هدايت حبيب
خبرهای ضد و نقیض از احتمال خروج نظاميان آمريکایی از افغانستان
رسانه های افغانستان امروز به نقل از «رند پال» عضو کميته روابط خارجي سناي آمريکا اعلام کردند: نشانه هايي از تغيير احتمالي سياست دونالد ترامپ ریيس جمهور آمريکا در قبال افغانستان وجود دارد. وي که هفته گذشته چند بار با ترامپ گفتگو کرده است از خروج احتمالي نيروهاي آمريکايي از افغانستان خبر داد.
وی مدعي شد: ترامپ طرفدار راه حل سياسي پايان دادن به جنگ در افغانستان است.
اين درحالي است که «جيمز ماتيس» وزير دفاع آمريکا بار ديگر بر ادامه حضور نظاميانش در افغانستان تاکيد کرده است. او گفته که دونالد ترامپ، رییسجمهور طرح خروج فوری نظامیان امریکایی را کنار گذاشته و حضور آنان را در افغانستان و سوریه حفظ خواهد کرد
روزنامه انگلیسی «گاردين» در مطلبي تحليلي که محتواي آن امروز از طريق رسانه هاي کشور منعکس شد، نوشت: تحولات و ناامني هاي اخير در افغانستان بارديگر نگاهها را به ناکامي آمريکا براي برقراري ثبات و امنيت در اين کشور متمرکز کرده است.
به نوشته اين روزنامه، راهبرد ترامپ با تکيه بر افزايش حملات طیاره های بدون سرنشين، افزايش بمباران و عمليات نيروهاي ويژه براي مبارزه با تروريسم به جاي کاهش خشونت و برقراري صلح نتيجه معکوس داده و سبب گسترش ناامنيها در افغانستان شده است.
گاردين به نقل از «نيکلاس گروسمن» استاد دانشکده علوم سياسي امریکا نوشت: اکنون امریکا نه میتواند در جنگ افغانستان پیروز شود، نه آن را متوقف کند و نه از این کشور خارج شود. وی گفت، امریکا برای جلوگیری از پر شدن خلاء قدرت احتمالی در آینده توسط مخالفان مسلح دولت افغانستان چاره دیگری جز ماندن در این کشور ندارد.
در ادامه یادداشت گاردین آمده است: در غیاب یک استراتژی جامع از جانب آمریکا، این تهدید برای افغانستان وجود دارد که این کشور به یک مرکز بزرگ آموزشی و آزمایش تسلیحاتی برای نیروهای آمریکایی تبدیل شود.
ازخبرهای ذکر شده بوضاحت می توان برداشت نمود و استنتاج کرد، که ايالات متحده ی امريکا در لشکر کشی و اشغال افغانستان، که به بهانه ی مبارزه با تروريسم، استقرار نظم وامنيت و تشکيل حکومت قانون و پياده کردن دموکراسی، با بيش از يک صد هزار سرباز با متحدين غربی و سازمان جنايتکار ناتو، دراين سرزمين آمده بود، درهيچ يک از اين اهداف دروغين و ميانتهی، نی تنها به پيروزی نرسيد؛ بل، هيچ دستاورد قابل لمس ندارد. اين يک ادعا نه، بلکه واقعيتی است که مردم آن را اين گونه ديدند و می بينند:
ـ درافغانستان؛ همان نيمه امنيتی که طالبان با برچه ی استبداد دين ومذهب مستقر کرده بودند، آنهم از بين رفت. اکنون در هيچ گوشه ی شهر کابل که پايتخت و قلب پرتپش کشور است؛ هيچ فردی خود را درامن احساس نکرده، با برون شدن از منزل، اطمينان برگشت سالم دوباره را به خانه و آغوش فاميل ندارد.
