محمدعوض نبی زاده
رقابت قدرتهای بزرګ برسررهبری جهان
پس از پایان جنگ جهانی دوم و جنگ سرد و بحران مالی ۲۰۰۸ تاکنون، نفوذ وسهم ایالات متحدهی امریکا در اقتصاد جهانی ازنصف به کمتر از یک- پنجم کاهش یافته است. واشنگتن، با وصف داشتن قدرت نظامی ویرانگر،در ابعاد نظامی نیز درهیچ جنگی، پس ازجنگ جهانی دوم برنده نشده است.امریکا درجنگ ویتنام ودرجنگ اول ودوم خلیج فارس ناکام ماند و جنګ شبهجزیرهی کوریا رادردههی ۱۹۵۰ ناتمام گذاشت. امادر حال حاضر امریکا در موقعیت بهتری نسبت به رقبای خود قرار دارد که هزینههای جنگی لشگرکشی آمریکا به مناطق مختلف جهان از سال 2001 به این سو 4.3 تریلیون دلار رسیده است که شامل 880 میلیارد دلار دیگر در هزینههای دفاعی جدید مربوط به تلاشهای جنگی در عراق، افغانستان، سوریه و پاکستان از سال 2001 به این سومیشود.در عین حال مقامهای دولتی 70 میلیارد دلار هزینه اضافی برای عملیات برون مرزی احتمالی در خارج از کشور را به عنوان بخشی از بودجه پیشنهادی سال مالی 2018 تقاضا کردهاند .
از انجاییکه ظهورقدرتهای جهانی و منطقهیی مثل چین، اتحادیهی اروپا، هند و روسیه در برابر قدرت نظامی و اقتصادی امریکا چالشبرانگیز بوده و ظرفیتهای این کشور را در رهبری مسایل جهانی محدود میکند.ګرچه رییسجمهور اوباما ، تلاش کرد تانقش واشنگتن را درسطح جهانی به مسیر واقعبینانه تری، هدایت کند. اما حالا، شاید بیپروایی و بیتجربهگی ادارهی اقای ترامپ، رهبری امریکا در سطح جهان را تضعیف کند که این وضعیت بهخاطر سیاستهای ملیگرایانه و عوام فریبانهاش در محافظت از امریکا ؛ خروج از توافقنامهی اقلیمی پاریس و نزدیکی بیش ازحد با عربستان سعودی، تنها مثالهای از این دست است. در حالیکه دالر، پنتاگون، هاروارد و هالیوود در حال حاضر ممکن است یکهتاز میدان باشند، اما با افول هژمونی امریکا در سطح جهان، پدیدههای دیگری را که این کشور به جهان ارایه میکند، به زوال خواهند رفت.
از سوی دیګرچین در سطح جهانی بهعنوان یک رقیب نیرومند اقتصادی و نظامی در برابر امریکا ظاهر شده که درسه دههی اخیر، با بهرهگیری از مازاد تجاری بیسابقه و رشد دو برابری و کسب ثروت عظیم به «کارخانهی پیشرو» جهان تبدیل ګردیده است . چیناییها از رویکرد کوتاه مدت ترامپ در قبال آسیا استفاده ونفوذ خود را در این قاره ګستریش میدهد. ضمنا اقای ترامپ در مجمع جهانی اقتصاد داووس همزمان با درونگرایی امریکا، علاقهی پکن برای رهبری جهان را بهطور ضمنی بیان کرد. چون کشورچین ظرفیت صدورمدلهای جدید توسعه برای کشورهای کوچک و بزرگ جذابیت داشته ونقش قابل ګستریش چین در کنار امریکا در نشست اعضای گروه جی ۲۰ تاثیرگذاربوده اند.اما تنها چین و امریکا نیستند که بر سر رهبری جهان رقابت میکنند بلکه اتحادیهی اروپانیز درین رقابت حضورفعال دارد .
با وجود انکه بحران مالی بینالمللی سال ۲۰۰۸ که برخی از اقتصادهای ضعیف اتحادیه اروپا را متاثر کردو بدبینیها در مورد آیندهی اتحادیهی اروپا پس از خروج بریتانیا از این اتحادیه گسترش یافت ولی انتخاباتهای اخیر در برخی از کشورهای عضو این اتحادیه بهوِیژه در فرانسه، بزرگترین اتحادیهی اقتصادی جهان را از لحاظ روانی دوباره متحده کرده و به آن قدرت دوباره بخشیده است.همکاریهای آلمان ـ فرانسه اتحادیهی اروپا را به بزرگترین بازار اقتصادی اروپا تبدیل کرده واین همکاری تقویت خواهد شد. آلمان و جاپان، دو قدرت بزرگ جهانی که در جنگ جهانی دوم شکست خوردند، حالا در دوران ترامپ بهعنوان دو صدای همنوای نظم جهانی لیبرال ظاهر شدهاند.در عین حال اتحادیهی اروپا بهخاطر سیستم بروکراتیک، عملکرد بطی، ناکارآمدیهایی هم دارد که تمایل رهبری جهان را از این اتحادیه گرفته و به امریکا و چین رهبری جهان راواگذار کرده است.
