احمد سعیدی
پروژه طالبان توطيهاي که ابر قدرت ها طراحي وپاکستان آنرا عملي کرد
21 سال قبل در 6 میزان 1375 طالبان مزدور و سیاه دل یکجا با اداره جهنمی ISI پاکستان کابل را اشغال کردند بعد از اشغال کابل داکتر نجیبالله رئیس جمهور پیشین افغانستان و شاه پور احمدزی برادر وی را بدون محاکمه بدون ارزش های انسانی و اسلامی به شهادت رسانیدند و بعد این دو جسد به خون خفته را در چهاراهی آریانا محضر عام به دار آویختند. قبل از اینکه این حادثه خونین و هولناک را طالبان عملی کنند نیرو های مجاهدین کابل را تخلیه نموده شهر را بدون حکومت رها کرده بودند از سوی دیگر متاسفانه بعد از سقوط حکومت دوکتور نجیب الله و ورود مجاهدین به کابل تا زمانی که طالبان به همکاری پاکستان وارد کابل شدند رهبران احزاب جهادی بخاطر تصائب قدرت و جا طلبی های شخصی مشغول جنگ های داخلی بودند به شهادت تاریخ در دوران حکومت مجاهدین نه تنها شهر کابل بلکه در هر ولایت و ولسوالی حاکمیت جداگانه حکم فرما بود، به همین خاطر مردم با وضعیت بد روبرو شده بودند و از بی کفایتی و نبود حکومت که پاسخگوی منافع ملی باشد امنیت را تامین نماید همه به تنگ آمده بودند با در نظرداشت این مجبوریت ها نابسامانی ها و حکومت های خود کامه که در زمان مجاهدین وجود داشت اکثر شهر ها بخصوص شهر کابل به ویرانه ای تبدیل شده میرفت مردم افغانستان از آمدن طالبان در روز های اول استقبال کردند اما مدیریت و سیاست طالبان با مشکلات جدی روبرو بود و مردم دوباره ناراض شدند چنانچه طالبان تاریک اندیش بعد از اشغال کابل
قوانین سخت گیرانه اسلامی را وضع کرده، رفتن زنان به دفاتر را ممنوع نموده و مکاتب دختران را بروی همه بستند. از حقوق بشر و آزادی های انسانی خبری نبود در چنین وضعیتی طالبان در روز نخست جنایت را مرتکب شده بودند که آن قتل دوکتور نجیب الله بود کشتن دوکتور نجیب الله نه تنها در داخل افغانستان بلکه در سطح بین المللی واکنشهای را ، به همراه داشت قتل دوکتور نجیب الله در حالیکه در دفتر ملل متحد پناهنده شده بود سبب شد تا ذهنیت جهانیان در برابر طالبان تغییر کند. در نخستین لحظات اکثر کشورهای جهان به شمول سازمان ملل متحد و یک تعداد از رهبران مجاهدین قتل داکتر نجیبالله را بدون محکمه کردن، تقبیح کردند. و آن را خلاف ارزش های اسلامی و انسانی دانستند گروه طالبان بعد از اشغال کابل تقریباً برای پنج سال بدون تصرف ولایتهای بدخشان، تخار و پنجشیر در سراسر کشور در چوکات قوانین سخت اسلامی با همکاری نظامی گران پاکستان حکومت کردند. که تا هنوز مردم ما خاطرات تلخ حاکمیت طالبان را فراموش نکرده اند حالا باید گفت که چه عواملی باعث گردید تا حکومت نام نهاد طالبان سقوط نماید . در روز های اخیر حکومت قرون وسطایی طالبان حمله القاعده بالای مراکز تجارتی جهان در امریکا و پناه دادن سران القاعده از سوی طالبان بود بعد از حادثه حمله به مراکز تجارتی امریکا ائتلاف جهانی به رهبری ایالت امریکا به افغانستان حمله کردند و رژیم طالبان را سرنگون ساختند. سقوط حکومت طالبان بحث جداگانه ای است حالا باید نوشت که چرا دوکتور نجیب الله خلاف ارزش های ملی و بین المللی به قتل رسید .
