الحاج عبدالواحد سیدی
نقدی بر گزارش وال استریت ژورنال، ۱۶ جنوری ۲۰۱۸
«والى جسور شمال افغانستان، غنی را میآزماید»
مقدمه:
تاریخ افغانستان را خون و تباهی رنگین و تماشائی کرده است
کسانیکه با تاریخ این خطه آشنایی داشته باشند می فهمند که در مسیر تاریخ کوه های پاروپامیزوس که اکنون بنام هندوکش یاد می گردد با آبهای آرام آمو دریا، چه لشکر کشی هایی در پهنای آن، بخاطر غلبه و قدرت صورت گرفته است.
گذشته دور را فراموش می کنیم از زمان چنگیز که حالا احفاد شان در دشت های وسیع هر دو طرف دریای آمو زندگی دارند و از تیمور گورکان شروع می کنیم که چطور تمام خراسان را واژگون کرد، ولی از سر بر آن ، بنیاد نو نهاد. از تمدنهای احفاد تیمور که در هرات پایتخت خراسان (تیموریهای هرات) و از بابر که شهر کابل را آراست و از بابری های هند که احفاد شان بزرگترین سلسله شاهی را در دهلی ریختند نیز می گذریم به جهان کشایی نادر پسر شمشیر (نادر خراسانی) که مشهد و نیشاپور ، هرات، قندهار و غزنی و کابل را با دهلی در جنگ های مدهش ، بهم دوخت نیز می گذریم و از هشت مرتبه حمله احمد شاه سدوزایی که در آن حملات داروندار هند را به قندهار انتقال داد و بین سرداران درانی بخاطر حفظ قدرت تقسیم کرد با این اشاره ، از آن نیز می گذریم و در مدخل قرن هجده و نزده که کمترین تاریخی تاریکی های این دوره را به نمایش نه گذاشته پا می گذاریم و می بینیم که بین خاندان درانی یعنی اولاد های تیمورشاه و بعدش هم پسران سردار پاینده محمد خان محمد زایی ، چه جانهایی از دست رفت و پست گردید ، و چقدر مردم از ماورای جنوبی آمو دریا ، آواره و زنجیر پیچ در کاروان های زنجیره ئی با پای پیاده، به زندانهای کابل به اسارت آورده شدند که سرنوشت آنها بجز عدهٔ معدودی از آنها که با معامله گری خود را رهانیدند ، معلوم نگردید. مخصوصاً در زمان دوست محمد خان معامله ای که با انگلیس ها بر سر پشاور صورت گرفت، چه جانهای عزیزی در شمال هندوکش وجنوب آمو دریا از بدخشان تا میمنه و [پنجده و مرو] که حالا در قلمرو ما نیست پامال و در جنگهای قدرت از بین رفتند.
بلخ باستانی با چهار ولایت همجوار و پیوسته به آن در طول نیمه دوم قرن نزدهم (سالهای ۱۸۰۴ تا ۱۸۸۲) ، شاهد خون ریزی های کوچه به کوچه و شهر به شهر از جانب کسانی بود که شور بختانه در این روز ها بنام قبیله حاکم معروف گردیده اند. آنها بخاطر بدست آوردن پادشاهی در شمال که مسمی به ترکستان صغیر و بعداً در آخر این بازی خونین به ترکستان افغانی مسما شد، بلخ لگد کوب هوا و هوس شاهان محمد زایی قرار گرفت و بهترین فرزندانش را از وی جدا کردند و بهترین زمین های شان را به ناقلینی دادند که زبان و فرهنگ بیگانه داشتند که از این دوره نیز به همین اشاره اکتفا می کنیم . شور بختانه این وضعیت تا نیمه اول از پادشاهی ۴۰ ساله محمد ظاهر شاه (۱۳۳۳)/هجری خورشیدی برابر به (۱۹۵۴م)،این وضع کم و بیش ادامه داشت.
