلزاد  در مجتمع رهايشي سفارت امريكا ملاقات نمود . انها به بام تعمير رفتندو با هم صحبت نمودند. كيري به خليلزاد گفت كه وظيفه وي ،كيري، اين است تا كرزي را ترغيب نمايد كه وي برنده دور اول انتخابات نيست  و بايد به دور دوم انتخابات برود و در جهت تقسيم قدرت با عبدلاه راهي پيدا شود . مگر خليلزاد بر خلاف اين تصميم جان  كيري گرديد .
كيري ادامه داد : رئيس جمهور اوباما اين نظر وي را تائيد نموده است . مكر خليلزاد با پا فشاري  به كيري ميگويد كه وي ، كيري، بايد دوباره به قصر سفيد تماس گيرد و هدايت جديد بگيرد .مكر كيري به اين نتيجه ميرسد كه خليلزاد در مورد به اجرارساندن اين تصميم وي كمكي برايش نمي نمايد . سرانجام در حاليكه هردو توافق نمودند كه با هم در تماس باشند ، مگر خليلزاد به اين متیقين شد كه جان كيري به نظریاتش موافق نيست و بلاخره  خليلزاد كابل را ترك نمود. 

جان كيري ،همواره به اين باور بود كه کرزي يك شخص نشنليست است . در أثناي قدم زدن هاي دوامدار شان در ارگ رياست جمهوري، كيري در مورد تصميم خودش  كه چگونه وي نتيجه انتخابات رياست جمهوري سال 2004امريكا را كه به شكست خودش انجاميد قبول نمود ، در حاليكه تعدادي از نزديكان و حاميانش وي را تشويق مينمودند تا  در برابر نتايج نامطمين ايالت أوهايو بايستد و مقابله نماید، مكر وی ، کیری، تصميم مشكل وجدي گرفت و  نتایج انتخابات را پذیرفت. بعد از جروبحث هاي دوامدار و پيچيده سرانجام كرزي موافقه مي نمايد كه وي برنده دور  اول انتخابات نيست و از كيري و اداره اوباما ميخواهد تا عبدالاه را متقاعدسازد که  كه در دور دوم انتخابات از تشنج بپرهيزد. 
باوجوديكه عبدالاه و ساير مخالفين كرزي چون عطا محمد نور و ديگران  در مورد كرزي خشمگين بودند ، مكر علاقمند جدي جهت توطئه بر عليه كرزي نبودند . اوباما ، رهبران دولت هاي ناتو و ساير رهبران كشور ها اماده كي شانرا جهت تقويه بنيه مالي و نظامي دولت افغانستان، در صورتيكه انتخابات به موفقيت  و بدون تشنج به انجام رسد، اعلام نمودند . مكر بعد از دوازده روز كه جان كيري ، كرزي را به رفتن به دور دوم انتخابات قانع ساخت ، عبدالاه    در يك نشست مطبوعاتي  ضمن اعلاميه غير منتظره اي در باغ منزلش اعلام نمود كه وي از ادامه مقابله با كرزي صرفنظر مي نمايد و همچنان اپوزيسيون در سيستم سياسي افغانستان  در دور دوم رياست جمهوري كرزي با قي مي ماند.
جهت ترميم مناسبات با كرزي ، بعد از پيروزي كرزي در دور دوم، سي أي اي گريك ول، را بحيث مسيول دفتر سي اي اي در كابل تعين نمود. زيرا امریکایی ها چنین فکر مینمودند که  كرزي شايد چون شريك ديوانه اي با انها  برخورد نمايد .

سرانجام کرزی، بعد از انتخابات سال 2009 همچنان رییس جمهور باقی ماند ، برادرش نيزدر كندهار به وظیفه اش ادامه داد. و حاميان انتخاباتي اش كه در شرق و جنوب أفغنستان به تقلبات وسيع انتخاباتي دست زدند از هرنوع  باز پرس و مجازات بدور ماندند . كرزي روابطش را  با دولت هاي عضو ناتو نزديكتر ساخت و چنين وانمود  مينمود كه وي شخصيت با تفكر مستقل و فعال است و دوباره  مانور جديد سياسي را در صحنه سياسي افغانستان اغاز نمود . وي روابط شخصي اش را با رئيس دفتر سي آي اي و مك كريستال ، قوماندان نيروهاي امريكا و ناتو بهتر نمود و چینل  خصوصي را با  سي آي اي و پنتاگون سر از نو باز  نمود.  

               پایان

 

+++++++++++++++

 

فصل بیست ویکم

بخش اول

                   Losing  karzai                            از دست دادن کرزی

در  سال 2009، ارگ  رياست جمهوري در وزير اكبر خان ، جايي حامد كرزي

 زنده گي مينمود ، به تازه گي بعد از تخريب طالبان دوباره ترميم و تزيين گرديده بود . كارمندان خدماتي ارگ  از باغ ها و چمن هاي بيست و سه هكتاري ارگ مواظبت  مينمودند . اين ارگ ،داراي چمن ها، حوض و حوضچه ،مسجد و ميدان رژه نظاميان است . در زينه هاي كه از دروازه ورودي به بالا ميرو د، اسم "الاه" با خطاطي زيبا و  نقاشی طلائي  ،حكاكي شده است. اين مجتمع حاوي يك اقامتگاه خصوصي براي كرزي و فاميليش بود .ارگ  داراي دفتر خاص، دفاتر جداگانه براي كا رمندان و پرسونل امنيتي است . كرزي مانند زنداني هميشه در ارگ بود و بنا بر تهديدات امنيتي بيرون از اين محوطه بجايي نميرفت . كابل به شهر پر از دود و گرد ، شهر نظامي أحاطه شده با ديوار هاي بلند سمتني و سيم  هاي خار دار تبديل شده بود.كرزي از باغ داخل ارك ميتوانست هارن موتر ها ، صداي چرخ بالهاو برخي اوقات صداي انفجار ناشئ از بم هاي انتحاري  رابشنود . بزرگترين تغير در زنده گي خصوصي كرزي ،تولد اولين فرزندش ، ميرويس ، بود، كه در 2007  از خانمش زينت ، تولد گرديد . زينت اولين و يگانه خانم  كرزي بود . مير ويس براي كرزي خوشي و راحت بار أورد . مگر چنين معلوم ميگرديد كه رئيس جمهور كرزي بطور فزاينده از وضع صحی  رنج مي برد . وي معمولا از سرماخورده گي و أمراض التهابی  و سيتوزين رنج ميبرد . وي همواره مقداري از تابليت و إدويه مورد ضرورتش را با خود داشت و در أخر ملاقاتهاو ديدار هايش استفاده مينمود . وي نميتوانست بخوبي غذا صرف نمايد . كرزي خصلت نرمش مگر  إحساساتي داشت ، وي به شعر علاقه داشت. يكبار سفير انگليس يك بسته از سريال تلويزيوني مورد علاقه كرزي ، اخرين وأين تابستان ، كوميدي كه درمورد سه تن از دوستان انگليسي در يك شهرك انگلستان حکايت می نماید ، را به كرزي تحفه داد.

كرزي جهت تخفيف فشار رواني كه داشت ساعت ها را در قدم زدن در باغ ارگ ریاست جمهوري سپري مينمود . در سال2009، حالت روانی وصحی كرزي روز تا روز بد تر میگردید. دولت بريتانيا راپور هاي را به تحليل و ارزيابي گرفت كه كرزي در جواني در كويته و هند تحت درمان رواني قرار گرفته بود ، مگر وزارت خارجه امريكا این اسناد را تائيد ننمود. در هر حالت ، ضرورت به ريكارد تداوي جهت تايید نوسانات حالت صحي كرزي نيست زیرا این کاملا واضح بود.

ديري نگذشت كه گروپي از  تكنوكراتان، كه عمدتا پشتون بودند،  و از كرزي حمايت مينمودند و از پشتيباني مردمي هم برخوردار نبودند، بدور كرزي حلقه زدند . در اين گروپ، رنگين سپنتا، كه درزمان  موجوديت اتحاد شوروي در افغانستان، به جرمني رفت و در رشته  پوليتيكل ساينس پروفيسوري خويش را گرفت و فعال حزب سبزً هاي جرمني بود ، در 2001 به گروپ كرزي پيوست. زلمي رسول  كه در زمان أقامتش در فرانسه دكتور طب بود و شخص ديگري حنيف أتمر كه در زمان حاكميت كمونيستها خدمت مينمود و بعدا در يك أرگان غير دولتي مربوط  به كشور ناروي كار ميكرد . همكار ديگر كرزي ،  جنرال رحيم وردك بود  كه درزمان جنگ بر عليه اتحاد شوروي، در پاكستان با مجاهدين بود و بعدا بحيث وزير دفاع كرزي وظیفه اجرا مینمود. شخص ديگري عمر داودزي ، رئيس دفتر كرزي بود كه قبلا در اداره پروگرام توسعوي سازمان ملل كار ميكرد. از جمله ء پنجشيري هاي كه در دور كرزي قرار داشتند امرالاه صالح رئيس امنيت  ملي و  شخص ديگر احمد ضيا مسعود  بود كه بحيث اولين معاون رئيس جمهور افغانستان گاه گاهي در جلسات رسمي چون جلسه وزرا يا در جلسات شوراي امنيت ملي كرزي را مي ديد . در ميان اطرافيان وفادار كرزي ، خليلزاد ، سفير امريكا در افغانستان ، كسي بود كه ميخواست با توطئه محرمانه اتنيكي ،با ازدياد پشتون هاي وفادار به دور كرزي و تضعيف  حضور شخصيت هاي تاجك  قدرت كرزي را تقويه نمايد . در ميان سفيران و جنرالان  زيادي كه ميخواستند با كرزي ديدار نمايند كرزي بيشتر اوقات علاقمند پذيرش سفيران هند و تركيه بود و بي وفقه امريكايي ها را نيز مي پذيرفت.