به عقیده من نمیتوان از پهلو قتل دوکتور نجیب الله به آسانی رد شد باور دارم قتل دوکتور نجیب الله یک دسیسۀ پلان شده بینالمللی و منطقوی بوده است. من باور ندارم که طالبان عادی دوکتور نجیب الله را به شهادت رسانیده باشند بخاطر قتل وی پلان های بزرگ استخباراتی قبلاً طراحی و اجراعات عملی آن به عهده استخبارات پاکستان با همکاری مزدوران داخلی افغانستان گذاشته شده بود . دفتر نماینده گی سا زمان ملل متحد مطابق میثاق های بین المللی مکلفیت در حفاظت جان دوکتور نجیب الله را داشت ولی این وظیفه خود را یا نخواست یا نتوانست انجام دهد . از سوی دیگر با گذشت 21 سال از قتل دوکتور نجیب الله مرگ نامتعارف این شخصیت تا هنوز در پرده ای از ابهام است تردیدی وجود ندارد که دوکتور نجیب الله حامیان و مخالفین نیز داشته و دارد از سوی دیگر به وضوح دیده میشود. هر چه زمان میگذرد، درمجامع روشنفکری و سیاسی، حلقات داخلی و خارجی شخصیت دوکتر نجیب الله تبارز بهتری پیدا میکند این حقیقت را نمیتوان انکار کرد که نام دوکتور نجیب الله سالها بعد پس از مرگش درمیان جمعی از مردم عنوان "شهید" آرمانهای صلح و آشتی را ازآن خود کرده است. به طوری که حاکمیت های پس از نجیب الله، تا امروزهرآن چه به نام صلح وآشتی انجام میدهند، در واقع ادامهء همان سیاستی است که پس از سال ها جنگ و خشونت و انقطاب درکشور از سوی دوکتور نجیب الله مطرح شده بود. سیاستی که ناتمام ماند وناکام شد و تا امروز نیز، تلاش حکومت ها برای استمرار همان سیاست، ناتمام مانده و پیروز نشده ادامه دارد. در کشور عزیز ما افغانستان درعرف اجتماعی سالهای اخیر، پخش فوتو های رهبران وفرماندهان جهادی و غیر جهادی در مغازه ها و موترها به یک امربدیهی بدل شده است. درچند سال اخیر هواداران نجیب الله ویا کسانی که پس از مرگش به هواداری وی گرایشی درخود احساس میکنند، نیز عکس های او را بر شیشه های موتر های شان می آویزند و یا برخی ناشران، عکسهای بزرگ او را در تقویم های سال به چاپ میرسانند. این یکی از ویژه گی های جامعهء افغانستان است که همواره یاد زمامدارانی را گرامی میدارند که خود زمانی به نابودی آنان کمر بسته اند ویا حداقل زمانی دست دعا به سرنگونی شان بلند کرده اند. دوکتور نجیب الله مانند بسیاری از چهره های سیاسی برآمده از بحران ها و بن بست ها، دوستان و دشمنان طبقه بندی شده یی داشت که بالطبع در خصوص شخصیت، دیدگاه و اعمال او داوری ها و برخورد های طبقه بندی شده یی را به وجود آورده است.
درتاریخ افغانستان، اکثر زمامداران و سالاران مبارزه، یا به ارادهء دشمنان خارجی کشته شده اند و یا دربهترین حالت، از کشور رانده شده اند. زمامداران درافغانستان غالبا سرنوشت و یا مرگ خود خواسته وآرمانی نداشته اند. شاید سرشت زنده گی اجتماعی و سیاسی چنان بوده و هست که مرگ زمامداران را ازقاعدهء معمول خارج کرده است. هیچ ضمانت وجود ندارد که سرنوشت زمامداران حال و آینده نیز بدون دغدغه از میدان به در آیند .