ولی کودتای ثور و بعدش اشغال روسیه که منجر به مداخلات ابر قدرت ها در منطقه شد از یک سو مظاهر سیاسی و اقتصادی و نیرو های بشری منطقه را کاست و از جانب دیگر خوشبختانه، شعور سیاسی مردم را بالا برد. در جریان فعل و انفعالات مجاهدین، آشکارا گردید که که تا کدام اندازه صادقانه در معاملات جهاد سهم ارزنده داشته اند که خوشبختانه تمام مردم افغانستان از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب سهم مشترک داشتند که فرق کمی و کاستی ای در بین شان مشهود نبود و همه از هر مذهبی، قومی و زبانی تحت کلمه لاالله الله محمد رسول الله متحدانه بسیج شدند تا پایان کار زار . ولی زمانیکه مجاهدین قدرت را بدست گرفتند در داخل افغانستان حلقاتی با پخش نیات شوم شان انقلاب را به بیراهه کشیدند که جنگ داخلی، در تمام افغانستان منتشر شد. در تمام کابل یک نفر را نمی دیدید که در خانمان خود زندگی بدون دغدغه داشته باشد همه بیجای شدند، جمعی به مزار شریف و دیگر شهر های شمال ، پراگنده شدند و جمعی در خارج از کشور مهاجر گردیدند و همسایه ما پاکستان مانند شروع جهاد، از این موقعیت مفاد بیشتری بدست آورد و در این گیر ودار با هم یاری عناصر معامله گر شهر کابل را به راکت بستند و گروه های که با هم یکجای جهاد را به کامیابی رساندند دشمن همدگر شدند و بجان هم افتادند تا که طالبان آمد و صحنه های غم انگیزی از قتل و کشتار هم به جانب طلبان و هم بجانب مردم بمیان آمد و جان های عزیزی از بین رفتند.
سخن به درازا رفت و مقدمه از اصل موضوع طولانی ترشد. بهمین خاطر از بست و طول این موضوع که در جریان سالهای حکومت طالبان و بعداً اداره امریکایی و جاوس حامد کرزی در سه دوره (یکی حکومت موقت دو دیگر انتقالی و سوم دو دوره انتخابی ) می گذریم که به همه معلوم است که در این کشور کوچک و غریب برخاسته از یک جنگ تباه کن در برابر ابر قدرت شوروی وقت در ظرف چهارده سال چه گذشت تلویحاً مسئله انتخابات ۲۰۱۴ را که بوی و گند و تقلب آن باعث شد که در شمارش آرای ریاست جمهوری دو ارباب قدرت بوجود بیاید که جان کیری ملعبه گری کرد و با توافق نامه ای که خلاف قانون اساسی افغانستان بود ، حکومت وحدت ملی را تأسیس گذاشت و در روز حلف وفا داری به قانون اساسی افغانستان آقایون اشرف غنی و عبدالله عبدالله هر دو در حالیکه پیش از پیش با قبول دو مقام بلند با دست گذاشتن، بالای قرآن عظیم الشان که در نزد مسلمانان از جایگاه بلند و والا برخوردار است قانون اساسی را نغز کردند، زیرا این گونه حکومت در قانون اساسی افغانستان هرگز پیش بینی نشده بود. قدیمی ها می گفتند« یک زین و دو کون» در متون فلسفی نیز آمده است که اگر نظام جهان و کائينات در دست دو خدا می بود نظم و شایستگی جهان بر هم میخورد و در افغانستان نیز همین کار شد. باز یکی را رئیس جمهور نام نهادند و دیگری را با عین سهم و قدرت رئیس اجرائیه نام گذاشتند. این ها قبل از اینکه بغم حل مشکلات کشوری باشند به فکر تقویه منزلت خود شدند و هر کدام، در [ارگ] و موازی به آن در [ کاخ سپیدار] شروع به ساختن گروپ های قدرت کردند و آن یکی زور تر بر آمد و با وجودیکه در افغانستان نفوذ مردمی نداشت با لنگ کردن پای معاون اولش را که منحیث بانک رای و مظهر قدرت گیری به آقای غنی بود در یک توطئه احمقانه و بویناک او را پیچاندند و از قدرت خارج کردند، که منجر به جلا وطنی وی شد و دو دیگر اقوام را مقابل هم قرار داد و یک زنجیره بهم پیوسته امنیت شخصی پیرامونی برای خود ، در ارگ ایجاد کرد و قص علی هاذا.