كرزي بصورت أشكار با همكارانش با خشم وغضب ، حتي در حضور خارجيان كه با كرزي در حال ملاقات بودند، رفتار مينمود.
رفتار كرزي زماني بد تر گرديد كه تعدادي از  همكاران  و برخي وزيرانش خواستند در مجتمع كي أيدي  ، دپلومات كشور ناروي كه نماينده سازمان ملل 
در افغانستان بود ، گرد هم ایند و در مورد نگراني كه از موضعگيري  منفي كرزي در برابر امريكا داشتند و روز تا روز بخرابي ميگراييد، بحث نمايند . در باغ اين مجتمع انها از يكديگر پرسيدند " ما در مورد رئيس جمهور چه ميتوانيم انجام دهيم؟". ما بايد اين موضعگيري و برخورد رئيس جمهور بر عليه امريكا را متوقف سازيم. و انها از أيدي خواستند تا در اين مورد همكاري نمايد . مگر وي مطمئن نبود كه موفق گردد. أيدي به كرزي مشوره داد، تا نباید تشويش هاي كه در مورد چگونگي عملكرد امريكا در جنگ دارد با عث رويارويي و مقابله وی  با امريكا گردد، مگر كرزي با مداخله كه اداره اوباما در دور نيمه اول 2009 بر عليه كرزي نمود بيشتر و بيشتر در برابرامريكا سختگیر شد.
همكاران و نزديكان كرزي در يك موضوع با كرزي هيمنوا بودند و آن این بود  كه رسانه هاي بينالمللي و ايالات متحده با كرزي بد رفتاري مي نمايند ، طوريكه يكي از وزرا ی کرزی تاثیر تبلیغات رسانه ها را چنين ارزيابي نمود ، كرزي " از مانديلاي افغان " در 2002به " موگابي افغان " در 2007 تبديل شد ،كه اين درست نبود . مگر در 2009 موضعگيري كرزي (در برابر امريكا) از خط سرخً عبور نمود.

كرزي، يكروز براي همين وزير(مگر نویسنده  از ذکر اسم این وزیر خودداری می نماید) چنين گفت " اگر ما نميتوانيم دولت را رهبري  و اداره كنيم ما بايد طالبان را دوباره به قدرت بياوريم تا پنجشيري ها و امريكايي ها را مجازات كنند ". مگر وزير كه مخاطب وي بود در جواب كرزي چنين گفت " أيا شما ميخواهيد مير ويس (پسر كرزي) تحت رژيم طالبان بزرك شود؟" .كرزي چنین ادامه داد " من این را برای پسرم نميخواهيم  ".
كرزي با اين وزير در باغ ارگ به قدم زدن ادامه داد و در  اين جريان وزير ادامه داد " يقينا امريكا در برابر شما برخورد خوبي ننموده است ، مگر انها برخي خوبي هاي را هم در اين كشور انجام داده اند ، ما هم بايد  مسئوليت بر خي  خرابي هاي را كه نموده ايم بعهده بگيريم.  وزير چنين ادامه ميدهد ، اگر حاكميت در كابل سقوط نمايد " امريكا مورد تهديد قرار نميگيرد، مگر ما محو خواهيم شد".

در نيمه اول 2009 ، هدف أولي كرزي انتخاب دوباره اش بحيث رئيس جمهور بود ، كرزي براي رسيدن به أهدافش از مهارت خاصي برخوردا بود، وي مانور هاي ماهرانه اي را جهت به حاشيه راندن حريفانش  ،يكي پي ديگر ، بكار برد.  در قدم اول كرزي از گل أغا شيرزي نگران بود، زيرا كرزي چنين فكر مينمود كه امريكا شيرزي را در انتخابات حمايت خواهد نمود .از همين
لحاظ در بهار همانسال 2009،كرزي ضمن صحبت با  گل أغا شيرزي ،از وي خواست تا  از كانديداي رياست جمهوري صرفنظر نمايد ، در جريان صحبت با شيرزي ، لحن وشيوه برخورد كرزي در برابر گل أغا شيرزي  از صحبت ارام و دپلوماتيك  به شیوه تهديد أميز  تغير نمود . متكي بر راپور سفارت امريكا در كابل " شيوه و نهوه صحبت كرزي چنان غضب ألود بود كه حاضرين جلسه همه خاموش شدند ". در اول ،شير زي به ادامه كانديد بودنش پافشاري نمود مگر در أخر به اين نتيجه رسيد كه برخورد سختگيرانه كرزي با وی  ادامه مبارزه انتخاباتي را برايش مشكل خواهد ساخت و از اين لحاظ به خواست كرزي تسليم شد. 

بنا بر تحليل  سايكالوژيست ها ي امريكا  و شوراي استخبارات ملي امريكا  ، كرزي خود را شخصيت با استقلال فكري و وفادار به ارزش هاي فاميلي ،قبيلوي و ملي ميدانست، مگر زمانیکه موقعيت كنوني  اش را با تاريخ گذشته افغانستان مقایسه می نمود ،  كه در أينده  با  وی چه قضاوتي  تاریخی صورت خواهد گرفت ،تاثير  منفي رواني زيادي بر كرزي ميگذاشت  و وابستگي اش به كشور هاي خارجي، از جمله امريكا، وي را روز تا روز عصابتي تر، خشن تر و بد بين تر در برابر  قضاياي جاري ميساخت.

طالبان نیز   طور دوامدار كرزي را با شاه شجاع دراني كه بعد از خروج قواي انگليسي توسط مردم بقتل رسانده شد و نجيبالاه كه توسط طالبان بدار أويخته شد، مقايسه مينمودند . 
كرزي ، بخصوص بعد از2008، با تشديد تلفات افراد ملكي توسط هوا پيماهاي امريكا و گرفتاري و كشتار كه در نتيجه عمليات هاي روزانه و شبانه قوتهاي امريكا صورت ميگرفت خود را در برابر مردم مسيول ميدانست و بر نگراني اش افزوده ميشد.

كرزي،  در بيانات خويش پنتاگون را در مورد تلفات افراد ملكي كه در نتيجه حملات شبانه امريكا صورت ميگرفت، جهت جلب اعتماد مردم در انتخابات ، انتقاد مينمود . مگر برخي اوقات وي به دپلوماتهاي امريكايي ميگفت  كه انچه وي ميگويد جدي نگيرند . البته اين موضعگيري هاي دوگانه كرزي برخي دپلوماتان امريكايي را متقاعد ميساخت که  با وجود اين همه صحنه سازي ها ، كرزي  هنوز هم  در كنترول شان است . اين حالت پرتشنج كرزي به يك تياتر سياسي مي ماند . مگر تعدادي از دپلوماتان بينالمللي و برخي نزديكان كرزي در كابل كه از كرزي شناخت دقيقتر داشتند چنين  ارزيابي داشتند كه وي از لحاظ بکاربرد شیوه های  تكتيكی زرنگ است ،مگر از لحاظ إحساسات  شخص بي ثبات است.
با وجوديكه اوباما هزارن سرباز إضافي را به أفغنستان اعزام نمود تا در دفاع از كرزي و دولت حاكم  وی بجنگند، مگر كرزي هنوز هم امريكا را يك دوست غير قابل اعتماد ارزيابي مينمود . بنا به ارزيابي كرزي، افغانستان انطوريكه در قرن نزدهم صحنه رقابت قدرت هاي بزرگ استعماري گردید ،اکنون نیز  تحفه ارزشمندي براي امريكا در " بازي بزرگ " جديد ، است . كرزي چنين فكر ميكرد كه  افغانستان حالا منطقه حياتي براي  اجراي پلان هاي وسيع امريكا و جاي پاي مطمئني جهت مقابله امريكا در برابر چين و روسيه در قرن بيست ويكم گرديده است . مگر چنين انديشه اي در مورد امريكا دقيق نيست،  زيرا امريكا دوستان با ثبات و قابل اعتماد تري در خليج فارس ،چون  بحرين، قطر و امارات متحده عربي دارد  كه در اين كشور ها پايگاه هاي هوايي و زميني امريكا سالها است، ایجاد گردیده است . در حاليكه موجوديت بيز هاي هوايي در افغانستان تنها ميتواند به حملات هيليكوبتر ها و هواپيماهاي بدون سرنشين امريكا تسهيلات حمله به پاكستان را تامين نمايدكه از خليج فارس ممكن نيست ،مگردر دراز  مدت براي امريكا انقدر اهميت ندارد.

كرزي، در بهار 2009 به اين باور رسيد كه امريكا از موجوديت وي خسته شده و ميخواهد وي را از قدرت براندازد ،مگر وي خودش را استوار و نيرومند احساس مينمود.
در اواخر سال 2008، زلمي خليلزاد ،در أخرين روز هاي اداره جورج بوش وظيفه نماينده امريكا در سازمان ملل را بدوش داشت . در اين مدت، اداره استخباراتي  ( بخش  مسیول ثبت گفتگوهاي تيليفوني غير مجاز) انگليس أغاز به ثبت تيليفونهاي زلمي خليلزاد نمود .خلیلزاد به نخبگان سياسي، جنگسالاران در افغانستان تماس های تیلیفونی تامین نموده بود. خليلزاد ميخواست امتنان حاصل نمايد كه تا چه حد از وزن سياسي برخوردار است. زيرا وي شايد علاقمند به كانديد شدن در انتخابات رياست جمهوري سال 2009  در رقابت با كرزي  بود . گرچه اين موضوع از لحاظ وظيفه استخباراتي كار نامناسبي بود و بنا بر قوانين امريكا دستگاه هاي استخباراتي اجازه ندارند مكالمات خصوصي شهروندان امريكارا جز  در حالات خاص چون  اعمال تروريستی خيانت و اعمال مشابه ديگر، ثبت و نشر نمايند. مگر در بریتانیا  چنين قوانين سختگيرانه موجود نيست . از اين راپور اداره استخباراتی انگلیس  چنين استنباط ميگرديد كه خليلزاد ممكن است علاقمندي به كانديد شدن در پست رياست جمهوري افغانستان  را  داشته باشد.
كرزي، نيز از جريان تيليفونها و كفت  و شنود هاي خليلزاد أگاه بود . تعداد زيادي از وزرا و اشخاص كه  خليلزاد  به انها در تماس تيليفوني بود به كرزي خبر ميدادند، زمانيكه خليلزاد از  اين موضوع أگاهي يافت  جهت دفاع از خود 
جريان تيليفونهايش را غلط فهمي ارزيابي نمود و با پا فشاري إنكار نمود كه وي تصميمي و يا هدفي براي كانديد شدن ندارد.

