شجاع الحق نوری

 

مادون در مقابل بادار؟!

در سیاست کشورهای جهان سوم اکثرن، دست  کشور های پیشتاز جهان دخیل بوده و در تغییر و تبدیل زمامداران آن مستقیم و غیر مستقیم نقش دارند. پرستیژ رهبری این کشور ها در بسیاری از اوقات از سوی سیاستگران رده اول دنیا مدیریت میشود.

 این تجربه در افغانسان بسیار زیاد کار گرفته شده است. در تاریخ معاصر افغانستان چیزی را که مردم خوانده و دیده، برای ما میگوید که اکثر زمامداران دولتی ما در همکاری کشورهای ابر قدرت جهان تعیین و تبدیل شده اند. نویسندگان زیادی در مورد استقلالیت و عدم استقلالیت مسولیت بدوشان رهبری افغانستان نبشته های به دسترس مردم داده اند.

بدون شک همین زمامداران هربار ای که به خواست کشورهای حامی شان فعالیت ننموده اند، یا حذف فزیکی شده یا هم ترور شخصیتی. مسله ای که همه آن را در گذشته خوب دیده اند. خصوصن از سال 1356 به این سو، این مسله بسیار زیاد در کشورما تجربه شده است.کشورهای دارای دستگاه استخباراتی بزرگ در سیاست خوب این موضوع را جا داده اند که اگر سیاست مدار مادون آنها در مخالفت با ایشان قرار گیرد در اندکترین زمان و با در نظر داشت منافع شان، ایشان را از پیش رو بر می دارند.

کشتن  رهبران حکومت های خلق و پرچم، مجاهدین، مقاومت گران در سر زمین ما، و همین گونه در کشورهای مثل پاکستان، ایران، عراق، مصر، لیبیا و دیگر کشورها این مسله بیرقی معلوم است.  

در این کشور ها اکثر روساء جمهور شان به حمایت کشورهای روسیه، آمریکا و کشورهای اروپایی به قدرت رسیده اند.هنگام ای که مطابق به سیاست و برنامه های آنها کار نکردند سرنوشت تاج و تخت شان دگر گون و به جای شان افراد دیگری گماشته شده است. اما در افغانستان بسیار زیاد این مسله تجربه شده است.

 فرد ای که نصف از عمرش را با محافظان سی آی ای و آموزش دیده های این سازمان سپری نمود، چند سالی است که در مخالفت نمایشی با آن قرار گرفته است. چطور میشود که  به حرف های ضد آمریکایی او باور نمود؟ اصلن قابل باور نیست. یک روز می اید خواستار تدویر لوی جرگه عنعنوی میشود و روز دیگر هم خواستار لغو توافق نامه استراتیژیک با آمریکا.

آن شخص جز کرزی کس دیگری نیست. در کنار انتشار اخبار از رسانه ها در مورد رسیدن او به ارگ، و کارنامه وی چندین کتاب نیز به نشر رسیده است. چهار کتاب آن بیشتر از همه معتبر محسوب میشود. کتاب  یک مرد و یک موتر سایکل، فرستاده، هشتاد و هشت روز تا قندهار و خاطرات رابرد گیتس از معتبر ترین این کتاب ها هستند.

 شخص ای که به پشتیبای امریکا به قدرت رسید، دوبار به حمایت آمریکا در انتخابات برنده شد. از کمک های مالی ، تسلیحاتی، نظامی و روش های حکومت داری آمریکا بهره برد، و حالا هم از طرف افراد آموخته ها سیاه پاسبانی میشود، چرا این گونه حرف میزند و در مقابل حمایتگر خود انتقاد می کند؟ چه رازی نهفته است که آمریکا بدون اقدامی جدی خاموشی اختیار نموده است؟!

اول این که، به حرف های کرزی اصلن باور نمیشود. او مرد دو رویه و فریب کار است. یک روز حرف و روز دیگر حرف دیگری را به زبان می آرد. او می خواهد با این حرف هایش خود را یک رهبر ملی جلوه دهد. در حال ای که این فکر کرزی بسیار پوچ و اشتباه است. هر کسی که این مشوره را به او داده مشوره خوب نیست. سیاست در افغانستان آن قدر به پختگی رسیده که حتا مردم عام سیاه را از سفید تشخیص داده اند. این گونه نمیشود که او در میان مردم جا پیدا کند. بل او میتواند با شکستن حصار خانه اش، در میان مردم ظاهر شود و زندگی کند. به اصطلاح عام از چهار دیواری اطراف ارگ بیرونی شود. حرف های خوب برای حکومت داری بگوید. از تجربه های خود به مسولان حکومت وحدت ملی مشوره های سالم و سازنده بدهد. از بجای راه اندازی کنفرانس های مطبوعاتی و مهمانی ها سازمان ها و نهاد های آموزشی و علمی ایجاد کند.

 اگر واقعن او مخالف آمریکا باشد بدون شک که توسط نزدیک ترین افراد او که تربیه شده سی آی ای اند از بین برده میشود. محافظان ای که از او پاسبانی می کنند یا در آمریکا درس خوانده یا هم استادان سیا به آنها آموزش داده اند.

چرا آمریکایی ها در برابر کرزی اقدام نمیکنند؟! صحبت های بدون کدام اقدام عملی نمیتواند ثمری داشته باشد و خطری را متوجه آمریکایی سازد، آنها از این ناحیه نگران نیستند. آنها به این فکر اند که کرزی مثل عام مردم حق دارد که صحبت کند و چند روزی مضمون رسانه ها باشد، بیشتر از آن چیزی از دستش ساخته نیست.چون هم آمریکایی ها و هم مردم افغانستان چهره دوگانه کرزی را شناخته اند.

شجاع نوری پنجشیر

 

 

 


بالا
 
بازگشت