احمد سعیدی
حکمتیار و تفاهم ملی
هفته گذشته آقای گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نیز پس از تشکیل ائتلاف
منتقدان آقای اشرف غنی رئیس جمهور در ترکیه طی نشست اعلام کرد که ائتلافی را با
نام «تفاهم ملی» با حضور احزاب و جریانهای سیاسی ایجاد مینماید به گفته آقای
حکمتیار یگانه راه بیرون رفت از بحران موجود ایجاد تفاهم ملی است از سوی دیگر
در این نشست رهبر حزب اسلامی نظام موجود در افغانستان را بهعنوان یک واقعیت
هرچند تلخ قبول نمود اما به گفته حکمتیار حکومت وحدت ملی
از ابتدا
مورد پشتیبانی و تائید ما نبوده و نیست، طرح تفاهم ملی نه تنها از زبان آقای
حکمتیار بلکه از زبان هر شخصیت دیگری که بعد از چهار دهه به این باور رسیده
باشد
که فتنه ها و آسيبهای تقریاً چهار دهۀ تاریخ پراضطراب کشور ما به معنی نگارش
غمنامۀ چهار دهه اندوه و درد مادران داغدیده و پدران قامت خمیده و خواهران به
ماتم نشسته است. بازتاب چهار دهه تراژیدی خونبار با تعفن دود و باروت و چهار
دهه بازی با خون و استخوان و بازی به ابرو عزت و چهار دهه خورد کردن ملت
سرفرازیکه در دوام تاریخ، افتخارات انکار ناپذیر داشته و بالاخره چهار دهه
تجربه و تکرار بازیهای سیاسی (هم مضحک وهم غم افرین) که روح هر انسان
آزاده
و بیداردل را می
آزارد
و اثر مشابه بر
آینده
گان نیز خواهد داشت؛ نه تنها جناب حکمتیار همه باید با گذشته ای که هرگز جز
ویرانی دست آورد دیگری نداشته برای همیش وداع کنیم و به آینده بخاطر تفاهم ملی
صادقانه گام بر داریم این راه بهتر است اکثر از سیاسیون این کشور با گذشته که
جز ویرانی ثمری نداشته منحیث یک عبرت نامه نگاه کنند از طرف دیگر به باور من
طرح تفاهم ملی آقای حکمتیار
آئینه
خواهد بود برای نمایش پیشینۀ زنده گی سیاسی بازیگران میدان سیاست و حتی زندگی
سیاسی شخص خودش که پیوسته جرعۀ تلخ ناکامیها و ناگواری ها را به کام کشیده و
کوله بار رنج ها وغم ها را تا امروز بدوش داشته چه خوب است که این تفاهم ملی را
که گذشته اش رنگ خون و بوی دود و باروت و طعم زقوم دارد و آینده اش امید و
روشنی به مردم افغانستان تقدیم نماید من نویسنده نیز در این سرزمین
زیادی از ائتلاف ها و زد و بند های سیاسی را دیده ام از شورای هماهنگی گرفته تا
عهد و پیمان در خانه خدا همه را به یاد دارم متاسفانه در گذشته زیر این ائتلاف
ها و تفاهم ها خون های زیادی به زمین ریخت امیدوارم این تفاهم عاری از گذشته ها
باشد شاید اعلان را که رهبر حزب اسلامی نموده صادقانه باشد اما زمانی که مردم
به گذشته نگاه میکنند
ديگر به وعده های نوبتی بعضی از سیاسیون ما در مورد اينکه همين امروز يا فردا
تفاهمی صورت میگیرد یا دشمن قاطعانه سرکوب میشود صلح به پيروزی نهايی خود
ميرسد، باور ندارند. در جامعه و نزد هر فردی این کشور اين سوال مطرح است که
بالاخره ادامه اين جنگ به کجا می انجامد. بهتر است قبل از تفاهم ملی وضعیت پیش
آمده را به شيوۀ جديد تحليل نموده و به حالت رکود و بن بست موجود پايان داده
شود. تحليل انکشافات اوضاع، باید طوری ارزیابی و تفسیر شود که ديگر نميتوانیم
به چنين جريان امور کشور و مردم را بطرف سعادت رهنمون شویم زمانیکه حرف از
تفاهم ملی یا اجماع ملی به میان می آید که ما طراحان تفاهم ملی
