مهرالدین مشید
خلاف باور های شماری ها اختلاف فکری تحول تکامل را در پی دارد و از جرقهء آن حقیقت می درخشد. هرگاه اختلاف فکری وجود نمی داشت، در این صورت دست یازی بشر به حقیقت ناممکن بود. تمامی دستاورد های بشری کنونی ریشۀ دیالیک تیکی دارد و با تضاد هم آهنگی دارد؛ اما با تفاوت این که تضاد از لحاظ فلسفۀ اسلامی در خدا به کمال رسیده و منتفی شده است. نباید از یاد برد که اختلاف فکری در واقع بستری برای شناخت و محرکی برای درک درست بیرون متنی و درون متنی دین برای بالنده گی های پایدار است و در ضمن آرایش تازه به تازهء دین است، برای آشتی دهی و سازش دین با زمان تا دین از قافلهء زمان عقب نماند؛ زیرا در غیر این صورت دین به رکود و انحطاط می رود و از کاروان زنده گی عقب می ماند که این معنای مرگ دین را دارد. این در حالی است که دین باید از لحاظ فلسفهء وجودی اش پاسخگوی نظام عادلانهء اجتماعی در هر عصری باشد. این زمانی ممکن است که رابطه میان وحی و عقل قانونمند گردد و دیوار های موجود میان هر دو فرو ریزد تا زمینه و فرصت ها برای آمیزش و هماهنگی و سازش میان منظومهء سنتی و عقل جدید فراهم شود؛ زیرا که منظومهء فقه کهن پاسخگوی نیاز های انسان برای ساختن یک جامعه عادلانه نیست و از سویی هم عقل جدید تا زمانی که از منظومهء قدیم یا بهتر بگویم متون اصلی دین کمک نگیرد، دم بریده و ناتمام است. درست زمانی این روند در جا می افتد که هماهنگی ها در این حصه از منظر اختلاف فکری آبیاری شود و لاک حجیت سلف بشکند و شریعت صامت به صدای جدید درآورده شود. این زمانی ممکن است که با پذیرش تبعات کثرت گرایی چنان دنبال حقیقت رفت یا زمینه را برای بستر سازی حقایق تمامی ادیان و یا برای آمیزش و هماهنگی همه در یک حقیقت بزرگ میسر کرد. بدون تردید ارجگذاری به اختلاف پویا بوده که پیامبر یک ساعت اندیشیدن را برابر به یک سال عبادت و یک لحظه اندیشیند را برابر به هفتاد عبادت فردی خوانده است؛ زیرا اندیشیدن عقل را صیقل داده و اندیشه با پویا می سازد.
پلورالیسم (Pluralism) از واژه پلورال (Plural) كه در زبان انگلیسی به معنای جمع است برگرفته شده و معنای آن در لغت، تعدد و تكثر است. پلورالیزم در اصطلاح معانی متعدد و گوناگونی دارد كه یافتن قدر مشترك برای جملگی آنها را دشوار می سازد. با این حال شایع ترین معنای پلورالیسم، تعدد و تكثر ادیان حق است.
پلورالیسم عبارت است از: قبول و پذیرش این دیدگاه که تحویل و تبدیل وجود انسانی از حالت خود محوری به خدا (حقیقت) محوری به طرق گوناگون در درون همه سنت های دینی بزرگ عالم صورت می گیرد . به عبارت دیگر تنها یک راه و شیوه نجات و رستگاری وجود ندارد، بلکه راه های متعدد و متکثری در این زمینه وجود دارند . (16)
اصطلاح پلورالیسم را گویی نخستین بار هرمان توتسه (Hormann Totze) (1817 ـ 1881م) فیلسوف و طبیعی دان آلمانی در سال 1841 در كتاب خود به نام مابعدالطبیعه به منظور نمایاندن كثرت عناصر و عوامل در طبیعت، وارد فلسفه غرب كرد.
