محمدعوض نبی زاده

 

طولانی شدن جنګ امریکا, درافغانستان

درطی مدت یکنیم دهه ی اخیر جنګ امریکا در افغانستان به یکی از موضوعات اساسی در سیاست خارجی آنکشورتبدیل شده است که تصمیم واشنگتن برای افزایش تعداد نیروی های نظامی خود در افغانستان برخواسته از ضرورت حفظ حضور و نفوذ استراتژیک آمریکا در آسیای جنوبی و خاورمیانه می‌باشدو یکی از دلایل  دیګریکه حضور ارتش آمریکا در افغانستان را ضروری میدارد عبارت از مواد معدنی سرشار ووجود فلزات نادر وباارزش درافغانستان است. نقش آمریکا در افغانستان قبل از 11 سپتامبر، حمایت از جنگ داخلی وحمایت از گروههایی مانند القاعده در دهه 1980 میلادی بود ولی حضورنظامی آمریکا در خاورمیانه فقط خدمت به غرب و گروههای القاعده، داعش و دیګر تروریستها شده است. حضورشانزده ساله ی  آمریکا در افغانستان نه تنها تغییری در وضعیت القاعده و دیگر گروههای تروریستی  به‌وجود نیاورده، بلکه در حال حاضر کشورمابا تهدید دشمن دیگری تحت نام «داعش» روبرو شده‌ اند. چونامریکا می خواهد با عبور از فراز جسد ها و استخوان های مردم افغانستان خود را به چشمه های  نفت و گاز آسیای میانه و بحیرۀ خزر برساند.

امریکا تا حال درعملیات جنگی در افغانستان و عراق مجموعاً به بهای 6،1 تریلیون دالر مصرف نموده واز آغاز حمله آمریکا به افغانستان ازسال 2001، تاکنون 3 هزار و 480 نظامی خارجی  در این کشور کشته واز این میان دو هزار و 346 نفر از آنها را نظامیان آمریکایی تشکیل می‌دهند.از انجاییکه آمریکا نمی خواهد در قبال دولت-_ملت سازی و دمکراسی، حقوق بشر، نهادهای جامعه مدنی و دمکراتیک  درافغانستان هزینه کنند و این امر نگرانی درباره اقتدارگرایی و قوم گرایی حاکمان سیاسی رادر افغانستان  بیشتر از گذشته افزایش داده اند. در صورتیکه بحران افغانستان بدون ملت سازی و ایجاد دولتی فراگیر حل نمی‌شود زیرافساد سیاسی، فساد اداری و فساد مالی در دولت افغانستان و در میان گروه ها و جامعه سیاسی و رهبران آنها، تروریزم را در افغانستان تقویت می کند.اکنون اقای دونالد ترامپ نیز به دنبال استقرار دموکراسی و ایجاد حکومت قدرتمند مرکزی در افغانستان نیست بلکه منافع و امنیت آمریکا را دنبال خواهد کردو اوقصد دارد نیروی جدید نظامی به افغانستان اعزام کند ،که باعث تشدید جنګ درافغانستان خواهد شدو جنګ افغانستان یکی از طولانی ترین جنگ ها بوده که به نظر وی باید به این جنگ نقطه پایان بگذارد.

این امر سبب میشود که افغانستان قربانی رقابت کشور های منطقه ګرددوسرنوشت فاجعه بارجنګ افغانستان ، در درازنای یک جنگ طولانی مدت و جنگ نیابتی رقم خواهد خورد که حضور ارتش آمریکا درین کشور آتش فشانیست که دود آن همه کشور های منطقه را فراگرفته که ،مستلزم توافقات کشور های دخیل در حوزه جغرافیای سیاسی افغانستان است‌.درضمن  هنرجادویی بازیگران سیاسی پاکستان برای احراز موقعیت خاص در دوخط جبهه جهانی حول افغانستان ،همه قدرت های بزرگ ودرگیر در اوضاع افغانستان رامسحور ساخته است.ګرچه جورج بوش پسررئیس‌جمهور وقت آمریکا، با شعار از بین بردن تروریسم بویژه گروه القاعده، برقراری نظام دموکراتیک، آوردن صلح و ثبات و از بین بردن کشت مواد مخدر و فساد اداری پا به افغانستان گذاشت و با سقوط طالبان در افغانستان امید به این کشور بازگشت و فضای افغانستان در زمینه‌های گوناگون از جمله برای زنان تغییرات اساسی را تجربه کرد.

کمک‌های کشورهای خارجی در ابتدا وضعیت اقتصادی افغانستان را با رونق نسبی مواجه وتا جایی که تصور می‌شد مردم افغانستان رو به خوشبختی در حال حرکت هستند.اما پس از طولانی شدن جنگ در افغانستان، کمک‌ها کاهش یافت ، شعارهای خارجی‌ها رنگ باخت و تلفات غیرنظامیان افزایش یافته است، بیش از یک میلیون نفر خانه‌های خود را ترک کردند و در داخل افغانستان به مناطق نسبتا امن‌تر و یا در خیمه ها زندگی می‌کنند. مواد مخدر افزایش یافت وحملات شبه نظامیان در تمام افغانستان گستریش یافته است و پس از 16 سال به نظر می‌رسد سراب خوشبختی مردم افغانستان خود را آشکار می‌کند. براساس گزارش یوناما، از سال 2007 میلادی تا ماه اگوست سال جاری، حدود 76 هزار فرد ملکی در افغانستان کشته و زخمی شدهاند .

حالا شمار نظامیان آمریکایی، بیشتر از آن است که به طور عمومی بیان می‌شود.پنتاگون سال‌هاست که شمار نظامیان آمریکایی مستقر در افغانستان را مخفی نگه داشته  که تعداد نیروهای ویژه و دیگر یگان‌های تخصصی ارتش آمریکا به ندرت فاش می‌شوند وحالا شمار نظامیان این کشور را به بیش از 12 هزار تن می‌رساند.علاوه بر این پنتاگون بر اساس استراتژی جدید3900 نظامی دیگر را به افغانستان اعزام میکند که مجموعا تعداد نظامیان امریکا را به 16 هزار نفر خواهد رساند. در حالیکه  در زمان اوباما ،قوتهای ناتو برهبری امریکا به 140 هزار تن رسید و در پهلوی نظامیان امریکا، در حدود 117 هزار تن قرادادی ها و کارمندان ملکی امریکا درافغانستان فعالیت د اشتند . مگر تجربه حضور وسیع قوتها نشان داد که شکست شورشیان کوچک گوریلایی ، بوسیله نیروهای منظم، ، خیلی ها دشوار است از انجاییکه در گذشته، هنګامیکه طالبان وسعت سرزمینی کنونی را نداشتند، آمریکایی‌ها و ناتو با بیش از ۱۴۰هزار سرباز، در صدد نابودی طالبان، بودند اما امروز آمریکایی‌ها میخواهند ،  طالبان را به نقطه‌ای برساند که با نا امیدی از پیروزی به روندهای مسالمت آمیز روی بیاورند. این آرزوی خوبی است ولی تجربه گذشته آن را تایید نمی کند.

آمریکایی‌ها همچنین امیدوارند که پاکستان در اثر تهدیدهای آنها؛ پا پس بکشد.علاوه بر اینها پاکستان توان آن را دارد که با بهره‌گیری از عناصر شبه نظامی هماهنگ با خود در افغانستان آتش جنگ را شعله‌ورتر کند. اما اکنون روند سیاست خارجی واشنگتن، به مجموعه‌ای از تناقضات اشاره دارد که ترامپ با تاکید بر این که آمریکا دیگر دموکراسی سازی نمی‌کند، ولی خواستار دموکراسی برای ایران و ونزوئلا شد! رییس جمهور امریکا در سازمان ملل متحد اوضاع سیاسی امنیتی در جهان و به ویژه در افغانستان؛ کوریای شمالی، کوبا، روسیه، ایران پرداخت لیکن هرآنچه به وضوح حس می شود این است که بحران افغانستان دیگر برای طرف امریکایی به سر رسیده وپرونده کابل دیگر روی میز ترامپ قرار ندارد.بنابراین هر آنچه کاخ سفید از جنگ و تروریسم پروری در قلب منطقه می خواسته و به دنبال آن بوده محقق شده و ازین پس  افغانستان به میدان تنش قدرت های بزرگ و کوچک مبدل شده است.

.در حال حاضر رقیب اصلی کاخ سفید در عرصه بین المللی «پکن» می‌باشد که درصدد تقویت روابط و حضور خود در افغانستان است. اما اگر هدف واشنگتن بی‌ثبات سازی منطقه است ایده آنها قابل فهم است زیرا کاخ سفید از افراط‌گرایان با هدف حل و فصل امور خود به دست آنان، حمایت می‌کند. حضور نظامی امریکا در افغانستان مانند سایر بخش های جهان انهم تا اینده نامعلوم، از برخی جهات به وضعیت کوریای جنوبی می ماند که دوام  حضور نظامی امریکا از 1950 تا کنون نه تنها به ثبات سیاسی و امنیتی در این منطقه کمک نکرده بلکه بر عکس منطقه را بیشتر متشنج ساخته است . امریکا در سال1962 ، با نصب راکت های پتریو تیک در ترکیه، اتحاد شوروی با ایجاد بیز نظامی اش در کیوبا به عمل بالمثل دست زد و این عمل تهدیدی جدی بر امنیت امریکا ارزیابی و امریکا اماده یک جنگ رویاروی با اتحاد شوروی گردید و جهان در جریان چند هفته با تهدید یک جنگ تباه کن هستوی روبرو شد و تنها دپلوماسی و مذاکره توانست بر این تهدید خاتمه دهد.

 ارتش امریکا هم اکنون نیز نه تنها جغرافیای افغانستان را از طریق 6 بیز هوایی اش در کنترول دارد، بلکه بیز های هوایی اش در ساحات دارای اهمیت ستراتژیک متصل بر سرحدات چین، پاکستان، ایران ،ترکمنستان، ازبکستان و تاجکستان جغرافیای منطقه را  در کنترول خویش قرار داده است. امریکا بحیث یک ابر قدرت جهانی می خواهد با استفاده از این فرصت ، حضور کنونی اش را با موجودیت بیز های نظامی خویش در افغانستان و  در منطقه همچنان حفظ نماید و برای این منظور ادامه تشنج و بی ثباتی در افغانستان  و ادامه  بحران در این کشور ، بهانه ای خوبی برای حضور نظامی اش در منطقه است. سخنرانی دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهوری آمریکا در سازمان ملل با لحن آتشین و تهدید آمیزش تا حدودی بیانگر دکترین او در تغییر جایگاه آمریکا در جهان بود که می‌خواهد زمان را به دوره پدیدآیی قوانین جهانی و نهادهای بین‌المللی در نیم قرن گذشته و اولویت جایگاه "کشور" بازگرداند. در این شرایط متاسفانه نمی‌توان چشم‌انداز روشنی را برای آینده نزدیک افغانستان در سایه استراتژی جدید آمریکا تصور کرد وراه‌حل بحران چند دهه‌ای افغانستان همان است که نگاه همه جانبه، نیت صادقانه و مشارکت همه طرف‌های داخلی و خارجی در رسیدن به راه حلی جامع وجود داشته باشد موثر واقع خواهدګردیددرغیر ان جنګ نیابتی در افغانستان بشکل طولانی تر تداوم پیدا خواهد نمود.

-       بیست و چهارم - ماه – سپتامبر- سال – ۲۰۱۷ میلادی

 

 


بالا
 
بازگشت