مهرالدین مشید
شبکه هاچگونه شماری ها را زیر نام کارشناس استخدام میکنند
چگونه شبکه های جهنمی استخباراتی سرنوشت ملت ها را به بازی می گیرند
شماری از آگاهان عصر کنونی را "عصر زباله" نامیده اند. عصری که بشر به گونۀ خواسته و ناخواسته با خود خواهی های خود نه تنها خاک، فضا، آب و حتا امواج را آلوده کرده است؛ بلکه بدتر از آن تاریخ، جامعه و انسان را نیز آلوده کرده است. از این آلوده گی رسانه ها و مطبوعات نیز درامان نمانده است. این سبب شده تا شماری ها به گونۀ لجام کسیخته هرچه که در ذهن شان خطور کند، بدون در نظرداشت قاعده های اخلاقی و رعایت معیار های ارزشی بر روی کاغذ بریزند و از طریق رسانه ها از طریق رسانه های دیداری و شنیداری به قول معروف " هرچه که زیر سی دندان شان آید" با درست کردن از " کاه کوه" و از " فیل قیل" به خورد مردم بدهند. شماری ها چنان در این رویکرد چنان یکه تاز میدان خود اند که حتا حاض اند تا به بهای آبرو و عزت خود، به گونۀ بیرحمانه عزت و شرف دیگران را زیر پای کنند و گاهی با اتهام بستن های ناروا هرگز به شخصیت و کرامت انسانی شماری ها هم رحم نمی کنند. هرچند بجا نخواهد بود تا به این گونه افراد کارشناس گفت؛ زیرا کارشناسان عرصه های گوناگون انسان های با شرفی اند که تجاوز به حریم شخصی دیگران را خط قرمز حساب می کنند و نه خود و نه کس دیگر را اجازه می دهند که حریم شخصی کسی را مورد تهاجم قرار بدهند و چه رسد که به کسی اجازه بدهند تا به کسی اتهام ببندند و خود که هرگز به چنین کاری هرگز دست نیازند؛ اما با تاسف هستند شماری ها در آشفته بازار سیاسی که چنان همه چیز را سیاه می بینند و به تعبیری به "زباله" تبدیل شده اند که حتا "زباله دان ها"بر آنان شرف دارد. این گونه افراد به ساده گی به استخدام شبکه های شیطانی می درآیند و و عزت و شرف خویش را زیر نام کارشناس در معرض معامله قرار می دهند تا در برابر وعدۀ پول و قدرت حاضر به مزدوری شوند و با حضور یافتن در رسانه ها خلاف موازین انسانی و ارزش های اخلاقی بدون داشتن اسناد موثق با اتهام وارد کردن ها به توهین انسان های خوب بپردارند. شاید برای چنین شخصی عزت رسانه اهمیت نداشته باشد؛ زیرا کسانی که شخصیت خود را د برابر پول به معامله قرار می دهند، بدون تردید به شخصیت خود هرگز اعتنا ندارند؛ پس بر رسانه ها است تا با ارح گذاشتن بر اصل آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات حریم پاک رسانه یی را با حضور همچو اشخاص معلوم الحال و مزدور آلوده نسازند.
