استاد صباح
نامه ي براي عطامحمد « نور» والي ولايت بلخ
قابل توجه استاد عطامحمد { نور} والي ولايت بلخ
اشک ازبیم شده خشک به چشم
نا له ازترس شده خو ن به گلو
دل شده قطره اشک و زمژ ه
نتوا ند چکد زو هم فر و.
آقاي عطا محمد نوروالي ولايت بلخ ! سلامم را پذيرا شويد-
من نه درادارات دولتي ولايت بلخ ، نه دربلخ زندگي دارم ونه ازبلخ هستم ونه عضوجمعيت ونه چيزي ازشما وازجمعيت توقع دارم .
من حدودي چهاردهه جسته وگريخته قلم مي زنم وحوادث نگاري مي کنم .
سالهاازشما ازجمعيت وازنابساماني هاي سرزمينم گفته ام ونوشته ام .
پانزده سال مي شود عملکرد هاي شمارا به تحليل وتجزيه نشسته ام که ده ها مقاله پژوهشي درباره ،« تاريخ پرازفرازونشيب بلخ ، سلحشوري وآزاد گي ، فرهنگ وادبيات بلخ» ، ادارات دولتي بلخ ، زندگي اجتماعي دربلخ مردم وادارات دولتي بلخ وهمچنان کارکردها ، بازسازي ها، آرامي وامنيت مردم مزارشريف را نوشته ام وازين کارپشيمان هم نيستم ويکي ازمنتقدان شما طي اين مدت بوده ام .
من باشما يکي دوباردراوايل يورش تنظيم ها به وطن وجابجاي شما دربلخ ، ملاقاتي داشته ام وروي موضوعات گوناگون باهم بحث وتبادل افگارنموديم وآنچه که برايم ارزش داشت عدم تعصب قومي ، زباني ومحيطي شما باوجود تازه به شهربرگشته بوديد ودولت دکتورنجيب الله سقوط نموده بود وتبليغات مثبت ومنفي فراوان برعليه شما جريان داشت .
اگربخاطرداشته باشيد من نقل قول طنزگونه آنروزهاي مردم بلخ را براي شما بازگونمودم :
صفا صفا مي آيد
استاد عطامي آيد
قدم قدم بسويم
علم سياه مي ايد.
( علم سياه – علم خان آزادي وکيل درپارلمان )
واتفاقآ باهم خنديديم وشما ازشوخي گفتيد که هوش کنيد که علم خان نشنود .
نمي خواهم درين شرايطي خاص وبحراني روي گذشته مکثي داشته باشيم وبارديگردرين نامه دوران که به تاريخ سپرده شده است ، غربال وچغل بزنيم .
ميايم درسالهاي کنوني ودرحاکميت حکومت وحدت ملي ( وحشت ملي ) ، بصورت بسياردقيق قضاياي وطن را تحليل وتجزيه وازديد خود به بررسي مي گيرم وشامل تاريخي مي سازم که قراراست بيرون کنم وهم دررسانه ها ي بيرون ودرونمرزي نيزمي نويسم .
درحکومت آقاي اشرف غني اگرمتوجه باريکي قضايا شده باشيم وشما وجنرال دوستم درسرخطي دفترچه يادداشت غني قرارداشتيد ودرمورد جنرال دوستم زياد نوشتم وبحث نمي کنيم وکش وگيرشماوغني ازروزهاي اول شکل گيري حکومت جريان داشت وتيم ارگ بازي هاي متفاوتي را انجام دادوگاهي به ميخ وزماني به نعل زدند وتا ازشرشمانجات يابند ودراخرين تحليل غني تادروازه ولايت بلخ شتافت وبايکدستي قرآن ودردست ديگرشمشيراستعفانامه ي ازشما گرفت وشاه ليلا خوانده به ارگ آمد واينجا بود که کج خلقي وسرناسازگاري شروع وقرآن رادرطاقچه گذاشته وباشمشيروارد نبرد شد .
طي اين يکنم ماه چه گذشته ، دربيش ازدوصد پژوهش وتحليل وظيفه روشنفکري ام را انجام داده ام و همچنان به پيش مي روم .
ببخشيد سخن به درازها کشيد ومکثي برگذشته نمودم تا تعدادي فکرنکنند که من جمعيتي ويا قلم بدست اجيرهستم که دربدل پول مي نويسم .
