محمد الله وطندوست

 

2/9/2017_ 9/9/2017

یادداشت هفته

 

یکم :

پنج کشور بزرگ صنعتی ،کشور هائیکه جدیدا در صحنه اقتصادی قدرت مندانه ظهور نموده و در برابر امریکا و متحدین آن قرار دارند، در جلسه اخیر خود ضمن اعلامیه یی گفته اند : «نگرانی مان را در باره اوضاع امنیتی در منطقه و خشونت های برخاسته از فعالیت های طالبان،داعش ،القاعده، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، جنبش اسلامی ازبکستان، شبکه حقانی ، لشکرطیبه، جیش محمدی، تحریک طالبان پاکستانو حزب التحریر ابراز می داریم»

 اعلامیه بریکس نشان می دهد که کشور های متذکره از فعالیت هراس افگنان به تشویش اند و می خواهند از نفوذ هراس افگنان در قلمرو های خود و متحدین شان جلو گیری نمایند.

قابل تذکر است که همه این شبکه های آدم کش در افغانستان و پاکستان لانه نموده از این دو گشور می خواهند به منطقه نفوذ نموده اهداف باداران شان را تحقق بخشند.

معلوم است که امریکا و متحدین آن به شمول نظامیان پاکستان و حلقاتی در دولت افغانستان ،پشتیبانان آشکار و مخفی این شبکه ها بوده در بازی های منطقوی و جهانی از آنان استفاده ابزاری می دارند. در غیر آن دولت های افغانستان وپاکستان به حمایت امریکا و متحدین آن می توانستند این شبکه ها را در نطفه خفه نموده از نفوذ آنان قاطعانه جلوگیری نمایند. اما متاسفانه چنین اراده یی هیچ وقت وجود نداشته است.

چگونه می توان باور مند بود که شبکه های یاد شده بیدون حمایت و اجازه پاکستان در خاک آن کشور ایجاد شده ، سالهای طولانی کشور ما را جولانگاه هراس افگنی قرار داده اندو بیشتر از جهل کشور جهان در بیشتر از شانزده سال نتوانستند به نابودی آنان توفیق یابند .

چگونه می توان مطمئن بود که امریکا و متحدین آن با افزایش چند هزار نیرو می تواند کشور ما را از وحشت افراطیت و هراس افگنی نجات بخشیده صلح و امنیت را تامین نمایند.

معلوم است که نگرانی کشور های شامل بریکس ، به هیچ وجه بی پایه نیست. اما با تاسف در تقابل نیرو های حریف و رقیب جهانی باز هم افغان ها قربانی می شوند و سرزمین ما بیشتر به ویرانه مبدل می گردد.

راهبرد جدید دونالد ترامپ علی الرغم هیاهو های میان تهی آینده چندان روشنی را بشارت نمی دهد.

 

دوم :

دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا فرموده است : « جنگ افغانستان جنگ مدنیت بر ضد بربریت است »

باید به تشخیص این رییس جمهور تجارت پیشه تبریک و تهنیت گفت . واقعا جنگ در افغانستان جنگ روشنگری بر ضد تاریک اندیشی ، جنگ نور بر ضد ضلمت، جنگ ترقی بر ضد ارتجاع است. اما سوال اینجاست که آیا این جنگ خود بخودی  و فقط به اراده مردم افغانستان براه افتیده است و یا دست های فتنه انگیز خارجی از منطقه و خارج منطقه چنین جنگی را بر مردم افغانستان تحمیل نموده اند؟

صد سال قبل زمانیکه جوانه های ترقی خواهی در افغانستان سر زد و مشروطه خواهان خواستند کشور را به سوی روشنی و نور و ترقی بکشانند، نیرو های غقب گرا و مرتجع در قالب ملا، روحانی ، شیخو حضرت به تحریک و حمایت مستقیم استعمار گران انگریزی به فتنه گری آغاز کردندو بالاخره با تبلیغات نا روا شاه امان الله را از صحنه دبیرون کردند و مزدوران نا آگاه و آگاه خود را بر اریکه قدرت رسانیدند.

