محمد علی مهرزاد
عوامل بازدارنده تحولات واصلاحات درافغا نستان!؟
اگرقبول کنیم که سده های گذشته قرن شورش ها، انقلابات ومبارزه علیه بی عدالتی بوده ؛ سوال اینجاست که با
فروپاشی شوروی وبا ازبین رفتن ایدئولوژی کمونیسم ایا بازهم جای برای تحول بنیادی ویا انقلاب هنوز قا بلتصوراست ویاخیر؟درین سده نا میمون شاهد جنگ های خانمانسوز مهاجرت ها گسترده ، فعالیت های تروریستی
وبدترازان فعالیت های انتحاری عصر حاضر،مرحله تکاملی جنایات جنگ های اول ودوم جهانی است. درطول این سدهای اخیرانقلابهای خشن که موجب کشتارملیون ها انسان های شد که خلاف اهداف انقلاب اگاهانه ونا اگاهانه قربانی شدند، تعداد تبعید وباقیمانده درزندانهای مخوف انتظارمرگ را بسرمی بر د ند. اگرچه نتایج انقلاب ها ی گذشته نتوانست
عدالت اجتماعی را به آن پیمانه که انتظار داشتند برآورده سازد ، بدون شک اکثریت مردم باورهای خودرا ازمفهوم
انقلاب ازدست داده اند . درحالیکه نا برابریها بین کشورها از یکطرف واقشار غنی وفقیرروزبروزافزایش یافته است اماتحرکات که به انقلاب منجرشود کمتر انتظار برده می شود .اگرچه پس از پایان جنگ دوم جهانی واغاز جنگ سرد ، درزمانی که بوی باروت هم چنان درهوا آکنده بود ، اما بازهم انقلاب دهقا نی چین واستقلال هند نا قوس تحولات جد ید را
به صدا درآورد ند. ولی با هزار تاسف ودریغ که صدای ناقوس که منجربه استقلال هند شد، پیامد بعدی آن مولود نامیمون وناقص از بطن ومتن بد نه هند وافغانستان در کنار کشورما تولد شد؛ که برای افغانستان نهایت فاجعه بارودرتمام
شئون زند گی بحیث نیروی بازدارنده پیشرفت وترقی تا اکنون نقش کتلست را بازی می کند. پاکستان با حامی
وپدرخوانده خود بریتانیا مانع هر نوع تحولات مرد می درافغانستان شده وحاضرنیست کشوری با این روحیه ازادمنشی ا زیک نظام قوی ، باثبات ومرد می بهره مند شود. حالا که ردپای عوامل با زد ارنده داخلی وخارجی که مانع هرنوع تحول وتغیر بنیادی
در افغانستان شناسا یی شده است ، ودرهر مقطع زمانی ما شاهد بن بست در حل مسایل داخلی یا دراغاز کاریا دروسط کار به حالت نیمه کاره قرارمی گیریم؛ کارشناسان سیاسی ما گاهی موقعیت جغرافیا یی منحصربه فرد کشوررا که حیثیتچهارراه مهاجمین وگاهی پل ارتباطی تمد نها و به حیث نیروی با زدارنده پیشرفت می دانند ،وگاهی نظام های که برپایهتبارگرایی استوار است تلقی می کنند. ازین چراها زیاد گفته ونوشته شده است ؛ اما تا اکنون کمتربه چگونگی حل مسایلوبرون رفت وشکستن این بن بست ها که بیگانگا ن به کمک نیروهای مرتجع وواپس گرای داخلی مارا گرفتا رومصروف
ومسایل نهایت کوچک وبی ارزش ساخته اند؛ قد می ، قلمی وسخنی که عمل بارآورد گفته وشنیده نه شده ؛ واگرهم تعداد
