بصیرهمت

  

امریکا و افغانستان

ترجمه و تدوین از :منابع معتبر روزنامه ها و مجلات انگلیسی و امریکایی

قبل از همه ،جهت آگاهی بیشتراز  وضع امنیتی افغانستان ، بهتر خواهد بود به راپور"سیگار" مراجعه نماییم. راپور" سیگار "،که در اوایل سال 2017 به نشر رسید، وضع امنیتی افغانستان را چنین خلاصه میدارد:

"وضع امنیتی در افغانستان ،روز تا روز بد تر شده ودر طی یکسال  اراضی تحت کنترول دولت از 72% به 57% رسیده است و در حدود 57 تا 60 % اراضی این کشور تحت کنترول دولت است .طی همین 12 ماه، به تعداد 6785 تن از نظامیان افغان، شامل اردو و پولیس، کشته و بتعداد 11777تن دیگر از این قوتها زخمی شده اند.بر اساس همین راپور ،دولت افغانستان بر 233 ولسوالی کنترول دارد و طالبان 41 ولسوالی را تحت کنترول و نفوذ خویش دارند. در 133 ولسوالی دیگر برخورد، حمله و دفع حمله جریان دارد. حوادث خونین روزمره، کابل را به جهنم برای ساکنین آن تبدیل نموده است و  از 10 تن جوانان این کشور 4 تن بیکار اند . "

مولوی هبت الاه ، رهبر طالبان در بیانیه ای اخیرش بمناسبت عید قربان ، از حاکمیت این گروه بر نصف افغانستان سخن گفته و از موضع حاکمیت بیشتر بر افغانستان یاد نمود و از موسسات خیریه و غیر دولتی و سرمایه گذاران دعوت نمود که در مناطق  "تحت حاکمیت" این گروه کار و سرمایه گذاری نمایند .و بر انها اطمنان داد که طالبان امنیت انها را تضمین می نمایند.

بعنوان نمونه هلمند را در نظر بگیریم :

در هلمند که امریکایی ها و بخصوص انگلیسها، مدت بیش از دو دهه حضور وسیع داشتند ،اکنون طالبان درهر ساحه  این ولایت حضور دارندو دید طالبانی در هر ساحه زنده گی مردم محسوس است . بر اساس اظهارات ساکنین محل در این ولایت به تعداد 2000مدرسه طالبان موجود است و با کمک تجاران و ثروتمندان اعمار مساجد و مدارس ادامه دارد واین مساجد و مدارس به مراکز تبلیغات دینی طالبان تبدیل گردیده

 اند . در مقابل  ،مکاتب دولتی از شاگردان خالی اند .

ولسوالیها و  قریجاتی که  در این ولایت قوت های امریکایی و انگلیسی طی دو دهه حضور وسیع و فعال داشتند و خونین ترین نبرد ها در این منطقه جان هزران تن را گرفت، حالا در عمل به استثنا هسته های تشکیلاتی دولتی در مرکز وولسوالی ها، هلمند تحت کنترول طالبان است . منطقه باباجی ،که بزرگترین مرکز فعالیت هوایی انگلیسها بود، حالا بدست طالبان قرار دارد. ولسوالی مارجه که در سال 2010 هزاران تن از نظامیان امریکایی و انگلیسی و افغان جنگ تهاجمی خونینی را براه اندختند ،حالا در کنترول طالبان است. 

در موسی قلعه ،طالبان در عمل دولت خود را دارند. در لشکرگاه ،مرکز هلمند، طالبان در اطراف شهر لشکرگاه حضور وسیع و دایمی دارند. و با فیر راکت بر موسسات دولتی امنیت را برهم میزنند.