در شبه قاره هند به دلایل چندی كه جای طرح و پیگیری آنها نیست؛ پلورالیسم بیش از دنیای عرب با اقبال مواجه بود؛ چنان كه گاه این گمانه پدید می آید كه در این سوی دنیا هم زمان با غرب و یا حتی جلوتر از آن، اندیشه های خویشاوند و همسو با نظریه پلورالیسم مسیحی مطرح بوده است. گرایشهای پلورالستیك در نیمه نخست قرن بیستم دانش آموختگان هندی چون پروفسور رادكرشینان و روبیندو را بر آن داشت كه در صدد تلفیق آیین هندو و مسیحیت در مذهب عام تری برآیند تا در نتیجه مذهب جدیدی فراهم آورند.
پلورالیسم ( کثرتانگاری) نسبت به دین، نظریه یی است که برخی از دانشمندان و متکلمین غربی با تأثیرپذیری از دیدگاه خاصی در پاسخ به بعضی مسائل عقیدتی و همچنین برای حل برخی از مشکلات اجتماعی ارایه میدهند. پلورالیسم دینی در دهههای اخیر با کار جانهیک در جهان مسیحی بالا گرفت. ایشان میدید که بسیاری از غیر مسیحیها تحت تأثیر ادیان دیگر، انسانهایی پاک و بیآزار بار آمدهاند، بنابراین گفت: پس نگوئیم که مسیح خداست و فقط بهوسیله او میتوان به بهشت رسید! چرا که اگر قرار باشد تنها گروه مسیحیان به بهشت بروند، پس عمل خیر بقیه چه میشود؟
علاوه بر کثرت گرایی دینی جان هیک، رهیافت های کثرت گرایانه دیگری نیز وجود دارد ; مثلا "نینیان اسمارت
نینیان اسمارت " (در گلنبرگر 1993، و جاهای دیگر) و (کیث وارد 1994، و جاهای دیگر) بر ایده تکمیل یا مکمل بودن ادیان جهانی تاکید می کنند. نینیان اسمارت، یکی از فیلسوفان و دین شناسان مطرح معاصر و طرح و نقد دیدگاههای وی درباره ی «امر قدسی» و تعریف دین، رابطه ی علم ودین و عقل و وحی و نظرات وی درباره ی تئوریهای دین شناسانه فروید.یونگ و امیل دورکیم و دیگر متفکران می باشد.نتیجه کلی نشان می دهد اسمارت در بیان دیدگاه های دین شناسانه ی خود بیشتر تحت تاثیر رودلف اتو و پل تیلیخ است.او نظرات فروید، یونگ و دورکیم را در مورد تعریف دین رد می کند و به تئوریهای پوپر و آیر در مورد مهمل بودن و بی معنا بودن گزاره های دینی و تحقیق ناپذیری آنها انتقاد می کند او شناخت و درک مفهوم «امر قدسی» و «امر مینوی» را نیاز بشر امروزی می داند. کیث وارد، با رد تمایز نوع - کانتی میان حقیقت غایی (حژچذخژدس حخژ) فی نفسه (یعنی هستی راستین فی حد ذاته) و حقیقت نهایی در اندیشه و تجربه بشری (یعنی هستی راستین در نزد ما)، از «حق متعالی که دوست دارد همه به طور آگاهانه به او ربط پیدا کند» ، سخن گفت و مدعی شد جلوه های مکمل این حقیقت در داخل ادیان مختلف جهانی نمودار و متجلی می شود .
اصطلاح شناخته شده پلورالیسم ماخوذ از فرهنگ غربی است و ابتدا در سنن کلیسایی مطرح بود؛ در مورد شخصی که دارای چند منصب کلیسایی بود اصطلاح پلورالیسم را به کار میبردند. اما امروزه در عرصه فرهنگی بدین معنی است که در یک عرصه فکری و مذهبی، عقاید و روشهای گوناگونی مورد قبول باشد . از همینجاها بود که بحث پلورالیسم دینی مطرح شد. بنابراین، مفاد پلورالیسم دینی از آثار و کشفیات عصر جدید است.