به همین صورت یکسال از طول عمر پنج ساله حکومت غنی کذشته بود و دیده می شد که عبدالله عبدالله که از اثر نفوذ حزب جمعیت اسلامی در انتخابات در هر دو دوره دست بالا داشت که از اثر تقلب گسترده در کمیسیون انتخابات روز ها و هفته ها مسئله انتخابات و نتیجه کلی این بازی به تعویق افتاد. از سوی عطا محمد نور که از اثر نفوذ و مساعی حزب جمعیت اسلامی و نفوذ و پایگاه مردمی اش عبدالله را به قدرت رسانده بود هم بالای آقای اشرف غنی و هم بالای آقای عبدالله فشار می آورد تا تقسیم قدرت عادلانه باشد. اما این طور نشد و عبدالله در این حکومت که جایگاه قانونی در قانون اساسی نداشت خود بخود از صحنه سیاسی و اقتصادی کشور گوشه گردید به ترتیبی که حتی برای مصارف کاخ سپیدار در قانون و بودجه مملکت چیزی وجود نداشت. در سال دوم کشیدگی ها زیاد شد و عطا محمد نور مجبور شد با ریاست جمهوری و جناح مقابل آن گفتگو نماید. بعداً مناسبات نور با عبدالله خیلی سرد و تنش زا شد که در این جریان نور مجبور شد با رياست جمهوري يعني با جناح مقابل خود گفتو گو بكند. بعدش عبدالله را از نظر انداخت. قبل از اینکه غنی و نور باهم نزدیک شوند یک مقطع ایجاد شد که تیرگی بین عبدالله و نور کاسته شد و عبدالله به ولایت بلخ آمد و در اسدیوم ورزشی مزار شریف مورد استقبال گرم نور و مردم بلخ قرار گرفت. اما این مدت خیلی کوتاه بودش. قبل از ان غنی به بلخ آمد فرمان تقرر نور را بحیث والی بلخ با خود آورد که مناسبات این دو خیلی بهتر شده بود و مردم فکر می کردند همه چیز رو به بهبود می رود .اما اینطور نشد. نور با دوستم معاون اول ریاست جمهوری و محقق رئیس حزب وحدت اسلامی در ترکیه یک مثلث اپوزسیون را بر علیه دولت تشکیل دادند و تصریح کردند که هدف از تشکیل این ائتلاف سیاسی، از پا افگندن دولت نبوده بلکه آنها میخواهند دولت به خواستهای آنها لبیک بگوید، ولی چنین نشد. از همان روز تا امروز با گذشت هر روز اوضاع عمیقاً به بحران می رفت و قبل از این که استعفا نامه (خیلی مشهور شده) والی بلخ از طرف رئیس جمهور منظور گردد افواهاتی مبنی بر بي طرفی والی بلخ در خبر های سر چوک شایع شد. اما سخن گویان ريیس جمهور این موضوع را انکار کردند. در این جریان آقای عبدالله ، رئیس اجرائیه به ایالات متحد امریکا سفر رسمی داشت که رسانه ها مقالاتی در مورد آقای عبدالله نوشته بودند از آن جمله خبر گزاری جمهور این گزارش را که در سایت آریایی برای افغانستان انتشارات دارد نوشت : « خبرگزاری جمهور : این روزها عبدالله عبدالله در محافل دیپلماتیک، برای عزل و برکناری آقای نور، کمپاین می کند. داکتر عبدالله در تازه ترین سفر خود به ایالات متحده امریکا در تمام جلسات و نشست ها با مقامهای آن کشور از عطامحمد نور به نام "عنصر اخلالگر حکومت وحدت ملی" یاد نموده و برای عزل و برکناری وی لابی کرده است.
