عارف عرفان

 

 

چشم انداز استراتیژی جدید آمریکادرافغانستان؛؛

به دنبال انتظارات نفسگیر وتلاطم بحران دامنگستر               
  درکشور اخیرآ کاخ سفید درتداوم جنگ شانزده ساله اش درین بلاد،  استراتیژی جدیدخویش را در رابطه با افغانستان اعلام داشت.
آنچه که درحاشیهٔ استراتیژی"جدید"جاخوش نموده وبگونهٔ کمرنگ جلوه گر است،سرنوشت فاجعه بارافغانستان ،نجات کشتی طوفانزده کشور در امتداد اهداف وبرنامه های ایالات متحده امریکا در درازنای یک جنگ طولانی مدت وبدون وقفه در افغانستان است.
استراتیژی جدید،تدارکات نفت ولوکومتوتیفی برای ماشین راهبردی پیشین آمریکا بوده ،نه ازلحاظ شکل ونه از لحاظ مضمون باتوجه به چشم انداز رخداد های میدانی کشور پیام آور کلی برای ختم جنگ ،پایان اشغال،درهم شکستن پروژه های تروریستی وتامین صلح پایدار درافغانستان نمی باشد.
برحکم شهادت تاریخ میتوان داوری نمود که هرگاه اهداف استقرارصلح وثبات،دولت سازی،استقراردموکراسی وانهدام پایگاه های تروریستی شامل مولفه های راهبردی آمریکا در کشور میبود،آمریکا باحضور یکصدو چهل هزار نیروی نظامی در افغانستان ،به آخرین ایستگاه اهداف صلح وامنیت رسیده بود.
جنگ افغانستان بطرز کامل وتمامعیار یک جنگ نیابتی است،حضور ارتش آمریکا درکشور آتش فشانیست که دود آن همه کشور های منطقه را فراگرفته وتدوین هرگونه استراتیژی ریالستیک ،مستلزم گفتمان وتوافقات کشور های دخیل در حوزه جغرافیای سیاسی افغانستان است‌.
یکی از مهمترین فاکتور که این استراتیژی را به مسخره وچالش میکشد رفتار دوگانه ومضاعف آمریکا وحکومت کابل در خصوص طالب وداعش میباشد.درحالی که اکثر جبهات تروریستی درکشور توسط حلقات ومنابع معین وهواپیماهای ناشناس اکمال میگردد،تزئید نیروی اضافی واستقرار طولانی مدت نیروهای آمریکا چه تغییری را در راستای صلح وامنیت در کشور پدید خواهد آورد؟
شواهد معین گویای فشار شدید بر جبهات ضد تروریستی است تا کاربرد ضربات مستدام بر سنگر تروریسم.
یکی از کلیدی ترین عنصر که این استراتیژی را تضمین مینمایدعبارت از برخورد شفاف وقاطع واشنگتن با اسلام آباد است.باور کامل دارم که باحفظ نمایشنامه های عوامفریبانه ،منافع مشترک و بازی یکسان ، سرنوشت پاکستان وآمریکا را در جغرافیای افغانستان بطور محکم گره زده وهردو سیاست درمسیر واحد در حرکت است.
مبرهن است که بدون مساعدت پاکستان ،ایالات متحده آمریکا این برنامهٔ راهبردی را که شامل جنگ نیابتی وکاربرد افزاری بنیاد گرایی اسلامی است، به سرمنزل مقصود نخواهد برد.
هنرجادویی بازیگران سیاسی پاکستان برای احراز موقعیت خاص در دوخط جبهه جهانی حول افغانستان ،همه قدرت های بزرگ ودرگیر در اوضاع افغانستان رامسحور ساخته است.
ریخت استراتیژی جدید،اهداف وانگیزه های آن مستلزم پژوهش گسترده بوده،بهتر است تا واکاوی این راهبرد را  در مقالهٔ منتشره در وبگاه « گلوبال ریسرچ»[*]که به تازگی 
مورد تحلیل قرار گرفته است ،به خوانش گرفته واز ان نتیجهٔ منطقی استخراج نماییم؛
درآغاز کلام نو یسنده، تعهدات وتصامیم قبلی دونالد ترامپ در خصوص خروج ارتش آمریکا از افغانستان را بیاد آورده مینگارد:
نه نظامیان ،نه سی آی ای وهمچنان نه حکومت افغانستان اجازه میدهند تا ارتش آمریکا افغانستان را ترک نماید.
جنرال ها نمیخواهند تا شاهد شکست جنگ دیگری باشند.
سازمان سیا میخواهد تا با حفظ حضور نظامی وهواپیماهای بی سرنشین دخالت خویش در افغانستان را توجیه نماید.
وموجودیت مارکیت مخدر افغانستان از دلایل گزینش این راهبرد است."
نویسندهٔ مقاله موقعیت سیاسی دونالد ترامپ را مورد ارزیابی قرار داده خاطر نشان میدارد:دونالد ترامپ در حال حاضر شدیدأ تحت تاسیر محافظه کاران نو وجنرالان قرار داشته وکمترین شانسی را برای اتخاذ تصامیم متفاوت ندارد.او از تیم مربوط خویش خواهان الترنتیف گردید اما هیچ بدیلی برای او داده نشد.
درین مقاله گفته شده است که یکی از دلایل یی که حضور ارتش آمریکا در افغانستان را ضروری میدارد عبارت از مواد معدنی سرشار ووجود فلزات نادر وارزش بزرگ آن درافغانستان است.
