غلام سخی ارزگانی
حیات جاویدان
حافظ چه زیبا و نغز گفته است:
«چنان
زندگی کن اندر جهان که چون مرده باشی، نگویند مرد.»
ما دو نوع انسان داریم. یکی در بند هوا و هوس غرق است و دیگری آزاد از هرگونه
اوصاف نفس شیطانی می باشد.
کسی که نفس پلید خویش را مهار نکرده و یا نتوانسته است، در گرداب گمراهی
فرورفته و از هیچ گونه خشونت، تقلب، کینه، حسد، غارت، ستم، خصم، جنگ و جنایت در
حق مردم دریغ نکرده و نمی کند. این چنین شخص عملاً از درون خویش از لحاظ
باورها، افکار و نظایر این ها «مرده» است؛ زیرا کاربرد همین داشته
های درونی وجود وی به طور عملی به ضرر جامعه و حتی خودش نیز تمام شده است.
هرچند که این شخص از نظر «جسمی» زنده است. ولی با افکار و باورهای منفی خویش
اعمال ناشایسته را به نقص اجتماع و خودش تا هنوز هم انجام می دهد، پس این فرد
عملاً مرده است.
مثلاً از جمله کسانی که عاملین فساداداری، قانون گریزی، قاچاقبری، خشونت ورزی،
عملیات انتحاری، تبعیض قومی، ستمگری، خیانت ملی، ویرانگری، جاسوسی، جنگ
افروزی... و انسان کشی در افغانستان هستند، این ها با ننگین ترین وضع در برابر
مردم کشور ما و بشریت محکوم اند.
از این که این ها مرتکب جنایات ضد بشری در کشور گردیده اند، فلهذا از حیات
جاویدانی محروم می باشند؛ زیرا که نام های شان به عنوان «لکه ننگ» در تاریخ ثبت
می گردد.
شخص که بر اساس افکار شایسته مدنی، علمی و باورهای عقلانی خویش عملاً در خدمت
اجتماع خود و بشریت قرار گرفته و حال حیات ندارد، این چنین فرد و یا افراد
«زنده» اند و حیات شان جاویدان می باشد.
برای این که با اعمال مدنی خویش در خدمت همه انسان ها بوده و هنوز هم جامعه از
محصول ذهن و کارکردهای آنان استفاده می کند. مثلاً از جمله مولانا، انشتاین،
سعدی، ابن سینا، رودکی، آبراهام لينكلن، فردوسی، افلاطون، ژان ژاک روسو، ارسطو
و نظایر این ها اند. حیات این چنین شخصیت ها جاویدان است.
پس اگر گنه کار نشوم، کسانی حیات جاویدانی دارند که عملاً مظهر عقلانیت، مدنیت،
عدالت، انسانیت و معنویت برای بشریت گردیده اند. 27 سپتمبر 2017 م.