مهرالدین مشید
آیا فرصت آن پیش آمده است که امریکا از پاکستان روی بگرداند
این پرسش شاید در ذهن هر افغان خطور کند که آیا فرصت آن پیش آمده که امریکا از
پاکستان روی بگرداند و این کشور را به قول خلیل زاد وادار به "خانه تکانی" از
تروریزم کند تا این که این کشور از با برگشت صادقانه به سوی افغانستان از اهداف
کلان خود نسبت به هند و ازخواست خود مبنی بر قطع روابط سیاسی و اقتصادی با
افغانستان بگذرد. این که چگونه امریکا تا کنون نتوانسته از پاکستان روی بگرداند
و آخرین فشار ها را به این کشور وارد کند. دلایل زیادی جود دارد که با اهداف
جیو ایکونومیک، جیواستراتیژیک و جیو پولیتیک امریکا در منطقه پیوند ناگسستنی
دارد که پرداختن به هر یک به گونهء تفصیلی می تواند تا حدودی پرده از اهداف
بلند مدت منطقه یی و جهانی امریکا در بخش های یادشده فرو افگند؛ اما در این
میان این موضوع می تواند، مهم باشد که هنوز رهبران افغانستان نتوانسته اند
جایگاهء شان را در منطقه طوری تثبیت کند که جایگاهء پاکستان از نظر امریکا در
سطح منطقه منتفی شود. بی نتیجه ماندن بیست و یک سفر رئیس جمهور پیشین به
پاکستان و کم شنوی ها و گریزپایی های مقام های امریکایی از شکایت های مقام های
افغانستان، ریشهء قوی در آن دارد؛ البته این زمانی ممکن است که این این زمانی
ممکن است که افغانستان داری اقتدار ملی و حاکمیت مرکزی نبرومند شود که با توجه
به شرایط حالیه رسیدن به آن دشوارتر از عبور از " هفت خوان رستم" است.
از سویی هم افغانستان اشد نیاز دارد تا با وجود سیاست های مداخله گرانه و
تروریست پرورانهء پاکستان با این کشور رابطهء نبک داشته باشد. برای داشتن چنین
رابطه یی افغانستان باید با پاکستان استراتیژی درازمدت را پیریزی و ارایه کند؛
زیرا پاکستان همسایهء افغانستان است و دشمنی دوامدار و فرار از پاکستان معنایی
ندارد، شاید این از نظر امریکا مهم نباشد، بخاطری که امریکا دنبال منافع خود
است و بیشتر روی رسیدن به اهداف راهبردی خود تمرکز دارد و کمتر و حتا هیچ در
پیوند به منافع افغانستان و بویژه رابطهء آن با پاکستان توجهی نداشته باشد. بنا
بر این، بر رهبران حکومت های افغانستان است تا کوره راهء صلح با پاکستان را باز
کند.
پس از استراتیژی جدید امریکا گمانه زنی هایی وجود دارد که گویا امریکا سیاست های استراتیژیک خود با پاکستان را مورد بازنگری قرار داده است. از سویی هم این را هم نباید از یاد برد که سخنان رسمی حکومت امریکا، موضع پنتاگون و سیا نیست؛ بلکه این دو شیطان زادۀ مادر خطا برنامه های خود را دارند تا هر روز با آفریدن حادثه یی ملت های دیگر را به خاک و خون بکشند. از همین رو است که می گویند، امریکا دشمن مردمان وطن پرست این سرزمین و دوست مردمان وطن فروش است. حال پرسش این است که آیا واقعا امریکا به چنین تصمیمی رسیده است یا خیر؟ این در حالی است که یکی از مولقه های مهم اعتماد امریکا بر افغانستان حکومت نیرو مند است که بتواند، حیثیت ژاندارم را در سطح منطقه برای امریکا داشته باشد. این در حالی است که افغانستان هنوز برای رسیدن به همچو موقعیت فاصلۀ زیادی دارد؛ زیرا جنگ دوامدار در سایۀ مداخلۀ مستقیم پاکستان و انبار شدن دشواری ها، در طی چندین دهه نه تنها این فرصت را گرفته است؛ بلکه افغانستان برای دهه های دیگر نیز توانایی عبور از شرایط کنونی را ندارد.