أنهائي كه خليلزاد را بهتر ميشناختند رفتن خليلزاد را به كابل و تيليفونهاي وي را چنين ارزيابي نمودند كه وي چانس خود را أزمايش مينمود كه أيا ميتواند در اين مسابقه شركت نمايد يا خير.
در بهار سال 2009 ،مضمون " مواظبت از فعاليت خليلزاد " ، سر خط تلگرام  هاي سفارت امريكا در كابل به واشنگتن شده بود، مگر این مسیله فرعی بود و   فتنه و دسيسه اي اصلی  امريكا ،روی   جلوگیری از  انتخاب  دوباره كرزي متمرکز بود. با وجود بيانه هاي خليلزاد در مورد اينكه وي كانديد نخواهد بود مگر همه فعاليت هاي وی و  حاميان نشنليست وی دقيقا از جانب نخبگان   سياسي در افغانستان تحت نظارت قرار داشت . حين ديدار هايش با شخصيت هاي سياسي افغان ، خليلزاد تلاش مينمود كه كانديدان مخاف را  تشويق نماید تا از نامزدی خويش صرفنظر نموده و بدور يك كانديد متحد گردند تا كرزي موفق گردد ، اينكه در مغز خليلزاد چه ميگذاشت وي أشكار ننمود . خليلزاد ، يك بازيگر و اپريتر فعال سياسي بود و دوست داشت تا در پيشبرد بازي هاي سياسي همچنان رول فعال بازی نماید. كرزي معتقد بود كه چنين يك نماينده شناخته شده ايالات متحده،خلیلزاد، نبايد كانديداتوری خويشرا بدون تائيد رهبري ايالات متحده مورد ارزيابي قرار دهد . دراخير بهار همانسال وضع بيشتر واضح گرديد ، اداره اوباما با موظف ساختن نماينده اش ، ريچارد هالبروك ، بصورت واضح ميخواست تا كرزي از قدرت كنار رود . هالبروك نه موافق و نه مخالف خليلزاد بود . هالبروك به اين نظر بود كه مخالفين كرزي هر قدر بيشتر باشد بهتر است. 
ديويد  ميليباند ، وزير خارجه بريتانيا ، و شيرالد كوپر كولز ، نماينده خاص وي در افغانستان ، در أوائل سال 2009، خواستند تا هالبروك را قانع سازند كه انتخابات رياست جمهوري سال 2009 را تا مدت نامعلومي به تعويق اندازد و لويه جرگه عنعنوي افغانستان را داير نمايد. ميليباند و كوپركولز هردو چنين مي انديشيدند كه  انها براي دولت افغانستان و شخص رئيس جمهور در جنگ بر عليه تروريزم میرزمند، در حاليكه کرزی فرد نا متعهد به دموکراسی وغیر قابل اعتماد است .  مگر اين نظر، مشاورين بريتانيايي را دو دسته ساخت . مطابق پيشنهاد ديويد ميليباند، در لويه جرگه بايد قدرت و صلاحیت های که در قانون اساسی برای  ریس جمهور پیشبینی شده بود، تقلیل می یافت  و در مقابل، قدرت پارالمان، با انتخاب يك رئيس حكومت كه در راس كابينه قرار ميگرفت و از جانب پارالمان انتخاب میگردید، ارتقا می نمود  و  يكجا با ساير تغيرات ديكر عملي ميگرديد. در اين سيستم كرزي بحيث رئيس جمهور سمبوليك مانند شاه سابق افغانستان و يا ملكه بريتانيا و يا رئيس جمهور هندوستان رول تشريفاتي ميداشت كه اين عمل ميتوانست  تعداد بيشتر تكنوكراتان را در دولت جاي دهد و باعث قناعت ناتو نيز گردد.

در حاليكه هالبروك نميخواست كرزي دوباره برياست  جمهوري برسد ، به اين بيشنهاد بريتانيا علاقمند بود، مگر هيلاري كلنتون اين بيشنهاد را رد نمود و ي چنين وانمود نمود كه گويا نميخواهد در تغير و تبديل قانون اساسي افغانستان مداخله نمايد . فراتر از أن كلنتون در مورد اين نظر بريتانيايي ها كه كرزي شخص مناسبي در رياست جمهوري نيست ، موافق نبود و در برابر كرزي برخورد نرمتري داشت . مگر لندن نميتوانست بدون موافقه امريكا به اين كار اقدام نماید.  
هالبروك ، به اين باور بود كه ميتواند شخص ديگري را بيابد تا كرزي را در انتخابات رياست جمهوري 2009 شكست دهد . نحوه كار دپلوماتيك هالبروك ، بخصوص در اين موضوع، تعين كسي ديگري بجاي كرزي بود و در عين زمان پلان دقيق براي موفقيت اين كودتاي انتخاباتي  چون حمايت همه جانبه از جانب قصر سفيد  ويا شبكه هاي استخباراتي كه يك كانديد اپوزيسيوني ديگري را حمايت  نمايد نداشت. در حا لیکه  برخي از همكاران هالبروك كه باوی  نزديك بودند ،به اين باور بودند كه وي از حمايت مخفي و خاموشانه قصر سفيد برخوردار بود، مگر جيم جونم، مشاور امنيت ملي در زمان اوباما ، به اين باور بود كه اوباما از اين مانور بشتيباني نميكرد  . موضوع هرنوعي كه بود ، هالبروك بصورت دوامدار و غير عاقلانه براي ژورنالستان در واشنگتن ميگفت  كه كرزي شخص نالايق و نامناسبي است و همكاران كرزي چون اشرف غني و أتمر دولت را بهتر از كرزي ميتوانند اداره نمايند. 
كرزي يكبار اضهار نمود كه وي  از جلسه هالبروك با اشرف غني اطلاع داشت و در اين جلسه هالبروك گفته بود كه  دررهبري افغانستان "يك تغير  لازم است" و رئيس جمهور جديد بايد كسي باشد كه "داراي تجربه باشد" و از اين لحاظ  اشرف غني بايد در انتخابات شركت نمايد.

در كابل ، هالبروك از كأي أيدي(نماینده  سازمان ملل در کابل) پرسيد ، " أيا ما ميتوانيم با كرزي براي پنج سال ديگر زنده گي نمائيم "، و خودش سوالش را چنين جواب داد ، حنيف أتمر يك امكان است . هالبروك ادامه ميدهد كه وي تصميم دارد تا با أتمر در باره کاندیداتوری اش صحبت نمايد . مگر أتمر از كانديد شدن خو د داري نمود . كای أيدي چنين فكر مينمود كه كرزي از جريان صحبت هالبروك با أتمر صرف يكروز بعدتر خبر شده بود.
چند روز بعد تر، كأي أيدي ، نزد احمد ضيا مسعود رفت و در مورد كانديد شدنش با وي صحبت نمود ، احمد ضيا مسعود چنين گفته بود "بجز من دیگر کسی در کابل نمانده بود که هالبروک از وی دعوت نکرده باشد تا در مقابل کرزی در انتخابات مقابله نماید".
در أوائل اپريل ، هالبروك دوباره به كابل رفت و زمان ملاقات باکرزی  گرفت و در ارگ با وی  ملاقات نمود . هالبروك  از دفتر رياست جمهوري در کابل  خواست تا  با کرزی دوبدو ،بدون موجودیت همكاران كرزي، ملاقات نمايد . ضمن اين ملاقات، هالبروك موضوع برادر كرزي ، احمد ولي كرزي ، را كه در قندهار مسئوليت داشت با كرزي در ميان گذاشت ، احمد ولي كرزي وابسته سي آي اي بود ، مگر  سفارت امريكا وی را  مرد فاسد و قاچاقچي مواد مخدر می دانست . هالبروك در اين ملاقات از كرزي خواست تا احمد ولي كرزي از كندهار سبكدوش گردد. وي به كرزي اضهار نمود كه احمد ولی در کندهار  باعث بد نامي تو،کرزی، شده است . زيرا وي از مردم با تهديد رشوه ميگيرد . مگر كرزي چنين جواب داد " هميشه چنين ميگويند" ،مگر هيچكسی تا كنون سند و شاهدي ارائه نكرده است. کرزی با سبكدوشي وي مخالفت نمود.

             پایان بخش اول - ادامه دارد

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

"اداره  - س یا دایریکتریت –س "

ستیف کول ژورنالیست و نویسنده شناخته شده امریکایی کتاب جدیدش را در مورد افغانستان تحت نام "اداره  - س یا دایریکتریت –س "، به نشر رسانیده و از حوادث ،شخصیت ها ، بازیگران  و نخبگان سیاسی افغانستان حرف های دارد.  بخش های چند فصل از این کتاب را ترجمه و ترتیب نموده ام که یکی پی دیگر خدمت علاقمندان پیشکش میگردد.

فصل سی و پنجم

کودتا

 

بخش (د وم)


غني با احراز قدرت، در كابينه جديد دولت ، از جمله افراد اداره كرزي نبيل را در اداره امنيت ملي نگه داشت و خواست با اسلام أباد روابط جديدي را تامين نمايد. غني با رئيس ستاد ارتش پاكستان ، راحل شريف و رئيس جديد أي اس آي ، جنرال رضوان اختر ، ديدار نمود . ،نبيل نيز مانند امرالاه صالح، در زمان عهده داري رياست امنيت ملي اش از حضور در جلسات رهبران پاكستاني با غني محروم گرديد ، نبيل بعدا دريافت نمود كه اي اس اي دو لين ارتباط تيليفون را  در ارگ رياست جمهوري افغانستان كه ارتباط مخفي بين أي اس اي و نظاميان پاكستان را تامين مينمود نصب نموده است . بلاخره نبيل استعفا نمود . مگر غني بعد از تلاش هاي زياد و تماسهاو ديدو بازديد هاي مكرر با رهبران ملكي  و نظامي پاكستان مايوسانه  مذاكرات را با پاكستاني ها قطع نمود. 