دونالد ترامپ ،طی کمپاین انتخاباتی اش ،بار ها بر پالیسی خارجی روسای جمهوری پیشین امریکا انتقاد نموده و اظهار میداشت که دولت وی "وظیفه پولیس بین المللی "

 رابعهده نخواهد داشت و در امور داخلی کشور ها مداخله نخواهد نمود و پالیسی تلاش بر ای تغیر رژیم ها را در کشور های مختلف امر نادرست میخواند .مگر بنا بگفته خودش گفتار های تبلیغاتی در عقب تربیون های کمپاین انتخاباتی با تصمیم گیری در قصر سفید و بخصوص زمانیکه در عقب میز "دفتر بیضوی"تکیه کنی متفاوت خواهد بود.  

یقینا رییس جمهور جدید امریکا،زمانیکه بر قصر سفید قدم گذاشت ، تا کنون ،طی مدت کوتاه کاری اش، بر خلاف انچه که بر مردم امریکا و جامعه جهانی وعده داده بود ، عمل نموده است . چنانچه:

 استعمال "مادر بم ها " در ننگرهار ، تخریب کامل بیز هوایی سوریه که با فیر ده ها راکت مخرب  صورت گرفت ، نادیده گرفتن معاهده امضا شده هستوی میان ایران و ایالات متحده بشمول اروپا، و تهدید دوامدار ایران متعهد به اجرای این پیمان ،و بلاخره تیره گی روابط میان کره شمالی و قصر سفید که  ادامه این تشنج منطقه جنوب اسیا را به یک جنگ تباه کن خواهد کشاند و اعزام قوتهای جدید ،انهم تا مدت نامعلوم به افغانستان ،عملکرد های رییس جمهور جدید امریکا در سطح جهانی تا کنون است.

دونالد ترامپ در 2013 در تویتر خویش در مورد افغانستان  نوشت:

" مردم امریکا نباید برای رهبران احمق ما اجازه دهند تا توافقنامه ای را بامضا رسانند که ما را تا سال 2024 با تمام قیمت های که توسط امریکا پرداخت میگردد ، در افغانستان نگه دارد. " . مگر در جریان اعلام پالیسی جدیدش ، دونالد ترامپ اعلام نمود که "ما در مورد ختم این جنگ موعد زمانی معینی را تعین نمیکنیم ." ما در موردتعداد قوتها نیز حرف نمیزنیم."

دونالد ترامپ حین بررسی جنگ امریکا در افغانستان نظر مشاور ارشدش ،ستیف بابون را که مخالف اعزام قوتهای نظامی امریکا بخارج بود و در عوض خواهان  اعزام نیروهای امنیتی قرار دادی کمپنی "آب سیاه " به افغانستان بود ( این نظر از جانب ایریک پرینس، بنیاد گذار کمپنی " آب سیاه"نیز حمایت میگردید) رد نمود ،که این اختلاف میتواند یکی از علل برکناری مشاور ارشد وی نیز باشد ، در عوض رییس جمهور امریکا به ادامه ماموریت نامعلوم قوتهای نظامی و اعزام قوتهای اضافی امریکا  ،3500 تا5000 ،توافق نمود.

بسیاری تحلیلگران این ستراتژی اعلام شده قصر سفید را  یک ستراتژی کهنه و از بسا جهات مشابه همان ستراتژی بارک اوباما رییس جمهوری قبلی امریکا ،البته با تفاوتهای ، ارزیابی می نمایند و انرا نه ستراتژی ختم جنگ بلکه بهانه ای برای دوام حضور نظامی امریکا در منطقه میدانند.

در زمان اوباما ،قوتهای ناتو برهبری امریکا به 140 هزار تن رسید و در پهلوی این رقم درشت نظامیان امریکا، در حدود 117 هزار تن قرادادی ها و کارمندان ملکی امریکا درافغانستان فعالیت د اشتند . مگر تجربه حضور وسیع قوتها نشان داد که شکست شورشیان در گروپ های کوچک گوریلایی که  نا منظم میرزمند و حمایت وسیع هم از خارج دارند ، بوسیله نیروهای منظم، ولو تا دندان مسلح هم باشند ، خیلی ها دشوار است . اکنون چه تضمینی وجود دارد که  اعزام 4800 الی 5000تن از نیروهای اضافی که مجموع قوتهای امریکا را به 12400 تن میرساند،بتواند کارت پیروزی بدست ارد.

