محمدعوض نبی زاده
آجندای قومی حکمتیاردوگزینه ی تغییروانزوا را دربرابرش قرارمیدهد
درجهان چهرههای سیاسی که پس از یک دوره مخالفت، دوباره به سیاست و دولت رو میآورندو اګر این رهبران فکر جدید ارائه نکنند، بهزودی در اذهان عامه فرسوده و معزول میشوند. ولی آنانیکه منطق زمان را درک و راهکارهای جدید ارائه میدارند، مشروعیت و مقبولیت را از آن خود میسازند.ګرچه حکمتیار، در میان مخالفانش به "جلاد کابل" و طرفدارانش به "امیر جهاد" معروف است اما وضعیت او نیز از این دو گزینه بیرون نیست که اگر اونتواند فکر و روش خود را با تغییرات مهم اجتماعی افغانستان سازگار سازد و در قبال منازعه تاریخی قدرت ادبیات سیاسی وذهنیت دود زده و قدیمی را در محضر وجدان جمعی به نمایش بگذاردو این جا است که گفتمان ارزشی او در تقابل، با گفتمان ارزشی نسل جدید افغانستان،قرار ګرفته و به زودی به یک سیاستگری منزوی ، مهره ی سوخته وتاریخ تیر شده وفرسوده مبدل خواهد شد. اما اگر او بتواند دکترین سیاسی خود را در همگرایی با نهادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و شهروندی سازگار سازد، زمینه را برای حضورش در قدرت سیاسی فراهم خواهد ساخت .
از انجاییکه حزب اسلامی افغانستان محصول دکترین دوران جنگ سرد است و حالا این حزب جاذبه ویژهای برای اسلامگرایان ندارد واز سوی دیگر این حزب از بحران تشکیلاتی رنج میبردو به فراکسیونها تبدیل شده که برخی از رهبران این حزب به دولت حامد کرزی، پیوسته بودند و و برخی از فعالان این حزب همین حالا به دور ارگ، و قصر سپیدار میچرخند و سمتهای رسمی و کلانی را مدیریت میکنند ونسل جوان این حزب نیز به تغییر ونقد اعتقاد پیدا کرده، موسیقی میشنوند و از آن حمایت میکنند.ورود آقای حکمتیار به کابل "اطمینان خاطر استراتژیک به اسلام آباد است و حضور اودر کابل آرایش نیروهای سیاسی را تغییر خواهد داد و میتوان دور تازهای از تشکیل ائتلافها را در جهت بهم خوردن توازن کنونی قدرت در حکومت انتظار داشت. روند گسترش نفوذ حزب اسلامی حکمتیار در درون دولت کابل با حضور رهبر آن وارد مرحله جدید تقسیم قدرت میشود ولی حزب اسلامی حکمتیار "از ظرفیت بشری و تخصص کافی" برخوردار نیست و بعید است که این حزب بتواند تمام کشور را زیر کنترل خود بیاورد زیرا حکمتیار درمیدان بازی های سیاسی_استخباراتی حلقه ارگ و شورای امنیت ملی وزنه گذاری های سیاست قومی، چیزی تازه و اعتبار تازه ای باخود نیاورده است.
حکمتیار برای انجام یک ماموریت تاریخی قوم محور، پشتوانه ها ی کلانی ملی وبین المللی را دست وپا کرده و با گفتن حکومت متمرکز قوی، هدفش تمرکزقدرت قومی است که برمدار یک قوم خاص باید شکل بگیرد زیرا او یک افراط گرای مذهبی وقوم محور افراطی غلجایی است بدین لحاظ حکمتیار با رسانه ها نیزمخالفت کرده که اگر صدای رسانه ها خفه شود، جنایاتی که او در دهه 70 شمسی با شهریان کابل انجام داده ، برملا نمیشود. حکمتیار درپی تکمیل حلقه تمامیت خواهی مطلق قومی است که از زاویه جهاد و زاویه قوم برتر، وارد شده است که تا حالا بخشی از این پروژه را اشرف غنی پیش برده است واکنون حکمتیار میخواهد با چهره جهادی بخش دیگری از آن را تکمیل نماید. در حالیکه یکی از اصول توافقنامه تشکیل حکومت وحدت ملی بین اشرف غنی و عبدالله عبدالله، در سال ۲۰۱۴ برای ، برگزاری لویه جرگه وبحث بر سر تغییر نظام از ریاستی متمرکز به صدارتی نسبتا غیرمتمرکز بوده است اما حکمتیار این حکومت را شرکت سهامی و ساخته ی جان کری ګفته است.معلوم نیست که آیا دکترغنی با مشورت های اطرافیان،اشاره امریکا و تصدیق پاکستان و عربستان، جای خود را به یک رهبر غلزایی پشتون خالی میکند؟.
