احمد سعیدی
سعودی با این اختاپوت یا تخت یا تابوت
از چندی بدینسو محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی در تلاش است که برای معرفی خود به عنوان چهره ای اصلاح طلب و قدرت مطلقه دست به هر اقدامی بزند. خواه این تلاش ها در مسیر شکستن تابوهای مربوط به زنان و دادن برخی حقوق به آن ها باشد که سالیان درازی زنان سعودی از آن محروم بودند و خواه حمله به شاهزاده بزرگ سعودی و بازداشت تعدادی از شهزاده گان و حریفان محمد بن سلمان این آقا که حالا پدرش وی را ولیعهد اعلان کرده از نگاه سن و سال جوان است و تجربه سیاسی اندکی دارد و به همین دلیل اقدامات وی میتواند مانند شمشیری دولبه عمل کند. یا وی را به عنوان منجی عربستان معرفی خواهد کرد و یا اینکه وی را در گرداب مخالفت ها خواهد بلعید. از سوی دیگر محمد بن سلمان در شرایطی به دنبال رسیدن به تخت پادشاهی است که مجموعه ای از موانع و مشکلات را پیش روی خود می بیند. به همین دلیل تمام اقدامات وی بر رفع این موانع متمرکز شده است در غیر آن در قدم اول وی نیازمند آن است که بر اقتصاد عربستان تسلط کامل داشته باشد.
از سوی دیگر کاهش قیمت نفت در چند سال اخیر باعث شده است که عربستان کسری بودجه نزدیک به 100 میلیارد دالری را تجربه کند. همچنین سیطره مخالفان بر اقتصاد عربستان می تواند برای وی یک هشدار باشد و در آینده پادشاهی وی را با مشکل مواجه کند از این رو دستگیری چندین سرمایه گذار اصلی عربستان در این راستا صورت گرفته است.
خلع سلاح مالی سران و سرمایه داران و در رأس آنان، ترکی بن ناصر و ولید بن طلال به دلیل ترس از این بوده که آنان در آینده در صورت اقدام محمد بن سلمان برای جایگزین شدن پادشاهی بجای پدرش، از این سلاح علیه او استفاده کنند به ویژه اینکه برخی از آنان، معترض و مخالف تسلط مطلق و بدون چون و چرای محمد بن سلمان بر همه ارکان مملکت هستند. قبل از گرفتاری ولید بن طلال میلیاردر سعودی، طی نشستی با خاندان حاکم تهدید کرده است که اگر محمد بن نایف آزاد نشود، همه اموال خود را به اروپا منتقل خواهد کرد که از اینجا لازم بود این حوادث مهار شود. در حال حاضر بدستور محمد بن سلمان املاک سرمایه های تعداد زیادی از شهزاده گان مصادره شده است از سوی دیگر اموال و املاک امیر سلطان بن عبدالعزیز بن عبدالرحمن نیز بلاک گردیده است از سوی دیگر امنیت مقوله دیگری است که محمد بن سلمان از این ناحیه نیز نگرانی های زیادی دارد. در بعد داخلی هرچند که مخالفان و شاهزاده های اصلی برکنار شده اند اما وجود افرادی مانند متعب بن عبدالله هنوز می تواند برای محمد بن سلمان باعث ایجاد مشکل شود. به همین دلیل بازداشت 11 شاهزاده و 30 مقام سابق و فعلی توسط محمد بن سلمان در راستای سرکوب کامل مخالفان است و در عرصه منطقه ای نیز امنیت عربستان با چالش هایی مواجه است به ویژه اینکه شلیک موشک انصارالله به قلب عربستان باعث به خطر افتادن امنیت ریاض شده است.
