م. نبی هیکل

  

(طرح) جبهه متحد ملی برای تآمین صلح در افغانستان
(پیشنهاد شده بوسیله دکتر نور خالدی)

مورد قابل تقدیر است که با چنین  طرحی برمیخوریم زیرا این  طرح با وصف دشواریهایی عملی  و اصولی دارای یک مشخصه برجسته و  قابل تقدیر است که از سایر مساعی  قابل تمیز است.

از سالیان دراز بدینسو مساعی فراوانی برای اتحاد در جامعه روشنفکری افغان  در  داخل و در بیرون از آن جریان داشته که عمدتآ دارای دو مشخصه اند: (۱) مساعی برای اتحاد  اعضای یک خانواده  فکری معیین صورت گرفته است، این مساعی  در ۱۷ سال گذشته به هدف دست نیافته است (۲) مساعیبر روابط اتکای بیشتر داشته تا بر ضوابط. با چنین آغازی بنا نشده است تا طرحی را  برای بحث آزاد و  مشترک در میان گذارد. من مطمینم که روشنفکران افغان در دیاسپورا  این طرح را مورد بحث قرار نخواهند داد هرگاه به بیرون از خانواده  فکری تعلق داشته باشد.
در طرح منشور جبهه اتحاد ملی ...  آقای خالدی  دو نکته  قابل تقدیر وجود دارد:

نخست اینکه  مرزهای تنگ تفکر گروپی با مطرح کردن اتحاد(تمام نیروهای مترقی و وطندوست) شکستانده شده است. در حالیکه  وضاحت ندارد این نیروها کدامها اند.

دوم، طرح برای بحث ارایه شده است، در حالیکه میکانیزمی برای انجام این بحث و تحقق این اتحاد بیان نشده است.

در این یادداشت مختصر بر عناصر کلیدی این  طرح مکث مینمایم. امیدوارم این اقدام انگیزه ای برای آغاز بحث بر چنین مسایل ملی و حیاتی گردد.  جای تاسف بسیار میدانم که روشنفکران افغان  در نوشته های خویش برامور بین المللی و امور داخلی  سایر کشورها ابراز نظر مینمایند در حالیکه در چنین موارد خاموش میمانند.

طرح آقبای خالدی  عاری از نقایص نیست و  آقای خالدی نیز این  طرح را برای بحث و غنامندی نشر کرده اند.

مهمترین خصیصه  متن این  طرح نورماتیف بودن آن است. راه حل منشور طرح شده زیر عنوان (چه باید کرد؟) بیان شده است:

۱،۳  باید کرد

 هدف اساسی این منشور ایجاد یک پالتفورم مشترک زیر عنوان "جبههٔ متحد" برای اشتراک در انتخابات آیندهء شورای ملی و شوراهای ولسوالیها برای تمام آن وطن دوستان است که به افغانستان، نهادهای دولت افغانستان و قانون اساسی کشور احترام داشته و خواهان برابری تمام مردم کشور در برابر قانون، احترام به تمام اقوام و زبانهای متداول در کشور، و خواهان دموکراسی، پیشرفت اجتماعی، حقوق و آزادیهای اجتماعی، انکشاف اقتصادی و تحکیم حاکمیت قانون میباشند.

این هدف نورماتیف زیبا است. اما آیا تحقق پذیر است؟ چگونه با این اهداف میتوان دستیافت؟

بیان فوق هدف منشور را بیان میکند در حالیکه زیر عنوان اهداف جبهه متحد ملی  دو هدف  را میخوانیم:

اهداف ملی اهداف جبههٔ متحد ایجاد یک جامعه مرفه و مترقي بر اساس عدالت اجتماعي، حفظ کرامت انساني، حمایت حقوق بشر، تحکیم دموکراسي، تامین وحدت ملي، برابري زن و مرد، اقوام و مذاهب وانکشاف متوازن در همه مناطق کشور مي باشد.

 رسیدن به اهداف فوقانی بدون ختم جنگ و تآمین امنیت در کشور میسر نیست. از این رهگذر ختم جنگ و تآمین امنیت مردم در صدر اهداف جبههء متحد قرار دارند

. ب- اهداف منطقوی ولایتی و محلی:  دادن صالحیتهای بیشتر به والیان برای تآمین سهمگیری امور خود ٔ بیشتر مردم ولایت در اداره از ارجحیتهای جبههء متحد میباشد.  . .

سوالهایی عمده  ای که در این موردپیش میآیند عبارت اند از :
ایا اتحاد احزاب و سازمانهایی که در ۱۷ سال گذشته با همسنگران و همفکران خود نتوانسته اند متحد گردند- ممکن است؟ ایا این اتحاد/ ایتلاف مانند سایر ایتلافها در استانه انتخابات یا پس از آن بر سرتقسیم قدرت از هم نخواهد پاشید؟
آیا چنین هدفی در عمل تحقق پذیر است؟
پاسخ بنده با درنظر داشت تجارب و نتایج آزمونهایی که این احزاب در سیر تاریخ خود گذرانده اند منفی میباشد.