بعد از يازدهم سپتمبر ، ستراتژي اصلي امريكا در افغانستان نابودي القاعده بود ، مگر بعد از تلاش يكدهه،القاعده همچنان فعال، مهلك باقي ماند. بعد  از ازآنکه بن لادن با تعدادي زيادي از افراد اوپراتيفي و فعالين نظامي اش نابود گردید  و مراكز اصلي شان  از بين برده شد، قابليت عملياتي القاعده، در افغانستان و پاكستان، كه بتواند عمليات تروريستي را بر عليه امريكا و كشور هاي غربي سازمان دهد در سطح پائين قرار گرفت .

 الظواهري ،بعد از مرگ بن لادن مسئوليت رهبری القاعده  را بعهده گرفت و در پاكستان مكان امن يافت و شاخه هاي جديد از القاعده در پاكستان دوباره ايجاد  گردید و حملات را در هند و برخي جاهاي  ديگر در جنوب آسيا سازمان دادند . از جمله، القاعده مسئوليت چهار نويسنده و أزاد انديش بنگله ديشی  را بشمول أويجت  روي ،يك شهروند امريكايي ، در شبه قاره هند بعهده گرفت. گروپ هاي ديگر القاعده  در بيز هاي پاكستاني شان همچنان در جوار سرحد پاكستان - افغانستان فعال باقي ماندند و برخي از اعضاء القاعده با بد شدن روزتاروز وضع امنيتي در افغانستان ، به اين كشور بازگشتند . و شاخه ای  از القاعده د رعراق تخم گذاري نمود تا بر عليه اشغال امريكا در عراق برزمد كه از همين شاخه القاعده در عراق داعش تشكيل گرديد. داعش هزاران تن داوطلب را از داخل عراق و سوريه و سراسر كشور هاي أسيائي اروپائي وإفريقايي استخدام نمود و مناطق وسيعي را در سوريه و عراق تحت كنترول در أورد و دامنه اش را به ليبي و افغانستان كشانيد. گروپ هاي عملياتي و فعالين تروريست القاعده صد ها تن را درفرانسه، بلجيم ،جرمني و جاهاي ديگر بقتل رسانيدند . در 2014 ، به تعداد بيشتر از 32هزار تن در حملات تروريستي و خشونت هاي ناشئ از أن در سراسر جهان جان هاي خود را باختندكه پنج برابر نسبت به سال 2001 و 80فيصد بيشتر از سال 2013 را نشان ميدهد. تقريبا از پنج تن از كشته شده گان  حملات تروريستي، چهار تن أن از  پنج كشور شامل افغانستان ،پاكستان ،عراق ،سوريه و نايجريا بودند . از جمله پنج كشور فوق ، افغانستان و پاكستان و عراق بعد از يازدهم سپتمبر ،گرفتار جنگ ها و خشونت هاي داخلي گرديدند.

ايالات متحده با ادعاي تامين ثبات و انكشاف اقتصادي افغانستان و جلوگيري  دوباره اين كشور از تبديل شدن أن به پناه گاه هاي تروريریستی  وارد اين كشور شد . گرچه تغیراتی نیم بندی در زنده گی مردم بمیان امد ،  سطح متوسط حيات از 55 به 60 ارتفا يافت و اقتصاد ده مرتبه رشد نمود ، توليد ناخالص ملي  كه در سال 2001 به 2.5مليارد دالر ميرسيد در سال 2014به 20 مليارد ارتقا نمود. رقم شموليت شاگردان پنج برابر گرديد و بعد از سقوط طالبان از ده تن افغانها ، نه تن أنان به وسايل ارتباط مخابراتي مدرن دسترسي يافتند . نفوس اين كشور نيم برابر افزايش يافت و به درحدود سي مليون رسيد . مگر باوجود همه اين تغيرات از لحاظ ديد تعدادي از افغانها، با وجود  فوران ملیارد ها  دالر از كشور هاي امريكا اروپا و جاپان و كشور هاي خليج به اين كشور ، اين كمك ها درنتيجه منجمنت ضعيف و فساد نخبگان و شبكه  وسيع مافيائي نتوانست شاهرگ هاي اساسي اقتصاد كشور را جان بخشد ، افغانستان تا كنون بحيث فقير ترين كشور جهان باقي مانده است  كه بيش از 1/3نفوس أن زير خط فقر زنده گي مي نمايند . نيروهاي امنيتي اين كشور كاملا وابسته به كمك هاي مالي خارجي باقي ماندند.

جنگي كه برهبري امريكا از 2001 تاكنون در افغانستان  ادامه دارد باعث تلفات در حدود 140هزار تن الی ختم مأموريت جنكي ناتو در 2014گرديد . (بر اساس ريسرچ دانشگاه برون) . اين تلفات وارده بعد از 2001، در حدود 26هزار شهروندان افغان و در حدود 21هزار شهروندان پاكستاني را شامل  ميگردد . بعد از مداخله امريكا در افغانستان ، پاكستان به تدريج خودش  قرباني تروريزم كه تحت نام و پاليسي انقلاب گسترده اسلامي در اين كشور براه اانداخته شد گرديد. 

   برخي گروپ هاي فرصت طلب القاعده كه با حمله نظامي امريكا در 2001 و 2002برافغانستان، اين كشور را   بسوي پاكستان ترك نمودند باعث بي ثباتي پاكستان گرديدند . مگر بخش أعظم اين بي ثباتي ها بر ميگردد با اينكه دولت پاكستان طي چند دهه با پاليسي دولتي "توسعه انقلاب اسلامی" گروپ هاي مختلف جهادي را در أغوش خويش پرورش داد.

باوجود تيوري توطئه حامد كرزي در مورد امريكا ، امريكا  با يك ديد جيوپوليتيك و  قبلا تنظيم شده در يازده سيپتامبر به افغانستان حمله ننمود و نميخواست پاكستان نيز بي ثبات گردد ، مگر بعد از مدتي دپلوماتها و مسيولين استخباراتي و نظامي امريكا در دور دوم رياست جمهوري جورج دبليو بوش و بعدا در دوره اوباما به اين باور شدند كه دسترسي به يك يا دو بيز نظامي در افغانستان، حتي بعد از خروج بخش وسيعي از قوت ها، برا ي امريكا در مبارزه با گروپ هاي تروريستي منطقه كمك خواهد نمودو حفظ چند بيز نظامي برا ی امريكا در امر  مبارزه با تروريزم د رأسياي جنوبي از كردستان تا حوزه خليج، جيبوتي و شرق اسيا  موثر خواهد بود .

بعد از 2001 ،با بيشتر شدن انتقادات در مورد پاكستان در پنتاگون، كانگرس و سي آي اي ، امريكا با هند نزديکتر گردید. مگر هندي ها به إثبات رسانيدند كه بايد در مورد نزديكي بيش از حد با امريكا در مورد افغانستان و منطقه محتاط باشند . سياستمداران جنجالي در سيستم دموكراسي هند انتقادات وسيعي را در مورد امريكا و نيرومندي امريكا داشته و دارند. و كهنه كاران امنيتي هند از ريسك شرکت بيشتر در افغانستان نگران اند . هندي ها خاصتا از اين نگران اند كه تأمين سلاح های مرگبار  و اعزام قوت نظامی به افغانستان بمنظور تقویه نیروهای افغان پاكستان را تحريك مي نمايد تا أ اي اس اي جهت تلافي اين اقدام ترور هاي بيشتري را در خاك هند سازمان دهد.  حمله امريكا بر افغانستان و عواقب بعدي أن رهبران پاكستاني را به اين وا داشته است كه رابطه ستراتژيك شانرا با واشنگتن تضعيف و روابط  شانرا با پكن بیشتر نزدیک سازند. 
از همين لحاظ است كه پاكستان قلمرو  كشورش را براي فعاليت و سرمايه گذاري كمپني هاي چینی  و پلانگذاران نظامي چين باز نموده و پلان هاي ساختمان  راه هاي ترانزيتي و بيز ها را چين در اين كشور در دست اجرا قرار داده تا پكن نفوذش را در منطقه وسعت بخشد و ارتباطش  را از اینطریق  با شرق ميانه تامين نمايد . بطور كلي جنگ امريكا در افغانستان راه نفوذ چينائي  ها را، بدون ريختن خون و يا حيف و ميل پول و خزانه اي ،در أسياي مركزي هموار نمود.
طي چند دهه ،بعد از اينكه يك هيليكوپتر، اخرين امريكايي ها را از بام سفارت امريكا در سيگون(مرکز ویتنام جنوبی) برداشت، نسلي از نظاميان و مسيولين استخباراتي امريكا از اعزام قوت ها جهت اغاز يك جنگ ديگر در كشور هاي فقير دست برداشتند.  مگر  بعد از يازدهم سيپتامبرو بعد از سقوط طالبان جورج دبليو بوش بيصبرانه در 2013به عراق حمله نمود و اين جنگ مقاومت شديدي را بر عليه پاليسي مبارزه بر عليه تروريزم و ماشين جنگي امريكا در سراسر جهان اسلام بر انگيخت  و در نتيجه طالبان دوباره بر گشتند .  عدم توجه جدي امريكا به افغانستان بعد از طالبان ، علاقمندي برخي از افغان ها و پاكستاني ها به اساسات ايديولوژي  ملي - اسلامي طالبان و تجريد بينالمللي امريكابعد از  جنگ عراق ، و اشتباه ديگر ستراتژيك اداره بوش درمورد زجرو شكنجه اشكار و مخفي زندانيان گوانتانامو و شكنجه سي أي اي برزنذانيان القاعده و ساير زندانيان در زندان هاي متعدد در گوشه هاي مختلف جهان ،همه و همه باعث گرديد تا جنگ افغانستان تا هنوز ادامه یابد.