بعد از جنگ عمومی دوم زمانیکه روشنفکران ترقی خواه در احزاب سیاسی متشکل شدند و بالاخره زمانیکه حزب دموکراتیک خلق افغانستان به قدرت رسید ، بازهم استعمار گران جهانی در راس ایالات متحده امریکا از ملا و روحانی و شیخ و حضرت ، در قالب احزاب ارتجاعی به فتنه گری اغاز نمودند و با فیر اولین مرمی توسط بریژنسکی مشاور امنیت ملی امریکا جنگ اعلان ناشده یی راچهل سال قبل  براه انداختندکه متاسفانه تا امروز شعله ور است و ده ها هزار انسان مظلوم این کشور را به کام خود فروبرده است و هنوز نهایت آن نا پیدا و آتش آن فروزان است.

آیا در تمویل ، تجهیز و تربیت احزاب هفتگانه در پاکستان و احزاب هشتگانه مستقر در ایران کشور های غربی نقش اساسی نداشتند؟ آیا سازمان جهنمی سی آی ای با سازمان استخبارات پاکستان در ایجاد  مراکز آموزش تروریستان و گسیل آنان در داخل افغانستان بصورت همآهنگ فعالیت نداشتند؟

آیا امریکا و متحدین آن این نیرو های ضد ترقی و مدنیت را سربازان آزادی و مجاهدین راه خدا اعلان نکردند؟

حقایق یادشده نشان دهنده مداخله آشکار امریکا و متحدین آن در این جنگ مدنیت و بربریت است که متاسفانه این مداخله همیشه بر ضد مدنیت و برای تقویت بربریت صورت گرفته است  نه بر عکس آن.

 با چنین سابقه ننگین چگونه رییس جمهور ایالات متحده امریکا می تواند ادعا نماید که در جنگ مدنیت و بربریت  امروز در صف ترقی خواهان قرار دارد وبربریت رامی خواهد منکوب نماید؟

 آیا جناب ترامپ می خواهد کار نامه یی کتفاوت ار کارنامه های جورج بوش و اوباما داشته باشد؟

اگر چنین نیتی وجود داشته باشد، سرکوب جند گروه هراس افگنی که مراکز تربیت و و منابع تمویل شان معلوم است ، بهیچ وجه کار مشکل و نا ممکن نیست. مردم افغانستان بیدون استثنا خواهان نابودی کامل هراس افگنان و تامین صلح و امنیت در کشور خود اند و با هر پلان وپروگرامی که به قول دونالد ترامپ بر ضد بربریت موجود باشد ،همکاری خواهند نمود. اما متاسفانه توقع مبارزه بر ضر بربریت از نیرو هائیکه خود ایجادگر ، تمویل کننده، تجهیز کنند ه و تربیت کننده گروه های ارتجاعی اند بعید و دور از تصور است. رییس حمهور امریکا جز دفاع از منافع سرمایهجهانی راه دیگری را نمی تواند در پیش گیرد.منافع امپریالیزم در بقای بربریت در منطقه است تا بتواند از این نیرو های شیطانی بر ضد رقبای خود استفاده ابزاری نماید .

 اینکه حضور امریکا در افغانستان نا محدود خوانده شده خود دلالت بر ادامه جنگ در کشور بلا کشیده ما بوده مردم مظلوم افغانستان بازهم قربانی های فراوانی را در مقابله نیرو های متضاد جهانی متقبل خواهند شد.

 

سوم :

در راهبرد جدید امریکا ، پاکستان منحیث کشوریکه لانه های تروریستان در قلمرو اش جابجا اند مورد انتقاد قرار گرفته از آن کشور خواسته شده است تا به تخریب این لانه ها بپردازد. در غیر آن امریکا بخود حق خواهد داد که مراکز تروریستان را در خاک پاکستان مورد حمله قرار دهد. اینکه این تهدید  در برابر کشوریکه سال های طولانی متحد استراتیژیک ایالات متحده امریکا بوده و در جنگ بر ضد ارتش سرخ  در افغانستان، نزدیک ترین شریبک آن محسوب می گردید ، چقدر می تواند عملی باشد سوالیست جدی.

اما نکته قابل توجه اینکه سردمداران حاکمیت امریکایی ـ جهادی افغانستان، از یک طرف با تائید راعبرد جدید امریکا به رقص و پای کوبی مصروف اند و شب وروز به ذهنیت مردم ما می خواهند القا کنند که راه نجات کشور از هراس افگنی گویا با این راهبرد بکلی روشن و هموار گردیده ، ایالات متحدهبه یکباره گی به همه بدبختی ها خاتمه می بخشد، از جانبی رییس جمهور متفکر کشور صلح با پاکستان را جزء اجندای ملی افغان ها می داندو بر خلاف راهبرد جدید امریکا که نا بودی لانه های هراس افگنان را در خاک پاکستان مجاز می داند، از صلح و آشتی با پاکستانحرف می زند و می خواهد با آن کشور رابطه دوستانه و برادرانه داشته باشد. این موضعگیری متضاد امریکا و دست نشانده امریکا را در افغانستان چگونه می توان توجیه کرد!