ازانسانهای با وجدان ومتعهد به منافع ملی کشور ما گفته ویا نوشته باشند بازهم یا کا فی نبوده ویا صدای انها را نیروهای اهریمنی درگلو خفه ساختند.با ید با ایجاد نهادهای مد نی با این همه سوال هاومشکلات پاسخ داده شود ، وراه برون رفت را با اگاهی دادن به مردم خود این بن بست ها رایکی بعد دیگر شکستاند ؛و د رپرتو وحدت ملی افکار نیروی جوان را علیه تفنگ سالاران که ازشبکه های استخبارات منطقه الهام گرفته تخم اختلاف قومی ومذهبی را کشت می کنند تا اهداف شوم خود وبیگانگان را برآورده ، ازاین طریق خائنانه مانع پیشرفت وترقی افغانستان می شوند، بعد ازین نباید بی تفاوت به مسایل ملی به حیث تماشا چی اجازه داد که این باند های مافیایی درتخریب وطن دست بکارشوند. تجربه که درطول تاریخ دراروپا وشوروی از تحولات انقلابی بدست آمده ، مسلماً می توان از نوع متفاوت با درنظر داشت شرایط عینی مردم وکشوراز انقلابهای اجتماعی ، سیا سی ، انقلاب آرام ، خشونت آمیز ، نارنجی ، مخملی ، وسفید وسیا که به تجربه گرفته شده آموخت واستفاده کرد.
هدف ازیاد آوری از تحولات انقلابی که اکثرانقلابها از خود قربانی های زیادی به میراث گذاشته ، اینست که جلوگیری از هرگونه سوءتفاهمی درتعریف انقلاب که توام با شورش گری ها ی طبقاتی پایانی تا تحولات که از بالا صورت می گیردشروع می شوند ، بعضاً بسیا سریع وماجراجویانه وبنیاد گرایانه بوده باعث دگرگونی های ریشه ای درساختار اجتماعی و بعضاً با تغیر مهره ها ی نظام برسر اقتتدار بدون انکه در زندگی اکثریت جا معه تغیری ماهیوی صورت بگیرد می گردد ، که تا اکنون ما ثمره تلخ این نوع تغیر سطحی که عاقبت به استبداد وخود کا مه گی نظامها تبد یل شده است شاهد هستیم .
تغیروتحولات که درین صدسال اخیردرافغانستان بوقوع پیوسته از ماهیت بیمارگونه برخورداربوده ، بعضاً مانع تحولات بنیادی شده است. گروهای چپ وراست افراطی درافغا نستان که هرکدام ادعای سقوط نظام برسر اقتدار را داشتند ، با تاسف ؛ بدون انکه خواهان تغیرماهیوی باشند ، صرف به تغیرشکلی ومیکانکی بسنده می کردند وخود بحیث دکتاتوربا شعارفریبنده مدتی برشانه های مردم بی خبرازفتنه زمانه به حکومت خودکامه تن دادند،ومانع تحول واصلاحات درساختاردولت داری شدند. شما از ما بهتران بهترمی دانید که تحولات اجتماعی به طورهمزمان موجب تحولات اساسی در ساختار سیاسی ، اجتماعی اقتصادی می گردد ، واز همه مهمترکه این تغیرات وتحولات از طریق منازعات سیاسی واجتماعی شد ید که در ان نیروهای مختلف طبقا تی در آن نقش کلیدی دارند اتفاق می افتتد. که این امربه شکل علمی درتحولات اجتماعی وساختاری اداره در افغا نستان نهادینه نه شده است ؛ حتی موجب اصلاحات شکلی وظاهری در دولت های چهاردهه اخیر نگردیده است.ازین جاست که بعد ازاسترداد استقلال شاهد تغیرات بزرگ اجتماعی واقتصادی درکشورخود نیستیم.