شاهزاده های دستگیر شده بیشترین مخالفت را با نوع سیاست های منطقه ای محمد بن سلمان دارند. بن نایف و متعب هر دو به نوعی هم از جنگ یمن و هم از محاصره قطر ناراضی بودند. بنابراین محمد بن سلمان در راستای یکپارچه کردن سیاست های خود در حوزه امنیت نیز اقدام به این بازداشت ها کرده است. از طرف دیگر روز یکشنبه مورخ 5 قوس 1396 محمد بن سلمان جلسه ای را ریاست کرد که در حدود 40 نفر وزرای دفاع کشور های مختلف بشمول افغانستان حضور داشتند ظاهراً اهداف این نشست مبارزه مشترک علیه تروریزم خوانده شده تروریزم که خود سعودی بنیان گذار و حمایت کننده آن بوده و هست، تردیدی وجود ندارد که خاندان آل سعود همیشه دیکتاتورانه و مستبدانه حکومت کرده اند حقوق بشر آزادی بیان به نزد این خاندان ارزش و مفهومی نداشته اما در حال حاضر ظاهرا محمد بن سلمان برای اقناع متحدان غربی خود سعی دارد که عربستان را در مسیر سکولاریزه کردن قرار دهد. اعطای آزادی های بیشتر به زنان و محدود کردن قدرت علمای وهابی در این راستا انجام گرفته است. محمد بن سلمان بعد از تضعیف نهاد دینی چالش دیگر پیش روی خود را شاهزادگان متنفذ خاندان آل سعود میداند. لذا با ارائه اتهاماتی علیه شاهزادگان سعودی سعی دارد از طرفی وجهه فساد ستیز خود را در میان مردم بالا ببرد و از طرف دیگر کسانی که به طور بالقوه میتوانند نقش بن سلمان را به چالش بکشند از دایره قدرت دور سازد. چنانچه عملاً این کار ادامه دارد گفته می شود قبل از آنکه ملک سلمان پادشاه موجود سعودی وفات نماید.
نظام سیاسی عربستان تلاش دارد، بر اساس طراحی و برنامهریزی محاسبه شده، دست به انتقال قدرت از ملک سلمان به محمد بن سلمان بزند. از آنجا که این انتقال قدرت برخلاف قواعد پیشین این کشور و مغایر با مواریث و سنتهای معروف در عربستان بوده و هست، طبیعتاً شاهد شرایطی برزخی در این کشور هستیم که صاحبان قدرت میخواهند اما و اگرها و معضلات و مشکلات مربوط به دوران پس از جانشینان بلافصل را به گونهای سازماندهی کنند که کمترین تنش را در حوزه شناسایی مشروعیت و مقبولیت و پذیرش از جانب نیروهای مذهبی در پی داشته باشد.
اگر انتقال قدرت از سلمان به محمد را بنا بر اخبار و اطلاعات امری مفروض تلقی کنیم که طی روزها و ماههای آینده رخ خواهد داد، طبیعتاً طراحی ساختار امنیتی کشور باید به گونهای انجام شود که در آن زمینه برای مدیریت بحران و مقابله با ناامنیها و همچنین مهار نیروهای مخالف و معارض پیشبینی شده باشد. بنابراین در این شرایط کنار گذاشته شدن عناصر احتمالی مقاومت که میتوانند از حامیان نیروهای کنار گذاشته شده همچون محمد بن نایف باشند، بدیهیترین رویداد ممکن است. به باور من علل فرو پاشی نظام های سیاسی دو محور اصلی دارد که هر کدام از آنها بر چهار شاخص استوار است در یک سوی اجزای جنبشهای اعتراضی - انقلابی و در سوی دیگر مبانی قدرت دولتها. در چهار شاخص مبانی قدرت دولت به بحران مشروعیت، بحران کارآمدی، بحران وحدت درونی میان هیات حاکمه و بحران در دستگاههای سلطه و سرکوب بوده میتواند که اختلال در هر کدام می تواند آینده نظام سیاسی را با چالش جدی مواجه کند. به نظر می رسد با روی کار آمدن ملک سلمان و ولیعهدی محمد بن سلمان با برنامه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بسیار بلندپروازنه در بستری نامناسب و سرعتی غیر منطقی به ویژه در محیط قیمتهای پایین نفت در مورد استحکام پایه های قدرت هیات حاکمه در این کشور تردیدهای جدی به وجود آمده است. با این وجود به نظر می رسد پیامدهای تحولات در عربستان در یکی از دو سر یک طیف قرار دارد که یک سر آن پیروزی و سر دیگر آن شکست است چون نه حزب سیاسی فعال تاثیرگذاری وجود دارد و نه جامعه مدنی منسجمی که در پی احقاق حقوق اساسی خود باشند.