در پهلوی رفتن عاجل امریکا به جنگ عراق و رها نمودن افغانستان ویا فشار هاي گوناگون بر زندانيان در گوانتانامو و ساير جاهاي ديگر ،عوامل اساسی دیگری نیز باعث گردید که  امريكا در جنگ افغانستان نتوانست  بزودي و به أساني برنده گردد .زيرا:

 در قدم نخست ، اداره دو ریس  جمهوري امريكا ، جمهوري خواهان و دموكراتها، پرسش های  اساسي را در مورد اين جنگ نتوانستند حل نمايند، از جمله:
ايا انها واقعا به اين باور بودند كه استقلال و ثبات افغانستان مهمتر از ثبات پاكستان است ؟

 چرا انها حمايت اي اس اي از طالبان را تحمل نمودند در حاليكه اي اس اي مستقيما منافع امريكا و تلفات جاني سربازان امريكا را مد نظر نداشت و به أن اهميتي نميداد؟

اگر انها حمايت پاكستان از طالبان را متوقف ميساختند چه ريسكی براي امريكا داشت ؟
در داخل افغانستان أنچه كه مهم بود :  كار دقیق و موثر  ،گر چه ژشت و نامطلوب ،با جنگسالاران و ملیشاها ( برخي اوقات جنك سالاران و مليشا ها در مبارزه بر عليه القاعده و طالبان موثر بودند )، ایجاد يك دولت نيرومند ، مبارزه و  اعمال فشار براي محو مواد مخدر تا  ما ميتوانستيم كشت و توليد و لابراتوار هاي هيروئين را نابود سازیم و مهمتر از همه  پروسه مذاكره را با بخش وسيعي از طالبان دقيقا ادامه ميدادیم . انطوريكه تعداد زيادي از مسيولين اداره اوباما بعد از 2010 بدين باور بودند .چرا اين پروژه منحصر به يك گروپ از  مذاكره كننده گان  در حجره تاریکی باقي ماند و دامنه اش وسیعتر  و اشكار نگردید ودر  اولويت پا ليستي امريكا قرار نگرفت ،همچنانيكه پروسه مذاکره  با ايران در مورد سلاح هستوي و با كيوبا در درة دوم رياست جمهوري اوباما به نتيجه رسید. 

ايالات متحده و متحد ينش بعد از يازدهم سيپتامبر  افغانستان را بمباردمان نمودند زيرا انها  چنين ارزيابي نمودند كه الترناتيف ديگري ندارند . در اين جنگ امريكا تنها نبود بلكه امريكا در راس پنجاه و نه كشور ديگر قرار داشت  كه يا قوتهاي نظامي شانرا اعزام نمودند و يا ساير كمك هاي ضروري ارسال داشتند تا ثبات در افغانستان بعد از سقوط طالبان تامين گردد.
براي تعداد زيادي از  جنرالان امريكايي  و اروپائي  و متخصصين مبارزه بر عليه تروريزم وظيفه عمده در اين مأموريت تامين امنيت در أفغانستان بود تا القاعده را از سنگرهاي شان در اين كشور بيرون رانند.
هدف دومي اين بود تا ثابت نمايند كه ايجاد ناتو بدين معني است كه حمله بر يكي از اعضا اين ًپيمان حمله بر همه اعضا ان است . مكر  طوريكه معلوم گرديد ، پرابلم عمده در تامين صلح  و بازگرداندن افغانستان به يك كشور با ثبات تنها در اشكال تروريزم ريشه ندارد بلكه  در عقب ماني شديد اين كشور نيز نهفته است . در يازدهم سيپتامبر ، افغانستان از لحاظ فقر و ظرفيت انساني در اخرين ردیف جدول سازمان ملل و  بانك جهاني قرار داشت . كمتر از چهاريك اطفال سن مكتب ميتوانستند به درس بروند و  دختران باسواد  كمتر از ان بودند .( باوجوديكه اين محاسبه تقريبي بود زيرا در كشور يك إحصائيه مورد اعتماد وجود نداشت.)

جامعه بينالمللي ريكاردي خوبی  در مورد انكشاف اقتصاد كشور هاي كاملا فقير و جنگ زده دارد . از سالهاي 1980ام به بعد سرمايه گذاري در بخش ساختمانهاي بنيادي ، تجارت و بازار أزاد زند ه گي مليون ها تن از مردمان امريكاي لاتين و آسيارا را تغیر  داده و نسلي از طبقه متوسط را بوجود اورده است . طي سالهاي دهه 90، تعدادي از كشور هاي ساحل افريقا رشد اقتصادي ، تجارت بينالمللي و ايجاد طبقه متوسط  رااغاز نمودند ، مگر اقتصاد سياسي افغانستان در 2001، مشابه حالت هاي بحراني چون سومالي، هايتي، جمهوري أفريقاي مركزي و يا جمهوري ديمو كراتيك كانگو بود.و    پاليسي رشد اقتصادي و تامين ثبات در افغانستان بعد از  بيش از يكنيم دهه ، 2001-2014، به ناکامی انجامید .

یکی از علل دیگری که جنگ امریکا را بر علیه تروریزم و طالبان به بن بست کشانده است اینست که:
تکنالوژي مدرن، پاليسي خارجي امريكا، استخبارات و ماشين نظامي اين كشور عمدتا جهت مقابله و رويارويي با دولت هاعيار شده است  تا در مقابله با  نيروهاي نظامي كشور هاي مقابل  برنده گردد و دپلوماتانش جهت رسيدن به توافقاتي با دپلوماتها  و سیاستمداران کشور ها مذاكره نمايد . قوتهاي نظامي اش در سواحل  بحري گردش نمايد ويا مسايل مخفي ساير دولت ها  را كشف و دزدي نمايد. مگر هيچگاهي موفق در ايجاد يك حكومت بهتر در ساحات كاملا فقير و جنگ زده  نبوده است . و يا برنده مناقشات بي تناسب و نا متوازن با مليشاهاي  كه با ايديولوژي خاص و قابلیت تبلیغاتی وسیع  همراه اند نبوده است. 
دلایل دیگری این ناکامی را همچنان که در بالا تشرح نمودیم میتوان چنین خلاصه نمود:
سرمايه گذاري در سطح پائين جهت انكشاف و عدم توجه جدي و بموقع در بهبود وضع امنيتي بعد از سقوط طالبان.
عدم توجه به افغانستان و حمله بر عراق كه باعث تحريك بيشتر در جوامع اسلامي بر عليه امريكا گرديد.
فساد كه توسط مقاطعه کاران  وابسته به ناتو، انجوها  ، معامله های گوناگون  سي اي اي با قدرتمندان و غرور در سطح بالای  پنتاگون بعد از سقوط طالبان.
ناكامي در جهت توقف  مداخله  دوامدار آي اس آي در افغانستان.

در خزان  2014، نظاميان امريكا ساختمانها و پروژه هاي را كه در 2001 و بعد از ان اعمار نموده بودند  ،  به نيروهاي افغان سپردند تا وظيفه محاربوی ناتو را خاتمه دهند . ايالات متحده در 715 بيز  در سراسر افغانستان فعاليت داشت كه بايد از جمله انها به تعداد 12 بيز را جهت فعاليت نيروهايش بعد از 2014 بخود نگه میداشت . ازجمله اين بيز ها و تأسيسات، اردوي افغانستان به تعداد 225و پوليس 118 واحد از این  بيز ها و تاسیسات  را تسليم شدند و تعدادی هم  متروک ویا از استفاده خارج گردیند.

در مجموع ايالات متحده  به ارزش در حدود 900مليون دالر از دارائي هاي بجا مانده  خويشرا شامل تأسيسات نظامي ،بيز ها و نهادهاي بازمانده از ارتش امريكارا به ارتش و پوليس افغانستان تسليم نمود وبه ارزش 46 مليون دالر تاسيسات را ازبين برد و تخريب نمود . عمده ترين تحفه ارتش امريكا براي نظاميان افغان كمپ لیژرنیک، بيز  عمده نظامي نيروهاي بحري امريكا در هلمند بود  كه بقيمت 235مليون دالر اعمار شده بود.

جنگ بر عليه طالبان در سال 2014 براي نظاميان و افراد ملكي افغان تلفات زیادی در بر داشت، بيشتر از 10000تن از افراد ملكي در جنگ سال 2014 جان باختند و يا زخمي گرديدند . بر اساس ارزيابي سازمان ملل سه بر چهارم تلفات أهالي را حملات طالبان به اشكال مختلف باعث گرديد . مگر جنگ هاي خونين كه ميان نظاميان افغان و طالبان در گرفت تلفات سنگيني از ملكي ها را دربر داشت . در اين سال 2014، ارتش و  پوليس افغان نيز 4634 كشته بجاي گذاشت و تعداد زخميان نيز رقم درشتي داشت . طالبان نفوذ شانرا در ولسوالي ها و اطراف شهر ها بيشتر ساختند، مسير شاهراه ها را تهديد مينمودند مگر نتوانستند هيچيك از مراكز شهر ها را تحت كنترول در أورند . جنگ خونين انهم با تلفات بيشتر نيروهاي امنيتي افغان به  يك بن بست رو برو گردید. ، فرار نيروها و ضعف در صحنه هاي جنگ يكجا با رويارويي و اختلافات دروني دولت "وحدت ملي " ميان غني و عبدالاه وضع ناهنجار ی را بوجود اورد . در حالیکه در میان طالبان  نیز نشانه هاي از قطب بندي بمشاهده ميرسيد ،تعدادي از اپورچونيست ها ومليشاهاي پاكستاني خود را دوباره براي جنك بعداز   خروج امريكا  و ناتو أماده ميساختند . در تابستان و خزان همانسال طي پيام ها و ويدو مسيج ها برخي از قوماندانان طالبان افغاني و پاكستاني حمايت شانرا از داعش اعلام نمودند . در أخر همانسال بيرق هاي سياه داعش جاي بيرق طالبان را در برخي ولسوالي هاي ننگرهار هلمند فرآه و لوگر گرفت. 