اکنون باید ماهیت شعار انتخاباتی (( تحول وتداوم )) و(( اصلاحات وهمگرایی)) را درطول این مدت مورد بررسی قرار دادکه چراتحول موجب اصلاحات نگردید ، وچرا اصلاحات تحولی درپی نداشت. البته مشکل اساسی درتطبیق درهردو شعار است که اولاً تحول از بالا به پائین واصلاحات با شعارنه تنهادرگفتاربلکه درعمل نیز پیوند واقعی نداشته ، هرکدام درتقابل هم قرارگرفتند.حقیقت غم انگیز این است که تحول وتداوم واصلاحات وهمگرایی از مجرای قومی وتنظیمی مسیر خودرا طی کرد ، واین همه خشونت ونا بسامانی وزمینه فساد اداری حتی مانع هرنوع تحول در زمینه ساختار واصلاحات اداری شد ، واز همه بدترکه شعارتحول وتداوم واصلاحات وهمگرایی قدرت های محلی را که آب خوره آن ناشی از محل پرستی وقومگرایی قرون وسطا یی با خود داشتند نه تنها حفظ نمودند ؛ بلکه بیشترتقویه وزمینه ملوک الطوایفی را به شکل جدید تقویه کردند که امروزما دامنه عدم اطاعت بعضی از والیان که ظرفیت وتحمل وتجربه دولت داری نداشته در تضعیف دولت مرکزی گاه وبیگاه با شعارهای بی شعور مصروف ساخته است. این همه افکار متشتت وما لیخولیایی زورمندان ونوکیسه که به شکل موجودات ذومعشیتین یک پای شان به آب وسر انها به خشکه؛ گاهی هم هوس شنارا درخشکه دارند، این نوع طرزتفکر ناشی ازجنون قدرت وثروت باد آورده وتمرین سیاسی نوآموزان سیاست درعرصه ومیدان دولت داری که ازبطن چهاردهه اخیر جوانه زده؛ درواقع نتیجه انتخابات ودموکراسی دیکته شده ازقدرت های است که حضورخود رابه بهانه مبا رزه با تروریزم و تامین امنیت وصلح وایجاد حکومتی بنام وحدت ملی مهره های تاریخ زده را به شکل تابو که درگروهای هفت وهشت در پاکستان وایران این دوکشور نامطلوب ومتحد ین طبعی دیروز وامروز امریکا وانگلیس چنان پیوند وپینه زد که نه تنها مارا گرفتارتروریزم ساخت بلکه خود درتراکم وبا طلاق استراتیژیها ی غیرعملی سرگردان، وهنوزدرحالیکه حرف آخررا از ما پنهان می دارد؛ درعملی ساختن وتطبیق تعهدات خود نسبت به امنیت وصلح درافغا نستان قدمی اسا سی برداشته نه شده، از داشتن یک دولت مقتدر وواحد بی بهره هستیم؛ درهم چو وضع که خودبوجود آورد صرف، به مشروعیت حضور خود هنوز اصرار می ورزد.؟ درطول این 16 سال هرگزتلاش صادقانه نه از طرف شرکت کننده گان غیرمتجانس وسرتا پا متناقض کنفرانس بن ، ونه هم از طرف کشورهای که خواهان سقوط امارت طالبان بودند درایجاد دولتی که از رای اکثریت مردم افغانستان بهره مند واز معیارهای علمی واز تجربه کشورها ییکه بعد ازجنگ موفق به ایجاد دولتی که از ارزشهای ملی ونورم های دولت داری بین المللی بهره برده بودند، همکاری نشد؛ برعکس مهره های سوخته ودست پرورده سازمان استخبارات پاکستان وایران که عدم توان مندی وفا قد استعداد رهبری اقوام مختلف بودند،واز بته ازمون درطول جهاد کاملاً ماهیت ضعیف شان در اداره دولت داری وتامین منافع ملی علیای کشوربه اثبات رسیده بود؛ خودرا بر شانه های زخمی بحیث نماینده اقوام تحمیل کردند. ازجانب دیگرعدم اتحاد ویک پارچگی رهبران حکومت وحدت ملی موجب طغیان وسیع طالبان ، وحتی موجب تمرد ویاغی گری بعضی از والیان نیز گردید.