علی رستمی
!وحدت خواهی یا سرگردانی درصحرایی سراب
ازمحبت خارها گل میشود
ازمحبت تلخ ها شیرین شود
"مولانای بلخ"
وضع درد اور سیاسی ونظامی درافغانستان، همه نیروهای اگاه ونخبه گان سیاسی را که دریک سازمان سیاسی از لحاظ تشکیلاتی ،سازمانی واندیشوی جداگانه متشکل شده اند، مجبور ومکلف میسازد، تا برای تحقق اهداف انسانی که درمحوران نجات مردم کشوروحل اختلافهای تباری وقومی الویت دارد ؛دریک گفتمان واحد تحت رهبری جمعی با حفظ مسوولیتهای فردی وبدون تمایل ،سلایق شخصی وگروهی، هرچه بیشتر با رویکردهای سازنده با سایر همسوگرایان وهموندان خویش متحد شوند.
درمبارزه یی سیاسی واجتماعی احزاب درقدم اول غرض اتحاد و وحدت وهبستگی درونی وبیرونی باسایر نهادهاتی سیاسی موءلفه های ذیل درالویت قرار میکرد:
ـــ صداقت،اندیشه،اراده و اعتماد با عملکرد جسورانه بر اصل شفافیت حرف وعمل، درروند وحدت سازمانی وتشکیلاتی بربنیاد رهبری سالم وخردجمعی باهمسوگریان وهموندان.
ـــ داشتن تجارب مشترک تاریخی.
تجارب احزاب جهانی وهمسو درروند تاریخ نشان د اده است، که با درنظر داشت موءلفه های فوق، در تقویه ورشد فرایند وحدت اندیشوی ورهبری سالم ،با حفظ سایر ارزشهای تیوریکی و "تجارب تاریخی" موجد حزب رزمنده ونیرومند درجامعه میشود؛ این اصول همیشه مورد توجه جدی در صدر فعالیتهای رهبران وکادرها در روند مبارزه قرار داشته است . احزاب چپ ودموکرات درجهان بویژه درکشورماازاین اصل نه بطور کُل بلکه نسبی برخوردارهستند ؛ ازجمله احزاب دموکرات وچپ که اکثریت ان ازجمله "حزب ملی ترقی مردم افغانستان" ،که ازاعضای سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان ایجاد شده است ازاین امر مستثنی نیستند، بلکه تجارب وافری منفی ومثبت دارند. فرایندنتایج جنگهای چهل ساله بدبختی های عظیم بی حدی را به مردم تحمیل ووارد کرده، که درد مشترک همه نیروهای ملی ومترقی را تشکیل میدهد. این بلیه ءهای تاریخی ،ناشی از عمق استراتیژیکی نیروهای جنگ افروزبین المللی ومنطقوی که عاملین وسازماندگان ان به کشورما حضور مستقیم وغیرمستقیم دارند ،به همه هویدا میباشد.
جان مطلب دراینست ،برعلاوه این همه تجارب ، احزاب ایجادشده ازبدنه حزب دیروز ما"حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)" تابحا ل موفق به ووحدت سازمانی وتشکیلاتی دریک سازمان سیاسی ویا "جبهه ویاا تحاد واحد" نه شده اند. در صورتیکه این احزاب به مثابه یک خانواده باهم متشکل بوداند، هیچ عامل ودلایل اندیشوی ومرامی هم وجود ندارد که نه توانند ،باهم اختلافها موجود را حل نه سازند ومتشکل نه شوند! . این احزاب ،پیش از سقوط دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان درتشکیل حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان ، ایدیالوژی وخط واحد داشتند که بعد از سقوط نظر به شرایط ملی وبین المللی این اندیشه به طاق نیسان گذاشته شد؛وهرکدام بابرنامه های ملی ودموکراتیک وبا گاپی از رویکردهای احزاب سوسیال دموکراتیک به فعالیت اغازیدند، که با کمیت ترین این احزاب " حزب مردم افغانستان" ، "حزب متحد ملی"(بخش پرچمیها) و حزب ملی افغانستان(بخش خلقیها) میباشد. با بدتر شدن امنیت درکشور شیرازه زندگی مردم ازبین رفته واختلافهای قومی وزبانی و تشدید فساد اداری وعدم صداقت دولت وقوای مقننه دراجرای قوانین نافذ یافته،بربافت تشکل اجتماعی جامعه تاثیرات منفی خود را وارد و جامعه را بسوی بحرانی و تشتت فکری سوق داده است . چنانچه هگل گفته است:" هنگامی که قلمرو اندیشه زیرور شود واقعیت به دشواری میتواند دوام بیاورد.".