در 28 دسيمبر 2014 ،  جنرال جان كمبيل، قوماندان قواي ايساف در افغانستان تعدادي از آراكين دولتي دپلوماتها و ژورنالستان را در جيمنازيم داخل محوطه دفتر ناتو در كابل دعوت نمود . این دعوت بمناسبت ختم وظیفه جنگی ناتو  در افغانستان ترتیب گردیده بود مگر در اين دعوت براي دعوت شده گان ياد اوري شده بود كه در صورتيكه فير راكتي صورت گيرد بايد همه مدعوين روي صحن جمنازيم دراز بكشند . در گوشه اي از اين تالار گروپ كوچكي از نوازنده  گان نظامي به نواختن شروع نمودند و جنرال کمبیل  درفش ايساف راپایین نمود  و بجايش درفش جديد  سبزً نمايان گرديد . كمبيل وعده  " مشاركت بنيادي " با افغانستان داد  و  چنين ادامه ادامه داد " راه كه در جلو ما قرار دارد چالش پذير باقي مانده است ، مگر ما پیروز خواهيم شد ". درمقابل، طالبان ضمن اعلاميه اي چنين جواب ارائه نمودند  كه " نيروهاي بي دين " كه ميخواستند افغانستان را به مستعمره خويش تبديل نمايند، بر عكس در پرتگاه شكست قرار دارند ". در  واشنگتن رئيس جمهور اوباما بيانيه اي خودش را داد و چنين ابراز نمود كه ختم مأموريت جنگي امريكا " نقطه عطفي براي كشور ما بود " وضمن ستايش از نظاميان و افسران استخباراتي امريكا چنین  ادامه داد،" با محو  هسته رهبري القاعده ، تامين عدالت در مورد بن لادن، خنثي سازي عمليات هاي تروريستي و حفظ جان  مردم امريكا ، طولاني ترين جنك  در تاريخ امريكا با مسئوليت به پايان رسید". 
 
مكر جنگ امريكا بارديگر دوباره أغاز گرديده است،  اين بار نه تنها بر عليه طالبان ،بلكه بإضافه  داعش ،و اين جنگ طولاني امريكا در افغانستان اگر وضع بدينمنوال ادامه يابد، درازتر و دراز تر خواهد بود.     پایان

 

++++++++++++++++++++++

 

 (بخش اول)



رحمت الاه نبيل براي بار نخست در سال 2010 ،بعد از اينكه حامد كرزي امرالاه صالح را از اداره امنيت ملی  بركنار  نمود ، مسيو ل اداره امنيت ملی افغانستان تعين گرديد ،مگر نبيل با گروه ها ی مسلح جهادي زمان جنك برعليه اتحاد شوروي و جنك هاي داخلي ارتباط نداشت . قبل از سقوط طالبان ، نبيل براي مدت يكدهه در  دفتر كميشنري عالي مهاجرين سازمان ملل در كابل  بحيث منیجر كار ميكرد . وي بعد از بقدرت رسيدن كرزي الي سال2003 به وظیفه اش در سازمان ملل ادامه داد و با أمدن كرزي به ارگ،  به عضويت گروپ امنيتي جديدا ايجاد شده (شورای امنیت ملی ارگ) در ارگ پيوست و بزودي  كرزي وي  را در  راس باديگارد هاي محافظتي خويش  و سرويس محافظتي ارگ گماشت .البته اين سرويس محافظتي وابسته به سرويس مخفي ايالات متحده  بود. وظيفه اين سرويس كه نبيل در راس أن قرار گرفت، ايجا د هماهنگي و تشريك مساعي با سي آي اي، وزارت خارجه امريكا، سرويس ها ی امنيتي اروپائي و كمپني های خصوصي امنیتی  تعين شده بود . كرزي و مشاورين نزديك وي خواهان تعين يك منیجر ماهر و در عين زمان يك پشتون قابل اعتماد در راس اين اداره مهم بودند. نبيل بتدريج توانست اعتماد اعضاءحلقه نزديك و دروني كرزي را حاصل نمايد و در حفاظت و امنيت كرزي كه در زير فشار امور  روزمره دست و پنجه نرم ميكرد و با امريكا نيز روابطش  به خرابی  گراييد ه بود ، تلاش همه جانبه نمايد.

زمانيكه كرزي امرالاه صالح را از رياست امنيت ملي دور نمود ،در اول كرزي شخصي بنام ابراهيم سپين زاده را بحيث سرپرست رياست امنيت ملي تعين نمود، مگر سپين زاده از دوام اين وظيفه خود داري نمود وكرزي رحمت الاه نبيل را به دفتر خويش در ارگ خواست و از وي پرسيد " چه فكر ميكني أگر تورا بحيث رئيس امنيت ملي تعين نمايم". نبيل  كه تجربه رهبري اين وظيفه را داشت ، در جواب كرزي به وي اطمنان داد كه وي صادقانه اين وظيفه را به پيش خواهد برد، "مگر پرابلم عمده من اينست كه من از حمايت سياسي برخوردار نيستم" .

افسران سابقه دار امنيت ملي از بسا اسرار مخفي نخبگان پر  قدرت سياسي و تفنگداران مقتدر أگاهي داشتند و انها  همه فعاليت ها و توطئه ها و  ساير تهديد هاي امنيتي را زير نظارت قرار میدادند. بنظر نبيل در اداره ای  كه تعدادي از افرادش سابقه اموزش كا .جي . بي را داشتند و تعداد كثير از کارمندانش از وفاداران روساي قبلي اداره امنيت ملي، انجينير عارف و بعدا امرالاه صالح  ، (هردو  از نزديكان احمد شاه مسعود) بودند، كار كردن براي يك تكنوكرات پشتون دشوار بنظر میرسید. مگر با پافشاري كرزي نبيل مسئوليت  اداره امنيت ملي را بعهده گرفت.

زمانيكه نبيل در تابستان همانسال به دفتر ش در امنيت ملي رفت وي متوجه گرديد كه عكس چوكات شده حامد كرزي بديوار  دفتر نصب است و در پهلوي  اين عكس نشانه چوكات ديگري ديده ميشود كه از پهلوي عكس حامدكرزي برداشته شده است ، نبيل از همكارانش پرسید  كه در أنجا چه چيزي بود ، يكتن از همكارانش جواب ميدهد كه در آنجا عكس قوماندان مسعود نصب بود،مگر زمانيكه امرالاه صالح دفتر را ترك نمود عكس را با خوش برد. نبيل هدايت داد تا عكس ديگري از مسعود رابياورند و در پهلوي  عكس حامد كرزي  نصب نمایند. نبيل بعد از مدتي خود را با مسايل دروني امنيت ملي و أنچه كه به ميراث  گرفته بود آشنا نمود. وي با  منابع و شبكه های  كه امرالاه صالح در مورد رد یابی  و كنترول فعاليت طالبان، بخصوص در نوار مرز با پاکستان ، ايجاد نموده  بود خود را أگاه ساخت .

 زمانيكه بيت الاه محسود، مؤسس جنبش طالبان پاكستاني توسط هواپيماهاي بدون سرنشين امريكايي بقتل رسيد ،برادر وي حكيم الاه محسود جانشين وي گرديد . در 2009 ، تحت رهبري حكيم الاه محسود طالبان پاكستاني بر عليه دولت پاكستان  يك جنگ خونين را اغاز نمودند . 
 با ادامه دشمنی طالبان پاكستاني بر عليه دولت پاكستان، در  دستگاه استخباراتي افغانستان اين ایدیا تقويت یافت كه " دشمن ، دشمن من دوست من است "، و استخبارات افغانستان بايد با طالبان پاكستاني تشريك مساعي نمايد . در أغاز، امنيت ملي افغانستان همكاري اش را با طالبان پاكستاني در سطح معلومات استخباراتي محدود نمود ،  طالبان پاكستاني در همه ساحات وزيرستان حضور داشتند ، حكيم الاه محسود بعدا يك نماينده اش را بنام لطيف الاه محسود به كابل فرستاد و خواهان تشريك مساعي بيشتر و عميقتر گرديد . از همين لحاظ أي اس أي پاكستان بار ها به همتاي استخباراتي اش سي آي اي شكايت می  نمود و طالبان پاكستاني را أجنت هاي هند و امنيت ملي افغانستان ميدانست . مگر امريكايي ها به اين گفتار پاكستاني ها اهميت جدي نميدادند.

سطح همكاري و مساعي مشترك هند و امنيت ملي افغانستان با بیت الاه محسود  در زمان نبيل دقيقا معلوم نيست كه تا چه حدی  بوده است، مگر مسيولين امنيت ملي افغانستا ن با تامین ارتباط با طالبان پاکستانی خواستند  پیامی  به پاكستانی ها بفرستند كه كاري را كه  أي اس أي با افغانستان انجام ميدهد،امنیت ملی افغانستان میتواند  با پاکستان انجام دهد ، حتي اگر همكاري با افراد قاتل  چون بيت الاه  محسود باشد.
در تابستان 2012،حامد كرزي به نبيل هدايت داد كه در طي دوسال اينده سرويس ها ي خدماتي امنيت ملي بايد محدود گردد ( البته اين تصميم كرزي بمنظور جلوگيري از قدرتمند شدن بيشتر مسيولين امنيتي اين اداره بود). نبيل تصميم حامد كرزي را قبول نمود،  و بعدا كرزي إسداله خالد را بعوض نبيل تعين نمود. خالد از نزديكان پيشين سي أي اي بود و طی  وظائف مختلفش در مدت يكدهه از مجازات ها و توقيف هاي زيادي  نظارت و كنترول نموده بود و وظيفه ولأيت را در سال 2002در غزني عهده دار بود و دشمناني هم برعليه خود در كمين داشت. خالد  درماه  دسيمبر در مهمانخانه اي در كابل با انفجاري بم انتحاري شديدا زخمي شد و مگر جان بسلامت برد . امنيت ملي افغانستان اين حادثه را به دشمني دوامدار فاميلي و وظيفه داري خالد در ولايت غزني نسبت داد و حامد كرزي باوجود اينكه خالد زخمي شد و توانمندي لازم اجراي وظيفه در امنيت ملي را نداشت از سبكدوشي عاجل وي صرفنظر نمود. مگر در تابستان 2013،نبود رهبري فعال در اداره امنيت  انهم در زمانيكه نيروهاي امنيتي افغان  در 2013اماده گي بخاطر اجراي مسئوليت بيشتر دفاعي از نيروهاي ناتورا  ميگرفتند، كرزي را واداشت تا فرد مطمئن و فعال را بجاي خالد در امنيت ملي تعين نمايد. كرزي بار ديگر از نبيل خواست تا سر پرستي امنيت ملي را عهده دار گردد.