این گونه کارشناسان که در واقع به مثابۀ کارگزاران خناس در خدمت شبکه های جهنمی قرار گرفته اند، پروای هیچ رسوایی را ندارند؛ البته به دلیل آنکه این ها خود را از قبل فروخته اند و حتا به اشتهای دیگران غذا می خورند. از این گونه افراد نباید گله هم کرد؛ اما ملامت اصلی آنانی اند که از این اشخاص برای رسیدن به اهداف سیاسی و راندن و زدن حریفان سیاسی و گروهی و جناحی خود سود می جویند؛ اما در این میان می ماند، موضوع رسالت رسانه ها در قبال آزادی های بیان و آزادی های رسانه یی که نباید برای پر کردن برنامه های شان از حریم سرخ رسانه یی عدول کنند؛ زیرا حفظ این قلمرو رسانه یی از هر نوع تجاوز از اولاترین درک مسؤولیت رسانه یی است که وجدان گرداننده گان رسانه ها را به چالش می کشد و اندک ترین بی توجهی به آن معنای زیر پای گذاشتن وجدان شخص و وجدان رسانه را دارد. در این شکی نیست که شماری رسانه ها در کشور بنا بر دشواری هایی که دارند، نمی توانند تا افراد آگاه و چیز فهم را دعوت کنند و ناگزیر می شوند تا در دقیقۀ نود از ریزرفی های استفاده کنند و برای پر کردن برنامه اشخاصی را بخواهند که به قول معروف" گوش به آواز اند" و منتظر که کدام رسانه برای شان زنگ می زند. آشکار است که با حضوریابی همچو اشخاص در گفتمان های سیاسی چه بلایی بسر رسانۀ دیداری و شنیداری می آید. این اشخاص که بیچاره ها در خورجین چیزی برای گفتن ندارند، واضح است که چه خزعبلاتی را سر خواهند داد و چه در سفتن هایی را آغاز و چه گل هایی را به آب خواهند داد؛ اما نباید فراموش کرد که این گونه اضافه گویی ها و چرندیات نه تنها بر حیثیت کارشناس؛ بلکه حیثیت رسانه و گردانندۀ آن را بیشتر و بیشتر سخت زیر پرسش می برد.
زمانی که انسان کتاب هایی چون "شکارجاسوس"، "پروتوکول های صیهون"، پروتوکول های ۳۰۰ " و سایر کتاب های استخباراتی، پولیسی و جنایی را می خواند، به بسیاری راز های ناگفته و ناشنیدۀ شیطانی آشنا می شود که چگونه شبکه های استخباراتی بزرگ جهان مانند" کا جی بی" روسیه، آی اس آی"،پاکستان " سی آی ای" امریکا، "موساد" اسراییل و "ام آي سکس" انگلیس نخبه ترین و بهترین افراد را به استخدام خود درآورده اند، بر کاخ های بزرگ جهان شکم افگنده، و بزرگ ترین مقام های ارشد در جهان را به استخدام خود درآورده اند و چه ماموریت های جنایتکارانه را بوسیلۀ آنان انجام داده اند و می دهند. این افراد نه تنها در سطح لابی ها؛ بل در سطح بالاتر از لابی ها در مقام های تصمیم گیری و اجرایی حکومت ها قرار داردند و در فاحعه آفرینی های کلان دست باز دارند. اما شگفت آور این است که این اشخاص چگونه در پایان ماموریت های خطرناک شان از سوی شبکه های یاد شده به گونۀ مرموز کشته شده اند که حتا جسد های شان مفقود شده اند. آنانی که به این شبکه های استخباراتی کار می کنند، باید بدانند که در پایان کار چه سرنوشتی در انتظار آنان لحظه شماری می کند. تنها جاسوسان شبکه های استخباراتی کلان با این گونه سرنوشت هولناک دچار نیستند؛ بلکه اجنت های پایین تر از آنان بدتر از بالایی ها سرنوشت مرگباری را در انتظار دارند. آنانی که داستان باشی های زندان پلچرخی را در سال های بعد از دهۀ شصت خورشیدی در خاطره دارند، به یاد دارند که چگونه دستگاۀ خاد پس از آخرین استفاده جویی از آنان به قول معروف در میدان رهای شان کرد و در بلاک سوم هر روز جندین بار باشی ها برهنه می شدند و لباس های شان پاره پاره می گردید. اجنت های جنایی و فرهنگی و رسانه یی باید بدانند که به سرنوشت محتوم باشی های زندان پلچرخی دچار خواهند شد که نه تنها بی عزت و بی آبرو می شوند؛ بلکه سیاه روی و شرمسار نیز خواهند شد و رسوایی و افتضاح شان به آسمان ها خواهد رسید. جاسوسان و اجنت های شبکه های خارجی عمال آنان باید بدانند که در قلمرو استخبارات هیچ سلامت گاۀ امن برای جاسوس وجود ندارد؛ هرچند شبکه های استخباراتی کلان رابطۀ خویش را به گونۀ پیدا و پنهان با چندین گروه و جناح به گونۀ جداگانه حفظ می کند و هر یک را مطلوب تر از دیگری می خوانند و بدین وسیله هریک را جدا جدا در دام خود می اندازد تا بدین وسیله از هر کدام بهره کشی های مختلف و جداگانه می نماید. جاسوسان باید بدانند که بالاخره در هر حالی لقمه های چرب و گرمی برای شبکه های جهنمی اند.