این مرجع علاوه می کند: « از کمپاین های عطامحمد نور والی مقتدر بلخ و رییس جمعیت اسلامی برای دکتر عبدالله عبدالله در دوره انتخابات ریاست جمهوری همه آگاهی داریم. منظورم تلاشهای او در دوره انتخابات ریاست جمهوری است که نزدیک به ٣٠ میلیون دلار را هزینه کرد و از همه پیشنهادها و امتیازهای جناح رقیب گذشت تا همسنگر پیشین خود را بر کرسی ریاست جمهوری بنشاند.»
«جامعه جهانی و کشورهای منطقه، با توجه به جایگاه مردمی و نفوذ والی بلخ در میان حوزه جهاد و مقاومت، وی را به عنوان "عنصر ثبات کشور" میشناسند. هدف رییس اجراییه از تعریف نور به عنوان "عنصر اخلالگر" این است که از والی بلخ تصویر وارونهای در محافل تاثیرگذار بر مسایل افغانستان ترسیم کند و زمینه را برای برکناری وی فراهم نماید.
این در حالی است که عبدالحفیظ منصور، نماینده مردم کابل در مجلس نمایندگان و عضو شورای رهبری جمعیت، در گفتگو با رسانهها نیز تایید کرده است که طرح برکناری والی بلخ برخاسته از تمایل ریاست اجراییه به این امر است، نه از رییس جمهورغنی.»
مساله برکناری احتمالی والی بلخ درست هنگامی به مطبوعات درز کرد که آقای نور در سفر یکروزه به کابل با عبدالله ملاقات نمود. منابع ما میگوید که در این ملاقات، رییس اجراییه از والی بلخ خواسته بود که از مقامش کنار برود؛ پیشنهادی که با پاسخ تند نور مواجه شده و رد میشود.»
وال استریت ژورنال در نامه ۱۶ جنوری ۲۰۱۷ خویش آورده است:« با آنکه جاگزیناش که توسط غنی انتخاب شده و از دفتری به فاصله ۲۶۰ مایل(۴۲۵کیلومتر) دورتر از بلخ (در کابل)کار میکند، آقای نور از چندین دفتر و قصری که در ۱۳ سال گذشته ساخته به اموراتش رسیدگی میکند. »این گزارش اگر حقیقت داشته باشد و بعید هم نیست که حقیقت دارد خیلي مضحك است در کشوری که در یک کیلو متری پایتخت و قصر سپیدار مقر ریاست جمهوری و رئیس اجرائیه در هر ماه بطور میان گین یک مرتبه حملات انتحاری انفجار داده می شود و نمونه بارز آنرا میتوان حمله چارراهی زنبق که سفارت المان را واژگون کرد یاد نمود یا حمله ای که دوسه روز قبل در هوتل انتر کانتننتل رخ داد که منجر به حریق و حدود تقریباْ ۴۵ نفر از مهمانان و کار مندان آن هوتل به شمول بیشتر از ده تن از خلبانان شرکت هوا پیمایی کامگار که منجبر به توقف طیارات و برنامه های پرواز گردید. در کشوری که هر روز یک شهرستان از بدنه ولایات آن بدست طالبان و داعشیان از اثر سهل انگاری و بی پروایی والیان منطقه سقوط می کند چطور می شود که والی یک ولایت درجه اول در ۴۰۰ کیلو متر دور تر بر اوضاع و احوال آن ولایت رسیدگی نماید؟ این مسئله در نفس خود منتفی است.