بعد از شكست مذاكرات با طالبان در قطر، اوباما مذاكرات صلح با طالبان را كنار گذاشت و توجه اش را به صحنه  ديگري سیاست، انتخابات ریاست جمهوری سال 2014 ، در افغانستان معطوف نمود.در ماه اكتوبر 2013دولت افغانستان اعلام نمود كه به تعداد 12  تن  از افراد واجد شرايط نامزدي ریاست جمهوری  در انتخابات سال 2014  کاندید  نموده اند. در جمله اين دوازده كانديد رياست جمهوري سه تن أنان پشتونهاي بودند كه در ارگ با كرزي كار نموده بودند و دو تن  از أنان ، زلمي رسول و اشرف غني ، تكنوكراتان بودند كه در سال 2001از غرب به افغانستان برگشته بودند و بحيث وزير در کابینه كرزي كار نمودند . سومي هم گل أغا شيرزي از قوم باركزايي وكانديد ديگري عبدالاه عبداله داكتر چشم و از نزديكان احمد شاه مسعود بود ، عبداله خشم خود را در مورد تقلبات انتخابات 2009 با اميد پيروزي در انتخابات  اينده ، 2014 ، فرونشاند. عبدالاه از فاميل با تركيب مختلط و وابسته به اتحاد شمال بود و در برابر رقيبان پشتون خويش رقابت مي نمود .مگر سوْال اين بود كه اين كانديد رقيب اصلي عبدالاه کدام یک از این کاندیدان خواهد بود ،رسول ،غني و يا شيرزي . 
حامد كرزي  برای بار دوم، در انتخابات 2009، زماني پيروز گرديد كه حاميان نشنليست وی  در ولايات جنگ زده جنوبي افغانستان أوراق رای  تقليبی را در صندوق هاي راي دهي به نفع كرزي ريختند . و اين تقلب انتخاباتي هيچگاهي هم مورد ارزيابي قرار نگرفت زيرا سوپروايزران انتخابات از كرزي حمايت ميکردند و سيستم موثر و دقیقی  كه از تخلف انتخاباتي بتواند جلوگيري نمايد و از پروسه راجستر راي دهنده گان تا شمارش أراء دقيقا كنترول بعمل آيد،  وجود نداشت و این پروسه كاملا اسيب پذير بود. پروسه  راي دهی در ساحات پشتون نشین افغانستان ، ساحات  كه طالبان نفوذ بيشتري داشتند و خشونت و نا امنی بیشتر بود، نسبت به مناطق كه غير پشتون ها زنده گي مي نمودند ، به مشکل رو برو بود.
در جريان سال 2009، خشونت نامنی و بیگانگی رای دهنده گان در انتخابات   باعث عدم سهمگيري افراد واجد شرايط راي دهي گردید ،طوریکه  سهمگيري راي دهنده گان واجد شرایط رای دهی  در تعدادي از ولسوالي هاي كندهار و هلمند 10 فيصد  و كمتر از ان  بود .همین  نگراني  از عدم سهمگيري لازم مردم در انتخابات، رهبران پشتون را بر ان داشت تا جهت جلو گیری  از تكرارآن در انتخابات 2014، پلان و طرح تخلفات انتخاباتي را در اين مناطق در پيش گيرند تأاز  مجاري تقلبي این  كمبود راي را جبران نمايند . اين كاملا واضح بنظر ميرسيد كه كرزي يا شبكه مربوطش يك كمپاين  تقلبي را مانند انتخابات سال 2009  ماهرانه به نفع کاندید مورد حمایتش براه اندازد . کرزی ماهرانه ، در اواخر سال 2013 و شروع سال 2014 ، بدون اینکه از کاندید مشخصی حمایتش  را ظاهرا ابراز دارد ، اعلام نمود  که وي از سياست كنار خواهد رفت  و بعد از انتخاب رئيس جمهور جديد متقاعد خواهد شد. مگر همچنان كه أكاهان سياسي ابراز میداشتند ، وي از سياست کنار نرفت و در صحنه سياست فعال باقي ماند . كرزي حين ديدو بازديد با علاقمندانش در اول  از جمله دو کاندید، رسول و غني، اشاره بر حمايت از رسول داشت، مگر در أخير كرزي از غني حمايت نمود. 

در 5اپريل 2014 ،مليون ها افغان در حوزه هاي انتخاباتي شركت نمودند . بر اساس گذارش مسئولين امور انتخابات ،6.6مليون تن از افراد واجد راي دهي به پاي صندوق هاي راي رفتند كه رقم بيشتر بمقايسه سال 2009 را نشان ميدهد، در دور نخست عبداله 45فيصد راي را بخود اختصاص دادو غني 31 فيصد راي را برنده شد، و رسول 11 فيصد راي را از أن خود نمود . عبدالاه حمايت وسيعي از راي دهنده گان تاجك و هزاره را با خود داشت . در دور اول انتخابات ،2014، راي دهنده گان پشتون ميان چند كانديدان پشتون تقسيم شدند، مگر در دور دوم انتخابات اكثريت انها از غني حمايت نمودند .

 كارمندان امنيت ملي افغانستان برهبري نبيل، تيليفونهاي جريان انتخابات را ميشنيدند و بر پيام هاي ناظران ارشد   انتخاباتي و نخبگان فعال سياسي نظارت  مي نمودند . افسران استخباراتي واضحا ميتوانستند جريان تقلب هاي انتخاباتي را كه به پيمانه  وسيع تقلب صورت ميگرفت، بشنوندو از فعاليت هاي مسيولين و سياستمداران فعال انتخابات أگاه شوند. نبيل همه شواهد از این تخلفات  را به كرزي ارائه نمود ، مگر كرزي خواهان ارائه شواهد و ادامه ثبت و شنود  بيشتر اين فعاليت هاي غير قانوني گرديدو عمل  نكرد . كرزي فكر ميكرد كه اين همه مداخله و دست بازي هاي امريكا است،اما  کرزی  دقيقا نميدانست  كه واشنگتن چه بازي هاي سياسي را در دست اجرا دارد ،مگر با تجربه اي كه از مداخله امريكا در انتخابات سال 2009 بوسيله هالبروك داشت وي چنين مي پنداشت كه اداره اوباما با مهارت سياست هاي افغانستان را دست كاري مي نمايد . كرزي ميخواست دقيقا بداند  كه امريكايي ها چگونه مداخله مي نمايند، با كه ها  در تماس اند و كه ها با امريكايي ها در تماس و گفتگو اند و انها چه ميگويند.

زمانيكه كارمندان مسيول امنيت دولتي تيليفون ها و گفت و شنود ضياءالحق عمرخيل، ريس دارالانشاء كمسيون مستقل انتخابات را تحت كنترول قراردادند ، واضح گرديد كه وي با امريكايي ها تماس و گفتگو ندارد بلكه با مسيولين انتخاباتي ولايات مختلف در تماس و گفتگواست و  طوريكه نبيل اضهار داشت ،از  گفتگو ها چنين ارزيابي میگردید  كه وي مسيولين انتخاباتي ولايات مختلف را در مسير تخلف انتخاباتي به نفع غني راهنماي مينماید  ، در يكي از گفتگوهايش ، عمرخيل براي مسيولين انتخاباتي ولايات ميگويد كه " گوسفند ها را به كوه ها ببريد ، پر كنيد و پس بياوريد".که این گفتار عمر خیل را مسیولین امنیت ملی پر کردن صندوق های رای با اوراق تقلبی ارزیابی نمودند.  بعدا پوليس عمر خَيل را در حال انتقال بسته های بزرگی از  ا وراق سفید رای دهی متوقف نمود .  
نبيل از اين نگران بود كه در صورتيكه انتخابات بنا بر تخلفات كه جريان دارد متوقف گردد ،كرزي مسئوليت اين بحران را بدوش وي ، نبيل ، خواهد انداخت. دريكي از جلسات شوراي امنيت ملي ، نبيل دستان خود را بلند نمود و  در حضور جلسه گفت " محترم رئيس جمهور " ، من در حدود پنج هزار مكالمات و گفت و شنود از مسيولين و مجريان و فعالان انتخابات  ثبت دارم كه بيانگر تقلبات انتخاباتي است . كَر زي مشخصات بيشتري مطالبه نمود . نبيل از تعدادي  كست ها و صداهاي ثبت شده و متن ها و رو نوشت هاي دست داشته نام برد . كرزي در مورد نبيل نيز نگران شد كه  مبادا نبيل نيز فرد وابسته به توطئه هاي جاري امريكا در افغانستان  باشد . كرزي به نبيل اظهار نمود كه اسناد و مدارك دست داشته اش را براي رئيس كميسيون انتخاباتي ، نورستاني، ارائه دارد . مگر موضوع توقف نمود . بلاخره يكي از افسران تاجك امنيت ملي توانست اين اسناد گفت و شنود را جمع أوري ویکجا با کاپی های بر خی  شواهد دیگر به عبدالاه عبداله بسپارد .
در چهاردهم جون ، افغانها بخاطر  مرحله دوم انتخابات به  پاي صندوق هاي راي رفتند و بعد از سه روز ، عبدالاه اين اسناد و شواهد را بر ملا نمود و از كميسيون مستقل انتخاباتي خواست تا شمارش أراء را متوقف سازد و ناظرين مربوطش را از پروسه شمارش أراء از كمسيون انتخاباتي فرا خواند . عمرخيل بدون اينكه از دست داشتنش در تقلب انتخابات اعتراف نمايد ، استعفا نمود .عبدالاه اعلام كه " از همين اكنون ، ما تصاميم و فعاليت كميسيون انتخاباتي را رد مي نمائيم ". زيرا " انها نيت  سالم در مورد تشخيص و تصفيه راي پاك مردم از نأپاك را ندارند". اين موضعگيري عبدلاه و تيم انتخاباتي اش چنين نگراني را بار أورد كه  ممكن است نيروهاي اتحاد شمال با توسل به زور كابل را محاصره نمايند و وضع به بي ثباتي انجامد . وضع روز به روز بد تر ميشد و امكان در گيري يك جنگ داخلي ديگرافغانستان را تهديد مينمود . امرالاه صالح كميسيون مستقل انتخابات و كميسيون شکایات انتخاباتي را "جانبدارانه، نژاد پرست و فاسد " خواند . عطا محمد نور والي مقتدر شمال اماده گي اش را در مورد اعلام " دولت مستقل قانوني"  تحت رهبري عبداله اعلام نمود . فيسبوك ها و ساير منابع و رسانه هاي جمعي به مركز تبليغات اتنيكي تبديل گرديد . جرمني ناتو را از امكان خشونت هاي حاميان عبدالاه و محاصره مراكز دولتي در بر خي ولايات و مارش انها بجانب ارگ رياست جمهوري و محاصره ارگ هشدار داد.
وضع چنين معلوم ميشد كه سيزده سال ،حضور وسیع ناتو در افغانستان  و تلفات جاني هزاران تن و مصرف گذاف پولي امريكا در اين كشور، با كودتاي بدون نتيجه اي خاتمه خواهد يافت و جنگ داخلي دوباره دامنگير اين كشور خواهد گرديد. اوباما  و جان كيري با عبدلاه تيليفوني تماس گرفتند  و از وي خواستند تا  أرام گيرد و منتظر أمدن جان كيري به كابل باشد تا راه حلي  صلح اميزي ررا در زمينه جستجو نمايند . جان كيري طي بيانيه اي اعلام نمود كه