گذشته از آن هیچ حزب سیاسی از زمره ۷۲ حزب  رسمی در کشور با  اینمنشور در تیوری مخالفت نخواهد کرد.

هرگاه هدف احراز قدرت و پس از آن تقسیم قدرت باشد و این هدف محوری را برای اتحاد تشکیل دهد پس امکان اختلاف به مراتب نیرومند است و توقع خدمتگذاری را از چنین افراد نباید داشت.
هدف اساسی باید خدمتگذاری به مردم و دفاع از منافع آنان باشد.

از سوی دیگر وقتی ما منشور را تا پایان آن میخوانیم این احساس به ما  دست میدهد که منشور در حمایت لاتینت از حاکمیت کنونی طراحی شده است در حالیکه سر این حکومت مقداری اصلاح شده است. زیرا در این طرح سیاست اساسی حکومتی در خطوط اساسی  بازتاب یافته است. اما این انتقاد را نمیتوان جدی پنداشت.

من باوردارم که در احزاب کنونی افراد سالم و مفید و ملی وجود دارند، در حالیکه اتحاد آنها در  یک یا دو حزب به مراتب دشوار به نظر میرسد.
معضله اساسی در این چنین جبهات دو نوع اند:
۱. احزاب دارای اهداف مختلف و غیر ملی به احتمال قوی در چنین جبهه متحد نمیگردند و در صورت اتحاد مدیریت آنها با اینهمه امکانات مالی و قدرت حکومتی و نظامی که دارند برای تحقق اهداف ملی دشوار خواهد بود.
۲. قدرت طلبی آنها و تمایل برای حفظ سلطه آنها را به مشکل اساسی در حیات سیاسی و در حیات جبهه مبدل میسازد.
ایا برای این احزاب سهل و بهتر نیست برای حفظ سلطه و منافع خود پالیسیهای خود را به پالیسی های انسانی و ملی تغییر دهند؟ چرا آنها چنین نمیکنند؟

گذار فکری باید اساس هر نوع اتحاد را تشکیل دهد. زیرا ما  در امر اتحاد و رعایت اصول و تطبیق آنها  با شیوه اندیشه و عملکرد  مشکل داریم.
این گذار دو ستون اساسی دارد:
۱. نحوه اندیشه و عمل مروج و معمول را باید ترک گفت.
۲بر اساس یک چهارچوب فکری انسانی برای تحقق اهداف مشترک ملی نیروها ی ملی را متحد ساخت این چهارچوب باید صریح و   قابل پیمایش و سنجش باشد و بتواند اساس اندیشه و عملکرد را تشکیل دهد.
هر اتحاد / ایتلاف یا جبهه که به شیوه معمول و مروج افغانی بیاندیشد و عمل نماید به اتحاد ملی نخواهد انجامید. تاریخ این حقیقت را ثابت کرده است.
 بیایید   چهارچوبی آتی را از نظر صراحت و  قابلیت پیمایش درنظر گیریم.

چنین چهارچوب در واقعیت دیدگاهی را میسازد که  سایر برخوردها برآن تکیه میکند.  هرگاه مثال پارادایمها را درنظر گیریم در میابیم که بسیاری از آنها صریح و مختصر اند و تیوری های بنا شده بر آنها مفصل و  دارای تسلسل منطقی.

طرح بنده برای اتحاد نیروهای ملی و مترقی قبلآ در سایت آریایی منتشر شده است. علاقمندان میتوانند آن را زیر عنوان مربوطه مطالعه و نقد نمایند. در اینجا تنها اصولی را یاد دهانی مینمایم که بحیث دید مشترک برای کار مشترک جهات تحقق اهداف مشترک طراحی شده اند.

 

متن تفاهمنامه

بادرک این حقیقت که

-   انسانها در همه ی جوامع و در همه ادوار تاریخی دور افکار و منافع متفاوت متحد شده اند؛

-   صراحت و دقت در اهداف  برای در یافت راه های حل و فرمولبندی راه های رسیدن به آنها دارای اهمیت کلیدی اند؛

کار مشترک بدون درک مشترک و تفاهم ممکن نیست؛

-   تامین حاکمیت مردم بدون اکتویزم فعال روشنفکران متعهد که از اعتماد و حمایت مردم برخوردار باشند  ناممکن است؛

-   جامعه داخلی افغانستان به یک ساختار سراسری و ملی به هدف دفاع از حقوق مردم نیاز دارد، و

-   با درنظرداشت شرایط و وضعیت های حاکم بر جامعه و  ساختارهای سیاسی کنونی مصمم هستیم برای اتحاد روشنفکران متعهد بر اساس اصول آتی مساعی مشترک انجام دهیم:

1 ما هرنوع تغییر را به تغییر در نفسها مرتبط میدانیم و معتقدیم تغییر را باید از خود بیاغازیم. بدین لحاظ به ار تقای سطح آگاهی و دانش اعضای سازمان و مردم توجه لازم صورت میگیرد.

2. وداع با شیوه معمول و مروج اندیشه و عمل را شرط ضروری موفقیت  در مبارزه میدانیم، و

هر نوع مظاهر تعصبفکری و گروپی را  بحیث مظاهر آن شیوه تفکر  و عمل محکوم میکنیم.