به نظر می رسد که ایالات متحده امریکا از یک جانب برای جلب توجه جهانیان و قانع ساختن ذهنیت مردم امریکا می خواهد قاطعیت خود را در برابر هراس افگنی  و مراکز تجمع آنان ولو در خاک پاکستان ابراز دارد و از جانبی به دست پرورده و گماشته خود که در افغانستان بر اریکه قدرت نشانیده است ، وظیفه سپرده تابه رهبران پاکستان اطمنان دهد که این غرش های به ظاهر هراسناک و این ابر های سیاه وتاریک هیچ گاهی در پاکستان طوفان ایچاد نخواهد کرد. پاکستان کما کان دوست نزدیک و شریک استراتیژیک باقی خواهد ماند. تبلیغات ضد پاکستانی امریکا صرف بخاطر فریب توده های مردم و اقناع مالیه دهندگان امریکائی بمنظور تمویل پروژه های امریکا در منطقه خواتهد بود وبس!

 

چهارم 

استبداد همیشه کارگزاران برده صفت می خواهد.

جناب سرور دانش معاون دوم رئیس جمهور افغانستان در هفته یی که کشور حوادث خونباری را شاهد بود و حملات هراس افگنان در قلب کابل نماز گذاران را هدف قرار داده بود، بجای پرداختن به چنین مسایل همچون خروس موقع نا شناس آذان داد که از نظر جناب شان سیستم پارلمانی در افغانستان کار آیی نداشته موجودیت صدراعظم برخواسته از اکثریت پارلمان قدرت و صلاحیت ریئس جمهور را خدشه دار می سازد. جناب شان .تلویحا فهماندند که بر خلاف فلسفه ایجادی حکومت وحدت ملی که یکی از موارد موافقنامه آن را تعدیل قانون اساسی و تبدیل پست ریاست اجراییه به صدارت تشکیل می دهد، با این موافقنامه مخالفت دارند و سیستم ریاستی را درست ترین و کارآمد ترین سیستم می دانند. 

به جناب شان باید گفته شود که مخالفت با موافقنامه حکومت وحدت ملی در حقیقت موجودیت حکومت شما را زیر سوال جدی می برد و همه اجرآات شما را غیر قانونی می سازد. زیرا شما بحیث معاون دوم ریس جمهور بنابر توافق تیم رقیب تان برگزیده شده اید  نه به اساس رای انتخاب کننده گان. اگر رای مدار اعتبار بود که ضرورت به موافقنامه حکومت وحدت ملی و مداخله جان کری وجود نداشت. از جانبی به معاون دوم خاطر نشان می گردد که سیستم ریاستی که شما امریکا را مودل و نمونه قرار داده اید، در یک کشور فدرالی کار آیی لازم دارد. در کشوریکه ایالات تشکیل دهنده آن تا سرحد جدایی اختیار و صلاحیت دارند. هر ایالت از خود قوانین دارد و آزادی های فراوان اجرائی. اما در افغانستان سیستم ریاستی هم در زمان جمهوریت مرحوم محمد داود خان و هم در زمان حامد کرزی و اینک اشرف غنی به جانب استبداد و خود کامه گی میلان داشته، حتی معاونین رئیس جمهور و رئیس اجراییه سمبول های اند که برای تزئین ارگ مورد استفاده قرار می گیرد و بس.

اگر شما واقعاً سیستم ریاستی امریکا را نمونه قرار داده اید؛ آیا حاضرید و یا می توانید والیان انتخابی داشته باشید و به ولایات کشور نه صلاحیت استقلال عام و تام تا سرحد جدائی بلکه صلاحیت مصرف بودجه داخلی و تقرر کادرهای محلی را بسپارید ؟

یقینا چنین جرئتی را حاکمیت کنونی نمی تواند داشته باشد. پس مخالفت شما با سیستم پارلمانی و ایجاد پست صدارت جز ادامه استبداد منحط کنونی و قبضه همه اختیارات کشور به دست چند عنصر تمامیت خواه و قدرت طلب چه توجهیی می تواند داشته باشد. 