از انجاییکه صلح با طالبان یک بازی رسانه ای است که اقایون کرزی و فهیم نیز با همین ورق بازی کردند و امریکا هم. حالا ته مانده این پالیسی را به حکمتیار سپرده اند و اومی خواهد با شعار صلح با طالب، در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری آینده، از پله های رقابت سیاسی با دیگران بالا برود. اما امریکایی ها میخواهند که وقت کمایی کنند تا مگر بشود با روس ها در اروپا، محور سوریه و اکرائین به کدام «صلح مشروع» دست پیدا کنند. از سوی دیګر تلاش حکمتیار در تبانی با یک حلقه در درون حکومت این است که یک فضای استبدادی را در کشور حاکم سازند. حکمتیار میداند که اسلامگرایی دیگر نمیتواند برای او اعتبار خلق کند. نسل جدید اسلامگرایان دیگر حکمتیار را الگوی خود نمیدانند. الگوی آنان گروههای تندروی مثل طالبان، داعش و غیره است. به همین دلیل است که آقای حکمتیار خیلی هوشمندانه بر طبل قومی میکوبد.
برپایی همایشهایی که در آن افراد مسلح حضور داشته باشند، خاطرات تلخ جنگهای تنظیمی دهه هفتاد شمسی را در اذهان مردم شهر کابل زنده میکند.اظهارات رهبر حزب اسلامی مبنی بر «برادر» خطاب کردن طالبان با وجود جنایت های آشکار و غیر قابل انکاری که این حزب در گذشته، انجام داده به نگرانی ها ، بیشتر از پیش دامن زده و آینده ای مبهم و غیر قابل پیش بینی را در برابر مردم افغانستان قرار داده است.توقع نمی رود که جناح داکترغنی برای دفاع از وی و جنگیدن با مردم وائتلاف ضد طالبان که نیمی از دولت وحکومت را درکنترول دارد؛ ریسک کند . ګرچه در مجلس ارگ کابل و در سایه دولتِ مورد حمایت امریکا، و رهبران زنده ی تمام تنظیم های جهادی گرد هم آمدند و از ورود و پیوستن گلبدین حکمتیاردر کابل استقبال کردند چون حضور حکمتیار حلقه حضور تمام تنظیم های جهادی و رهبران آنها را که از متحدین امریکا در دوران جنگ سرد علیه شوروی بودند، در یک دولت با حمایت مالی و نظامی امریکا مجال حیات و بقا داده است.