برشالوده یی مولفه های فوق وظایف ومسوولیتهای خطیر وبزرگی ، درقبال احزاب ملی ودموکراتیک وسایر نیروهای ملی ودموکرات افغانستان ،برای یک پارچکی ووحدت مردم وتأمین واستقرار صلح ونابودی دشمن قرار گرفته هست؛تا با هم اختلافهای خویشرا دورگذاشته ، دریک سازمان واحد سیاسی بسیج شوند. با درک این شرایط دشواروپاسخ به ندای تاریخی مادروطن وحدت سازمانی وتشکیلاتی میان حزب متحدملی افغانستان وحزب مردم افغانستان( نهضت فراگیر دموکراسی ترفی مردم افغانستان ) ، بار اول درسال 2008 ترسایی صورت گرفت . هردو حزب بعدازمدتی نظر به برخوردهای سلقوی وگروپی شخصی وخودخواهی ها واختلافهای حل نا شده سیاسی که در اغازروند تشکیل هردوحزب شکل گرفته بود، وبرعلاوه زیر تاثیر حوادث دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری حامد کرزی، درز مینه پشتبانی وحمایت ازپروگرامهای واهداف کاندیدتاتورهای مشخص برای انتخاب ریاست جمهوری سمت گیریهاواختلافها اوج گرفته ودوباره میان دو حزب جدایی و انشعاب رخ داد. این عمل ورویکردهای دلخراش دلسردی را میان اعضای هر دوحزب بوجود اورد. بازهم دوباره تفاهم وحدت در 2017 بوجود امد . شوربختانه این بارهم نسبت عوامل گوناگون ازهم جداشده وحزب متحد ملی جدیدن با تغیرنام، بنام "حزب جبهه مردم افغانستان "تحت رهبری رفیق نورالحق علومی اعلام موجودیت نمود، که براین اساس پروسه وحدت دوباره به طوری قطع به بن بست مواجه شده است.
با درنظرداشت مشکلاتهای یاد شده ما نه توانسته ایم با سایر اجزاب همسوو هموند جداشده ازبدنه حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،برای همبستگی ووحدت تشکیلاتی وسازمانی ویا ایجادجبهه واتحاد واحد دستاورد های چشم گیربدست اوریم. برعلاوه اینکه دریک مقطع تاریحی اتحاد نیروهای ملی دموکراتیک با موجودیت هفت حزب تشکیل شد، اما صرف بنام وجود داشت وبعدازمدتی متلاشی گردید. دردمندانه بعد از تاسیس نهضت فرا گیر ترقی ودموکراسی و تغیرنام ان به حزب مردم افغانستان درکنفرانس اول حزب مردم افغانستان وایجادخصومتهای تازه در تعین ریاست حزب مردم افغانستان صدها تن از صفوف حزب گوشه گیری نموده اند. حتی کمیت بزرگی از اعضای رهبری وکادرهای فعال ان بعداز کنفرانس اول به رهبری رفیق شیرمحمد بزگر انشعاب و حزب جداگانه یی را ایجاد کرده اند .رفیق شیر بزگر شخصیت با ایمان استوار ومتین درراهی عدالت اجتماعی نخستین رییس نهضت مهینی وبعدن نهضت فراگیر ومترقی نام داشت، بود. وی توانست که در حساس ترین وضع تاریخی کشور که نیروهای سیاه تحجر گرا حاکمیت داشتند ،این مسوولیت بزرگ را متقبل شود ،وتوانست که درزمان کمی هسته های انرا درعده یی از ولایت کشور بوجود اورد؛ نهضت را به یک نهضت فراگیر وتوانمند از لحاظ کمی وکیفی تبد یل نمود .