در دنیای غرب، در برابر پلورالیسم دینی، دو مکتب فکری دیگر، با عنوان انحصارگرایی و شمول گرایی نیز مطرح است. انحصار گرایی بر آن است که راه نجات و رستگاری در مسیحیت است؛ البته نه از آن روی که حقیقت ناب تنها در آئین مسیحیت یافت میشود؛ بلکه از آن روی که تجلی الهی، منحصراً در مسیح واقع شده است (در اعتقاد مسیحیان، عیسی مسیح و خداوند یکتا دارای یک ذات هستند) و چون راه نجات، در گرو عنایت و لطف الهی است که از طریق تجلّی او بر بشر دست یافتنی است و نیز تجلّی خداوند شخصی بوده و فقط در مسیح رخ داده است، پس راه نجات منحصراً در آیین مسیحیت است. کارل بارت متکلم مسیحی پیرو آئین پروتستان از طرفداران این نظریه است.
از دیدگاه شمولگرایی فقط یک راه رستگاری وجود دارد و این راه خاص، صرفاً در یک دین و مذهب خاص، قابل شناخت است و در عین حال، همه میتوانند در این راه قدم بگذارند هر چند که به شرایط خاصی که در آن دین مطرح شده است گردن ننهند. شمولگرایی، این اصل کثرتگرایی را که لطف و عنایت خداوند به گونه های مختلف در مورد پیروان ادیان گوناگون تجلی یافته است، را نیز قبول دارد. هر کس میتواند رستگار شود هر چند از اصول اعتقادی دین حق چیزی نشنیده باشد. کارلرانر متکلم مسیحی پیرو مذهب کاتولیک از طرفداران این نظریه است؛ اما این نظر منتقدانی دارد که می گویند، دین حق در هر زمانی یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است از آن پیروی کنند . این اندیشه که میان برخی از مدعیان روشنفکری اخیرا رایج شده است که می گویند همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسانند، اندیشه نادرستی است . البته صحیح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود ندارد . پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت می کنند، آنان نیامده اند که در میان بشر فرقه ها و گروه های متناقض به وجود آورند، ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی چندین دین حق وجود دارد . (40)
در گفته های بالا مبانی معرفت شناسی کانت در نظر گرفته شده است. (1) (فرضیه نوع - کانتی) و (2) انسجام گرایی در صدق، بود. گفتنی است که مدل معرفت شناختی کانت شاخه یی از فلسفه است که به عنوان نظریه چیستی معرفت و راههای حصول آن تعریف میشود. مثلاً از کجا و چگونه متوجه شویم مطلبی درست است و ریشه شناخت ما از کجا میآید؟ و انسجام گرایی یک نظریه هستی شناختی برای توجیه باور ها است که در تضاد با بنیاد گرایی قرار دارد و در ضمن راه حلی متفاوت برای مساله "سیر قهقرایی" ارائه می دهد. شاید معروفترین انتقاد به انسجام گرایی توسط برتراند راسل انجام شده باشد بر اساس انتقاد راسل اگر یک باور A و یک باور B داشته باشیم به طوری که باور B در تضاد با باور A باشد(َA= NOT B) آنگاه برای هر کدام از باور ها می توان یک مجموعه از باور ها یافت که با آن ها در انسجام باشند در این صورت هر دو باور را باید پذیرفت! و این باعث از بین رفتن نظریه می شود. به لحاظ معرفت شناختی سر انجام هر دو مبنای فوق، نسبی گرایی معرفتی و شکاکیت است که با استفاده از آراء و اندیشه های فلسفی - معرفت شناختی، به بوتۀ نقد گرفته می شود.
