مهرالدین مشید
آیا برای گشودن گرهء بن بست در کشور راهکاری وجود دارد
در این شکی نیست که تمامی کشور های جهان فصل های طولانی بحران های سیاسی،
اقتصادی و اجتماعی را پشست سر گذاشته اند و پس از عبور از دشواری های فراوان و
پیمودن کوه و کتل های به قولی مشکل تر از " هفت خوان رستم" بالاخره به منزل خوش
بختی و شگوفایی نایل آمده اند. هرچند نوعیت بحران ها در کشور های گوناگون
متفاوت بوده و اما بیشترین کشور های جهان بحران های شدید سیاسی را تجربه کرده
اند؛ اما با تاسف که بحران در کشور ما از هر لحاظ متفاوت تر از بحران ها در
کشور های دیگر بوده است. این بحران با هجوم شوروی پیشین آغاز شد و تا امروز با
حضور ارتش امریکا هنوز هم ادامه دارد و هر روز بیشتر فربه تر می شود. با تاسف
که بحران کنون در کشور ما که مداخلۀ شوروی آغاز شده و اکنون با مداخلۀ پاکستان
و ایران به گونۀ مستقیم و مداخلۀ مستقیم و غیر مستقیم کشور های دیگر مانند
امریکا و اروپا که افغانستان را زیر نام مبارزه با تروریزم به میدان نبرد بین
المللی بدل کرده است و قدرت های بزرگ خواسته اند تا افغانستان را قربانی منافع
ملی و اهداف راهبردی خود نمایند. حال پرسش این است که آیا افغانستان برای عبور
از بحران کنونی و گشودن بن بست آن راهی در پیش دارد یا خیر.
گفتنی است که تا حالا تعریف های متفاوتی برای بحران ارایه شده است. ساده ترین تعریف برای بحران: « عدم تعادل و بهم خوردن نظم در حوزه های گوناگون زنده گی که این آشفتگی را می توان در زمان بحران های سیاسی و نظامی و ناامنی ها بوضوح مشاهده کرد. هرچند بحران اقتصادی را عدم تعادل بین نیاز و مصرف با تولید عنوان کرده اند. به نظر واینر Winer و کان Kahn بحران عبارت است از ایجاد شرایط آشفته و غیر قابل اعتماد و همراه با تهدید ها و افزایش فشار های فوری است که گاهی چرخش ها و پی آمد های غیر منتظره را نیز به دنبال دارد. کان دانشمند دیگر اروپایی می گوید، بحران شرایطی است که زمان موجود برای پاسخ دهی و یا تصمیم گیری محدود می شود. ناگفته نماندکه بیشترین اختلاف نظر در «تعریف بحران» بعلت گوناگونی بحرانها و علل بوجود آورنده آنها و تفاوت اثرات و پیامدهای آنها در سرتاسر جهان است. شماری ها می گویند که مدیریت بحران عبارت از، علم و هنر برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری به صورت یکپارچه، جامع و هماهنگ است که با بهرهگیری از ابزارهای در دست داشته، تلاش باید کرد تا خطر های ناشی از بحرانهای مختلف را براساس مراحل مختلف آن بایدکنترل کرد؛ اما مدیریت بحران به معنای دققیق آن سوق دادن هدفمند جریان پیشرفت امور به روال قابل کنترل است که هرچه زودتر اوضاع به حالت نخستین اش برگردد. این موضوع است که از بیرون به مسؤلین مدیریت بحران فشار می آورد که این خود یکی از مهمترین عوامل تصمیم گیري هاي غلط و گسترش دامنه بحران محسوب می شود. مدیریت بحران از سه فاز به گونۀ کامل جداگانه مانند؛ پیشب بیینی و پیش گیری، برنامه ریزی و آموزش و هدایت و کنترل عبور می کند. با تاسف که بحران در کشور ما چنان دامن گسترده است که از کنترل بیرون شده است و مدیریت آن حتا فرامنطقه یی شده است. بحران ها بصورت کل دو نوع اند، بحران هایی که عاملان آنها انسان ها اند و بحران هایی که عاملان آن ها طبعیت است و آثار این بحران ها بیشتر یا در سطح ملی یا در سطح منطقه یی و یا در سطح بین المللی به ظهور می رسند؛ اما بحران در کشور ما بیشتر بحران سیاسی است که نتیجۀ آن ناامنی ها و افزایش حمله های انتحاری و انفجاری را به دنبال دارد که منتج به بحران بیکاری و اقتصادی در کشور شده است. با تاسف که بحران در کشور ما دامنۀ وسیعی پیدا کرده است که از سطح منطقه هم فراتر رفته و شکل بین المللی را به خود گرفته است. از همین رو است که شماری ها بدین باور اند که بحران افغانستان فرامنطقه یی شده و باید در سطح بین المللی حل و فصل شود. شماریها عامل بحران در کشور را مداخلۀ دوامدار پاکستان و استفادۀ ابزاری آن از طالبان به حربۀ دینی عنوان می کنند که پیش زمینه های این بحران را جنگ های گروهی و خود خواهی ها و قدرت طلبی های رهبران جهادی قلمداد می کنند که افغانستان را پس از سرنگونی نجیب به تباهی کشاندند و این تباهی هر روز حجم کلان تر پیدا می کند و نزدیک است به فاجعۀ بزرگ مبدل شود.