این در حالی است که موجودیت سیاست مداران فرصت شناس و ماهر و ذهین در پاکستان و از سویی هم موققعیت این کشور در منطقۀ حساس جنوب آسیا در کنار داشتن رابطۀ چندین پهلوی آن با قدرت های غربی و بویژه رابطه خیلی عمیق آن با سعودی ها سبب شده تا در بازی های سیاسی برگ برنده را در دست داشته باشد . گفته می شود که سعودی حیثیت بانک رایگان را برای پاکستان دارد، تعین وزیران و مسولان بلند پایه و کلیدی این کشور بدون مشوره با سعودی ها حتی امکان ندارد و گارد سلطنتی سعودی همه پاکستانی اند. از سوی دیگر چین در زیرساخت های اقتصادی پاکستان سرمایه گذاری بزرکی کرده و همکاری های نزدیک نظامی با این کشور دارد. چاپان نیز سرمایه گذاری هایی درپاکستان کرده است و امریکا هر سال برای پاکستان در حدود یک میلیارد دالر باج میدهد تا پاکستان تولیدات تروریستی خودیش را ادامه دهد. شاید هم دلیل این باشد که امریکا برای بی ثبات سازی منطقه نیاز دارد و اگر چنین نمی بود، باید امریکا سال ها قبل باجدهی به پاکستان را قطع می کرد. از سوی دیگر هزاران نیرو داعشی از سوریه و عراق به پاکستان انتقال می یابند که در ظاهر هدف این کار روشن نیست و اما می توان پیش بین بود که برای بسر رسانده پروژۀ دیگری به پاکستان صادر می شوند و چندی قبل هم "عمه زادۀ " داعش از پاکستان به افغانستان شلیک شد تا پروژۀ تازه را سر و سامان بدهد. در کنار این شمشیر اتومی الله اکبر پاکستان تهدید بزرگ برای هند است تا هند را سر جایش نکاه دارد. با این حال به قولی مگر امریکا و انگلیس گوشت خر خورده اند که به این زودی پاکستان را رها کنند و بگذارند، پاکستان در عمق استراتیژِی چین و روسیه سقوط کند. این در حالی است که رهبران سیاسی امریکا از قبل ها بنا بر موقعیت حساس پاکستان در منطقۀ جنوب آسیا علاقمندی خاصی به پاکستان داشته اند و برای اسلاف خویش توصیه کرده اند که نباید پاکستان را از دست بدهند. چنانکه وزارت خارجۀ امریکا هفته گذشته اسناد و مکاتبات پالیسی خارجی حکومت جیمی کارتر، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده، را نشر کرد که حاوی بیش از ۱۱ هزار صفحه است. در میان اسناد و مکاتبات نشر شده، یکی هم ملاقات زبیگنیو برژینسکی ، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور کارتر، با برین ادوارد تالبایز، معاون صدراعظم پیشین زیلاند جدید، است که در آن در مورد تجاوز شوروی سابق بر افغانستان بحث شده بود. در این اسناد آمده است که برژینسکی به کشور های غربی توصیه می کند که نباید حس هویتی کشور های اسلامی را به صورت علنی مورد مداخله و بهره برداری قرار بدهند—به خصوص زمانیکه ایالات متحده می خواهد پایگاه های نظامی در منطقه ایجاد کند، باید از نهایت احتیاط کار بگیرد. وی می گوید مسکو ممکن تلاش کند که پاکستان و ایران را به "فلند شرق میانه" مبدل کند. وی تاکید می کند که ایران و پاکستان باید مورد حمایت نظامی و سیاسی غرب قرار بگیرند. آقای برژینسکی در این ملاقات گفته بود که اول کمک های کشور های اسلامی به پاکستان فراهم گردد و به تعقیب آن، کمک های غربی به پاکستان سرازیر شود. وی با اشاره به سخنان گاندی گفته بود که افغانستان باید غیر منسلک و بی طرف نگاه شود. وی از سه عامل چون؛ تداوم حمایت ایالات متحده از متحدین اش، ایجاد جهان اسلام واحد و ادامه جهاد در افغانستان برای خروج شوروی پیشین از افغانستان نام برده است.