تا اینکه نظر به تصمیم جمعی برای انتخاب رهبری جدید وتغییرنام نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان به حزب مردم افغانستان بعداز اماده گی لازم با اشتراک نماینده گان انتخابی نهضت از سراسر افغانستان وخارج کشوردرنخستین کنفرانس از اسکان رهبری سبکدش وبه عوضش پوهاند داوود راوش ازجمله اساتید بافهم وژرف نگر دانشگاهِ (پوهنتون) کابل تعین گردید . درمورد سبکدشی وی دران گذر تاریخی سروصدای زیادی خلق گردید، که تابه حالی درنزدعدیی از اعضای حزب نا حل باقی مانده و ازان وضع متأثراستند. اما تاریخ درمقابلش به گفته مارکس" تراژیدی" عمل کرد!، برای اینکه درنتیجه شمارش آرأی انتخاب هر دو کاندید شفافیت وجود نداشته، وصحت ان مشکوک بوده است. دراین تراژیدی تاریخی دستها ی غیرمریی استفاده جو نقش بزرگی را بازی کرده است. با درنطرداشت کوششهای پیگیر افراد موءثر برای وحدت دوباره نتیجه مثمر بدست نیامد . ازگزارش ونظرهای افراد اشتراک کننده کنفرانس ،عوامل عمده ان عبارت: از خودخواهی ها ی شخصی ،گروپی ،تمایلات سلیقوی ،بلند پروازیهای سیاسی بر بنیاد سوابق حزبی ،یکه تازی وانحصار رهبری حزب توسط این حلقات ،که پیش ازکنفرانس ودرجریان کنفرانس درحزب حاکم بود ، حزب به انشعاب مواجه شد ،و کمیت بزرگ با ایمان ومدافع راستین عدالت اجتماعی از پیکر حزب جدا گردید؛ این حادثه به روح روان عده یی زیادی رفقا درمرکز وخارج کشور، درجهت استقامت و تحرک مبارزه سازمانی وسیاسی شان تاثیر منفی بجای گذاشت. وبعداز ان سکوت ودلسردی درمیان سازمانهای حزبی، وکنارگیری مجرب ترین کادرها با مُهر زدن های مختلف درخارج کشور الی تا سرحد ازبین رفتن کمیته وسازمانها در کشورها ی اروپایی شده است .
عوامل جدایی که ضربه به وحدت تشکیلاتی وسازمانی میان احزاب فوق، با دستهای مرموز وغیرمریی مداخله ونقش بازی کرده، تاالحال معلوم نه شد، که این دستهای مرموزا ازجانب کدام حزب درازوعامل نقض وحدت گردیده است ،تا حزب درفرایند مبارزه بعدی برای جلوگیری ازهمچوعمال توطیه گرانه ،اگاه وهوشیارباشد . همه اتهام وارد شده علیه یکدیگر در هاله ءابهام بوده راست و غش ان روشن نیست !. این پروسه جدایی ونقض وحدت تلفات سنگین را از لحا ظ کمی وکیفی به هردو حزب وارد کرده ،واعضای شان به شکل انفرادی و گروپی ازبیکرانها جدا کردیده واقدام به تشکیل احزاب سیاسی در خارج وداخل کشور شده اند؛ وعده هم به حال انتظار قرارگرفته ا ند. همچنان تفاهم وحدت در14میزان 1391با حزب ترقی ملی افغانستان(یکی ازشاخهای خلقیها) وحزب مردم افغانستان صورت گرفت . اما شوربختانه نشانه ها و موضعیگری های رفقای خلقی دراین اواخر نشان میدهد ،که هنوزهم تمام اختلافها ناحل باقی مانده، روند نهایی شدن وحدت سازمانی وتشکیلاتی برای تدویر کنگره واحد به بن بست مواجه شده است. بعداز تفاهم وحدت با حزب ترقی ملی افغانستان، سکوت سازمانی وسیاسی در رهبری" شورای انسجام هماهنگی امور حزبی دراروپا" و واحد های پایانی ان حاکم شد.از اینکه ما ازلحاظ کیفی وکمی رشد میکردیم برعکس عقب گرد نموده ایم .