ـ در دو نمايش مضحکی که به نام انتخابات رياست جمهوری و پارلمانی راه اندازی نمود؛ بيش ازهفتاد در صد آراء تقلبی درصندوق ها ريخته شد. بدين ترتيب يک دولت تقلبی که مردم نه ریيس جمهور و نه اعضای پارلمان را با رأی بيش از ۵۰ درصد انتخاب نکرده و بدين اساس هيچگونه مشروعيت نداشته و کسی از آن حمايت نمی کند.
ـ فساد در زمان حاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان تقريباً صفر شده بود؛ رشوت، اختلاس، احتکار وچور دارايی های مردم و دولت، اصلاً وجود نداشت؛ اما با انتقال قدرت دولتی از جانب ايالات متحده به مجاهدين فی سبيل الله(!) همه ی اين جرايم و جنايات آغازشد و آنان سرتقسيم چور و چپاول که گروهی آن را مال غنيمت(!) و گروه ديگری "وند و پيدا و پنا" (!) می گفتند؛ درجاده های کابل جوی خون کشيدند، کوچه ها را بين خود تقسيم کردند و هفتاد هزار کابلی را به شهادت رسانيدند. بدنامی امريکا و تطبيق نشدن برنامه هايش در قاره ی آسيا، به جايی رسيد که مجبور شده گروه ديگری را به نام طالبان به افغانستان گسيل داشت.
در دوران طالبان، چون آنان می خواستند از بدنامی اسلام سياسی و امريکا و پاکستان که در دوران مجاهدين به رسوايی رسيده بود، بکاهند و از جانب ديگر کدام سرمايه گذاری و پول های باد آورده مثل امروز وجود نداشت؛ از آن رو درآن دوره چيزی برای چور و چپاول باقی نمانده بود. علی رغم اين که آنان متحجر تر از مجاهدين بودند و در قتل و کشتار مردم دست کوتاه نداشتند؛ اما امنيت در شاهراه ها و درجاده های کابل وجود داشت.
وليک با يورش نظامی و سياسی و استخباراتی ۴۰ کشور اشغالگر به رهبری ايالات متحده و تشکيل حکومت ائتلافی مجاهدين ـ طلبان نکتايی پوش و افغان ملتی های پيرو مکتب آدولف هتلر؛ بشمول مائوويستهای تکامل يافته(!) بود که رشوت، اختلاس و احتکار وچور و چپاول دارايی های مردم و دولت و حتا ملکيت های عامه (دشت ها و کوهها) به شدت آغاز و انجام گرديد؛ که از برکت حضور اين اشغالگران و گودی گک های دست نشانده ی شان؛ امروز افغانستان در جمع فاسد ترين دولت های جهان گوی سبقت را از همه ربوده است.
از اين که امريکا در جنگ درسوريه ناکام شد. در افغانستان خيلی رسوا و بدنام شده است. چون ترامپ، مثل اشرف غنی گودی گک دست نشانده، آدم کودن، احساساتی و فاقد دورنما برای کشورش است. گاهی تصميم خروج عساکر را می گيرد و زمانی پشيمان می شود. او استقرار فکری ندارد. بنابران نمی توان روی حرف های اوباور کرد.
اما سازمان "سيا" و سايرغول های جهان سرمايه ( کميته ی۳۰۰) که رهبری جنگهای غارتگرانه را در سراسر جهان دارند؛ آنها که سالها بخاطر رسيدن به منابع عظيم قاره ی آسيا خواب ديده و سرمايه گذاری کرده اند؛ گمان نمی کنم که به اين شکستهای شان در افغانستان و سوريه و ايران و عراق و اکراين، تن دهند و از ادامه ی جنگ و غارت کشورها که هميشه از اين دو پديده ی شوم تغذيه شده اند؛ دست بکشند.
با آنهم نبايد به رزم و پيکارو مقاومت مردم که سازندگان واقعی تاريخ و تمدن جوامع بشری هستند، کم بها داد و اين قدرت لايزال را ناديده گرفت.