استاد مطهری با اشاره به کثرت گرایی، وحدت گرایی سنتی را نقد کرده و می گوید، وحدت دین یا وحدت گرایی تفاوت آشکاری با « وحدت کرایی» سنت گرایان دارد. (48) وی می گوید، بزرگترین اشکال کثرت گرایی مورد دفاع سنت گرایان، قرائت ویژۀ آنان از متون ادیان جهان است که مورد تردید می باشد. آنان فرض می کنند که ادیان، در آغاز، دارای جوهر باطنی مشترکی هستند و متون ادیان مختلف را به گونه یی تفسیر می نمایند که با این اصل سازگار باشند که این امر، مصادره به مطلوب خوانده شده است . (49)وی به ادامه می گوید، هرگاه آموزه های باطنی یا ظاهری ادیان را مورد بررسی قرار داده شوند یا نه، بصورت عموم آموزه های سنت دینی گوناگون با یکدیگر و با کثرت گرایی سازگار نیستند. هرچند وی می گوید که همۀ ادیان مردم را به یک شاهراه و به سوی یک هدف دعوت می کرده اند و لذا با الهام از قرآن کریم به وحدت ادیان (دین) وکثرت شرایع معتقدند . واین شرایع مختلف، در زمان نزول خودشان برحق بوده و با ظهور شریعت بعدی، نسخ شده اند . بنابراین ، منظور از وحدت ادیان، بر حق بودن همگی آنها در زمان حاضر نیست، بلکه با ظهور دین خاتم و جاودانگی آن، هیچ دینی پذیرفته نیست .
داکتر سروش در مورد پلورالیزم دینی نظر متفاوت تر از دیگران دارد. هرچند شماری نظر او را متاثر از دانشمندان غربی می پندارند؛ اما نحوه ورود سروش به پلورالیسم دینی متأثر از آموزههای عرفانی می باشد. وی تحت تأثیر مولانا و ابن عربی قرار دارد. .[۱] وی می گوید، حقیقت مطلق و نجات و رستگاری را نمی توان، منحصر در یک دین و مذهب و پیروی از یک شریعت و آئین نمود؛ بلکه حقیقت مطلق، مشترک میان همه ادیان است و ادیان مذاهب، شریعتها و آیینهای مختلف، جلوههای گوناگون حق مطلقاند و در نتیجه همه ادیان و مذاهب، به نجات دست مییابند. وی به قول معروف گرۀ کثرت گرایی دینی را رک و راست تر از دیگران می گشاید و با گشودن باب های تازۀ گفتنی هایی تازه یی دارد که می شود گفت، که او می خواهد با تهور فکری سر کلافۀ ناگفته ها را تازه به تازه بگشاید.
هرچند اندیشه های داکتر سروش منتقدان زیادی دارد و حتا شماری منتقدان عجول او را به گونۀ شتاب زده از متهم کردن به کفر هم دریغ نکرده اند. ممکن دلیل اش این باشد که حرف های سروش به قول بیدل " معنی بلند من فهم تند میخواهد ---- سیر فکرم آسان نیست کوهم و کتل دارم" یا این که آنانی که زیر بار هفتاد من باور های سنتی فرو رفته اند، برای شان دشوار است تا با شکستن آن بت های وارد جهان اندیشه های سروش شوند. در این شکی نیست که سروش بحیث یک انسان ممکن در اندیشه های خود دچار اشتباه شده باشد و اما این را نمی توان دلیلی بسنده برای اتهام وارد کردن های ناباب بر او خواند؛ زیرا داکتر سروش سهم بزرگی در تفکر فلسفی در ایران معاصر دارد و بسیاری ها در حوزه نواندیشی دینی و اصلاح طلبی نظری وامدار اندیشههای او هستند. شاید مهمترین دستاورد نظری سروش، همچنین به اذعان خود او، تفکیکهایی باشد که او در این سال ها در دستگاه نظری خویش پرورده است: تفکیک میان سکولاریسم سیاسی و فلسفی، تفکیک میان دین حداقلی و حداکثری، تفکیک میان حقمداری و تکلیفمداری، تفکیک میان ذاتی و عرضی در ادیان، تفکیک میان استدلالهای بروندینی و دروندینی و... بسیاری از این تفکیکها موفق بوده اند و در فضای فکری ایران جا افتادهاند، البته درجه موفقیت همه یکسان نیست.
