علی رستمی

 

کنش مردمی انعکاس دهنده وضع عینی جامعه است

انسان در درازنای تاریخ همیشه بر ضد شرایط ناگوار غیر طبیعی ظالمانه که توسط گروهای اجتماعی ویا حکومتها وزورمندان برای تامین خواستها ی گروهی وفردی خویش، با رویکردهای گوناگونی برشالوده یی زوروجبروقهر ، بالای افرادجامعه ناخواسته تحمیل کرده اند،  براصل حقوق طبیعی خود  کنش  های متقابل  به طور مسالمت امیز وغیر مسالمت امیز  نشان  ، داده اند.به اصطلاح " هر دست دست دیگری را می شوید". از انجایکه واضع است انسان " ذاتی  موجود اجتماعیست"که درد ورنج مشترک به همدیگر در روند همزیستی دراجتماع پیدا میکنند ومشترک برای نایل شدن به اهداف اقتصادی واجتماعی خود پیکار مینمایند. به گفته هگل" موقعیت  ها انسانها را می سازد، اما انسانها موقعیت را می افرینند".دراینصورت   انسانها در فرایند تاریخی موقعیتهارا ساخته ویاعلیه موقعیتهای  که خلاف اراده شان  قرار گرفته اند ، به مبارزه برخاسته اند. . قیامهای دینی ،مذهبی، سیاسی ،اقتصادی واجتماعی همه وهمه دراداوارتاریخی، برای تغییر موقعیتهای  کهنه ،برای  ایجاد واقعیت نو بوده است. قیامهای: برده گان بسرکردگی سپارتاکوس درروم باستان،وسایر قیامهای توده یی در افریقا ،اسیا واروپا مانند: انقلاب کبیر فرانسه، امریکا ، هندوستان درسال  1857علیه ظلم واستبداد انگلیس  ، انقلابات کارگری 1848 اروپا، چین توده یی، ،انقلاب کبیر خلق کبیر روسیه  تزاری وبهار عربی (جوانی که به اثر بیکاری دست به خوش کشی زد سبب اغازقیام شد)و غیره که باعث تغییر وسرنگونی دولتها وامپراطوری ها وفرماسیونهای اقتصادی شده که بر مبنای ان چهره جهان  تغییریافته ، که دستاوردهای بزرگی برای بشریت  به ارمغان اورده است.