رشد وتکامل جنبشها واحزاب چپ دمو کراتیک در گام نخست مربوط میشود، به موضعیگیری دقیق وعینی رهبری حزب درقبال حوادث ودرک وتحلیلی درست از قوانین عینی جامعه. وظیفه مسوولین فرهنگی وتبلیغی حزب اینست ،تا شعار های راکه از روح روان مردم واز ژرفای مشکلات ،خواستها وارزوهای روزمره مردم کشور ما برمی خیزد تدوین ،وبه اختیا ر واحدهای حزبی قراردهید ، متاسفانه چنین روندی وجودنداشته است!.دراین شرایط درکشورما پیش ازهمه چیز صلح امنیت و تحکیم ووحدت ویکپارچکی اقوام کشور میباشد، که این موءلفه هاهمیشه در مقطع های تاریخی سرنوشت ساز بوده است. طوریکه میبینیم که بربنیاد رویکردهای سیاستهای منفی دولتهای بوجود امده بعداز حادثه 21 دسامبر وحضور عساکر امریکا وناتو بر علاوه افزایش کمیت و حملات دشمن ، تعصبات قومی وزبانی بیشتر شده که رهبران دولتی ، برای حفظ تعادل ورفع خصومتها این پدیده ضعیف بوده ،وبه خواستها معقول نماینده های مردم جواب قناعت بخش ارایه کرده نه توانسته اند . عامل اساسی اختلافهای قومی ناشی از عمل کرد غیر عادلانه وانحصارتمرکزقدرت وعدم شفافیت وصداقت در حرف وعمل رهبران در رأس رییس جمهور افغانستان میباشد . حزب ما درمقابل این فرایند طفره رفته ،عملن شعاری را طرح و پیشکش نه کرده است!
یکی از رویکردهای متناقض جکومت در رآس اشرف غنی رییس جمهور افغانستان که با تقلب وبه کمک امریکا به این مقام منصوب شده است ، برخورد های دوگانه یی تفرقه انداز در میان اقوام کشور می باشد . بویژه با استفاده از اختلافهای قومی وتنظیمی عده یی ازافراد را زیر نام فساد دولتی و جنگ سالار،با درنظرداشت سلیقه گروپی وقومی از صحنه سیاست دور ساخته که دراصل کاری نیک بود! اما متاسفانه ،با شفافیت ونیت پاک دراین روند عمل نه شده ، علیه افراد ذهنی گیری، چال وفریب بکار رفته از اینکه عواقب بهتر میداشت ،بلکه تشنج رادر میان جامعه بیشتر دامن زده ووضع را تا سرحد بغاوت و سرکشی علیه فیصله هاودساتیر ریاست جمهوری کشانیده است. دردمندانه درعوض جنگسالار وجنایتکار مشهور افغانستان ، گلبدین حکمتیار را با شان وشوکت، زیر نام مصالحه به دستور باد اران بین المللی خود وارد تعاملات سیاسی نمود، وازان به مثابه اهرم قدرت علیه منتقدین خود اسفاده بعمل میاورد.افزون برآن بآمدن وپیوستن گلبدین با دولت نه تنها صلح درکشور تامین نه شد، بلکه دوبرابروضع امنیتی وانتحاری افزایش یافته وانتحاری را زیر نام"استشهاد" حلا ل فتوا داده است. با صحبتهای تحریک امیز خود در رسانه های کشوراختلافهای زبانی وقومی ومنطقوی را دامن زده و یک قوم را بالای یک قوم دیکر برتر دانسته وتفرقه می ندازد. این عاملِ شر ونفاق ( گلبدین حکمتیار) استقبال