شما فکر نمی کنید که فردا مردم حتی مردمی که شما از آنان گویا نماینده گی می کنید و از نام آنان به کرسی معاونیت دوم ریاست جمهوری تکیه زده اید، شما را نفرین می کنند و موضعگیری شما را به نفع استبداد محکوم می کنند؟ یا می گویید که دم غنیمت است، تشویش محاکمه مردم و مسولیت تاریخی ارزشی ندارد.

 

پنجم

رییس جمهور متفکر ما چندی قبل فرموده بود که بعد از این به هیچ کسی رتبه نظامی نمی بخشد و تحت تاثیر فشار های سیاسی و نفوذ زور مندان قرار نمی گیرد. اینک هفته یی از این حرف نگذشته که جناب طارق شاه بهرامی سرپرست وزارت دفاع که تا امروز در هیچ جبهه یی تشریف نداشته و جز کارهای اداری به کدام فعالیت نظامی مبادرت نورزیده به رتبه عالی دگرجنرالی ارتقا نموده است. گفته می شود که جناب شان چنان نبوغ سرشار نظامی دارند که در سه سال به چهار رتبه نظامی نائل گردیده صرف در زمان ریاست جمهوری جناب متفکر دوم جهان از دگرمنی به دگرجنرالی رسیده است. در حالیکه افسر دیگری بنام عبدالرشید سال های طولانی در جبهات اجرای وظیفه نموده و در سنگر های مختلف مرگ را یک قدمی خود دیده است، بعد از دوازده سال از رتبه دگروالی به رتبه برید جنرالی ارتقا نموده است. تازه او هم حتما آشنا و دوستی در زمره بزرگان ارگ نشین داشته است که این افتخار نصیبش گردیده است. در غیر آن همچون صد ها همقطارانش آرمان ترفیع را با خود به گور می برد.

چه می توان گفت؟ آیا جناب بهرامی کدام نبوغی را دارا اند که هنوز مردم از آن بی اطلاع اند و یا جناب رئیس جمهور با او بستگی تباری، منطقوی و سمتی دارد که خواسته است چنین لطفی به حقش روا دارد و یا هم جناب سرپرست وزارت دفاع از جانب زورمندان آنهم شاید زورمندان مورای بحار مورد حمایت و پشتبانی قرار می گیرند که جناب رئیس جمهور را ناگزیر نموده اند تا در سه سال چهار رتبه عالی نظامی را به موصوف تفویض نماید.

به این سوال صرف سرپرست وزارت دفاع و جناب رئیس جمهور می تواند جواب ارائه نماید و بس. 

 

ششم 

حمله در مسجد امام زمان در خیرخانه کابل، حمله در مکرویان سوم در کابل نیو بانک، حملات در هلمند ، حمله در منزل حاجی قدیر در ننگرهار، حوادث خونبار و تکاندهنده یی بود که در هفته گذشته رخ داد. بر علاوه این حملات انتحاری، عملیات نظامی هراس افگنان در ولسوالی ها و ولایات مختلف، همچون میرزاولنگ سرپل، غورماچ فاریاب، درایم بدخشان، ولسوالی آقچه جوزجان، ناوه هلمند و ده ها منطقه دیگر نشان دهنده تحرک تازه هراس افگنان از یک طرف و بی کفایتی مسولین امنیتی و دفاعی کشور از جانب دیگر می باشد.

در همه این حملات و عملیات ها نیروهای قهرمان نظامی، اعم از منسوبین اردو و پولیس با ایثار جان های شان در برابر هراس افگنان ایستاده گی نموده اند اما متاسفانه با وجود فداکاری های آنان افراد غیر نظامی اعم از اطفال، زنان ، پیرمردان، پیر زنان نیز قربانی این حوادث بوده اند.

معلوم نیست که ارگ نشینان با وجود شدت اقدامات تروریستان و تلفات غیر نظامیان چگونه بجای پرسش از مسولین امنیتی می توانند مسول درجه یک امنیت کشور یعنی وزیر دفاع را مورد تفقد قرار داده برایش رتبه عالی دگرجنرالی تعویض نمایند.