مرگ امیرحبیب الله خان کلکانی، سردارمحمد نادرشاه، سردار داوود، نورمحمد تره کی، حفیظ الله امین، دوکتورنجیب الله قهرمان ملی احمد شاه مسعود پروفیسور استاد برهان الدین ربانی استاد عبدالعلی مزاری قومندان عبدالحق حاجی عبدالقدیر عبدالاحد خان کرزی و صد ها شهید دیگر هریک از اینها نام ها و شخصیت های اند که از بطن تاریخ ناساز این کشور سربرآورده و درمقاطع معین نقش بازی کرده اند در مورد همه شهدای نام دار و گمنام این سر زمین شاید بسیاری از مردم ازچندوچون بیشترآن آگاه نباشند و اطلاعات آنان بیشتر نتیجهء شنیده ها و گفته های متأثر از تمایلات مختلفی قومی زبانی سمتی و سیاسی باشد باشد که به هیچ وجه نمیتوانند به عنوان ایستگاه آخر قضاوت عادلانه تلقی شوند. همه شهدای این سرزمین از قبیل قهر مان ملی احمد شاه مسعود استاد مزاری قومندان عبدالحق استاد ربانی در مقطع از زمان کارنامه های موثری داشته اند اما حوادث غیر پیشبینی در زمان و مکان معین باعث گردیده تا نتواننند آرزو های دیرینه خود را جامعه عمل بپوشانند، دوکتور نجیب الله نیز همین شخصیت ها بود که قربانی توطئه ای شد نجیب الله در روز های آخر حاکمیت خود گرفتار در مشکلات زیادی بود علاوه از مشکلات اقتصادی ، سیاسی و امنیتی که دامن گیر آن گردیده بود نفاق و شقاق در داخل رهبری حزب وطن نیز به اوج خود رسیده بود در چنین حالتی خروج نیروهای شوروی وقت و متعاقب آن کودتای ناکام شهنوازتنی وزیر دفاع، آن وقت که از حمایت گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی برخوردار بود توان رزمی رژیم نجیب الله را از لحاظ روانی، اقتصادی و هم ازحیث تسلط بر میدان های جنگ و حضور مجریان آزموده، به طور چشمگیری در موضع ضعیف قرار داد. دولت به هدف تصفیه و رد یابی هواداران شهنواز تنی و حامیان گلبدین حکمتیار مانند جنرال ولی شاه ، نیاز محمد مومند و یک تعداد اشخاص دیگر گام های قاطعی برداشت و این امر جبهات جنوب را از وجود گرداننده گان مؤثر جنگ تا میزان زیادی محروم ساخت. محاصرهء اقتصادی پایتخت سخت تر شده میرفت و جنگ روانی برای انهدام قطعی رژیم نیز پیوسته شدت میگرفت. اختلافات لاعلاج میان جناح های قومی وحزبی که درطی نزدیک به چهارده سال حاکمیت حزب دمکراتیک خلق افغانستان درسایه کمکهای سرسام آور و مدیریت سیاسی اتحاد شوروی تا مرز خطر وفروپاشی متظاهر نشده بود، اکنون به طور طبیعی مانند زخمی کهنه دهان باز میکرد. در چنین وضعیتی بحرانی همکاران نزدیک دوکتور نجیب الله بخصوص اعضای بیروی سیاسی و کمیته مرکزی وقت بر اندیشه ها و باور های خود پشت نموده با باور های قومی و زبانی روی آوردند جنرال رفیع وزیر دفاع وقت راز محمد پکتین وزیر داخله وقت بعد از جنگ خونین که بین حزب اسلامی و جمیعت اسلامی در کابل صورت گرفته بود و نیرو های حزب اسلامی به چهار آسیاب عقب نشینی کرده بودند هر دو در چهار آسیاب به نزد آقای گلبدین حکمتیار رفتند از سوی دیگر عبدالوکیل وزیر خارجه وقت نجم الدین کاویانی فرید مزدک به نزد قهرمان ملی احمد شاه مسعود در جبل السراج رفتند در چنین حالتی دوکتور نجیب الله به اعضای بیروی سیاسی طی نشستی که تعدادی حضور داشتند گفته بود موجودیت من در پست ریاست جمهوری، دیگر ضرور نیست. اپوزیسیون مرا مانع صلح میدانند و بناء به طرح ملل متحد تا زمانی که من در قدرت هستم، اعتماد نمیکند. اکنون چه از شمال و چه ازجنوب، دشمن به دروازه های کابل رسیده است. و تعدادی همکاران دیروز حالا در جستجوی پت شدن زیر سایه حریفان دیروز هستند که خیلی نامردانه و زدن خنجر از پشت است