با تاسف که کشور های جهان سومی بیشتر قربانی این گونه بازی های استخباراتی شده و قدرت های کلان توانسته اند تا با استفاده از حمایت های کلان مالی به صدور و نصب جاسوسان شان در مقام های ارشد حکومتی در این کشور ها نایل آیند و تیغ از دمار آنان بیرون کنند. به قول مرحوم علی شریعتی تنها از طریق امواج شهروندان جهان سوم وسوسه نمی شوند و از طریق قار قار رسانه های استعماری، استحماری و استثماری از نزدیک ترین کلکین ها و دروازه های شان وسوسه نمی شوند؛ بلکه بدتر از آن با صدور خناس از جنس مردمان نیز وسوسه می شوند و اجازه نمی دهند تا نقش معکوس نگین زنده گی شان در سجدۀ واقعی راست شود تا در نتیجه همه چیز به شمول مقدرات آنان خلاف این شعر :" نقش معکوس نگین از سجده می گردد درست ..... سرنوشت واژگون را راست می سازد نماز" نقش پیذا نکند.
نه تنها در افغانستان؛ بلکه در اکثر کشورهایی که در آنها رژیمهای ضد مردمی حاکم بوده، جاسوسان دستگاههای استخباراتی شبکه های جهانی مورد تنفر مردم قرار داشته اند. موساد اسراییل، سیآیای امریکا، آیاسآی پاکستان، کیجیبی شوروی، واواک ایران، امآیشش انگلستان، گشتاپوی آلمان هیتلری و... همه بهمثابه دستگاههای وحشتآفرین، نماد بربریت و در کل در ضدیت با انسان تلقی شده اند؛ زیرا تاریخچه تمامی اینان مملواز خون و جنایت و وحشیگری بوده است. از همین رو بوده که در کشور ما همیشه جواسیس در ذهن مردم عناصر معاملهگر، و منفور تلقی شده اند؛ اما تاسف بار این است که به روشنفکری اتهام جاسوسی زده شود، این گویی به منزله مرگ شخصیتی او می باشد. با تاسف که طی شانزده سال گذشته افغانستان لانه استخبارات تمامی سازمانهای بدنام جاسوسی جهان میباشد. سرازیر شدن پول های هنگفت در کشور در موجی از تبلیغات وسیع و مسمومکننده رسانه یی، امریکا به منزله فرشته نجات مردم افغانستان رنگآمیزی شد و دررکاب آن با لشکری از عناصر خودفروخته و بخصوص روشنفکران ناصادق به کشور که حتا جاسوسی به بیگانه را افتخار شمرده و حتا با احساس غرور وابستگی های استخباراتی شان را به رخ دیگران میکشند. بدون تردید این چنین وابستگی در هیچ حای جهان بی پیشینه باشد که رییسجمهور آن به گونۀ رسمی از دریافت بوجیهای دالر از سیآیای، امآیشش و واواک خبر بدهد و از آنان تشکر کند. این در حالی است که شبکه های استتخباراتی حاکم در جهان به گونۀ صریح جاسوس سازی را یک امر عادی می شمارند. چنانکه جیمز کلپر، رییس استخبارات ملی ایالات متحده امریکا گفته است که جاسوسی در مورد رهبران خارجی یک امر معمول است. جیمز کلپر به کانگرس گفته است که چنین کاری از مدت ها پیش بخش از عملیات نظارتی امریکا را تشکیل داده و این عملیات توسط همه کشورها انجام داده می شوند. کلپر گفته است که متحدان امریکا هم در مورد مقام های امریکایی جاسوسی کرده اند. افشاگری های اخیر برملا ساختند که برخی از اداره های استخباراتی امریکا مکالمات تیلفونی میلیون ها نفر در فرانسه و حتی مکالمات تلیفونی انگلا مرکل، صدراعظم آلمان را شنیده اند. این مساله حتا سبب ایجاد تنشج در روابط میان اروپا و امریکا شد؛ اما این گونه افشاگری ها در کشور هایی مانند افغانستان بی اثر بوده و به قول معروف آب از آب هم تکان نمی خورد. یاهو