شایانی ازجانب دولت، با به بدسترش گذاشتن پول وافر و قصر مجلل وسایر وسایل معیشتی زروبرق زیر نام مصالحه خلاف اراده مردم ، وی را اعاده حیثت وشرف نموده است. اگر هدف دولت برای ازبین بردن جنگ سالاران از صحنه سیاسی بود، گلبدین هم جنایتکار وجنگ سالار میباشد!. او میتوانست به مثابه فرد عادی مانند سایررهبران احزاب در افغانستان می امد و زندگی وفعالیت میکرد، نه باین بامخارج بلندوگزاف، میشد این هزینه به نفع مردم فقیر ونادار مابه مصرف می رسید.با امدن گلبدین به عوض ان سترجنرال دوستم مردقهرمان ودلیرو انسان جنگ دیده و کارکشته نظامی ومعاون قانونی و انتخابی رییس جمهورکه برای ازبین بردن وسرکوب طالب و داعش درجبهه شمال درعمل رزمیده، به اثری دسایس وتوطیه های افرادخاین ووفادار به حلقات رهبری ارگ نشینان علیه وی، برای اینک بالای اقای غنی انتقادکرده بود، به خارج کشور تبعید و بعدازان فعالیت این نیروهای دهشت افگن در سمت شمال دوچندشده که ده ها قریه از تسلط دولت درسمت شمال بیرون ومردمش نسل کشی شده است.
به گفته شاعرمعروف شفاف کلام بابا طاهرعریان:
اگردستم رسد برچرخ گردون __ ازاوپرسم که این چونست وان چون
یکی راداده ای ضد ناز ونعمت __ دگر را:نان جوالوده با خون؟
دراین مورد حزب ملی ترقی مردم افغانستان ،متأسفانه هیچ نوع عمل سازنده ، از خود تبارز نداده ،و سیاست رهبری حزب درقبال این حوادث روشن وهویدا نیست !
این رویکردها باعث شده است، که احزاب تنظیمی گروهای سیاسی ومخالفین حاکمیت ، درمیان مردم فعال کردیده ومردم رابه عقب خویش بکشاند. وتوانستند که اجتماعات بزرگی را درکابل برای مطالبه ءخواستهای خویش براه بیاندازد ،مانند: جنبش روشنایی ..وغیره. که این اجتماعات نسبت عدم توجه وامنیت ازجانب دولت ، باانجام عملی انتحاری دشمن مواجه کردیده ، که ده های تن از زن ومردوپیرجوان قربانی مطالبات خویش شده اند.جنبشها ی مردمی ویا سازمانهای مدنی که برای مطالبات اقتصادی واجتماعی در خیابانها درشهر کابل اجتماعات بزرگ وبیطرفانه را براه می اندازند ، ازجانب عده یی ازگروهای سیاسی که باانها مخالفت سیاسی و قومی دارند به انها هویت قومی و " تنظیمی" میدهند.به این رومیخواهند، جامعه را به سوی دوقطب شدن قومی که از جانب کادرهای مغرض بلند پایه رهبری دولت وتنظیمها مداخله میشود،تبدیل نمایند. درحالیکه مطالبه یی تحقق ارزشهای شهروندی برای حل مشکلاتهای قومی وزبانی در صدر خواستهای این گروها بوده است. درمیان این خواستها واقعیتها ی بر بنیاد شرایط مسلط اقتصادی واجتماعی درجامعه نهفته است، که از گذشته های دور تاریخی به میراث مانده است. چنانچه یکی از مسوولیتهای خطیر نیروهای دموکرات