همه بیاد دارند که اولین بار بحث داعش در افغانستان به میان آمد، تمام افراد حکمتیار به داعش پیوستند، برای اینکه هنوز هم داعش رفیق راه حکمتیار در پروژه هایش شریک خواهد بود. بدون شک افغانستان قربانی این منافع بزرگ ومیدانی برای جنگ های زرگری و جنگ های کلان شرق و غرب خواهند بودزیرااین پروژه، پروژه ای است که بحث قومی در داخل کشورو جنګ استخباراتی کشورهای خارجی را حمل می کند. البته حکمتیار برای انتخابات پیش رو انتخاب شده وحالا او خریطه جیب را کلان دوخته، آیا صرفاً خوابیدن روی انبارهای دالر عربستان می تواند به اهدافش برسد؟ نا ممکن است. آقای حکمتیار یک پروژه ی بزرگ است که از سوی کشورهایی مانند آمریکا، ترکیه و کشورهای عربی، داخل افغانستان می شود و قرار است که جای داعش را پر کند و بتواند خودش به عنوان کسی که در افغانستان می تواندحامی منافع کشورهای بیرونی و تمویل گرانش باشد، جا بیفتد. اما اګرحکمتیار، این پروژه را عملی سازد یقینا کابل آسیب های بسیار کلانی را متحمل و بلانس قدرت میان او وتنظیم های دیگر جهادی صدمه خواهند دید و حکمتیار سعی خواهد نمود تا رهبران عمده تنظیم های رقیب را از طریق ترور های زنجیره ا ی از سر راهش بردارد.
ګر چه تا کنون اشرف غنی چهره های شاخص و سران پر نفوذ تاجیک تبار را جداگانه تطمیع و تحریک وحزب جمعیت اسلامی را تضعیف و تجزیه و سران و اعضایش را رو در روی هم قراردادن..متاسفانه سران حزب جمعیت اسلامی و متنفذین قوم تاجیک از زمانیکه سرگرم منافع شخصی و ساخت و باخت های فردی و جداگانه با رییس جمهور شدند گوش های شان از شنیدن اخطارها و آژیرهای قرمز کر و چشم های شان از دیدن تجزیه و تفرقه کور ماند وخودها را برای بیرون ماندن از دایره ی حکومت به دستان اشرف غنی و حکمتیار آماده کردند تا حکمتیار آخرین میخ را بر تابوت حزب جمعیت اسلامی بزند. زیرا اینک عطا محمد نور در مقابل عبدالله ،برادران مسعود دربرابرصلاح الدین ربانی جبهه گرفته است و امرالله صالح و اسماعیل خان و دیگران یکه تازی می کنند . حمایت حکمتیاراز دولت نیرومند مرکزی ممکن است با مزاج غنی برابرو خوش بخورد، اما این مسأله میتواند باعث خشم هزارهها، تاجیکها و ازبکها شود.
شاید حزب اسلامی متحد قدرتمند اشرف غنی نقش مهمی را در مبارزه قدرت در انتخابات ۲۰۱۹ بازی کند که در این صورت، تکنوکراتهای پشتونها به دور حزب افغان ملت و مردم عادیشان هم از حزب اسلامی حمایت خواهند کرد،از انجاییکه گلبدین حکمتیار از سوی نهادهای حقوق بشری و فعالان مدنی متهم به دست داشتن در کشتار غیرنظامیان در جنگهای داخلی افغانستان در دهه نود میلادی را بهدوش داشته و او به نقض حقوق بشر از جمله ناپدید شدن اجباری مخالفان سیاسی، داشتن یک زندان زیرزمینی در پاکستان ، و حملات خشونت آمیز به سازمانهای غیردولتی فعال در ارودوگاههای پناهندگان در پاکستان وحملات خونبار در داخل افغانستان متهم است اما حکمتیار ، در واکنش به اتهاماتی که بر او وارد شده، گفته که گذشته را باید فراموش کرد وحاضر است که اگر "دادگاه عادلانه" برگزار شود، در مورد عملکردهای خود و حزب اسلامی پاسخ بدهد. اگر حکمتیار در اولین پیام های خود یک معذرت خواهی از مردم کابل می داشت شاید از نفرت مردم کابل علیه او کاسته میشد .بر اساس بحث حق العبدی هیچ کس حتی رییس جمهور هم نمی تواند آن را ببخشد . باید ګفت که این یک سناریوی خیالی نیست، بلکه فرجام منطقی است اگر روند چنین ادامه پیدا کند اعتدال، شمولگرایی سیاسی و مدارا تنها نسخهی کارآمد برای جلوگیری از چنین بحران است.
هفتم- ماه – می – سال – ۲۰۱۷ میلادی