نتیجه پانزده سال جنگ و حضور قوتهای نظامی امریکا در افغانستان، تا کنون  برای امریکایی ها بیش از 2400 تن کشته وهزران تن زخمی و معلول و مبتلا به امراض روانی گذاشته است و اکثریت مردم امریکا با ادامه آن مخالف اند .  در انگلیس ،که 450 تن از برتانیایی ها جان شان را در افغانستان از دست داده اند، مردم این کشور ادامه  این جنگ را" کاملا ضیاع وقت" و "جنگ بی ثمر" میخوانند .

امریکایی ها در حالیکه میدانند که در این جنگ برنده نخواهند شد، مگر شکست را نیز قبول ندارند و بزودی هم اماده ترک این کشور نخواهند بود. مانند سایر بخش های جهان حضور نظامی امریکا انهم تا اینده نامعلوم، از برخی جهات به وضعیت کشورهای اسیای جنوبی می ماند .در کوریای جنوبی دوام  حضور نظامی امریکا از 1950 تا کنون نه تنها به ثبات سیاسی و امنیتی در این منطقه کمک نکرده بلکه بر عکس منطقه را بیشتر متشنج ساخته است .

حضور نظامی امریکا در افغانستان نیز مانند جنوب اسیا، با هدف جیو پولیتیک امریکا بخاطر جلوگیری از اتحاد یورو – اسیا، میان قدرت های منطقه چون چین، هند و روسیه  همراه است  واز همین لحاظ موجودیت دوامدار  بیز های نظامی امریکا  متصل سرحدات چین و روسیه، رویارویی در برابر توانمندی نظامی این دو قدرت که امریکا انانرا تهدید ستراتژیک میداند،ارزیابی میگردد.

در 1962 ، با نصب راکت های پتریو تیک امریکا در ترکیه، اتحاد شوروی با ایجاد بیز نظامی اش در کیوبا به عمل بالمثل دست زد و این عمل تهدیدی جدی بر امنیت امریکا ارزیابی و امریکا اماده یک جنگ رویاروی با اتحاد شوروی گردید و جهان در جریان چند هفته با تهدید یک جنگ تباه کن هستوی روبرو شد و تنها دپلوماسی و مذاکره توانست بر این تهدید خاتمه دهد.

واقعیت اینست که  ارتش امریکا هم اکنون نه تنها جغرافیای افغانستان را از طریق 6 بیز هوایی اش در کنترول دارد، بلکه بیز های هوایی اش در ساحات دارای اهمیت ستراتژیک متصل بر سرحدات چین، پاکستان، ایران ،ترکمنستان، ازبکستان و تاجکستان جغرافیای منطقه را  نیز در کنترول خویش قرار داده است. برخی تحلیلگران بر این باور اند که امریکا بحیث یک ابر قدرت جهانی می خواهد با استفاده از این فرصت ، حضور کنونی اش را با موجودیت بیز های نظامی اش در افغانستان و  در منطقه همچنان حفظ نماید و برای این منظور ادامه تشنج و بی ثباتی در افغانستان  و ادامه  بحران در این کشور ، بهانه ای خوبی برای حضور نظامی اش در منطقه است. واشنگتن نمیخواهد روسیه چین و ایران در جهت تامین صلح در افغانستان تشریک مساعی نمایند و با استفاده از نقش و اثرگذاری منطقوی شان سهم عملی گیرند.

تجربه یکنیم دهه جنگ بیانگر این واقعیت است که اعزام قوتهای اضافی و دوام حضور نظامی امریکا در افغانستان ، سرنوشت جنگ را  تغیر نخواهد دادوبه تامین  صلح و ثبات دراین کشور کمک نخواهد نمود .