هر چند اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بن سلمان از نظر منطقی و اقتصادی درست ارزیابی می شود و این کشور باید برای کاهش وابستگی اقتصادش به درآمدهای نفتی اقداماتی را انجام دهد و از منظر آزادی های اجتماعی با توجه به جمعیت جوان کشور صف شکنی هایی را در دستور کار خود قرار دهد اما به نظر می رسد بسترهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی لازم برای این اقدامات هنوز در سعودی مهیا نشده است. یکی از مهمترین عوامل بروز انقلاب ها در جهان از انقلاب فرانسه گرفته تا انقلاب اسلامی ایران ایجاد تغییرات اقتصادی و اجتماعی از بالا بدون در نظر گرفتن بسترهای مورد نیاز برای این تغییرات عنوان شده است. از سوی دیگر سرعت تحولات ناشی از فشار هیات حاکمه بزرگترین عامل شکست گذار از سنت به مدرنیته بوده است. پاتریک پویان مدیر عامل شرکت نفتی توتال فرانسه در مورد تحولات اخیر در عربستان در سخنرانی خود در چتم هاوس انگلیس گفت :"شما نمی توانید رژیمی مانند عربستان را به یک رژیم سکولار تغییر دهید." پویان افزود گرچه بخش اعظم جمعیت جوان عربستان یعنی حدود ۷۰ درصد جمعیت این کشور از این اصلاحات حمایت می کنند اما نسل قدیمی تر این کشور شاید تمایلی به قبول چنین تغییراتی نداشته باشد. وی در پاسخ به این سوال که آیا شاهزاده محمد، بن سلمان اصلاح طلبی همچون آخرین رهبر اتحاد شوروی یعنی میخائیل سر گیویچ گورباچف است که در سال ۱۹۹۱ توسط کودتایی به رهبری حزب کمونیست سریعا از قدرت خلع شد و در نهایت اندکی بعد در همان سال با فروپاشی اتحاد شوروی سمت خود را از دست داد گفت: " آیا بیاد می آورید که برای گورباچف چه اتفاقی افتاد؟ همانگونه که به خاطر دارید هرج و مرج قبل از آنکه فرایند ثبات اتفاق بیافتد روی داد. در این مرحله خوشبین بودن یا بدبین بودن در مورد اصلاحات در عربستان دشوار است". به نظر می رسد انتقاد پاتریک پویان نه به ماهیت تغییر در سعودی بلکه به آماده نبودن بسترهای لازم برای تغییرات و همچنین سرعت تحولات در این کشور است. اما با توجه به اینکه این کشور بزرگترین صادر کننده نفت جهان است و در حال حاضر یکی از بانیان توافق اوپک و غیر اوپک برای کاهش تولید است می تواند برای بازارهای نفت پیامدهای مثبت و منفی به همراه داشته باشد. از سوی دیگر یکی از ۴ شاخص قدرت دولت مشروعیت است. بحران مشروعیت در عربستان دو وجه دارد. یکی مشروعیت عام است که به مفهوم پذیرش مشروعیت هیات حاکمه در بین مردم است. اقدامات اخیر محمد بن سلمان و آزادی های اجتماعی که به صورت ناگهانی و بدون وجود بسترهای لازم به ویژه در زمینه آزادی زنان اعلام شد هر چند اقدامی جسورانه به نظر می رسد اما حکایت از تاثیر فشارهای داخل جامعه عربستان و تلاش برای جلب رضایت عمومی بدون هزینه اقتصادی ارزیابی می شود. هر چند این اقدامات از حمایت گسترده جوانان برخوردار است اما انتقاد و مقاوت شدید جماعت محافظه کار شامل روحانیون و شاهزادگان تندروی هیات حاکمه را در پی داشته و دارد. پس از اهدای حق رانندگی به زنان، واکنشهایی در مخالفت با آن درشبکههای اجتماعی پخش شد. همچنین درحملهای بی سابقه به کاخ خانواده سلطنتی در عربستان ۲ نفر کشته و۳ نفر زخمی شدند. در این حادثه بار دیگر آل سعود مورد حمله گروههای جهادی اسلام گرا قرار گرفت. آغاز اصلاحات اجتماعی با سرکوب گسترده مخالفان و بازداشت روحانیون برجسته و فعالان سیاسی همزمان شده است و این می تواند فضای سیاسی را در عربستان متشنج کند.