نخست به پیشینۀ تفکر عدالتمحور و داد خواهانه باید پرداخته
شود. اعتراض هدفمند، ناسازگاری های آتش افروزی های گذشته با وضع موجود و تمایل
به تغییر و مبارزه برای عدالت و آزادی را در بیش از چهار دهه اخیر یعنی چهار
دهه خون و آتش چهار دهه تحقیر و توهین مقایسه کنیم اگر جناب حکمتیار تمایل به
قانون و نظم، اندیشۀ دگرگونشدن و تغییر در کشور را در باور های خود صادقانه جا
داده اند امیدوارم جناب عالی آگاهی از وضع سیاسی و اجتماعی افغانستان و کشورهای
دیگر هم گام و هم زمان شوند. تفکر عدالتمحور در افغانستان از تمایل به جامعۀ
سامانمند، قانونمدار و تغییر مایه میگیرد. نه در لفظ خوشبختانه درحال حاضر
با همه کمی و کاستی ها با گذشت اضافه تر از یک و نیم دهه افغانستان از نگاه
آزادی بیان و دمکراسی گام های خیلی استواری را بر داشته که در منطقه نظیری
ندارد چون رسانه ها در حقیقت اکسجین دمکراسی اند. مردم افغانستان تشنه ای صلح
اند و هر صدای که بخاطر تفاهم ملی بلند شود مورد استقبال اکثریت مردم افغانستان
قرار میگرد اما طراحان تفاهم ملی باید بدانند
در گفتگوی ها سیاسی چیزیکه خیلی اهمیت دارد که طرفین، همدیگر را درست بفهمند. بد فهمی همدیگر باعث عدم تفاهم وحتی می تواند باعث تراژدی گردد. در گفتمان سیاسی یا تفاهم ملی برای پرهیز از بد فهمی باید در شرایط برابر حقوق به گفت و شنود پرداخت. آقای حکمتیار را نمیدانم اما به نظر من با گذشته که موثر نبوده برای همیش وداع کردن و آینده نگر، بودن هم انسانی است و هم اسلامی اعتراف به گذشته چه مربوط به ما باشد چه مربوط به آینده به اندازه ای اهمیت دارند که می توان مجموع آندو را اکسیجن دمکراسی و عدالت پروری خواند. به یقین جناب حکمتیار میدانند تفاهم ملی از باور ها و سیستمهای سیاسی با اجزاء مختلف که دارند تشکیل می شوند. بدیهی است عملکرد همآهنگ این اجزاء نهایتا باعث می شوند یک سیستم سیاسی که محتوای تفاهم ملی را شکل گذاری نماید رضا بخش شمرده شود اگر هر یک از این اجزاء کار کردی متضاد با اجزاء دیگر داشته باشد باعث تاثیر منفی در کل سیستم سیاسی و تفاهم ملی خواهد شد. برای مثال در طرز تفکر دموکراتیک نحوه ی اعمال قدرت سیاسی بر اساس پلورالیسم یعنی پذیرش چند گانکی ارزشهای سیاسی، دینی، فرهنگی، زبانی و ملی صورت می گیرد و تقسیم قدرت سیاسی و اقتصادی هم بر پایه ی این چند گانکی ارزشها تحقق می یابد. در کشور کثیر الملله ای مثل افغانستان پذیرش پلورالیسم به آن معناست که سیاسیون این کشور بشمول جناب حکمتیار همه باید بپذیرند که در این سر زمین همه اقوام با یک دیگر برادر و از نگاه حقوق برابر اند درست است که ما دارای ارزشهای متفاوت زبانی، فرهنگی و ملی هستیم و باید از حق آ زادی بیان و از حق آزادی تشکل بر خوردار باشیم و نهایتا در تقسیم قدرت سیاسی سهم مستقل خود را داشته باشیم. اما متاسفانه در رفتار وگفتار اکثریت از سیاسیون کشور ما در گذشته و حال تضادی آشکار وجود داشته و دارد. آنان در حرف پلورالیسم را اساس دمکراسی می شمارند اما در عمل از به رسمیت شناختن اقلیت های کوچک بعضی اوقات ابا ورزیدند (کنفوسیوس ) می گوید حرفهای سیاستمداران را بشنوید اما بر اساس اعمالشان قضاوت کنید. اگر ما رفتار و کردار گذشته بعضی ها را ملاک عمل و قضاوت قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید که متاسفانه نوعی برتری طلبی و ناسیونالیسم کور بر ذهنیت بعضی از آنها تا هنوز حاکم است. در جهان امروز برتری طلبی بر اساس ملیت، فرهنگ و نژاد امری مطرود به حساب می آید البته هر فردی بنام عضوی از یک جامعه حق دارد تلاش کند موقعیتی ممتاز در کشور داشته باشد و هر شخصی هم در مقام مقایسه با اشخاص دیگر حق دارد تلاش کند تا جایگاه برتر و بهتری را برای خود اختصاص دهد. د ر جهان امروز یگانه شاخص برتری، دانائی است. جهان به اردوگاه دانایان و نادانان تقسیم شده است و هر فرد و یا هر شخص خود انتخاب می کند به کدام یک از دو اردوگاه تعلق داشته باشد و نادانان باید بدانند بهای حماقت خود را از جمله با فقر، بیکاری، بیمای، جنگ و مرگ زودرس خواهند پرداخت. اگر ما برای حل مشکلاتمان به جای پناه بردن به گذشته، چشمانمان به آینده است باید باور کنیم که معلومات علمی یگانه راه حل مشکلاتمان می باشد و برای دسترسی به آن راهی جز گفتمان سیاسی و آزادی بهره مندی از حقایق چیزی دیگری نداریم. اگر سیاسیون ساکن در افغانستان در عملی ساختن تفاهم ملی موفق شوند گامی بسیار مهم و اساسی به جلو برداشته شده است. طبیعی است برای رسیدن به این هدف باید میتود و عملکرد های گذشته مورد بازنگری قرار گرفته و نقاط ضعف آنها تعیین گردد چون بدون شناختن درد امکان درمان وجود ندارد در واقع آسیب شناسی گفتمان سیاسی ما را قادر می سازد میتود و روش ها را تغییر داده و در گرفتن نتیجه ای بهتر کامیاب باشیم. با بازنگری تجارب گذشته می توان راه فردا را بهتر دریافت به باور من در افغانستان گفتمان سیاسی یک نرم رفتار تجربه شده نیست چون بعضی از سیاسیون ما به آن عادت ندارند در نتیجه در بکارگرفتنش هم دچار مشکل می شوند. اگر به گذشته نگاه کنیم همه جنگ ها در افغانستان منازعه بر سر قدرت بوده است
نباید فراموش کرد مباحثات و مبارزات سیاسی در کشور ما متداوم بخاطر دستیابی به قدرت سیاسی و اقتصادی صورت گرفته است بنابراین در گفتمان سیاسی که هدف صادقانه تفاهم ملی فراگیر باشد برد و باخت هم موضوعیت دارد و به همین دلیل بعضی از سیاستمداران برای اینکه طرف بازنده نباشند به اصول اخلاق پایبندی کمتری نشان می دهند و این موضوع هم به نوبه ی خود سلامت گفتمان سیاسی و تفاهم ملی را تهدید می کند.
دانش اجتماعی جوامع بشری نیز مانند افراد از نقطه نظر دانش سیاسی باهم فرق دارند. در کشورهای پیشرفته بطور کلی افکار عمومی می تواند بین شانتاژ سیاسی و گفتمان سیاسی فرق بگذارد و شانتاژ سیاسی را مورد نکوهش قرار دهد چون برای شانتاژ سیاسی تقاضای زیاد وجود ندارد به این دلیل بطور گسترده مورد استفاده قرار نمی گیرد. در افغانستان برای شانتاژ سیاسی تقاضا وجود دارد و می توان با توصل به آن به اهداف معین سیاسی رسید بنابراین فقر دانش اجتماعی باعث می شود در بسیاری از موارد شانتاژ سیاسی جای گفتگوی سیاسی را بگیرد. و تفاهم ملی نتیجه ندهد سخن آخر اینکه گفتمان سیاسی اگر زهر حس انتقام جوئی، نفرت و پیشداوری در آن نهفته نباشد با حوصله مندی و برده باری دنبال شود در دراز مدت می تواند شیرازه ای معقول و پیوند نا گسستنی ملی را ایجاد نماید در غیر آن از یک حرف که در کنفرانس های مطبوعاتی سیاستمداران در خور مطبوعات میدهند بیش از آن چیزی دیگری نیست .