وملی کشور اینست،تا بخاطر حل منازعات قومی وزبانی وتحکیم وحدت ویکپارچکی انها به گفتمان سالم ملی بپردازند. این گفتمان نه برای تشدید خصومتها و یا موضع گیریهای غیر سالم باشد، بلکه زبان مشترک را برای رسیدن وفاق همگانی درمیان همه نیروهای ملی و دموکرایتک وعدالت خواه غرض نجات مردم از تعصبات وذهنگریها قومی وزبانی بوجود اورند. ارایه نظر وموضعیگری بی طرفانه درقبال مطالبات گروهای مردمی و تنظیمی که معقولیت داشته باشد ، میتوان انرا به بحث گرفت . این حق هر شهروند کشورما ست که بدون تعصبات سیاسی وقومی نظریات سالم خود را برای حل پدیده های بغرنج وسرنوشت سازکشور به جامعه ارایه نماید ، شاید مورد قبول ویاتائید قرار نکیرد، اما نظر دادن حق هر فرد جامعه است. شوربختانه ،اگرنظریات به نفع وتائیدبرنامه های گروپها وافراد مستقل سیاسی نباشد، بلامنازعه به این حزب ویا ان حزب تنظیمی وسیاسی پیوند داده میشود!، این پدیده درمیان تمام اعضای احزاب وسایر گروپهای سیاسی درداخل وخارج کشور به عادت تبدیل شده است . این عمل منفی وزشت منجر به کدورت ها درمیان نیروهای ملی ودموکراتیک شده که عامل پیدایش وگروهبندی های سلیقوی وسیاسی وضربه بزرگی به روند تحکیم وحدت روشنگران ونواندیشان شده است .برای ایجاد خصم وتنفردرمیان نیروهای چپ بعضی ها تبلیغ میکنند ،کسانیکه خود راقبلن درزمان" جنگ سرد" چپ میدانستند وبا شعارهای انترناسیونالیزم کارگری سینه پاره می کردند، حالا به سطح قومی وملی افراطی سقوط کرده است. درحالیکه انطور نیست، چپ با داشتن ارمان جهانی خود همیشه ازجنبشهای ملی ودموکراتیک وتعین سرنوشت ملل دفاع کرده ومیکند، تا بتوانند که میان همه اقوام براساس حق شهروندی مساوات وبرابری را بوجود آورد. تا زمانیکه نیروهای عدالت پسند، عدالت ومساوات را درمیان همشهریان خویش تأمین نکنند چطور میتواند ازحق وحقوق سایر ملل واقوام جهان دفاع کرد.طوریکه لینن گفته است:" ایا ملیت که براقوام دیگر ستم روا دارد میتواند خود ازاد باشد؟" . در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،مبارزه غرض تحقق وتامین برابری حقوقی وعملی میان تمام ملیتها، اقوام وگروه های تباری واتنیکی وظیفه مبرم واساسی وتاخیر ناپذیر حزب ودولت جمهوری دموکراتیک افغانستان را تشکیل میداد. زیرا برخورد سالم واصولی به مسأله ملی درکشور کثیرالاقوام افغانستان وایجاد مناسبات عادلانه وبرابری میان ملیتها واقوام کشور؛ بعنوان یکی از اصولی بنیادی ،از لحاظ تیوریکی درالویت برنامه عمل حزب قرار داشت.هرنوع عمل تبعیض گرانه وستم ملی را محکوم مینمود وبر ضد روحیه وگرایش برتری جویانه ملی وتمرکز گرای قومی قاطعانه مبارزه مینمودند.
یکی از عوامل عدم رشد ما در میان مردم وبویژه با همسوگریان خارج از دیوارمحوطه خانواده ی قبلی ماگامهای جدی گذاشته نه شده،اینست،که با لغزش ها همرا بوده است.، همین تنگ نظری های خوش بینانه ومحورگرایی بوده است ،که جای پای برای جوانان تازه نفس ومدبر واموزش دیده ووطن پرست پرشوردر صفوف ما نداشته و دور مانده اند. برعکس در زیر سایه ومحور تنظیمها به نوعیی قرار گرفته اند ؛ و توانسته اند غرض مقاصد خویش انها رابرای اعتصابها وراهپیمایها بسیج ودر خیابانها بکشانند. گقته مشهوراست" درجای که مانیستیم دشمن ماست"، تأمین حقوق شهروندی براصل ارزشهای تیوریکی ومدنی که چاره ساز برای بهبود تامین وفاق ملی باشد، چرا ما ازانها پشتبانی نه کنیم ویا چرا راهی حل را برای ان طرح ندهیم ! ،ارایه شعارها عینی مطابق جامعه وتبلیغ ان از طریق رسانها و نهادهای اجتماعی نفوذ ومحبویت وشناخت حزب را درمیان مردم ارتقا میدهد. چنانکه در حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطابق به فیصله های شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک حلق افغاستان برای حل سریع وهمچنان اموزش مقدماتی برای خود کفایی وخود گردانی در محلات وشهرها، ولایات افغانستان به هفت زون از لحاط جغرافیای تبدیل شده بود ،که توسط افراد با صلاحیت حزبی ودولتی وبا تجربه رهبری میشد،بوجود امده بود؛ تا مشکلاتهای اجتماعی وسیاسی مردم به اسرع وقت بدون مداخله مرکز حل وفصل شود . این اقدام نمایانگر علاقه حزب ودولت به عدم تمرکز گرایی وتقسیم وظابف اجرائیوی برای مردم دراین زونها بود..بناعن برای ما موضعگیری به خاطر ارزشهای تامین حقوق شهروندی پدیده جدید وبدون اساس تیوریکی نیست!.
از سوی دیگر تاریخ دولتداری از زمان احمد شاه درانی به استثنایی حکومتداری عبدالرحمن خان خون اشام و نادرغدار دولتهای پیش وبعدانها رهبری غیر مستقم در ولایات کشور از طریق افراد پر نفوذ بنام قریه داریا "مَلک" تأمین میشد؛ فیصله های واوامر مسوولین ارگانهای مافوق دولتی از طریق انها قابل اجرا بود. پیشنهاد اعمار مکاتب ومساجد وسایر خدمات اجتماعی به عهده انها بود که تا مسوولین ارگانهای دولتی درمیان بگذارد. ازجمله جوانان قریه که سن شان به دوره سپری کردن خدمت زیر برق مساعد میشد ،"جلبی" ان توسط پولیس به مَلِک قریه اورده و سپرده میشد وبعدن مَلِک قریه جوانان مورد نظر رابرای سپری نمودن دوره سربازی اماده وبه ارگانهای مربوطه معرفی مینمود. این ساختارهای خود گردانی محلی در اکثر کشورهای اروپای مانند المان وسویس وایتالیا وغیره از لحاظ تاریخی وجود داشته که مبنأ واساسی دولت امروزی شانرا به طور مدرن تشکیل داده است. زیادترین موء لفه های اخلاقی، سیاسی واجتماعی که دران ارزشهای دموکراتیک ومدرن شکل گرفته است، از سنت وعادت قبلی اروپایان(یونان وروم باستان) اززمان قبل از رنسانس هسته هایش وجود داشته که بعدازمرحله نوگرایی رشد یافته ومتمدن شده است.
بادرنظرداشت تجارب غنی کشورهای جهان، تمام ملل واقوام افغانستان ، بایستی درتمام عرصه ها وازجمله در امردست یافتن به رهبری سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی واستفاده از فناوری وتخنیک پیشرفته مساویانه سهم داشته باشند.مناطقی که کمک بیشتر از لحاظ معنوی ومادی دارند بدون تبعیض وتعصب کمک شوند.راه حل واقعی مسأله ملی درکشورما مساعد ساختن خود گردانی و خودمختاریی های بر اساس مشخصات جغرافیای وملی با انتخابات دموکراتیک ، با کمک ومساعد سازمانهای مدنی صورت بگیرد. این اصل سبب اتحاد واقعی ،،اگاهانه وداوظلبانه تمام شهروندان کشور متشکل از تمام ملیتها، اقوام وگروهای اتنیکی دریک دولت واحد فراگیر هموار خواهدشد.
این امر را نظامِ پارلمانی میتواند حل نماید، که دران تمام احزاب سیاسی بتواند، بربنیاد حقوق مساوی ،وجایب وسهم معین ،از رأی خود برای ساحتن حکومت ایتلافی برای هم استفاده نمایند. درغیر ان هرنوع وحدت ویکپارچگی برابری ومساوات میان اقوام کشور به مانند نوشتن بالای یخ وگذاشتن در افتاب است.