وال استریت ژورنال می افزاید :« تقابل غنی با رهبر ۵۴ ساله از تبار تاجیک و رهبر حزب جمعیت آزمونی است برای غنی که گفته میخواهد فعالیت «جنگسالاران، قدرتمندان محلی» را پایان دهد. کمی در این مسئله غور باید صورت گیرد.آقای غنی از تاریخ این کشور خبر ندارد چرا که اگر خبر میداشت به آقای نور عنوان جنگ سالار را نمی داد. زمانیکه آقای نور در جبهات شمال به رهبری جمعیت اسلامی داخل کار زار جهاد بود امریکا در زمان ریگان این جنگاوران را از رهگذر تسلیحات و مناسبات مالی در برابرتجاور شوروی، کمک می کرد. درست کاری که اکنون دولت ترمپ با آقای غنی می کند. زمانیکه آقای نور سلاح ها و وسایل ثقیله خود را به دولت حامد کرزی در برنامه دی دی ار تسلیم نمود و به حیث والی بلخ تقرر یافت دگر عنوان جنگ سالار برای وی بی مورد است. اگر به تعبیر آقای غنی، آقای نور جنگ سالار باشد پس می شود که تمام احزاب جهادی به شمول حزب جمعیت اسلامی و حزب اسلامی را جنگ سالار خطاب کرد. معلوم می گردد که ادعای آقای غنی چیزی که وال ستریت نوشته است بالاتر از بر طرفی والی بلخ می باشد که اگر نظر خود را تغییر ندهد و از حزب جمعیت اسلامی افغانستان عذر خواهی نکند جامعه افغانستان بطرف یک بحران عظیم و دامنگیر خواهد رفت.
چنانچه با درک اهمیت این موضوع وال استریت تصریح می کند که :« این کار میتواند میدان جدیدی را در مبارزه طولانی مدت امریکا باز کرده و به مبارزه علیه طالبان و داعش و ساختن یک ارتش افغان صدمه وارد کند.
وال استریت اذعان کرده است که :« هارون میر میگوید: «این دیگر یک مسله میان دو نفر نیست. این در مورد بقای سیاسی است، هم برای جمعیت و هم برای حکومت غنی.» این حرفی است بجا باید ریس جمهور مطابق به قانون اساسی عمل کند و نگذارد آتش جنگ در کشور بیشتر مشتعل گردد.
وال استریت علاوه می کند که: « هیچ کس نمیداند این تقابل چه مدتی دوام خواهد کرد. در میان۱۲ خواسته جمعیت، یکی تقرر رسمی آقای نور در پست ولایت است و باید تا یک ماه کمیسیونی برای تغییر قانون اساسی ایجاد شود. » براستی هم مطابق به قانون دیالکتیک تا یک موضوع بدست خلق کنندگان آن حل و فصل نشود انجام آن به کسی معلوم شده نمیتواند و هم اگر تقابل از بین نرود باز تشنج چهره می کشاید.
وال استریت آورده است: « در یک تلاش جداگانه در اوج این تنشها، آقای غنی در جلسهای با حضور مقامات ارشد امنیتی هفته گذشته از آنها خواست تا در صورت ناکام شدن گفتگوها از اقدام نظامی علیه آقای نور کار بگیرند. یک قانوندان أفغانستاني که از این جلسه آگاهی داشت گفت رییس ستاد ارتش که یک تاجیک است در اعتراض اتاق را ترک میگوید. یک همکار غنی اما این خبر را رد میکند».
اگر این تصمیم آقای غنی واقعیت داشته باشد شاید بلخ و شمال به کوره ای از جهنم سوزان قسمیکه در سده نزدهم بود تبدیل خواهد شد. اگر کسانی که به تاریخ افغانستان آشنایی داشته باشند باید این خطر بزرگ را به آگاهی آقای غنی برسانند تا جلو همچو تصمیمات بی مورد را بگیرد.
«جان نیکلسن، فرمانده نیروهای امریکایی در افغانستان چند روز قبل گفته است که فضای تنش خیلی بالاست.
او گفته است: «اگر این مشکل حل شود، یک برد بزرگ خواهد بود و این نشان میدهد که تفاوتهای سیاسی از طریق شیوههای غیر خشونتآمیز حل میشوند».