 " هرگونه عملي كه از راه غير قانوني قدرت را در كنترول گيرد  مورد حمایت امریکا نخواهد بود و به قيمت ازدست دادن كمك هاي  مالي و امنيتي امريكا و جامعه بينالمللي تمام خواهد شد". نماينده سازمان ملل در كابل ، جان كوبيس، با غني و عبدالاه در گفتگو بود تا اراءكه مورد اعتماد نيستند مورد بازرسي قرار گيرند . جان كيري در يازدهم جولاي به كابل رسيد و بعد از كفتگو هاي دشوار در سفارت امريكا،كيري  در يك كنفرانس مطبوعاتي در ميان هردو 
كانديد ايستاد و هردو كانديد موافقه شانرا در مورد شمارش جديد آرا اعلام نمودند . انها همچنان از پلان ايجاد يك دولت وحدت ملي بعد از تكميل باز شماري آراء خبر دادند ، مگر هردو كانديد در مورد باز شماري أرا مشكوك بودند . در نيمه ماه أگست عطا محمد نور ، والي بلخ، اعلام نمود كه وي هرگونه نتيجه اي را در صورتيكه به پيروزي عبدالاه نيانجامد قبول نخواهد نمود و به اعتراضات مردمي دست خواهد زد . سي اي اي محرمانه با امرالاه صالح در تماس گرديد تا وي يكجا با فاميليش به امريكا سفر نمايد تا سيمينار هاي خصوصي را به اجرا در أورد .نبیل از جمله کسانی بود که از بروز

 اجتناب ناپذير يك جنگ داخلي نگران بود . در جاده ها و ساحات تاجك نشين پوستر  هاي عبدالاه بحيث رئيس جمهور نصب گرديده بودوبرخي قوماندانان، قوتهاي تحت فرمان خويشرا در  كابل در حال اماده باش در أورده بودند . 
نبيل به سفارت امريكا اطمنان داد كه امنيت دولتي حالت بيطري را اختيار خواهد نمود . نبيل ، رنگين سپتا مشاور امنيت ملي كرزي، بسم اله خان وزير دفاع و عمر داود زي وزير داخله روي وضعيت باهم گفتگو نمودند، انها مسوده يك بيانيه اي را به پيش كشيدند كه مطابق ان بايد بمردم اعلام نمايند كه يك دولت موقت الي زمان حل مسيله از طريق صلح أميز، تشکیل گردد، هدف انها از اين پلان جلوگيري نيروهاي امنيتي افغان از مداخله در اين مورد و جلوگيري از كشاندن كشور به يك جنگ تمام عيار داخلي بود . وزيران امور دفاع داخله امنيت ملي و مشاور امنيت ملي به اين تصميم رسيدند كه انها تا زماني وارد عمل نخواهد شد كه اوضاع از كنترول خارج گردد.و در صورت اینکه  اوضاع بیش از حد متشنج گردد ،در این حالت " انها بمردم خواهند گفت که ما باید کشور را محافظت نماییم".بر خی از اعضا این گروپ در مورد این پلان با متیو روزنبرگ روزنامه نگار نیویارک تایمز نیز  صحبت نموده بودند.

روزنبرگ در هژدهم  اگست چنین نوشت " گروپ از وزیران نیرومند دولت افغانستان و افرادی خاصی با ارتباط محکم با نیرو های امنیتی تهدید می نمایند که در صورتیکه نتیجه انتخابات به بن بست برسد ، بزوی حل نگردد و کشور را فلج نماید ، انها قدرت را در دست خواهند گرفت ."

كرزي خشمگينانه روزنبرگ را  به اتهام جاسوسي از كابل اخراج نمودو پوليس وي را تا ميدان هوايي ايسكورت نمود . يك روز بعد ، در أنبار هاي قبلا اماده شده، متصل شاهراه جلال آباد- كابل باز شماری  اوراق راي گيري مطابق توافق هردو كانديد با جان كيري، دو باره اغاز گردید .صندوق هاي راي دهي در شش قطار بلند انباشته شده بود .نماينده گان هردو تيم ، غني و عبداله ، نماينده گان خار جي و كميسيون مستقل انتخابات   دو ر ميز هاي جداگانه قرار داشتند. صندوق هاي راي دهي  پلاستيكي  با رنگ أبي باندازه   4 در 5انچ بودند و سر هاي هركدام با ستيكرها  بسته شده بود .روی  صندوق ها عكس كانديدان و سمبول مربوط انها ها نصب شده بود  که  بر اي دهنده گان، انتخاب كانديدان مورد نظر شانرا سهل ساخته بود . در جريان باز شماري آراء كار بازشماري تعدادي از صندوق ها بخوبي پيش رفت ، مگر ديري نگذشت كه مناقشه و جنگ لفظي اهسته اهسته  فضاي مجتمع را نا آرام ساخت. در نزدهم أگست معترضين به مجتمع حمله ور شدند و در خارج مجتمع برخورد ها با كارد و چاقو در خارج فضا را متشنج ساخت. با گذشت هر لحظه چنين معلوم ميشد كه باز شماري أرا نميتواند بحران را حل نمايد . افزايش راي غني در دور دوم كه از ساحات پشتون نشين بدست امده بود در اصل راي مشكوك بود . برخي از تحليلگران به اين باور بودند كه در صورتيكه همه راي هاي تقلبي دقيقا شناسائي گردند عبدلاه برنده انتخابات خواهد بود، مگر همه تحليلگران بينالمللي به اين نظر موافق نبودند. بازشماری ارا نشان داد که غنی برنده است .

مگر نتيجه اين باز شماري بنابر نگراني از اينكه خشونت ها بالا گيرد و از كنترول خارج گردد اعلام نشد و از اين تصميم غني نيز موافقت نمود در اواخر  أگست عبدالاه  بار ديگر تهديد به خروج از پروسه نمود . در ششم سيپتامبر اوباما دوباره به هردو كانديد  تيليفون نمود  و از هردو خواست تا به توافق كه در زمينه تكميل  باز شماري أرا صورت گرفته احترام گذارند و بعد از ختم باز شماري يك دولت وحدت ملي را تشكيل دهند و قدرت را تقسيم نمايند. با یک  تماس  تيليفونی و در عين زمان تهديد بر اجراي انچه كه امريكا ميگويد،ساختمان  سياسي ريگي كه اوباما در افغانستان اعمار نمود هر أن در لبه سقوط و فروریزی قرار گرفت.
در تاريخ چهارم  سيپتامبر 2014،غني و عبدالاه بعد از  تكميل مذاكرات  شان موافقتنامه اي را در چهار صفحه به تصويب رسانيدند كه مطابق أن بايد  اشرف غني بحيث رئيس جمهور و عبدالاه عبدالاه در يك تشكيل جديد بحيث رئيس إجرائه دولت جديد شروع به كار مينمودند . مگر عبدالاه چند روز بعد تر بارديگر تهديد نمود كه از اين توافقنامه خارج خواهد گرديد . جان كيري بار ديگر براي عبدالاه تيليفون نمود و براي شخص وي و 32 تن همكارانش هشدار داد كه " اگر شما باهم  امروز توافق ننمايید افغانستان در موقعيت مشكل و خطرناكي  قرار خواهد گرفت" . جان كيري هشدار داد كه " من ميخواهم دوباره تاكيد نمايم كه اگر شما به يك توافق نرسيد و يك دولت وحدت ملي را تشكيل ندهید امريكا قادر به حمايت از  افغانستان نخواهد بود".

عبداله أماده شد تا اين توافق عملي گردد و دولت جديد أغاز به تشكل نمود . كرزي بيانيه ء وداعيه  اي تند و تيزي تكراري  را با بیان تيوري توطئه اميزش در مورد امريكا بدون ياد أوري از تلفات هزارن امريكايي و مصارف مليارد  ها دالر امريكا ارائه نمود و چنين اضهار داشت. " امريكا  در افغانستان خواهان صلح نبود و اجندا و هدف خودرا در این کشور  داشت".

              پایان بخش اول

17 اپریل - 2018

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت