محمد الله وطندوست
آیا شیادی همچون حکمتیار سرغ دارید؟
گلبدین حکمتیار این امیر خود خواه و خود خوانده حزب اسلامی در شیادی دست همه را به پشت بسته است.
او در مصاحبه یی با خبر نگار طلوع نیوز در حالیکه چهره حق بجانبی بخود گرفته بود ، از صلح ،آزادی ،آرامی و عدالت اسلامی صحبت می کرد. چنان می نمود که یگانه شخصیت مصلح، دانشمند و خیر خواه در کشور جناب شان تشریف دارند. اما وقتیکه خبر نگار سوالات مشخصی را در مورد گذشته موصوف و اهداف آینده اش مطرح مینماید با بیشرمی و شیادی دروغ می گوید و بدترین عملکرد خود را نیز جامه خیر خواهانه می پپوشاند.
حکمتیار این قصاب کابلیان در مورد قتل سیدال سخندان آن فرزند رنج و زحمت می خواهد وانمود نماید که سیدال سخندان خود در قتل خود ملامت است زیرا او و گروپش با حمله به جلسه اخوانیان وبه اصطلاح حکمتیار جوانان مسلمان در پوهنتون موجبات مرگش را فراهم نموده است . در حالیکه همه محصلین آن زمان مخصوصآ کسانیکه در لیلیه پوهنتون بودوباش داشتند خوب بخاطر دارند که چماق بدستان اخوانی هر روز در پوهنتون و پولیتخنیک حادثه می آفریدند و دیگر اندیشان مخصوصآ نیرو های چپ را مورد اذیت و ازار قرار می دادند . این جنابان در میتنگ ها و گردهمآئی های محصلین اخلال می کردند و با تحریک دیگران زمینه برخورد فزیکی را مساعد می نمودند. درقتل سیدال سخندان نیز در متیگ مربوط سازمان دموکراسی نوین «شعله یی ها»و اخوانی ها در نزدیکی تعمیر سابقه طب کابل با تحریک و توهین سخنگویان اخوانی ،بگو مگو بین دو گروه آغاز شد و چماق بدستان اخوانی با چوب وسنگ وکلوخ و چاقو بجان شعله یی ها افتیدند و عده یی را مجروح وسیدال سخندان این انقلابی شجاع را به قتل رسانیدند.
اگر واقعا تعرض از جانب اعضای سازمان دموکراتیک نوین صورت می گرفت ، باید عده یی از اخوانی ها هم مجروح می شدند. در حالیکه چنین اتفاقی نیافتید. گلبدین و همقطارانش قبلا آماده گی زد و خورد را گرفته بودند و با قتل مظلومانه سیدال سخندان عطش خون خواری خود را فرونشاندند و گلبدین منحیث مظنون اصلی متهم به این قتل شد.
این دروغگوی بی آزرم در دروغ گوئی تا آنجا پیش رفت که در نجات جان چند مجروح مربوط شعله یی ها خود را قهرمان معرکه اعلان داشت. در حالیکه چشمدید ها خلاف این اظهارات اوست وتاریخ چهره سفاک او را منحیث منفور ترین چهره ثبت نموده است.
اودر مصاحبه متذکره در قیافه یک زبان شناس و دانشمند ادبیات متذکر شد که زبان فارسی و دری دو زبان جداگانه است که یکی به مردم افغانستان تعلق دارد و دیگری هم زبان مردمان فارس ایران است. وقتیکه از او سوال شد چگونه فارسی را فراگرفته است ؟ گفت که در ایران این زبان را فراگرفته و امروز برعلاوه دری،پشتو،اردو وعربی به زبان فاسی هم تکلم می نماید؟!
از این شیاد باید پرسیده شود که آیا در این گفتار خود صادق است و واقعآفارسی را منحیث زبانی جداگانه در ایران فرا گرفته است؟
در حالیکه استادان بزرگ زبان فارسی دری همچون واصف باختری ،دکتور اسدالله حبیب،دکتور قیوم قویم، دکتور محمد حسین یمین، واسحاق نگارگر با اسناد بار ها توضیح نموده اند که ریشه زبان فارسی ،پارتی قدیم و جایگاه آن بلخ و تخارستان است و هیچگونه ارتباطی با نژادفارس ندارد. اما این شیاد عالم نما با خیره سری پا فشاری دارد که فارسی و دری دوزبان جداگانه است وبرای آموختنش باید نزد استاد زانو زد . درست است که اصطلاحات و کلمات زیادی در گویش مردمان افغانستان و ایران وجود دارد اما کدام احمقی می تواند قبول کند که کتاب نوشته شده در ایران به کتاب خوانان دری زبان افغانستان غیر قابل فهم است ونوشته های دانشمندان افغانستان برای ایرانیان نا آشنا ونا مانوس .آیا تاریخ افغانستان تالیف استاد عبدالحی حبیبی را در ایران خوانده نمی توانند ویا اشعار احمد شاملو وپروین اعتصامی برای خواننده گان افغانی غیر قابل فهم وبیگانه است ؟
اگربا تفاوت لهجه ، زبان ها را از هم جدا کنیم ،باید از زبان هراتی ،بدخشی،بلخی و کابلی نیز بحث کنیم و این لهجه ها را نیز باید زبان های مستقل بدانیم . مخصوصا گویش هزاره گی را مطابق منطق گلبدینی باید در کورس ها و مکاتب فراگرفت .در حالیکه همه ما لهجه شرین هزاره گی را می دانیم و از ترانه های هزاره گی لذت می بریم.