امریکا اگر واقعا به تامین صلح در افغانستان باورمند است ، باید د ر پهلوی تقویه قوتهایش، در عرصه های اساسی ذیل که میتواند به تامین صلح و ثبات در منطقه کمک نماید گام های عملی و صادقانه بردارد:

- قصر سفید در مورد پاکستان پالیسی شدید و سختگیرانه ای را در پیش گیرد  . موضعگیری  دونالدترامپ در مورد پاکستان، در صورتیکه صرف زبان دپلوماسی نباشد، میتواند  در عمل در پالیسی پاکستان در مورد حمایت از تروریستان تغیری وارد نماید.

-  این  گفتار دونالد ترامپ که در صورتیکه  اسلام اباد از حمایت تروریستان دست بر ندارد"چیز های زیادی را از دست خواهد "، باید  عملی گردد.

 -  فشار بر پاکستان  در جهت قطع کمک های ملیارد دالری  امریکا  بر ارتش و اقتصاد پاکستان و شدید تر از ان، شامل ساختن نام این کشور در ردیف کشورهای حامی تروریزم و حمله بر مراکز تروریستی در داخل پاکستان وارد گردد.

- جدا ساختن چین ، روسیه و ایران از پروسه صلح در افغانستان، کمکی به صلح نخواهد  نمود . در عوض باید تشریک مساعی و همه جانبه چین ایران و روسیه که بازیگران تاثیر گذار در منطقه اند جلب گردد. زیرا تشویق یکجانبه  هند در جهت  کمک نظامی و اقتصادی بیشتر  برای افغانستان باعث لغزیدن  بیشتر پاکستان در اغوش چین و روسیه خواهد  گردیدوپاکستان بیشتر از پیش در تقویه گروپ های تروریستی  فعال خواهد  شد.

نگرانی کشور های عضو بریکس از وجود گروه های همانند طالبان، داعش، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، تحریک اسلامی ازبکستان، شبکه حقانی، لشکر طیبه، جیش محمد، تحریک طالبان پاکستانی و حزب التحیر در منطقه، انانرا واداشت تا طی اعلامیه ای از روند مبارزه با شورشیان مخالف دولت افغانستان که در خاک پاکستان قرار دارند ،حمایت نمایند و برای دولت افغانستان و امریکا فرصت خوبی است تا از نفوذ و اثر بخشی روسیه ،چین و هند در امر مبارزه با تروریزم در این منطقه اسیا،بخصوص از اماده گی چین از روند مبارزه با گروپ های شورشی که در خاک پاکستان اند، در تامین صلح و ثبات در منطقه استفاده موثر بعمل آید.

- امریکا که  طی بیش از یکنیم دهه در مورد کمک به مردم افغانستان در جهت دولت سازی بهتر ،محو فساد ،انتخابات شفاف و نهادینه سازی پایه های اساسی دموکراسی ، تامین اتحاد بیشتر طیف های وسیعی از اقوام و قبایل و باز سازی اقتصاد افغانستان ناکام مانده است .اکنون ، در ستراتژِی جدید اعلام شده ریس جمهور امریکا که این ستراتژی را جنرالان امریکایی تدوین و از زبان ترامپ اعلام نمودند ، امریکا هیچگونه مسیولیت عملی را بخاطر دولت سازی و ملت سازی در افغانستان بعهده نگرفته بلکه وظیفه خویشرا به  محو تروریزم محدود ساخته است. ایا صرف با تکیه بر فشار نظامی میتوان ثبات را در منطقه تامین نمود .یقینا که امریست محال .باید در پهلوی همه مسایل نظامی و سیاسی،  در امر مبارزه با  فساد ، تقویه بنیاد اقتصادی دولت افغانستان ، تجهیر و اموزش بهتر قوای مسلح این کشور ، و ایجاد یک دولت که همه اقوام و قبایل افغانستان در آن عملا سهیم گردند و دولتی که مشروعیت خود را از شرکت وسیع مردم در نهاد های دولتی، چه در مرکز و چه در محلات،  بگیرد ، بکمک جامعه جهانی ازجمله سهمگیری کشور های ذینفع منطقه عملا اقدام گردد. پایان

 

 
 

 


بالا
 
بازگشت