کشور ما افغانستان از زمان  لشکر کشی اسکندر مقدونی ، اعراب وسایر اقوام بیگانه وغیر بیگانه واخرینش امریکا و48 کشور جهان  که بعداز دسامبر 2001 زیر نام مبارزه علیه تروریزم ناخواسته از جانب مردم ، ونماینده گان انها درافغانستان حضور نظامی دارند ، مورد تهاجم قرار گرفته است. هرکشوریکه دراین خطهء تاریخی لشکرکشی کرده است ،اهداف معنوی ومادی داشته که مردم جنگ دیده یی ما،درحدود  چهار دهه است که  با خون وپوست خود انرا درک کرده است؛ وهرروز دامنهء بی امنیتی وجنگهای ابر قدرتهای جهانی ومنطقوی بالای شانه های مردم سنگنینی کرده وساحه ان گسترده می شود. جنگ درطول تاریخ زایدهء خودخواهیها وتامین ارزوها وتسلط وانقیاد اوردن توده های توسط زورمندان بوده که با مفکوره های اقتصادی وسیاسی جبری تحمیل میشود. مداخله مستقیم وغیر مستقیم کشورهای منطقه وجهانی بعداز کودتای 26 سرطان توسط محمد داوود ورویداد  هفت ثور1357خورشیدی وهشت ثور1992 ترسایی، به بهانه مختلفی کشور ما رادرجنگهای فرسایشی ، قرارداده که تابحال ادامه دارد. حضور نیروهای نظامی کشورهای خارجی زیر هرنام که صورت گرفته ،همه ابزاری ووسیله برای رسیدن به هدف تعین شده ومهندسی شده قبلی  انها بوده است . دراین  داد وکرفتهای سیاسی واقتصادی بیشترین ضربات و تلفات را مردم عادی وبی دفاع کشور متقبل شده است ،شوربختانه بعداز بوجود امدن حکومتهای انتخاباتی از جانب مردم با حضور نیروهای خارجی بعد 11 دسامبر 2001 ، رهبران منتخب نه توانستند هرانچه را به مردم وعده داده اند عملی سازند. برعکس برای حفظ منفعت  گروهی ،حزبی وتنظیمی وقدرت طلبی های تباری ومنطقوی  با حمایه کشورهای خارجی کوشش نموداند ،قدرت خویشرا حفظ نمایند ودر ظاهر خودرا ناجی و مدافع گر صلح وثبات درافغانستان وانمود بسازند. درصورتیکه درطول پانزده سال ازحاکمیت این نیروهای سپری میشود، جزء بدبختی وادامه جنگ وخونریزی وحیف ومیل میلونها دالر کمکهای بین المللی به جیب  شان دیگر هیچ تغییری رونما نه شده است. احزاب وسازمانهای مترقی ودموکرات وسکولار وجامعه مدنی نه توانستند که در روند تحقق ونهادینه شدن ارزشهای" دموکراسی وارداتی" که  ازجانب کشور های غربی برای مردم ما با خود تحفه اورده اند بر بنیاد، اصول رویکردهای مترقی ودموکراتیک  عمل نمایند وتوده های مردم  را علمی وشعوری از ارزشهای ازادی ودموکراسی واقعی  اگاهی وسوق دهند، نسبت عدم موجودیت فرهنگ  پذیرش ارزشهای دموکراسی در افغانستان ، خواستها وحقوق شهروندی گروهای اجتماعی کشور در گیر چالشهای مختلفی سنتی ازجانب احزاب تنگ نطر تنظیمی و رهبری حکومت  وحدت ملی شده است . شرایط ناگوار امنیتی وتشدید  عمال تروریستی ،بوسیله گروهای تروریستی که  ازکشورهای خارجی به افغانستان درنقاط مختلف صادر شده اند، افغانستان رابه میدان کشمکشهای خونین  نبرد تبدیل نموده اند ، که مردم ما شاهد حوادث خونین مدهشی تروریستی، درولایت کندوز، هلمند ، جلال اباد ،بلخ وشهر کابل درشفاخانه چهاربستر محمد داوود ورویداد اخیر درمنطقه وزیراکبرخان درچهاراهی زنبق میباشد ؛که در رویداد اخیر  600 تن هموطنان بیگناه ما، بتاریخ 12 جوزای سال 1396کشته وزحمی شده اند.این رویداد تمام مردم شهر کابل وسایر نواحی کشور را متاثروباعث ان شد تا مردم برای تغییر وضع امنیتی واصلاحات درارگانهای امنیتی وبررسی وتعمق درمورد غفلت وبی توجه یی ارگانهای زیربط امنیتی ، ،ورساندن صدای برحق عدالتخواهی،  به گوش فرمان دهندگان دولت ،  ودفاع ازحقوق شهروندی مردم، راه اندازی تظاهرات وراهپیمایها زیر شعار " رستاخیز تغییر" درنظام حکومتی کشوراقدام نمایند. واز قوای اجرائیه  ومقننه دولت ورهبری حکومت وحدت ملی  مطالبه نمودند، تا  هرچه عاجل تر هویت مسوولین تثبیت ومجازات شوند، وبه عوض شان اشخاص صادق کارکن وپاک طینت تعین شود. این راه پیمایی واحتراز مردم، توسط پولیس با فیرهای هوایی  برای متفرق شدن مردم  به خشونت کشانیده شده که باعث کشته شدن سه تن از مظاهره کننده گان وزخمی شدن تعداد ی ازافراد گردید. اما اعتراض کننده گان به راهپیمایی خویش ادامه داده وخشم بیشترانهارا برانگیخت . دربین شهدا این حادثه  پسرایزدیار معاون سنا شامل بود. بازهم فردای همان روز(13جوزای 1396خورشیدی) در جریان تدفین جنازه محمد سالم ایزد یار سه انفجار انتحاری دراثنای اجرای نماز جنازه صورت میگرد که دراین  حادثه  عده از اشترک کننده گان زخمی وکشته میشوند . دراین حادثه جمعی از اعضای رهبری به شمول داکتر عبدالله عبدالله رئیس حکومت وحدت ملی که در تدفین جنازه اشتراک داشتند،  جان به سلامت بردند.این رویدادها، نارضایتی ها ،خشم و انزجارعمیق  معترضین را  پیششتر ساخته و اقدام به برپایی خیمه های تحصن درنقاط مختلف شهرکابل الی تحقق خواستهای شان از جانب دولت گردیدند.  بعدازاین رویدادهای خونین  12و 13 جوزای 1396 خورشیدی، گروها وافراد سیاسی ،اجتماعی و سازمانهای مدنی درخارج وداخل کشور از  جنبش "رستاخیز تغیر" پشتبانی وعمال خشونت امیز نیروهای امنیتی را تقبیح وسرزنش نمودند، و عده یی این جنبش خودجوش را رنگ بوی قومی وتباری داده و اشوبگر نامیدند.