دینداریهای معرفت اندیش، تجربت اندیش و معیشت اندیش از جمله ابداعات داکتر سروش به شمار می روند و به عنوان نمونه نقد روحانیت به عنوان گروهی که از دین کسب معیشت می کنند و کمتر بهره از تجارب عرفانی و اندیشه فلسفی دارند، نتیجه مهم این تفکیک است. هر چند آسیبهایی از این جهت متوجه پروژه او، بویژه نظریه رویاهای رسولانه، است؛ اما این می تواند، سرچشمه یی برای خلاقیت و زایش بحثهای نو در پروژه روشنفکران دینی باشد.
او به سه نوع دینداری چون دینداری معیشت اندیش، دینداری اشاره کرده است. وی دینداری معیشتاندیش را دینداری جمهور دینداران میداند و میگوید آنها دین را دوست دارند، چرا که دین هم دنیا و هم آخرت آنها را آباد میکند. سروش نوع دیگر دینداری را دینداری معرفتاندیشانه یا دینداری متکلمانه نامیده است و دغدغه اصلی در این دینداری را صدق و کذب میداند. او معتقد است دین در اینجا به مثابه حقیقت در نظر گرفته میشود. او نوع سوم دینورزی، که در همه ادیان از جمله مسیحیت هم هست را دینورزی تجربت اندیشانه یا عارفانه یا پیامبرانه میداند و میگوید در این دینداری، پیروان که همان عارفان هستند در اذواق و تجارب باطنی با پیامبر شریک میشوند. همچنان او در پیوند به سکولاریسم سیاسی یا حکومت فرادینی می گوید: سکولاریسم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقهها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و نسبت به همه آنها بیطرف باشد.[۵] وی سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن حکومت از دین میداند و نه جدا کردن دین از سیاست. سروش در مورد
· سکولاریسم فلسفی:چنین می گوید: سکولاریسم دیگری داریم با نام سکولاریسم فلسفی که معادل با بی دینی و بی اعتقادی به دیانت است و نوعی ماتریالیسم(مادهگرایی) است. این نوع سکولاریسم با اندیشه دینی غیر قابل جمع است. [۵]
از آنچه گفته آمد، اختلاف فکری میان انسان ها یک امر طبیعی بوده و گویا در سرشت انسان آمیخته شده است. در این میان آنچه مسلم است، این که در موج عظیم اختلاف های اعتقادی، فکری، سلیقه یی و غیره، چگونه باید سر نخ اختلاف ها را گشود و به یاری یک انتخاب روشن بتوان شود که از کوه و کتل اختلاف ها دست کم با دشواری کمتر عبور کرد و به تفاهم مشترک نسبی رسید. این زمانی ممکن است که هدف اصلی هر گزینۀ فکری عبور از اختلاف باشد و نه ماندن در آن و افزون کردن اختلاف های فکری باشد. نخست باید یوغ انحصار گرایی حقیت را از دوش اندیشه بدور داشت و با مدد عقلانیت حقیقت را به معنای حقیقت بدون مرزبندی های گوناگون پذیرفت. این در صورتی ممکن است که اختلاف فکری پویا و سازنده بوده؛ و از آن برای دامن زدن به اختلاف های دینی و فکری استفاده نشود؛ بلکه این اختلاف ها پله یی باشد، برای رسیدن به اشتراکات فکری هرچند مخالف و اما سازنده و تحمل پذیر؛ زیرا این گونه اختلاف درجۀ تحمل پذیری را بلند برده و بستر مناسب برای تامین وحدت ملی و حتا تعریف منافع ملی فراهم می شود. بدون تردید هدف اصلی کثرت گرایی دنینی هم در این نکته ها نهفته است؛ زیرا این تلقلی زمینه را برای پذیرش حقیقت در هر جایی که باشد، فراهم می کند.