ما چنین نتیجه می گیریم که قوای نظامی امریکا طرفدار حل این تنش است. باز اگر غنی به تنش های موجود ادامه دهد در آن صورت واضح است که ارتش ایالات متحده امریکا از این اقدام غنی در راستای تنش، حمایت نمی کند و در نتیجه بدون کمک نظامی امریکا، ریاست جمهوری او نیز در گیرودار جنگهای طالبان و داعشیان و صد ها گروه هراس افگن دیگر به علاوه جنگ داخلی منجر به سقوط خواهد شد. پس رئیس جمهور مطابق به حلفی که در روز نخستین در کاخ ریاست جمهوری ادا کرد حرکت هایش را مطابق به ماده پنجم و ششم از فصل اول وماده بیست دوم از فصل دوم قانون اساسی افغانستان ، تمام اتباع افغانستان را مطابق این ماده بدون تبعیض ، در نظر داشته باشد.
وال استریت جورنال در ادامه از امکانات بالا و توانایی های عالی آقای نور تبصره نموده او را یکی از قدرت مند ترین و ثروتمند ترین مرد در منطقه دانسته و خاطر نشان می سازد که او از قدرت خود استفاده می کند. ما نیز این تذکر وال استریت را تأیيد نموده و می گویم که آقای نور واقعاْ مرد تجار پیشه و ثروتمند بشمار ميرود و از همین محبوبیت و قدرتش است که شهر مزار شریف را همچون عروس شهر های افغانستان، در نظم و امنیت پاسبانی نموده و حتی در مواردی بخاطر قلع و قم جنایتکاران و هراس افگنان خودش در شهرستان های چمتال ، زاری و... برای دفاع از میهن اشتراک کرده و با مساعی و تجاربش آن مناطق را از لوث هراس افگنان و اجانب ، پاک کرده است که اگر این را دلیل جنگ سالاری او میدانند پس در دنیا همه کسانی که از میهن و آبروی خود دفاع می نمایند جنگ سالار خواهند بود. سپس نویسنده گزارش در وال استریت از توانایی های آقای نور چنین اذعان میدارد:
« هفته گذشته کاروانی از موترهای زرهی و دو هاموی قطار ۶ موتری آقای نور را در جادههای مزارشریف همراهی میکرد. آقای نور فرمانده نظامی، آقای نور مربی صنعت و آقای نور سازنده ایتلاف.
در یکی از مهمانخانههای مجللاش صدها بزرگ قومی، دانشجویان، تاجران و بازدیدکنندگانی که دنبال کمک او از ترفیع در وظیفه تا پول برای ساختن یک مسجد در روستایی و تا حل منازعه زمین نزدش میایند، حضور دارند. »
واقعاً در ظرف یک ماه که گذشت صدها هزار تن از حامیان و طرفداران آقای نور از بدخشان تا فاریاب به شمول ولایات شرق و جنوب و غربی کشور برای تأیید همبستگی با عطا محمد نور به دفعات باوی تعاطی و اختلاط داشتند.