هرانچه گفته امدیم نظریات و پیشنهاداتی بود، در روندمبارزه وحدت احزاب دموکزاتیک ،بعداز تاسیس حزب متحد ملی وترقی مردم افغانستان پیش از وحدت 14 میزان 1391 با رفقای خلقی وبعدازان بوجود امده بود باز تاب یافت.
غرض اینکه چرا! ما همیشه در روند وحدت ویکانه گی با احزاب برادر، همسو بسوی صحرایی سراب وزمین خشک وتاریک نما، گام گذاشته ایم ،مبهم است! ، ما درمحور بحران هستیم ،همیشه ختم هربحرانی اغاز بحران دیگری بوده است، چیستی ها وچگونکی ها،به مثابه سریی نخی جَر شده ،گم هست!
این بازگو هیچ گونه انتقاد مشخص بالای هیچ فرد رهبری وشخصی نه بوده، بلکه این همه مشکلاتها جمعی بوده که هر کدام ما، به نوبه با داشتن صلاحیت وموقف حزبی وفهم خویش مسوولیت داریم.تابه رویکردهای وعملکردهای چالش برانگیزخویش بازنگری کرده، تا به تارک پیروزیها به خاطر یک حزب نوین مترقی عدالت خواه (اگر ما برای تشکیل حزب واحد ناتوان هستیم "اتحاد وجبهه واحد" با رهبری دورانی بسازیم تا از پراگندکی نجات یابیم) درکشورنایل شویم. در احزاب چپ دموکرات درتمام جهان از اغاز پیدایش انها،چه پیش از انقلابهای 1948 اروپا و پیروزی کمون پاریس وانقلاب 1916 درالمان به شکستهای موقتی ،تا سرحد انشعاب مواجه شده اند . لنین میگف " درجایکه روشنفکراست انشعاب است" ، اومیگفت "هرنوع چپ گرایی افراطی به معنی لغزش به راست است." بادرنطرداشت احتلافهای برناموی، این احزاب راست وچپ برای حل مسایل تاریخی دوران سازکه منافع ملی انهارا تأمین میکند،دریک ایتلاف گردهم جمعی شده ،دولت سازی مینمایند. ما هم درگذشته های تاریخی وازمون فعلی هم انشعاب داریم وهم افراطی گری! به گفته مولانای بزرگ :" گاهی سبب ساز میشود وگاهی سبب سوز". ما درهردو حالت سوخته ایم! درک واستفاده معقول ازتجارب تاریخی به مثابه اصل فنا ناپذیر، ما را در روند ایجاد مشکلاتها یاری کننده ورهنما میباشد. طوریکه میگویند : تجارب گذشته پلی است برای اینده ویا مشعل راهی اینده است!. . شاید به نظر رفقای داخل کشور چنین استنباط گردد، که ما با خاطر ارام دور از وطن پندارگونه، درمورد وضع سیاسی ونظامی کشور تحلیل ارایه میکنیم ،برای اینکه ما دور ازوطن هستیم، بلی ! شرایط برای رفقای مرکز بهتر ازما روشن و قابل درک است.اما احساس وهمدردی وطن پرستانه ما را وادار میسازد؛تا ازاین فاصله های دور با شما همدرد وهمسو شویم وبرای حل مشکلات همدیگر را کمک رفقانه نمایم.راهی مبارزه پرخم وپیچ بوده ،بدون سربازی وتلفات وجود ندارد.رفقا : ماهمه شاگرد مدرسه بزرگ بافتخار یی هستیم که بهترین اموزشهای ارزشهای بشری را اموخته ایم ،انرا تجربه کرده ایم. بازهم ازمولانای بزرگ: گل هم ازاب است وخارهم،سوال هم ازعلم است جواب هم. بقای ما در وحدت ماست.
پیروز باد وحدت ویکپارچکی نیروهای ملی ودموکراتیک .
رستمی
المان فبروری 2018