همه جا پرچم ظلم است بلند
همه جا رایت جو راست بپا
همه جا هیکل منفورستم
همه جا چهره منحوس بلا
با پوزش منحيث روشنفکروقلم بدست آيا اين حق را دارم که ازشما چند سوالي را بي پرسم ؟؟؟
مارتین نیمولرفيلسوف آلماني شعرگونه ي دارد که درزمان نازي ها سروده اند واکنون درحال وروزشما وجمعيت وهمه مردم کشورصدق مي کند:
اول سراغ کمونیستها آمدند،
سکوت کردم چون کمونیست نبودم.
بعد سراغ سوسیالیستها آمدند،
سکوت کردم زیراسوسیالیست نبودم.
بعد سراغ یهودیها آمدند،
سکوت کردم چون یهودی نبودم.
سراغ خودم که آمدند،
دیگرکسی نبود تا به اعتراض برآید.
دولت طي اين مدت عملکردهاي منفي فراواني دارد اگربرشماريم سخن به درازا مي کشد.
جمعيت طي اين سالها همانگونه که امتيازاتي فرواني دريافت نمود وضربات درد ناکي را نيزخورده است چه ازجانب تروريزم وچه ازحاکميت دولتي ، درمورد کشته شدگان جمعيت ازرباني تا جنرال داوود... حرفي نمي زنيم واينکه شماشريک حکومت بوديد وتقسيم پنجاه پنجاه کرديد واين تقسيم چه شد؟؟؟
زمانيکه عبدالله درسپيداربه انسان بي خاصيتي مبد ل شد کجابوديد؟؟؟
موقعي که اسماعيل خان ، بسم الله محمدي ، يونس قانوني ، امرالله صالح ، ستارمراد ، جاهد وزيرداخله ، سالنگي هاي وزارت داخله ، والي کابل ، بصيرسالنگي والي پروان ، ، قسيم جنگل باغ ، امان الله گذر... قوماندان امنيه کابل ويا کشف کننده تقلب گوسفندي ومسوولين جناهي واستخباراتي جمعيتي ها ، کلان خانه شان شدند وبه عيالداري مشغول اند ، چراصداي بلند نشد؟؟؟
بخااک وخون کشاندن مظاهره کننده گان جنبش رستاخيزدرپيش روي ارگ ، کشته شدن سالم ايزديار، وحوادث جنازه ايزدياردرخيرخانه ... درکجاتشريف داشتيد؟؟؟
اکنون ازپشيماني وندامت عبدالله شنيده مي شود، اماميگويند :
کسانی که درروزبد ونا گواربا ما نیستند اخلا قآحق ندارند در پیروزی وموفقيت باماباشند ....
آيا آزمايش شده را دوباره آزمايش مي کنيد ؟؟؟
زماني که صلاح الدين رباني ازميدان هواي بازگشتانده مي شود وشمارا کسي اجازه پروازبه قندهار نمي دهد ويا معاون اول ريس جمهوررا ازآسمان بلخ بازمي گردانند چرا آب ازآب تکان نخورد؟؟؟
آقاي نور، نزديک به يکنم ماه مي شود که مردم بخاطرشما ازسراسرکشورفرياد مي کشند وگلوپاره مي کند وشما اکنون حق داريد که بدون مشوره وآگاهي مردم ازبلخ برويد ويابا توافق پنهاني باارگ به نتيجه برسيد ؟؟؟
روشنفکراني که بخاطرتامين عدالت وحق وحقوق برباد رفته ملت ، سياه را سياه گونه وسپيد را آفتابي به ديدها قرارداده اند ووجدانآ لازم مي بينيد که بدون درجريان قراردادن قضايا با تيم ارگ به توافق برسيد؟؟؟
اگربارديگر تيم ارگ عهدوپيمان را بشکنانند( يقينآ که مي شکنانند، همانگونه که توافق وتفاهم شما وغني به باد فراموشي سپرده شد) وبارديگرچگونه وازکدام راه وروش به مردم مراجعه مي کنيد وآيامردم بارديگربه شما اعتماد خواهد کرد؟؟؟
به اين کتله بزرگ ملي که بخاطرشما شب وروزخواب وخوارک را برخود حرام نموده اند ، چه جوابي داريد؟؟؟ وهمه چشم براه امروهدايت ائتلاف نجات اند .
شانسي پيش آمده راتا تامين حقوق مردم وعدالت اجتماعي به آساني ازدست ندهيد.
حافظ وظیفه تودعا گفتن است وبس دربند آن مباش که نشنید یا شنید.
باحرمت واحترام ، سوالگر( صباح ) . صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
همه جا سا یه اهریمن شوم
همه جا جنبش اشبا ح پلید
همه جا جلو ه پتیاره یا س
همه جا منظرما یوس امید.
'