آقای نور با اشاره به این جمعیت برایم میگوید(گزارشگر وال استریت): «این مردم من را دوست دارند»
در مصاحبهای او به قصر ریاست جمهوری به عنوان تنها آدرس جامعه جهانی اشاره میکند. از دید او سیاست امریکا محدود شده است به دید غنی و یک حلقه کوچک ۴ یا ۵ نفری.(وال استریت)
او میگوید: «آقای ترامپ و مشاورانش باید بدانند که سیاست آسیای جنوبی شان ناکام خواهد ماند مگر اینکه آنها با جمع بزرگتری از سیاست مداران افغانستاني مشورت کنند» (وال استریت)
او درست می گوید، افغانستان در لبهٔ پرتگاهی مخوف در چار راه سیاست جهانی قرار دارد. تجربه نشان داده است که در ظرف چهارده سال قوای ایالات متحده امریکا، بازحدود تقریباْ ۳۹ کشور دیگر که بخاطر کمک به امنیت افغانستان در چوکات ناتو به این کشور آمده بودند بدون دست یابی به صلح در یک فضای پر از اختناق افغانستان را در سال ۲۰۱۴ ، در حالی ترک گفتند و تنها گذاشتند که افغانستان از رهگذر روانی سخت به کمک آنها نیاز داشت .قوای امریکایی در حین خروج سلاحها و تسلیحات شان را که به درد اردوی افغانستان میخورد ،تخریب و به پارجه های اهن تبدیل کردند و بعدش به تول آهن کهنه آنرا در بازار ها سودا کردند. امید واریم این بار امریکا با قدم های مطمئن و محکم قضایا را دنبال کنند تا نشود که افغانستان بازی قدرت های منطقوی ایران ، روس و چین گردد. امریکا و متحدانشان مانند جنگ ویتنام بازنده گردند. چرا که اگر جلو تشنج فعلی گرفته نشود افغانستان به دو حصه شمالی و جنوبی مانند ویتنام شمالی و جنوبی، کوریای شمالی و جنوبی و سایر مناطقی که در جهان ، از هسته مرکزی شان شق شده اند تبدیل گردد.
توقع این است که رئیس جمهورآقای غنی، مطابق به (فصل اول ماده چهارم) حاکمیت ملی را متعلق به ملت بداند زیرا او ممثل اراده قدرت مردم است. اگر مردم از او روگردانند همه چیز خاتمه می یابد. همچنان ریاست جمهوری مکلف است تا مطابق به ماده (ششم ) قانون اساسی، برای ایجاد یک جامعه مرفه ومترقی که در آن دگر آهنگ جنگ و تهدید از جانب دولت در برابر ملت نباشد ، بلکه لبهٔ تیز قدرتش به جانب دهشت افگنان متوجه گردانیده ودر برابر ملت و مردم ، تعهد صادقانه و عملی داشته باشد.
وال استریت علاوه می کند: «پس از برکناری آقای نور حکومت هشدار داد که در برابر آقای نور از ارتش افغانستان که توسط نیروهای امریکایی آموزش دیده استفاده خواهد کرد. آقای نور به قول یکی از مسوولان ولایتی به طرفدارانش کلاشینکوف توزیع کرد. هر دوطرف اما آرامش پیشه کرده اند (زیرا آنها )، ترس از تکرار جنگهای داخلی دهه ۹۰ را دارند.»
وال استریت جورنال به نکته اساسی اشاره کرده است. هرگز سپاهیان افغانستانی بالای هموطن و خانه خود حمله نمی کنند الی این که از طرف منابع بحران افروز سمت و سو و مغز شویی نشده باشند. در آن صورت باز آن قوا بحیث هراس افگنانی که در کسوت دولتی ظاهر می گردند شناخته خواهند شد.
وال استریت ژورنال: «برای آقای غنی اما این به یک کار غیر قابل اجرا به هدف آنچه او خاتمه دادن به جزایر قدرت میداند تبدیل شده است. از آنطرف حمایت از آقای نور در نقاط مختلف کشور گسترش یافته است».
باید اذعان داشت که در هر کشوری جزایر قدرت وجود میداشته باشد. در کشور مرفه ایالات متحده نیز جزایر پر قدرت در چوکات احزاب قانونی وگورنر های استان هایش وجود دارد که نمونه مثال آن احزاب دیموکرات، جمهوری خواه و نهاد های قانونگذاری از قبیل کانگره و مجلس سنای امریکا ، والی های ایالتی ، که هر کدام شان خط مش مستقلانه داشته واهدافی را پیش می برند که دولت مرکزی درآن ظاهراْ تأثیر گذار نمی باشد و روسای ایالتی در ایالات متحده همه یک جزیره قدرت اندو نظیر آن در المان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا، اطریش، هند و سایر جا ها این جزایر قدرت وجود دارند که ملزمه و مستلزم دیموکراسی می باشد .چرا که این جزایر قدرت وجود نداشته باشد باز دولت ها از حد خود خواهند گذشت که آقای غنی این قدرت های مثبت را که باعث تقویه نیروی کشور می گردد نباید نادیده گرفته و به آن پشت پا بزند که این عمل مغایر دیموکراسی در کشور خواهد بود که در ماده (ششم فصل اول) قانون اساسی صراحت دارد.