درپس این سخنان دوکتور نجیب، عزم جزم برای فرار و خالی کردن صحنه برای بازیگران دیگر، بخصوص اعضای بیروی سیاسی و کمیته مرکزی زیادتر شد آمادگی رئیس جمهور به انتقال قدرت که در هژدهم مارچ از سوی دوکتور نجیب الله در حضور بینن سیوان بیان شد از خروج وی قبل از تشکیل اداره انتقالی و تحویل دهی قدرت صحبت نشده بود. در مصوبات واعلامیه های هیئات اجرایی شورای مرکزی حزب وطن، وزیران و جنرالان ارشد قوای مسلح، ستره محکمه یا دادگاه عالی، سارنوالی و رهبران احزاب سیاسی که در حمایت از اعلامیه رئیس جمهور انتشار یافت نیز از خر-وج نجیب الله قبل از انتقال قدرت سخنی نبود. از سوی دیگر تمام اعضای رهبری جناح های مختلف حزب حاکم پس از آنکه فهمیدند شب گذشته دوکتور نجیب الله به دفتر ملل متحد پناهنده شده یکی پی دیگری در تلاش بودند تا برای حمایت خود حامی از رهبران مجاهدین دریابند قبل از پناهنده گی به دفتر سازمان ملل متحد گفته می شود که دوکتور نجیب الله میخواست کابل را به قصد دهلی ترک کند اما در میدان هوایی کابل از سوی جنرال محمد نبی عظیمی و جنرالان مخالف نجیب الله که در فرودگاه کابل توسط نیروهای جنرال دوستم حضور داشتند در داخل هواپیما محصور شده بود بعد از وساتط بنین سیوان به دفتر سازمان ملل متحد انتقال یافت. بینین سیوان نماینده سازمان ملل متحد بعد از انتقال دوکتور نجیب الله به دفتر ملل متحد بلافاصله به تلاش های خود آغاز کرد تا زمینه را برای خروج نجیب الله از دفتر ملل متحد به خارج از افغانستان و یا به یکی از سفارت خانه های خارجی در کابل مساعد کند. او نخست به کارمند ارشد سفارت پاکستان در کابل تماس گرفت و از او خواست تا رهبران مجاهدین در پشاور به تشکیل شورای عاجل و مؤقت نظامی در عوض خروج مصئون نجیب الله قانع ساخته شوند و سپس شورای بیطرف قدرت را از شورای نظامی تحویل بگیرد. وقتی این طرح غیر عملی به نظر رسید، بینن سیوان از سفارت هند خواست تا به نجیب الله پناه سیاسی اعطا کند. این تقاضا مورد قبول دهلی نو قرار نگرفت. سپس بینن سیوان دروازه های سفارت دیگر را در کابل تک تک کرد تا از آنها بخواهد به نجیب الله پناهندگی بدهند. بینن سیوان اغلباً این تلاش ها را بدون آنکه نجیب الله را در جریان بگذارد انجام میداد. زیرا او دفتر ملل متحد را برای اقامت نجیب الله امن تلقی نمیکرد و حضور موصوف را انگیزۀ حمله بر دفتر مذکور می پنداشت. او این نگرانی را به"جیانی پیکو" مسئول بخش افغانستان در نیویارک انتقال داد و حضور نجیب الله را در دفتر بم ساعتی نامید و مخالفان مسلح او را قصاب، که هر زمانی امکان هجوم شان متصور است. از میان سفارت های ایران و پاکستان که بینن سیوان به آنها تماس گرفت سفارت پاکستان حاضر شد تا به نجیب الله پناه بدهد اما وقتی سیوان این موضوع را با نجیب الله در حضور دیپلومات های پاکستانی و ایرانی که به دفتر او آمده بودند مطرح کرد، نجیب الله آنرا نپذیرفت. دوکتور نجیب الله گفت من هر گز به پاکستان نمیروم! این راه حل نیست. من ترجیح میدهم در همین محوطه ملل متحد باقی بمانم. جوابگو، پلان صلح ملل متحد و شورای بیطرف است که بزودی ممکن بحیث ارگان انتقالی، قدرت را تسلیم خواهد شد. نجیب هنگامیکه صحبت میکرد، انگشتان خود را بسوی بینن سیوان و نمایندگان ایران و پاکستان نشانه میگرفت. آنها را در نقض وعده هایشان و دامن زدن به مناقشات اتنیکی در داخل افغانستان متهم می ساخت این بود سرنوشت توطئه که ابر قدرت ها طراحی و پاکستان آنرا بی شرمانه عملی کرد .