از انجایکه حافظه تاریخ نشان داده است ،هرنوع خیزشهای مردمی چه کوچک وبزرگ بوده، براساس وضع نا سامان سیاسی واقتصادی بوجو امده است، که باعث تغییر واصلاح نظامهای جهانی ،برشالوده یی خواستهای ایدیالوژیکی شده است. این را نباید از نظر دور داشت، که انسانها جنگ جو، دزد ،راه گیر ویا انقلابی تولد نه شده اند؛ بلکه شرایط ووضع اجتماعیکه انسان دران تولد وبزرگ شده است ،تاثیر گذاربوده و هست.  چنانچه جان لاک گفته است :" ذهن انسان به مثابه لوح سفید نا نوشته یی است، که به تدریج بر پایه تجربه وارزیابی علمی دانایی های بشری بران دانسته هایی حک میشود.". طوریکه مارکس گفته بود" تعین کننده سطح شعور انسان هستی اجتماعی میباشد. وانسان زایده محیط ماحول خویش است که ازمحیط میکرد وبه محیط میدهد."  بنابراین ،انسانها درجامعه  باهم ،به مثابه معلم وشاکرد عمل میکنند که از همدیگرمی اموزندو سبب تکمیل شخصیت یکدیگر میشوند.

 به هررو اگر جنبش جوانان و معترضین که امروز به هرنام که داخل عرصه مبارزه سیاسی واجتماعی شده اند، ودرحال رشد وتکامل است، برخاسته  از وضع نا هنجار امنیتی واقتصادی بوده ویک واقعیت است،که نباید به بی راهه وانحراف کشانیدشود، بلکه انرا جهت و سوی علمی ودقیق براساس اصول پذیرفته شهروندی و قانون بشر رهنمایی وکمک کردوانرا از محوطه تعصب تباری ومذهبی  دور نگهه داشت. برای اینکه  رویکردهای حکومت وحدت ملی که براساس تفاهم و با میان جگری وزیر خارجه امریکا بوجودامده است، نایل به اهداف توافقات خویش نه شده وخلاف ان عمل گرده اند . نا هنجاریهای اجتماعی  هر روز افزایش میابد"کارد به استخوان مردم" رسیده است..بر این اساس اگرمدیریت سالم در ارگانهای اجرائیوی دولت ، بنابراصول حقوق شهروندی وهنجارهای قبولی شده مدنی  تحقق بپذیرد و زمینه کار وزندگی سالم برای همه مردم ،بویژه جوانها اعم ازدختر وپسربدون تعصب قومی ومحلی ومذهبی مهیا باشد ، وچرخ تولید بر بنیاد منافع واقعی مردم فعال ، و فساد اداری ،رشوت ،اختلاس و غضب سرمایه های ملی وجود نداشته با شد ؛به گمان اغلب همچو حوادث ناهنجار ومهلک بوجود نه خواهد امد.

 نظر به احصائیه سازمانهای مدنی ، تا بحال 117 میلیارد دالر برای باز سازی افغانستان  ،یکجا بامصارف نظامی 600میلیارددالربه مصرف رسیده است!. این همه پولهاچه شد؟ نظر به احصائیه " سیگار" 60 فیصد ان با تهیه اسناد جعلی  حیف ومیل وبه جیب مسوولین داخلی وخارجی گردیده است. درحالیکه میلونها جوان اعم از زن ومرد طفل درطول این سالها از کشور برعلاوه  دشوارهای محیطی برای رسیدن به کشورهای امن  درخارج  کشور  به کام مرگ رسیده اند که این غایله هنوز هم ادامه دارد.  مسوولین دولتی وخارجی ،جواب ده عام تام این وضع درکشور میباشند .   به گفته مولانای بلخ: جواب هم ازعلم است ،سوال هم! خارهم از اب است وگل هم!.

درافغانستان  اقوام مختلف زندگی دارند،که از لحاظ فرهنگی وجه مشترکی تاریخی دارند. هیچ قومی برتر وبالاتر ازهمدیگرنیستند . شوربختانه در روند تاریخ بر اساس مناسبات قبیلوی وفیودالی وبا مذاخله نیروهای خارجی تفرقه انداز خصومت های قومی وزبانی ومذهبی را دامن زده واهداف مادی ومعنوی خودرا تامین نموده اند. هر زمانی که در  کشورما زمینه رشد وترقی فرهنگی واقتصادی مساعد شده نیروهای متحجر وعقب گرا، ارزشهای انرا خلاف هنجارهای سنتی مردم بر شالوده یی مناسبات    ،قومی ،نژادی ودینی ومذهبی مردود می شمارد. تا وضع را به نفع نیروهای مورد نظر خویش ،که درنظام موجود ذیدخل هست، حفظ نماید. 