نویسنده مطب در خصوص تدوین استراتیژی جدید، نقش وزیر دفاع را مورد تاکید قرار داده مینگارد:
وزیر دفاع [ماتیس] از این خط در جلسات استفاده نمود: "آقای رئيس جمهور!ما در جنگ‌ شانزده ساله،آنقدر نرزمیده ایم طوری که در جنگ یکساله شانزده باررزمیده ایم."
در مقاله در راستای استراتیژی جدید در خصوص برخورد باپاکستان چنین نگاشته شده است:
بخشی جدید پلان عبارت ازین است که فشار های لازم را باید بکار برد تا پاکستان را وادار نماید تا از تامین تجهیزات وحمایت مالی طالبان دست بکشد.البته چنین رویکردی به نفع پاکستان نبوده ونمیتواند تحقق یابد.
     اداره ترامپ میخواهد تاپرداخت سالانه هزینهٔ نظامی پاکستان را متوقف نماید،چنین گزینه در گذشته نیز بکار رفت اما پاسخ حکومت پاکستان عبارت از انسداد راه اکمالاتی آمریکا از طریق پاکستان به افغانستان بود.در گذشته راه الترتیف اکمالاتی از طریق روسیه وجود داشت ،مگر درین اواخر در نتیجه اختلافات میان دوکشور این خط اکمالاتی مسدود میباشد.بیگمان که بدون مسیر بحری تداوم اکمالات نظامی در افغانستان دشوار است.
نویسنده در مورد موقعیت ارتش افغانستان نگاه خویش را بازتاب داده مینویسد:
ارتش افغانستان همانند دولت، بکلی فاسد شده ومملو از کسانیست که نمیخواهند خود را درگیرجنگ نمایند ،درین صورت هیچگونه تریننگ وآموزش برای آنها اثربخش نخواهد بود.
در مقاله جایگاه سیاسی دولت با توجه با واقعیتهای میدانی مورد تحلیل قرار گرفته خاطرنشان میگردد:
حکومت" نیابتی"آمریکا در افغانستان محدود به چند شهر بزرگ است .هرچند دولت مدعی است که شهرستان های زیادی را درکنترول دارد اما درواقع نیروهای دولت در تنگناهای حوزه مرکزی موقعیت داشته در حالیکه طالبان مناطق بیرون از شهر هارا تحت کنترول دارند.
بصورت کُل طالبان وهمپیمانان جنگ سالار محلی شان بیش از نصف جغرافیای افغانستان را درکنترول داشته ودر تلاش اند تا هرچه بیشتر آنراوسعت بخشند.
نویسنده مقاله اسرار پیچیده پروژه داعش در افغانستان راعریان ساخته ودرین مورد یافته های جالبی را به نمایش میگذارد:
آنچه که در افغانستان بنام داعش یادمیشود،اصلا از ترکیب طالبان
  پاکستان توسط"اداره امنیت ملی افغانستان " که تحت کنترول« سی آی ای  »است ،ساخته شده است.
سال پار در ولایت ننگرهار یکی از پیش لشکران جنگ، مربوط به گروه طالبان پاکستان بودکه سالها بصورت" مهمان" حکومت ومردمان محل زندگی مینمودند، در آغاز آنها از حملات بالای نیروهای دولت اجتناب نموده وبخاطر کسب اعتماد ووفاداری، بالای طالبان به حملات خود پرداخته وبابدست آوردن اراضی طالبان ،ساحهٔ فعالیت شانرا انکشاف دادند.
داعش در افغانستان به مثابه نیروی ضد طالب بنیاد گذاشته شدکه در نوع خود شکل دیگری از جنگ سالاری است.
نویسنده در مورد سرنوشت ناکام استراتیژی آمریکا چنین مینگارد:
طی شانزده سال ایالات متحده آمریکا برای گزینش استرا تیژی واقعبینانه درراستای اشغال افغانستان ناکام بود،وتاهنوز این کشور چیزی برای اجرای آن ندارد.
بدون کاربرد اهداف سیاسی،گزینش تاکتیک های نظامی هیچ تغییری را برای دراز مدت در پی نخواهد داشت.
هرگونه تلاش در جهت گفتگو برای استقرار صلح در افغانستان ،مستلزم بحث گسترده با پاکستان ،چین ،روسیه وایران میباشد ،عنصری که هیچکس در کاخ سفید به آن علاقمند نمی باشد.
نویسنده در خصوص بازتاب اجرایی استراتیژی جدید مینگارد:تصامیم دونالد ترامپ در پی استراتیژی جدید به مفهوم تداوم داستان
"اشغال "افغانستان طی سالهای آینده است.دقیقاآنچه که طی سالهای گذشته اتفاق افتید.
نویسنده در پایان مقاله خویش حضور ارتش آمریکا در افغانستان را مسبب اصلی جنگ وبحران فعلی پنداشته خاطرنشان میدارد:
تازمانی که آمریکا ارتش خویش را از افغانستان بیرون ننماید ،جنگ بطرز بی پایان در افغانستان ادامه خواهد داشت؛
عارف عرفان
لندن/اگست
۲۰۱۷
[*]عنوان مقاله( ترامپ واعلام چهار سال جنگ بیشتر در افغانستان)،پایگاه نشراتی گلوبال ریسرچ مورخ
۲۲اگست ۲۰۱۷
.................................‌...‌.‌‌................‌....

 

 


بالا
 
بازگشت