برعلاوه عوامل ناکا می داخلی عامل بین المللی در تشدید وتداوم عدم موفقیت حکومت وحدت ملی نقش کلیدی را بازی کرد ، شریک استراتیژیک ما امریکا درتعهدات خود فرصت طلبی را پیشه خود ساخت ، حد اقل بشکل نسبی اعتماد مردم افغانستان را درعمل نتوانست جلب کند ، وهرروزماهیت وپلان های قبلاً تهیه شده در پنتاگون درحال تطبیق وآینده را برای مردم افغانستان غیرقابل تحمل ساخته است. حضورامریکا درافغانستان درقدم نخست محیط خشونت وشورشگری طالبان را تشدید، وایجاد گروهای انشعا بی ازبدنه طالبان وپیوستن شان به (خلافت اسلامی شام وعراق) بنام داعش مشکلات افغانستان را با جنگهای خاورمیانه گره زد. این همه مشکلات ناشی از بوجود آوردن حکومتی درنتیجه کنفرانس بن که اعضای تصمیم گیرنده همان استعمارگران دیروز وامروزبا ترکیب گروهای هفت گانه وهشت گانه ساخت قدرتهای غربی درپا کستان وایران بوجود آمد، بدون شک تشکیل این حکومت از یک بحران عمیق درجامعه افغانستان شکل گرفت.اما با تاسف ودریغ که این بحران حتی بعد ازایجاد جمهوری اسلامی پایان نیافته ، صرف مردم افغانستان را ازشرامارت طالبانی بشکل نیم بند وموقتی نجات داد.اما این نجات هنوزبه معنی ازادی کامل خود تازمانیکه تامین امنیت وصلح واقعی درپرتو یک دولت واحد ملی و اردوی پرقدرت ومسلکی نا یل نشود؛ مداخلات پاکستان ادامه خواهد داشت. البته ما قبول می کنیم که هر پد یده جد ید، موافق ومخالف خودرادرسطح داخلی وخارجی دارد؛ ولی شعارتحول وتداوم ، اصلاحات وهمگرایی را که ازطرف حکومت وحدت ملی به حیث یک پدیده جد ید عنوان شده ؛ قبل ازاینکه مورد مخالفت ومداخله مستقیم به حیث نیروی بازدارند تحول وتداوم واصلاحات همسایگان ما ازجمله پاکستان وایران قراربگیرد ؛ با تاسف که از طرف اعضای هردوتیم که درترکیب حکومت وحدت ملی حضوردارند درنطفه خاموش وبه آرشیف شعارهای بی شعور دوران حکومت خلق وپرچم منتهی شد. ایا بدون تغیرات اساسی درساختار حکومت فعلی وحدت ملی ، می توان مشکلات عاجل افغانستان را حل نمود؟ایا امکان تغییراساسی از بالا ، هرچند طولانی مدت وجود دارد ؟ایا امکان فشار ازپائین وجود دارد؟ ایا درمیان نیروهای مخالف اتفاق نظر هست؟ میزان آماد گی مردم برای مشارکت دراعتراضات تا چه پیمانه قابل اعتماد است؟ امروزبسیاری ازما توجه به سرنوشت غم انگیزکه گروهای هفت وهشت به کمک شبکه های استخبارات منطقه از جمله پاکستان وایران مارا گرفتار ساخته اند؛ ایا بازهم می توان چشم انتظاربرای تطبیق شعارهای انتخاباتی ، تحول وتداوم واصلاحات وهمگرایی داشت؟ پاسخ به سوالات مطرح شده دلیل بربن بست ورهایی ازین وضع نا گواررا صرف انقلاب فرهنگی به رهبری جامعه مد نی که فارغ از وابستگی های قومی ومذهبی باشد می تواند با اگاهی دادن وسمت وسو افکار اکثریت مردم افغا نستان این کشتی درحال غرق شدن را به سا حل نجات برساند.