احمد سعیدی
صلح با کي، در کجا و چطور؟
چندي قبل جناب استاد محمد کريم خليلي که اضافه تر از يک دهه معاون دوم رييس جمهور در افغانستان بودند و در حال حاضر رييس شوراي عالي صلح اند، در رأس يک هيأت در کشور اندونيزيا سفر کاري داشتند. وي روز چهار شنبه هفته گذشته در يک کنفرانس خبري به خاطر رسيدن به صلح در افغانستان خيلي اميدوار کننده صحبت مي کرد. به گفتة آقاي خليلي، کشور اندونيزيا به زودي کنفرانس بزرگ از علماي جيد اسلامي را تدوير و در مورد سرنوشت جنگ، فتواي ديني را صادر مي نمايند.
از سوي ديگر، در سال جاري نشست هاي که اينجا و آنجا بخاطر صلح برگزار شده بود براي بعضي ها به خاطر رسيدن به اين هدف اميدواري هاي را ايجاد کرده است که ممکن است بالاخره گفت وگوهاي صلح ميان دولت افغانستان و گروه طالبان به نتيجه برسد، اما تحقق اين آرزو به باور من خيلي آسان به نظر نمي رسد. از يک طرف گروه طالبان رهبري واحدي ندارند بر علاوه اين که چند شاخه و چند دسته اند، از کشور هاي مختلف نيز جداگانه هم هدايت مي گيرند و هم کمک مالي و تسليحاتي مي شوند. زماني که با ازدياد خشونت ها نگاه مي کنم، کم کم اميد خود به آيندة صلح را از دست ميدهم و ميزان خروج افغان ها از کشور افزايش يافته است. با گذشت هر روز ناتواني حاکميت برملا تر و توانمندي هاي آن ضعيف تر مي شود. مردم به آينده و صداقت اين حاکميت و عملکرد شوراي عالي صلح کمتر باور دارند.
از سوي ديگر، فتواي علماي اسلامي هيچ تأثيري نخواهد داشت. چون جنگ در افغانستان نه اسلامي است و نه انساني جنگ نيابتي، جنگ قدرت بالاخره جنگ زور آزمايي هاي کشور هاي منطقه و فرا منطقه در اين سرزمين است و تا زماني که مزدوري براي بيگانه ها بخاطر ادامه جنگ وجود داشته باشد، تا زماني که همسايه هاي شرير دست از مداخله بر ندارند تا زماني که افغانستان برخوردار از يک حاکميت ملي قانوني وفا دار به منافع ملي نشده باشد، اين جنگ ادامه خواهد يافت و مردم مظلوم افغانستان مانند چوب سوخت در اين تنور دهشت و وحشت خواهند سوخت.
آيا رهبري شوراي عالي صلح مي داند که صلح با کي، در کجا و چطور؟ آيا درک و فهمي وجود دارد که دولت فليپين و شورشيان اسلامگراي «مورو» چگونه به توافق صلح دست يافتند؟
چطور جنگي که در حدود نيم قرن در کلمبيا ادامه داشت بالاخره به پايان رسيد
آيا مسؤولان دولت افغانستان به شمول اعضاي محترم شوراي عالي صلح مي دانند که مردم افغانستان روز هاي سخت و پراز خشونتي را پشت سر مي گذرانند. در حال حاضر نه تنها گروه طالبان، بلکه گروه دهشت افگن و تکفيري داعش و گروه حقاني دامنه فعاليت شان را به گونه کم سابقه اي گسترش داده اند. اين گروه ها حتا ولايت هاي شمالي افغانستان را که قبلاً از امنيت نسبي برخوردار بود، به شدت نا امن ساخته اند.
صلح براي مردم افغانستان مانند آب حيات است اما رسيدن به صلح با نشست يک کنفرانس از علماي اسلامي يا يک کنفرانس مطبوعاتي تحقق نخواهد يافت دانشمندان و آگاهان سياسي مي دانند که راه رسيدن به صلح براي هر کشور جنگ زده خيلي طولاني و پر از موانع است. تجارب کشورهايي مثل فليپين که توافق صلح امضا کرده اند نشان مي دهد که فقط با امضاي توافق در يک نشست يا صدور يک فتوا نمي توان به صلح دست يافت. گرچه رهبري شوراي صلح اميدوار است نشست علماي جيد کشور هاي اسلامي در اندونيزيا و فتوايي را که صادر مي نمايند به جنگ و خون ريزي در افغانستان پايان بدهد و سرانجام دشمن به دوست تبديل شود. از سوي ديگر به باور من رأي دستيابي به صلح، طرفين منازعه، نيازمند رهبران قوي و مصمم اند آيا هم دولت افغانستان و هم مخالفين همچو رهبران آگاه و مصممي دارند.