3. سازمان را از آنانی پاک نگهمیداریم که دست و دامن آلوده دارند و فاقد نام نیکو اند.

4. شفافیت درکار، کار تخصصی و رعایت دقیق اخلاق مسلکی مشخصات کار ما را تشکیل میدهند.

5. تبدیل کار مردمی به  نقاط مبارزه و تبدیل  نقاط مبارزه به کار مردمی ماهیت اساسی مبارزات ما را میسازد.

6. ما معتقدیم که حمایت مادی و معنوی سازمان سیاسی در داخل جامعه افغانی باید جستجو گردند نه در بیرونازآن.

7 توانایی  سازمان از نظر ما در درایت سیاسی، توانایی مدیریت و بسیج منابع ملی و در کسب اعتماد

مردم تبارز مینماید.

8 سازمان ما از نظر ما منافع ملی را با دقت و بصورت اوپراتیفی/ عملی تعریف مینماید.

9. کار ما بر احترام به تفاوتها و کار مشترک برای تحقق اهداف مشترک و رشد استعدادها و توانایی های فردی استوار میباشد.

10. ما معتقدیم که تخصصی شدن فعالیت های سازمان نه تنها تقدیر از استعدادها و  به معنای تقسیم صلاحیت ها بر اساس شایستگی میباشد بلکه این توانایی ها و استعدادها را رشد میدهد و به تربیت نسل جدید مدیران و رهبران کمک مینماید.

11. ما از ایدیولوژی خاص پیروی نمیکنیم بلکه از تیوری ها و دانستنی های علمی  در مبارزه استفاده مینماییم. از نظر ما تیوریها و ایدیولوژیها چراغ رهنما اند و از تقدس برخوردار نیستند.

12. ما به این باوریم که تعهد و اراده راسخ برای دفاع از حقوق حقه مردم به شمول حق حاکمیت مردم بر سرنوشت آنان هدف اساسی مبارزه ما را تشکیل میدهد.

13. دفاع از عدالت اجتماعی، برابری در برابر قانون و انکشاف متوازن را  ضروریات حیات اجتماعی می پنداریم. ما همچنان از اقتصاد بازار آزاد با تمایلات اجتماعی حمایت میکنیم.

14. حمایت قاطع از استقلال؛ تمامیت ارضی افغانستان واحد در صدر اهداف ما قرار دارد.

15. حمایت از  و تشویق مشارکت افراد و سازمانها را در تصمیمگیریها در اشکال مختلف آن وظیفه خویش می پنداریم.

16. ما معتقدیم که برای تحقق عملی اصول و اهداف سازمان به برنامه عملی نیاز وجود دارد که در آن اصول و اهداف متذکره بصورت عملی و قابل پیمایش تعریف میگردند.

17. سازمان برای رشد کار و تصمیمگیری های تخصصی دفتر علمی را در ساختار خویش ایجاد مینماید.

18. ما معتقدیم که حضور احزاب سیاسی متعهد ملی برای دفاع از حقوق  حقه مردم و تامین حاکمیت مردم ضروری میباشد.

طرزالعمل کاری / میکانیزم

۱ .شخصیت مستقل یا گروپ تفاهمنامه را موردبحث قرار داده در مورد آن ابراز نظر میکند و سپس آن رابا تشکیل ( انجمن فعالین مدنی افغانستان) بحیث اساس کار قرارمیدهند.

۲. هر شخصیت مستقل میتواند با قبول این اصول انجمن مستقلی را تحت نام واحد (انجمن فعالین مدنی افغانستان) تشکیل دهد.

۳. با سایر شخصیتها و سازمانها در مورد تفاهمنامه ای که خود آن را پذیرفته بحث و ابراز نظر مینماید.

۴ از رهبری گروپها یی که تفاهمنامه را مورد بحث قرارداده وآن را اساس کار قرارداده اند یک شورا تشکیل میگردد.مثال: اگر در یک ولایت پنج( انجمن فعالین مدنی افغانستان) وجود داشته باشند و در ۲۰ ولایت ۲۰ انجمن. پنج تن از یک ولایت و ۲۰ تن از ۲۰ ولایت شورای مرکزی (مجمع فعالین مدنی افغانستان ) را تشکیل میدهند.

۴. مرحله فعالیتهای مشترک میان چندین انجمن که بصورت مستقل بر اساس تفاهمنامه ایجاد شده اند آغاز میابد و شورا به همین منوال توسعه میابد و کار برای ایجاد یک ساختار سراسری به تدریج آغاز میگردد.شورا برای فعالیتهای درونی خویش طرح یک اساسنامه را  میریزد

۵. فعالیتهای شورا بر اصول دموکراتیک و تخصص مبتنی میگردد.

۶. رهبری شورا دورانی میباشد.

۷. رهبری سازمان انتخابی خواهد بود.

. تفاهمنامه کنونی لازم است بصورت جمعی مورد تصویب قرار گیرد.۸

از توجه شما به طرح فوق ابراز امتنان مینمایم.

پایان

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت