مهرالدین مشید
زنبق از پرتگاۀ یک انفجار تا خاستگاۀ یک اعتراض
افغانستان سرزمین بلا کشیده و دردمند و بیماری که شهروندانش با وجود قربانی های بی بدیل و حماسه آفرینی های باشکوه طی چهار دهه گذشته؛ اما هنوز هم در خون و آتش غوطه ور است و در آتش توطیۀ غرب و شرق و شمال و جنوب سخت ضجه می کشد. قربانی ها و رزم آرایی های این ملت در این مدت نه تنها به تاراج رفت و آرزو های پاک و انسانی این ملت مانند زنگوله های یخ آب گردید؛ بلکه بدتر از آن امروز به میدان جنگ نیابتی کشور های منطقه و صحنۀ زور آزمایی قدرت های بزرگ بدل شده است. با تاسف فراوان و هزاران دریغ و درد که ملت آزادۀ ما در این مدت قربانی های بی شماری دادند و دار و ندار خویش را در راۀ آزادی و امنیت کشور صادقانه در خوان اخلاص نهادند؛ اما بیشترین این قربانی ها بوسیلۀ رهبران سیاسی، جهادی و ملی چه چپ و چه راست و میانه و امروز هم لیبرال و تکنوکرات به گونۀ بیرحمانه یی به تاراج رفت. دلیل اش آشکار است، تنها وابستگی های ننگین رهبران به شبکه های استخباراتی بیگانه نبود که تیغ از دمار ملت بیرون کرد؛ بلکه بدتر از آن ضعف های مدیریتی، اخلاقی و سیاسی آنان در موجی از خودخواهی ها و بلند پروازی های غیرمعقول سبب شد تا به خاک وخون یکسان شود. در این مدت تنها شبکۀ استخبارات پاکستان و ایران نبود که با به گروگان گرفتن رهبران رهبران جهادی و سیاسی تمامی دستاورد های مجاهدین و آزادی خواهان پرغرور افغانستان را به خاک یکسان کردند؛ بلکه با روگردانیدن آی اس آی از گروه های جهادی و روی کار آمدن تحریک طالبان با طرح انگلیس و کمک های مالی سعودی و به اجرا درآمدن آن بوسیلۀ پاکستان،سناریوی خطرناک دیگر زیر نام فرشته های نجات ( جاده صافکن) طرح ریزی شد و اما پس از سقوط حکومت آنان بوسیلۀ امریکا هنوز هم از مردم ما قربانی می گیرند و این قربانی گیری ها به شدت ادامه دارد. غرب با تهاجم خود نه تنها طالب را قلع و قمع نکرد و بستر های مناسب را برای پذبرش، رشد و نهادینه شدن ارزش های دموکراسی فراهم نکرد؛ برعکس با سیاست های چند پهلو و" کجدار و مریز" افغانستان را به کام مرگ و پرتگاۀ نبستی هر روز نزدیک تر می سازد. غرب و بویژه امریکا طی پانزده سال گذشته نه تنها برای تامین امنیت و صلح پایدار و نهادینه شدن ارزش های دموکراسی کار صادقانه نکرد؛ برعکس به دشواری های مردم افغانستان در عرصه های گوناگون هر روز افزود تا آنکه امروز افغانسنان را به کام مرگ نزدیک کرده است. این در حالی است که امریکا خوب می داند که کلید ناامنی های افغانستان در شورای کویته و شورای پشاور است و بیسترین عامل جنگ افغانسنان نظامیان پاکستان، بویژه شبکۀ آی اس آی است و اما هرگز راضی نیست تا با افزایش فشار لازم بر پاکستان و بمباران لانه های تروریستی و بازداشت رهبران طالب، به جنگ افغانستان پایان بدهد و برعکس به شیوه های خیلی مرموز به آن دامن می زند. امروز آنقدر اوضاع د کشور پیچیده سده حد فاصل میان دوست و دشمن از میان رفته است که وقوع هر حادثه یی در کشور نه تنها پای طالبان را به میدان می کشد؛ بلکه درجۀ بی اعتمادی میان مردم آنقدذ افزایش یافته است که در پشت هر حادثه به اضافۀ پاکستان، دستان امریکا و انگلیس و سایر کشور ها نیز حدس زده می شود. از همین رو است که موضوع افغانستان چنان به کلافۀ سر در گم بدل شده است که تشخیص رخداد ها را دچار چالش کرده است. حال پرسش این است که
هدف از این گزینه چه بود، در پشت این انتخاب تنها اهداف سیاسی بود و یا ضربه زدن به زنجیره ها و دیوار های محکم امنیتی حکومت و مشت کوبنده بر پوزۀ امنیتی فولادین دولت و اثبات آن بحیث یک ببر امنیتی کاغذی و یا این که اهدافی کلان تر از این چون؛ وارد کردن ضربۀ کاری و استراتیژیک به اقتصاد افغانستان و حیثیت سیاسی و نظامی کشور؛ زیرا که چهارراهی زنبق و بویژه محل انفجاردر مقابل دروازه سفارت آلمان که در اطراف آن سفارت های انگلیس، آلمان، امریکا، مصر، ایران، مرکز فرماندهی نیرو های ناتو و چندین سفارت دیگر قرار دارند، از جمله مهم ترین محلۀ دیپلوماتیک کشور می باشد و در چند متری آن ارگ ریاست جمهوری، وزارت داخله، چندین مرکز رسانه یی مانند تیلویزیون های طلوع و یک و چندین مرکز بزرگ تجارتی و صحی قرار دارد. از لحاظ امنیتی مکانی که تحت پوشش شدید و آهنین امنیتی قرار دارد. از گفته های یادشده فهمیده می شود که در مورد محل انفجار و گزینش آن از قبل لک شده و به گونۀ دقیق انتخاب شده است؛ زیرا وقوع انفجار در این نقطه اهداف گونه گون سیاسی، دیپلوماتیکی، اقتصادی و امنیتی را برای استخبارات پاکستان برآورده است و آی اس آی روی چگونگی انتخاب آن دقیق کار کردهود که با این انفجار وحشیانه به اهداف چندگانه یی نایل آمد و شاید برنامه از این هم بزرگتر بود که شاید تروریستان حملۀ گروهی را نیز پیش بینی کرده بودند که به این هدف نرسیدند. ممکن است که انفجار شتاب زده، سبب شد تا دشمن سراسیمه شده و از محل فرار کردند؛ اما آی اس آی با این حمله توانست که به بخشی از اهداف خود برسد و بیش از همه صربه سیاسی را در در پی داشت. چنانکه دیپلومات های چندین کشور عربی و غیرعربی به کشور های شان بازگشتند. تروریستان به همین گونه توانستند تا ضربۀ بزرگی به اقتصاد افغانستان وارد کنند و امنیت فولادین دیوار های بلند سمنتی را به استهزا کشاندند. شاید این خساره در کنار به شهادت رسیدن صد تن و چهارصد زخمی بدترین حملۀ اننقام جوبانه تروریستان باشد و اما آنچه مسلم است این که ساختمان های تخریب شده دوباره ساخته می شوند و حتا قشنگ تر و اما هرگز نفخ حیات در روح قربانیان این رخداد نخواهد دمید. بازی های دوگانۀ امریکا برای مبارزه با تروریزم همسنگ رفیق نزدیک اش یعنی پاکستان، گمانه زنی هایی را بوجود آورده است که در حادثه های خونینی مانند حمله های موتر بمب به شاه شهید و چهار راهی زنبق پای امریکا را نیز به میدان آورده است و موضوع وارد بحث " تبوری توطیه" شده است. مردم می گویند که انفجار در زنبق بوسیلۀ موتر بمب نه؛ بلکه با پرتاب بمب رخ داده است. از آنچه گفته آمد، مردم ما بیشترین ضربه را از سوی رهبرانی متحمل شده اند که آنان تمام هست و بود شان را با دو دست برای آنان صادقانه تحویل کردند؛ اما با تاسف که نه رهبران دیروز و نه هم رهبران امروز قادر به نجات کشور اند؛ بلکه وجود شان برای کشور فاجعه آفرین و بحران زا شده است. از این رو کمتر می توان بر استقلال و ارادۀ مستقل تازه رهبران جوان شبکه های مدنی باور داشت و از این رو نگرانی هایی وجود دارد که از هر حادثه یی بیشتر مردم افغانستان متضرر شوند و برعکس دشمنان شان برنده و برنده تر شوند. حادثۀ دهمزنگ نه تنها جنبش روشنایی را تقویت کرد که آن را تضعیف هم نمود و سرنوشت روشنایی را به سوی تاریکی ها رقم زد. به همین گونه با توجه به شرایط دشوار کشور و موجودیت حلقه های مشکوک در درون حکومت، نگرانی هایی وجود دارد که خدای نخواسته فردا دستان ستم از آستین دژخیم بیرون شود و فاجعۀ بزرگتر از زنبق را با خون هزاران انسان ببگناه رقم بزند و در نتیجه زنبق که حالا به پرتگاۀ یک انفجار عظیم بدل شده است، نشود که به خاستگاۀ تصمیم های شیطانی و حوادث خونین دبگر بدل شود که آنگاه کار ار کار گذشته خواهد بود و پشیمانی هم سودی نخواهد داشت.
هدف از گفته های بالا مخالفت با تظاهرات که حق مسلم شهروندی هر باشندۀ این سرزمین است، نبست؛ بلکه ترس آن می رود که این حق از یک دست رها شود و به دست دیگر ذبح شود. زیرا هنوز بستر های مناسب برای تظاهرات در کشور بوجود نیامده و تنها طالبان نیست که در کمین اند و می خواهند از آب گل آلود به نفع خود سود جویند؛ بلکه عناصری وابسته به شبکه های استخباراتی در داخل وجود دارند که هدف شان کشتار و به خاک و خون کشاندن مردم افغانستان است که مقابله با این دشمن خطرناک تر از طالب است و برای مقابله با آن به آگاهی های زیاد مدیریتی برای اداره و کنترول راه پیمایی لازم است. از سویی هم موجودیت نوعی چند دستگی ها میان تظاهر کننده گان سبب بهم خوردن انسجام آن شده است که این می تواند، حوادث خطرناک دیگر را بوجود آورد و دشمنا از این خلا به نفع خود سود ببرند. برای پیشگیری از حوادث زشت آینده لازم است تا از تظاهرات بهتر مدیریت شود و نگذارند که به پرتگاه های قومی و زبانی بیفتد و خواست و ارادۀ جوانان عزیز قربانی اهداف شوم شماری استفاده جویان و قدرت طلبان فاسد و بدنام شود. یاهو