آيا مي توان بدون سر کوب داعش و گروه القاعده، تنها در مذاکره با طالبان به صلح در افغانستان رسيد؟
نخير جنگ را بعد از اين در افغانستان داعش مديريت و رهبري خواهد کرد، نه طالب. اگر قبول داشته باشيم يا نداشته باشيم، در حال حاضر به باور من داعش به افغانستان به چشم يک سرزمين بدون دولت نگاه مي کند و رهبران آنها براين باوراند که جنگ هاي درازمدت و ناتمام، فقراقتصادي، نبود اعتماد ملي، بيکاري و آشفتگي هاي حکومت داري به سيستم ملوک الطوايفي درافغانستان زمينه هاي مساعدي است تا آنان بااستفاده ازاين امکانات و زمينه ها، حضور قدرتمندانة خودرا دراين کشور تثبيت نمايند عمده ترين برنامه داعش اين است که به آسياي ميانه، خود را برسانند، به باور من، اکثر گروه هاي تروريستي به خصوص داعش بعد از شکست در خاورميانه تمام توجه خودرا به افغانستان معطوف کرده و مي خواهد اين منطقه استراتيژيک را به قلمرو تحت حاکميت خود تبديل نمايد. متأسفانه افغانستان از حضور گروه هاي تروريستي ارقام دقيقي ندارد. هر کس هرچه دلش خواست مي گويد. اسناد دقيقي وجود دارد که گروه داعش از نيمه هاي سال 2013 به اين سو به سربازگيري درافغانستان آغازکرده و هدف نهايي شان، پيشروي به سمت آسياي ميانه و راه يافتن به آن قلمرو است، اما براي رسيدن به اين هدف، بايد در شمال افغانستان پايگاه هاي مستحکم و نيرومندي داشته باشند. به همين منظور تلاش مي ورزند تا در سه ولايت شمالي افغانستان يعني فارياب، سرپل و جوزجان براي تسلط بر شمال و حرکت به سمت مرزهاي آسياي ميانه، قرارگاه بسازند. چون قلمرو آسياي ميانه جاذبه هاي فراواني براي گروه داعش دارد ازجمله: در اين منطقه شامل جمهوري هاي ترکمنستان، ازبيکستان، تاجيکستان، قزاقستان و قيرغيزستان، نيروهاي بالقوه فراواني وجود دارند که درصورت فراهم شدن زمينه هاي لازم، احتمال مي رود شمار زيادي از آنان به گروه هاي افراطي ازجمله داعش بپيوندند. متأسفانه ساکنان جمهوري هاي آسياي ميانه ازجمله سنتي ترين و ناآگاه ترين مسلمانان منطقه و حتا جهان اند، آنها 70 سال تحت حاکميت رژيم هاي توتاليتر و ديکتاتورکمونيست به سر برده و اجازه مطالعات و کسب آگاهي از اسلام واقعي را نداشتند، در نتيجه فوق العاده ناآگاه و سنت گرا بارآمده اند، اين وضعيت براي گروه هاي افراطي شرايط فعاليت و جذب نيرو را در اين جمهوري ها مساعد ساخته است. آسياي ميانه براي داعش در حکم بانک مرکزي جلب و جذب نيرو به شمار ميرود.
آسياي ميانه يک منبع عظيم انرژي و ثروت است که بخش بزرگي ازاين ثروت هاي طبيعي بنابر راه نداشتن اين کشورها به آب هاي آزاد بينالمللي دست نخورده و بدون استفاده مانده است. اين درحاليست که داعش براي اجرايي ساختن برنامههاي کلان تروريستي و جهانشمول خويش علاوه بر نيروي کافي، به سرمايه و انرژي نيز به شدت نيازمند است، علاوه برداعش، برخي کشورها نيز به آسياي ميانه نه تنها همسايه جنوبي بلکه حريم امنيتي روسيه است، ورود به قلمرو روسيه جزو استراتيژي اساسي و تغييرناپذير داعش است واين کار زماني ممکن است که نيروهاي داعش بتوانند خودرا به سرزمينهاي آسياي ميانه برسانند.
از سوي ديگر، کشور هاي آسياي ميانه نه تنها همسايه جنوبي، بلکه حريم امنيتي روسيه است، ورود به قلمرو روسيه جزو استراتيژي اساسي و تغييرناپذير داعش است واين کار زماني ممکن است که نيروهاي داعش بتوانند خودرا به سرزمين هاي آسياي ميانه برسانند، همچنين اين منطقه با کشورهاي ديگري ازجمله ايران، چين، افغانستان و به صورت بالواسطه با پاکستان و هند نيز هم مرز است و اين براي داعش و حامي بزرگ خارجي آن يعني ايالات متحده امريکا که داعيه تسلط بر تمام قلمروهاي اسلامي را دارد بسيار پرجاذبه و تشويش آور است. به يقين بايد گفت، اين موارد جزء برنامه هاي بلند پروازانة گروه داعش در درازمدت است و رهبران اين گروه تنها زماني مي توانند به اين بلندپروازي ها فکرکنند که در مرحله نخست، شمال افغانستان را در اختيار داشته باشند.
هدف استراتيژيک داعش مبني بر تسلط بر قلمرو آسياي ميانه نگراني هاي زيادي را در مسکو برانگيخته و روس ها حق دارند درمورد گسترش فعاليت هاي نظامي داعش در شمال افغانستان نگران باشند. بهتر است عوض خوشبيني هاي بدون سنجش، آگاهانه و خردمندانه در راه صلح گام برداشته شود، نه در وعده هاي ميان تهي اين و آن .