پس برای عبور از بن بست کنونی چه باید کرد. آیا باید قوی شد و برمصداق این شعر " برو قوی شود اگر راحت جهان طلبی ... در این جهان طبیعت غریب پامال است" و یا این که متحدان قوی پیدا کرد و به کمک آنان گرهء بن بست را گشود. آیا جز این ها راهء دیگری وجود دارد که تا کنون تجربه نشده باشد تا بتوانند بحیث رویکردی بدیل به بحران حالیه در کشور نقطهء پایان بگذارد. برای وارد شدن به این بحث این پرسش پیش می آید که آیا برای حل بحران افغانستان دنبال راه حل های منطقه یی زفت و یا بین المللی و یا به عبارت دیگر که آیا بحران افغانستان منطقه یی است و یا ببن المللی؛ یعنی این که آیا کشور های منطقه قادر اند، با مساعی مشترک و صادقانه بن بست موجود در کشور را بشکنند. این در حالی است که امریکا به گونۀ عملی در افغانستان حضور قوی سیاسی و نظامی دارد و با این حال هر گونه عبور از بحران کنونی بدون حضور امریکا ناممکن است و هر معادله صلح در افغانستان بدون حضور امریکا به نتیجهء مطلوب نمی رسد. در همین حال در منطقه معادله های جدید ایتلاف ها در حال شکل گیری اند. در یک سو روسیه، چین، ایران و پاکستان و در آنسو هم امریکا، هند و افغانستان قرار دارد که با تاسف امریکا با نقش دو پهلو و مبهم معادلهء اخیر را آسیب پذیر می نماید. در این میان هنوز گرهء کور طالب و داعش ناگشوده باقی مانده است. این ناگشودگی خود به بن بست دیگری بدل شده است که روند بحران زدایی در کشور را پیچیده تر کرده است. روسیه مدعی است که داعش پدیدهء امریکایی است و هدف از آن تحت فشار قرار دادن روسیه، چین و ایران می باشد. از همین رو روسیه طالبان را پشتیبانی مالی و حتا سیاسی می کند. چنانکه روزنامهء انگلیسی کمک دونیم میلیارد دالری روسیه برای طالبان را از طریق مافیای نفتی افشا کرد و در مقابل هر روز رسانه ها از اکمالات داعش بوسیلهء چرخبال های ناشناس خبر می دهند که در این میان به گزارش رادیو آلمان می شود اشاره کرد که خبرنگار آن از همکاری مشترک سعودی، امریکا، آذربایجان، بلغاریا و امارات گزراش تحقیقی را درست کرده که چگونه کشور های یاد شده داعش را کمک می کنند.
این در حالی است که هر روز تشدید حمله ها به مکان های مقدس در شهر های گوناگون کشور و بویژه شهر کابل، چند روز پیش در مسجد امام زمان که سی کشته و چهل زخمی برجا گذاشت، هر روز بیشتر از روز دیگر شدت می یابد. این حمله های خونین پس از اعلام استراتیژی امریکا و تهدید های پیهم مقام های امریکایی به گونهء بی سابقه تشدید یافته اند. شگفت آور این است که آی اس آی پس از افزایش تهدید های مقام های امریکایی حمله های خود را به گونهء زنجیره یی در محل های نظامی و غیرنظامی و بویژه مکان های مقدس بیشتر افزایش می دهند تا ضرب شصت خود را به امریکا نشان داده و امتیاز بیشتر بگیرد؛ اما امریکایی ها بر رغم تهدید ها تا کنون هیچ گونه اقدام عملی برضد پاکستان انجام نداده اند. این در حالی است که رئیس سیا اخیرا واضح و آشکارا گفت تا زمانی که پناه گاه های طالبان در پاکستان از میان نرود، گفت و گو های صلح نه ممکن است و نه هم به نتیجهء مطلوب می رسد. وی این سخنان را زمانی گفت که از نگهداری زوج کانادایی و امریکایی در پاکستان سخن می گفت. این که پاکستان دشمن است و از آن نمی توان گله کرد و اما نمی توان برضعف رهبری سکتور امنیتی کشور انگشت انتقاد نگذاشت و آنان را بری ذمه شمرد. ضعف آنان و خلای امنیتی سبب شده تا دشمن با استفاده از آن هر روز وحشیانه تر از گذشته مردم افغانستان را قتل عام کند. این جدا از یک سلسله زد و بند های پیدا و پنهان است که مردم افغانستان در تبانی با حلقه های داخلی و ببرونی برای کرم ساختن آتش جنگ در یک سناریوی خطرناک به گونۀ بیرحمانه کشته می شوند تا خارجی ها به بهای خون هزاران هموطن ما به هدف اصلی شان برسند که همانا اهداف راهبردی است که گاهی از آن به عنوان رسیدن به چاه های نفتی بحیرۀ خزر و چاههای گاز آسیای میانه و زمانی هم تحت کنترل داشتن روسیه، چین و ایران از آن نام برده می شود. پس از این معلوم می شود که افغانستان هرگز در موقعیتی قرار ندارد که بتواند به تنهایی ازاین بحران بیرون شود. یکی از گزینه ها می تواند، کنار آمدن صادقانۀ پاکستان با افغانستان است که سرکوب لانه های تروریستی در خاک اش، به دست کمی از اهدافش برسد که در جنگ نمی تواند، به آن نایل آید. گزینۀ دیگر رویکرد صادقانۀ امریکا برای مبارزه با تروریزم است که می تواند بدور از بازی های دو پهلو فشار بر پاکستان را افزایش بدهد و لانه های طالبان را از بین ببرد و آنان ناگزیر به گفت و گو با کابل شوند. از سویی هم ضعف شدید دستگاۀ دیپلوماسی کشور قرعۀ فال را به نام دستگاۀ دیپلوماسی فعال و کارای پاکستان زده است. با تاسف که هنوز هیچ کدام یک از گزینه های یاد شده در دست اجرا نیست و برعکس بحران عمیق تر می شود؛ پس با این حال هنوز دور است برای گشایش بن بست کنونی در کشور در این زودی ها امیدی داشت. یاهو