 

هفتم  

گفته می شود در هشت ماه سال جاری صرف بیست و هشت فیصد بودجه انکشافی به مصرف رسیده هفتاد و دو فیصد بودجه انکشافی دست ناخورده باقی مانده است. در کشوریکه سراپاویران گردیده در حدود چهل فیصد مردمش زیر خط فقر زنده گی می کند آیا چنین بی مبالاتی قابل بخشایش است؟

شاید سردمداران و مسولین استدلال نمایند که وضع امنیتی و شرایط ناگوار جنگی باعث گردیده است تا بودجه انکشافی به مصرف نرسد. به این آقایون باید گوشزد شود که آیا سال قبل که شما بودجه انکشافی را ترتیب می نمودید و پارلمان کشور آن را تصویب نمود و صبغه قانونی و اجرایی بدان داد، شما وضع امنیتی کشور را نمی توانیستید پیش بینی کنید، آیا اصولا وضع امنیتی سال گذشته و امسال بسیار زیاد فرق نموده که شما پیش بین بوده نتوانستید.؟

نه آقایون، سال گذشته هم بنابر ندانم کاری ها و سهل انگاری های شما بودجه انکشافی بیشتر از سی فیصد تحقق نیافت و امسال نیز عین تجربه را تکرار نمودید. این وضع بر بی کفایتی شما دلالت داشته ، احساس ضعیف شما را در قبال مردم و بی پروایی شما را در برابر قضاوت تاریخ نشان می دهد و بس.

 

هشتم :

در مورد کشتار مسلمانان در میانمار سر و صدا ی زیادی د رصفحات مجازی ورسانه ها براه انداخته شده ، بالاخره وزارت خارجه کشور نیز ضمن اعلامیه یی این عمل را تقبیح نموده است. مسلما کشتار انسان ها در هر حالت و در هر گوشه یی از جهان قابل تقبیح و نکوهش جدیست. قتل عام مسلمانان میانمار از جانب نیرو های دولتی آن کشور و حلقات متعصب بودائی نیز عملیست غیر انسانی و جنایتیست نا بخشودنی. اما مسئله قابل تعمق اینست که چرا این کشتار کتلوی توجه سازمان های به اصطلاح مدافع حقوق بشر و اسازمان جهانی ملل متحد را نتوانسته است بخود جلب نماید؟

چرا کشور های اسلامی به استثنای ترکیه در برابر این عمل به سکوت مرگبار فرو رفته اند و هیچ گونه عکس العملی ابراز نمی دارند ؟

مسئله قابل تذکر دیگر اینکه آیا قتل چهار صد نفر مسلمانان میانمار حادثه بی پیشینه و استثنائی است یا چنین حوادث هر روز در گشور های اسلامی و از جانب مسلمانان بر ضد مسلمانان انجام می یابد؟

 آیا مردم افغانستان هر هفته بیشتر از این تعدادرا قرابانی نمی دهند که همگی مسلمان اند و بنام اسلام به قتل می رسند؟

آیا در سوریه، عراق ، یمن و سومالی چنین کشتار جمعی مسلمانان براه انداخته نمی شود؟

باید در برابر همه انسان ها و همه مسلمانان برخورد همگون و همسان داشت و همه این جنایات را جدا مورد نکوهش و تقبیح قرار داد.

موضوع دیگری که به این ارتباط می توان متذکر شد ، توهین و نتحقیر کتلوی بودائی ها ویا پیروان مذاهب دیگر عملیسصت نا روا ونادرست. به بهانه تقبیح و نکوهش عمل جنایت آمیز مشتی متعصبین برمائی دربرابر هموطنان مسلمان شان نباید همه بودائیان جهان را که خوشبختانه خیلی هم صلح دوست و خیر خواه اند مورد تحقیر و توهین قرار داد ویا همچون وکیل محترم پارلمان جنایت نا بخشودنی طالبان را در مورد نابودی بت های بامیان تبرئه نمود و عمل ضد فرهنگی و عمیقا ارتجاعی آنان را مورد تائید قرار داد . چنین موضعگیری جفای بزرگ به فرهنگ وداشته های تاریخی مردم ماست که متاسفانه از آدرس وکیل پازلمان ابراز گردیده است.

بهر حال جنایت به هر شکل وقالبس که صورت گیرد باید تقبیح شود و در برابر جنایتکار قاطعانه ایستاده گی بعمل آید. مسلمانان مینمار نیز مستحق هر گونه همدلی ، دلسوزی و معونیت است و دشمنان شان سزاوار نکوهش ،لعنت و نفرین ابدی !

  یار زنده صحبت باقی

 

 

 


بالا
 
بازگشت