در منطق حکمتیاری زبان پشتو نیز به زبان مردم پکتیا،قندهار و مشرقی قابل تقسیم اند و هرکدام رازبان جداگانه می توان دانست ؟!
این فیلسوف همه چیز دان در مورد مفهوم ملت نیز نظریات خاص خودش را دارد. او که گویا به جهان وطنی اسلامی ،همان جهان وطنی اسلامی که داعش در صدد تحقق آنست اعتقاد دارد،در دفاع از طرح کنفدراسیون پاکستان و افغانستان که سال ها قبل طرح نموده بود ، می فرماید که اساسآ بین کشور های اسلامی هیچگونه مرزی را برسمیت نمی شناسد و برای حل مسئله ملی در میان کشور های اسلامی بایست سرحدات نادیده گرفته شود وهمه کشور های اسلامی همچون اتحادیه اروپا با هم متحد شوند .
جالب است ، در حالیکه موصوف از اتحاد اسلامی بحث می کند در عین حال از تقسیم شدن قبایل دو طرف خط دیورند و اختلافات مرزی با پاکستان، ایران و دیگر همسایگان افغانستان ، صحبت دارد. گویا او و حزبش خط دیورند را به رسمیت نمی شناسند و فردا اگر به قدرت دست یافتند ،لابد با ایران ،تاجکستان، ازبکستان،و ترکمنستان نیز مسئله سرحدات را حل و فصل می نمایند.
این علمبردار جهان وطنی اسلامی سرحدات تثبیت شده کشور را نه بخاطر گسترش جهان وطنی مورد ادعا ،بلکه بمنظور اعاده حقوق از دست رفته افغان ها می خواهد مورد تجدید نظر قرار دهد و جنگی را که فعلا شعله ور است به کشور های همسایه نیز بکشاند.
راست است که مزدور صادق فقط به وظیفه سپرده شده می اندیشد وبس!
جناب حکمتیار این چهره مصلح و خیر اندیش کشور از انتخابات پارلمانی وریاست جمهوری نیز بحث نموده ،تدویر بموقع انتخابات را تقاضا داشت. جناب شان دموکرات تر از همه دموکرات ها ی غرب زده خواهان سهمگیری همه افغان های مهاجر در انتخابات شد و خواست که افغان ها در سراسر جهان در انتخابات شرکت نمایند.در این خواست به ظاهر خیر خواهانه نیز نه صداقت، بلکه شیادی وشیطنت نهفته است. جناب شان می دانند که در صورت اخذ رای مهاجرین مخصوصآ در پاکستان آی اس آی می تواند با ریختن رای ملیون ها رای پشتون های پاکستانی ودیگران ،شخص دلخواه خود را در انتخابات به پیروزی برساند. برای حکمتیار که از سال ها ی طولانی خواب قدرت و مقام را می بیند ،طبعآ چنین انتخاباتی مطلوب ترین و بهترین انتخابات خواهد بود.
گرچه جناب شان نامزدی خود را در انتخابات ریاست جمهوری قبل از وقت دانستند، اما تلویحآ فرمودند که با متحدین خود در مذاکره اند تا کاندید واحدی را در انتخابات آینده معرفی نمایند. در مصاحبه های قبلی ابراز عقیده نموده بودند که بیدون کاندید مورد نظر حزب اسلامی ،هیچکسی نمی تواند برنده انتخابات باشد.
اینکه در انتخابات آینده چگونه قطب بندی ها و زد وبند ها در هیئت حاکمه فاسد کنونی بوجود خواهد آمد ،مسئله ایست که بعد ها روشن خواهد شد. اما یک مسئله از همین حالا روشن است که جناب حکمتیار و حزبش خواهان موفقیت حلقات تمامیت خواه و فاسد کنونی در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری آینده بوده با استفاده از همه امکانات مشروع ونا مشروع در این راه تلاش می ورزد.
اینکه با پشت پا زدن به همه اظهارات قبلی مبنی بر اشغال کشور وغیر اسلامی بودن حکومت افغانستان و مشروعیت جنگ و جهادعلیه دولت افغانستان ، امروز از اشغال انکار نموده جامه دموکراسی به تن کرده و به حاکمیت ـ جهادی چشم دوخته است ،نشان دهنده یک سسله راز های پشت پرده است.
یقینآ جابجائی جناب شان در کابل ،اظهار نظر های تحریک آمیز در مورد اقوام وملیت ها،طرفداری کذائی از دموکراسی امریکائی ،همه و همه ریشه به زد وبند ها و توافقات پشت پرده دارد. اظهار نظر های ظاهرآ خیر خواهانه جز عوام فریبی و شیادی بمنظور خدمت به باداران منطقوی و جهانی هدف دیگری ندارد.
الحق که استخبارات جهانی مهره های پنهان و پیدای زیادی دارد که طبق ضرورت بمیدان می کشد. جناب حکمتیار این شیاد شیادان نیز یکی از این مهره ها و چهره ها است که اکنون ضرورت بروزش فرارسیده است تا نقش شیطانی خود را در کشور ایفا نماید.