 طوریکه مبرهن است کشور ما درحال روند گذارازیک مرحله تاریخی عقب مانده داخل مرحله نوین اقتصادی از لحاظ تاریخی میباشدد.  بستر  تحقق ارزشهای مدنی زیر سایه ایده های تنگ نظرانه قومی ودینی ورسم ورواج سنتی تحت فشار  قرار میگردو مانع رشد ان میشود.  تعصب نشان دادن برضد یک پدیده خود نماینگر تعلق داشتن ودفاع ازپدیده  دیگری است.! تجارب تاریخی جنبش جوانان کشورما درچهاردهه قبل نماینگرانست که تظاهرات احزاب سیاسی براصل اهداف دموکراتیک  وملی ،باعث بیداری اقشار جامعه شده است. نخبه گان سیاسی وعلمی وفرهنگی کشور ما ،نقش بارزی دراین احزاب داشته اند . زمان حاضر بازهم ندای مادروطن حکم میکنند تا اخزاب و نخبه گان پیش قدم جامعه ، جوانان وجنبشهای خودجوش را بر اصول زرین عدالت خواهی ومردم داری ، برشالوده یی منافع علیای کشور از تجارب تلخ وشیرن خویش انرا اشنا ساخته و بیاموزنند؛ تا مورد سرکوب دشمنان ترقی وپیشرفت  انعده ازاشخاص وگروهای تنگ نظر، هنوز گفتمانهای نوین سیاسی را درقالب واژه های مدرن مترقی مانند" شهروند"  نمی پذیرند وحساسیت نشان داده وانرا منکوب و یا مربوط به بیگانگان میدانند ، قرار نگیرند. کلمه شهروند که به عوض "تبعه ورعیت" یک اصل نوین ومترقی وروشنگرانه است ، که بر اصل تامین حقوق  مساوی ودموکراتیک میان باشند ه گان کشورها کاربرد دارد. بار معنایی متفاوت باهم دارند.   تابعت ورعیت یعنی: پیروی و پذیرش واطاعت از هرنوع نظام واداره یی، چه دموکراتیک باشدو چه نباشد،معنی دارد. این واژه دیگر درفرهنگ مدرن امروزی پذیرفتنی نیست، وبه گودال تاریخ سپرده شده است. شهروند یک اصل پذیرفته شده مترقی است که درگفتمان جدید درجامعه شناسی ، به همه گروهای که دریک قلمروی جغرافیای یک کشور تحت رهبری دولت معین بر اصل حقوق مساوی  درعرصه های سیاسی ، اجتماعی واقتصادی سهم و زندگی میکنند، اطلاق میشود.  مفهوم "شهروند"  احتوا کننده تمام افراد که زندکی شهری ،قریوی دارند میباشد، تفکیک ان به شهر ده اشتباه هست. طوریکه درفرهنگ فارسی ودری مفهوم ان چنین امده است:" کسی که اهل یک شهر یا کشور باشد واز حقوق متعلق به ان برخورددار باشد ؛ شهروند به کسی اطلاق می شود که تحت الحمایه حکومتی باشد وقوانین ومقررات ان حکومت را به رسمیت بشناسد وجزو جامعه یی محسوب گردد که دولت تمام امتیازات وحقوق ان جامعه را به تمام معنی قبول داشته باشدودرواقع دولت بخشی ازان جامعه به حساب اید."  این واژه درقرن هفدهم دراروپا وارد ادبیات حقوقی وسیاسی شده است

بادرنظرداشت نکات فوق هر هموطن ما ،به مثابه شهروند که ازحقوق مساوی مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان برخورداراست ، میتوانند نظریات وپیشنهادهای خویش را برای بهبود ، اصلاح وتغییر ناهنجاری های سیاسی واقتصادی درجامعه به مسوولین اجرائیوی حکومت تحت رهبری سازمانهای مدنی ویااحزاب سیاسی درمیان بگذارد، ومردم را دراین جهت بسیج وبا خود همراه بسازد .

هگل میگفت:همه چیز درجامعه مدرن باید برای انسان سودمند باشد،خود انسان نیز سود مند باشد."

این چگونکی شرایط  عینی انسانهابر بنیاد تولید ،وسایل خاص معیشت ،و فعالیت هم گیر زمانی شخصی وجمعی انسان است ،که اورا نظربه  شرایط زمان تغییر داده ،وطبیعت را دگرکون میسازد.

علی رستمی 

 

المان 16جون 2017

 

 


بالا
 
بازگشت