دومین پایه قدرت دولت منافع خواص است. خواص در عربستان شامل شاهزادگان آل سعود و روحانیون است. بحران در بین هیات حاکمه عربستان با دستگیری شاهزاده های بانفوذ که به طور خاص سهم به سزایی در تولید درآمدهای غیر نفتی دارند حکایت از بروز اختلافات سیاسی در هیات حاکمه دارد. یازده شاهزاده، چهار وزیر و دهها وزیر سابق چند قبل به دستور کمیته جدید ضد فساد به ریاست ولیعهد عربستان دستگیر شدند. مرکز ارتباطات بینالمللی عربستان سعودی در بیانیهای اعلام کرد راهاندازی کمیته جدید ضد فساد، بخشی از برنامه اصلاحات است که مقابله با مشکل مستمری که طی دهههای اخیر مانع تلاشهای توسعه در عربستان شده بود را هدف گرفته است. با گرفتاری های اخیر و مصادره املاک و سرمایه شهزاده گان سعودی به نظر می رسد در این پایه اقتدار دولت نیز تردیدهای به وجود آمده و رقابت و دشمنی در بین شاهزادگان وارد مرحله جدی تری شده است. تحلیلگران نسبت به تحولات اخیر و تاثیر آنها بر تصویر عربستان به عنوان یک مقصد سرمایهگذاری جذاب ابراز نگرانی کردند. هر قدر محمد بن سلمان بخواهد وضعیت اقتصادی و سیاسی سعودی را بهبود بخشد بزودی نمی تواند چالش های موجود را مهار کند آنچه را که این شهزاده جوان میخواهد انجام دهد با بروکراسی فعلی عربستان بسیار سخت و دشوار است. او باید سی میلیون سعودی و ۱,۲ میلیون نفر در نظام اداری را راضی کند که تغییر غیرقابل اجتناب است. از سوی دیگر مشخص نیست که آیا بخش خصوصی در عربستان توانایی تبدیل به موتور رشد اقتصادی را پس از دهه ها تسلط کامل دولت در اقتصاد به ویژه با وجود دستگیری های اخیر شاهزادگان و تنش در فضای سیاسی داخلی را داشته باشد.
تنها پایه قدرت که به نظر می رسد با صرف هزینه های زیاد هنوز پابرجا مانده است اقتدار نظامی و دستگاه سرکوب و جاسوسی است. عربستان یکی از بزرگترین خریداران اسلحه در جهان است و حجم عظیمی از درآمدهای نفتی اش را برای خرید اسحه و تجهیزات نظامی اختصاص می دهد. اخیرا در سفر ترامپ رئیس جمهور امریکا به عربستان سعودی قرارداد خرید ۱۱۰ میلیارد دلار تسلیحات از آمریکا را نهایی شد و امکان افزایش آن تا سقف ۳۵۰ میلیارد دلار و تمدید آن در یک دوره ۱۰ ساله وجود دارد. اخباری هم مبنی بر تلاش عربستان برای خرید سلاح از روسیه و چین منتشر شده است. هر چند خرید سلاح بخش مهمی از قدرت نظامی یک کشور را شامل می شود اما می توان گفت بیشتر شرط لازم است نه کافی چرا که عربستان با وجود دسترسی به سلاح های پیشرفته موفقیت چندانی در جنگ یمن به دست نیاورده است. اما حتی اگر در مورد قدرت نظامی عربستان به جای شرط لازم شرط کافی را در نظر بگیریم باز هم یک پایه صندلی درست و سه پایه شکسته و لرزان است. البته شرایط منطقه و ریسک های سیاسی خطرناک بن سلمان در رابطه با قطر و ایران و همچنین دخالت های نظامی که در یمن و سوریه و مو ضع گیری های پرریسک در عراق و لبنان انجام داده فشار را بر آن پایه باقیمانده که از حمایت قوی امریکا برخوردار است نیز افزایش داده است.