وال استریت ژورنال در اخیر مقاله اش را این طورخاتمه میدهد: او میگوید: «غنی خودش را مانند یک اصلاحگرای رادیکال میداند و قصد دارد ساختار بسازد. او این کار را برای انتخاب مجدد میخواهد انجام بدهد. اگر او فکر میکند وقتش برای اینکار رسیده، فکر کنم باید انجام بدهد».
«هر گونه گزینه نظامی اما تاوان سنگین برای غنی از قوم پشتون در افغانستان و واشنگتن میتواند ببار بیاورد. تقریبا ۴۰ درصد ارتش افغانستان تاجیک و از شمال غرب کشور هستند. آقای گویستوزو میگوید این افراد ممکن است از جنگ دست بکشند و یا وارد نبرد شوند و ممکن است خونریزی و خسارات جبران ناپذیر به ارتشی وارد کند که امریکا از سال ۲۰۰۲ در حال ساختن اش است».
او میگوید: «اگر چال غنی خورد که خوب و اگر کنترل را از دست داد، حکومت از بین میرود و آن وقت منجر به تقویت نظام نمیشود»
در مورد پاراگراف در مورد یک: اصلاح گرای ریدیکال فکر کنم وقت آن نرسیده است و غنی نباید بخاطر رسیدن به دور دیگر همه چیز را واژگون کند که البته در آن صورت خودش نیز فرو می افتد. امید وارم آقای غنی این زهر به ظاهر شیرین را استفاده نکند که در آن صورت همه چیز پایان می یابد .
و در مورد پاراگراف آخری: من نیز نظر گزارشگر وال استریت را تأیید می کنم چرا که هم جامعه جهانی و هم ایالات متحده، یارانش و هم مردم افغانستان اجازه نخواهند داد که از فرزندان مردم در جنگ علیه پدر، برادر در مجموع نوامیس شان استفاده سوء شود. چرا که تجربه جنگ در تمام دنیا نشان داده است که وقتی یک ارتش تحت نظام باشد آرام است و زمانیکه این ارتش در حالت جنگ قرار بگیرد از کنترول خارج و فجایع و جنایات جنگی ای را بار می آورد که حتی تصورش نیز، مو خیز می باشد.
من منحیث شخصی که هفتاد واندی سال زندگی ام را در میان سالهای صلح و جنگ، امنیت و نا آرامی از زمان محمد ظاهر شاه، تا بحالا سپری کرده ام و به کوچه کوچه و شهر به شهر سرزمینم افغانستان، در جوانی کار کرده ام و به آن، آشنایی دارم و تاریخ کشور خود را نیک می شناسم و پانزده سال به این طرف مصروف نگارش تاریخ کشورم افغانستان هستم به هر دو طرف هم به جنابان رئیس جمهور غنی و عبدالله و نیز به سران جمعیت اسلامی افغانستان مخصوصاً آقای صلاح الدین ربانی رئیس حزب جمعیت و آقای عطا محمد نور، رئیس اجرائیه آن حزب تقاضا و تمنا می کنم که صرف نظر از سود جویی شخصی، حزبی و دولتی شان به ملت بیاندیشند و این ملتی را که از سال ۱۳۵۲بعد از این که حقوق پادشاهی در افغانستان که توسط قانون اساسی سال ۱۳۴۴ مسجل شده بود توسط سردار محمد داود در یک کودتای خونین ملغی قرار داده شد بعد این ملت هرگز روی خوشی و کشیدن نفس راحت را ندیده اند التفات نمایید.