بر اساس شواهد موجود کنونی نظام روابط بینالملل با تحولات سریع روبرو است، این سوال پیش میآید: که تکامل ماهیت جنگ و تغییراتی که در چارچوب تئوری جنگ روی داده است که جنگ میان قدرتهای بزرگ جهانی چگونه خواهد بود ؟. در جهان مدرن میتوان شاهد چرخشی در جنگها به خصوص، به سمت جنگهای دوران ماقبل صنعتی بود. چون جنگ سرد به دلیل درگیریهای امریکا و شوروی در مسائل حاشیهای در واقع، نه دلیلی سیاسی برای جنگ آشکار با یکدیگر داشتند و نه از ابزار مناسب برای انتقال بخش زیادی از فنون در فواصل طولانی برخوردار بودند. با فروپاشی نظام دوقطبی ودر شرایط بازدارندگی هستهای، مناقشه بین قدرتهای بزرگ امکانپذیر است زیرا، تجربه هیروشیما و ناکازاکی نشان میدهد که استفاده محلی از سلاح هستهای امکان پذیرخواهد بود.
در شرایط حاضر قدرتهای بزرگ تلاش خواهند کردتا نقطه امنی را پیدا کنند که در آن، سلاح هستهای را برای ایجاد یک تئوری کامل و استفاده احتمالی از آن ، مورد آزمایش قرار دهند. ګرچه بعد از سال 1945 در جهان 2056 آزمایش هستهای صورت گرفته که قابل مقایسه با یک جنگ هستهای طولانی است. در حال حاضر ، ظهور ابزار فنی جدید که جایگزینی «جبهه یکپارچه» با دوئلهای هوایی ؛ ضمن استفاده محدود از سلاح هستهای وطراحی استراتژی جنګ ترکیبی است. اما به طور کلی وقوع جنگهای منطقهای بزرگ میان ارتشهای قدرتهای بزرگ روی خواهد دادو نباید احتمال وقوع یک جنگ جهانی دیگر در آینده را از نظر دور داشت، اصطلاح «جنگ ترکیبی» در بهار 2014 در واژگان سیاسی متداول شدودر ین نوع جنګ ، اقدام قدرت بزرگ در پشت نیروهای شورشی نامنظم قابل استنباط است. برای یک قدرت بزرگ چنین کشورهایی باید برای به راه انداختن جنگ علیه آن قدرت بزرگ را تضمین و برای دیگر قدرتها، تضمینکننده امکان به راه انداختن جنگ در نزدیکی مرزهای آنها باشند.
جنگ فرسایشی و تحمیل شکست محلی به دشمن و بیهوده بودن ادامه جنگ در چارچوب استراتژی «واکنش انعطافپذیر» ازسال 1961 تا کنون مبنای استراتژی سیاسی- نظامی امریکا باقی مانده وبرمبنای این استراتژی استفاده محلی از زور برای شکست دادن دشمن در یک مانور عملیات نظامی خاص پنداشته میشود. در «جنگ ترکیبی» میتوان به وقوع انقلاب فناوری در امور نظامی، عبور از «آستانه هستهای»، طراحی و به راه انداختن جنگ در فقدان جبهه ی یکپارچه اشاره کرد.روند آینده«جنگهای ترکیبی» پس از احیا و بازآفرینی را میتوان به پیشرفت در فناوریهای اطلاعاتی مربوط دانست. امریکا میتواند «جنگهای ترکیبی» را در نزدیکی مرزهای روسیه و چین، در آسیای شرقی یا در مناطق دریای بالتیک و دریای سیاه به راه بیاندازد. ولی جدا ازدنیای دموکراتیک، میتوان امیدوار بودکه قدرتهای جهانی مسئولیتهایشان را بپذیرند و با درایت با چالشهای قرن ۲۱ با درگیری کمتر و همکاری بیشتر کنندوخودها را در موقف پایان جنگ نظامی و آغاز توسعه اقتصادی قراردهند.
- نزدهم - ماه –نوامبر- سال – ۲۰۱۷ میلادی