انعطاف های گذشتۀ امریکا در برابر پاکستان بیانگر این واقعیت است واز همین رو بوده که امریکا پس از ایجاد تنش هایی با اسلام آباد حاضر به امتیاز دهی و باجدهی بیشتر به آن شده است. چنانکه یک بار پس از بمباران طیاره های امریکایی بر پوستۀ سربازان پاکستان روابط میان دو کشور تنش آلود شد که منجر به مسدوو شدن راۀ اکمالاتی ناتو از مسیر پاکستان شد؛ اما پس از حدود یک سال امریکا توانست تا با باجدی های تازه اسلام آباد را راضی کند. هرچند امریکای امروز دیگر آن هیولای دیروزنیست؛ بلکه شاخ آن شکسته ومقدارزیادی ازموها ویالهای خودرا ازدست داده است و جنگ های افغانستان، عراق و سوریه میلیون ها دالر آن را خساره مند کرده است و میلیون ها دالر بدهکار شده است.
با توجه به موقعیت بلند سیاسی و استراتیژیک پاکستان و موقعیت آسیب پذیر و شکنندۀ آن ممکن است که بتواند، بدیلی مناسب برای امریکا برای جاگزینی آن بجای پاکستان باشد. این در حالی است که جنگ و ناامنی ها در موجی از مداخله های نظامی پاکستان و ایران در آن ادامه داشته و چهارده هزار سرباز خارجی برای حمایت از آن زیر نام مبارزه با تروریزم حضور فعال دارند، نه تنها این؛ بلکه افغانستان با دشواری های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رو به رو است و با از هم گسیختگی های خطرناک سیاسی و اجتماعی دچار است که تنش های قومی و تضاد های گروهی و بر آن بیداد می کند و انسانیت در آن در حال مردن است و با تاسف که در این میان اخلاق از نخستین قربانیان آن به شمار می رود. چهار دهه جنگ و ناامنی های دوامدار اقتدار سیاسی را جریحه دار کرده و اقتدار ملی و وحدت ملی و منافع ملی و مولفه ها و حتا مفاهیم آنها را زیر پرسش برده است. با تاسف که در این آشفته بازار کشوری مانند افغانستان سیاستمداران و رهبرانش بیشتر از خارجی ها به آن ستم روا داشته اند و هوای قدرت و ثروت آنان را کر و کور کرده و به تعبیری تمامی شان با معنای قرآن " ختم الله " شده اند. دغدغه های شبانه روزی شان رسیدن به قدرت، آنهم نه برای خدمت به مردم؛ بلکه برای غارت و غصب دارایی های آنان است. از این رهبران و سیاسمداران و خود محور افغانستان می توان انتظار داشت که دست به دست هم بدهند و برای مبارزه با مداخلۀ پاکستان و ایران؛ البته نه از راۀ جنگ؛ بلکه از راۀ صلح برنامه های استراتیژیک صلح را ترتیب کنند و برای حل اساسی تاریخی میان دو کشور و بویژه خط دیورند چارۀ اساسی را بسنجند تا مردمان دو طرف در فضای امن زنده گی کنند و مداخله های خارجی برای همیش در منطقه پایان یابد؛ زیرا این خط به مثابۀ زخم خونین در طول تاریخ زمینه سای تهاجم های استعماری در منطقه شده است. یاهو