سیاست های خارجی محمد بن سلمان به ویژه در مواجهه با ایران و رقابت وی برای افزایش نفوذ خود در منطقه در مقابل ایران تا کنون موفقیت عملی چندانی برای این کشور به همراه نداشته است. هر چند نمی توان تاثیر سیاست های خصمانه این کشور بر علیه ایران در عرصه جهانی و به ویژه منطقه ای را نادیده انگاشت چراکه اساسا تنش بین دو کشور همسایه هیچ گاه به صلاح ثبات و امنیت آنها و منطقه نیست اما در عمل ریاض موفقیت چندانی در یمن، عراق، سوریه و لبنان به دست نیاورده و هزینه های زیادی را نیز به ویژه در جنگ یمن متقبل شده است. همین امر تردیدهایی را در مورد سیاست های منطقه ای محمد بن سلمان و مواضع تند وی در قبال ایران به وجود آورده و انتقادهایی را در مورد تداوم این روند فرسایشی پر هزینه در بین خاندان حاکم در ریاض به وجود آورده است. تقابل با قطر و ائتلاف بر علیه این کشور نیز باعث ایجاد تفرقه در بین کشورهای عربی شده که زمانی بر علیه ایران سیاست واحدی را دنبال می کردند. تا کنون عمان سیاست مستقلی را در قبال ایران در پیش گرفته بود اما اکنون قطر نیز سیاست های ریاض را دنبال نمی کند. کویت نیز در مقابله با قطر در موضع واحد با عربستان قرار ندارد و بیشتر در پی نقش میانجیگری است تا تقابل.
عربستان در آستانه یک تحول بزرگ قرار دارد. اما تفاوتی که در تحولات عربستان در مقایسه با نمونه آن در دیگر کشورها وجود دارد صرف نظر از اینکه بسترهای تاریخی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاص هر کشور سرنوشت متفاوتی را برای آن رقم خواهد زد اینست که این روند در عربستان سیاه و سفید است؛ خاکستری ندارد. یا بن سلمان پیروز قطعی است یا شکست می خورد. یا محمد بن سلمان و هیات حاکمه می توانند اصلاحات ساختاری مورد نظرشان را پیش ببرند یا شاهزادگان و روحانیون تندروی وهابی مخالف می توانند جلوی او را بگیرند و در نهایت شاهزاده دیگری را به سلطنت بگمارند. توده مردم به علت نبود احزاب سیاسی و یا جامعه مدنی منسجم که در پی احقاق حقوق اساسی و مشخصی است و از سوی دیگر نبود بسترهای اجتماعی و فرهنگی لازم هنوز به اندازه شاهزادگان و روحانیون موافق و مخالف نمی تواند نقش آفرینی کنند اما این احتمال وجود دارند که هر کدام از دو گروه مردم را بر علیه دیگری بسیج کنند که میزان نقش آفرینی آنها نیز در سایه قدرت سرکوب و زور غیر قابل پیش بینی است. به همین دلیل است که در بین نخبگان سیاسی در افغانستان و منطقه دو دیدگاه در مورد عربستان وجود دارد. گروهی با تکیه بر شکاف طبقاتی، نارضایتی عمومی به ویژه در بین جوانان جویای کار و آزادی های مدنی، اختلاف در بین خاندان سلطنتی و شرایط نامناسب اقتصادی به ویژه پس از کاهش قیمتهای نفت زوال آل سعود در آینده نزدیک را پیش بینی می کنند و اصلاحات محمد بن سلمان را همانند جرقه ای در انبار بنزین می دانند. به طور عکس گروهی با تکیه بر ثروتهای این کشور به ویژه در دارایی های خارجی و درآمدهای نفتی حتی در محیط قیمتهای پایین نفت و قدرت متمرکز در دست هیات حاکمه محمد بن سلمان را با وجود تمامی تردیدهای موجود در مورد برنامه های اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بلند پروازانه و همچنین ریسک های سیاسی داخلی و خارجی پیروز نهایی این میدان می دانند.