مهرالدین مشید

 

 

رابطۀ نیک میان کابل و اسلام آباد را تغییر سیاست های راهبردی پاکستان رقم می زند

پاکستان با ترفندی تازه و با مشتی سنگین تر از سکوت

رخداد های خونین اخیر در کشور و بویژه سازماندهی حمله بر قول اردوی شاهین از سوی آی اس آی و اجرای آن بوسیلۀ شبکۀ حقانی به همکاری سایر شبکه های تروریستی بار دیگر از سیمای سیاست های مداخله گرانۀ پاکستان در افغانستان پرده افگند و دخالت این شبکۀ جهنمی در افغانستان را آشکارا کرد؛ اما این بار توطیه خیلی دقیق و حساب شده سنجیده شده بود که می توان آن را توطیۀ خاموش و یا ترفندی تازه با مشتی سنگین از سکوت خواند. به گواهی مقام ها و رسانه های امریکایی  آی اس آی این بار خیلی ماهرانه توطیه تروریستی برضد افغانستان را برچید تا رد پای خود را پنهان کند و از فشار ها برخود بکاهد. این در حالی است که مداخلۀ پاکستان در افغانستان سر نخ درازی دارد و اما با تفاوت این که پاکستان با به کار بردن ترفند های رنگارنگ، شیوه های مداخله اش در افغانستان را تغییر داده است که بیشتر شکل تاکتیکی بوده و اهداف استراتیژیک پاکستان در افغانستان را متضرر نکرده است. گاهی این توطیه ها خاموشانه در مرکز های استخباراتی  طرح ریزی شده و زمانی هم توطیه های مداخله گرانۀ پاکستان، آفتابی بوده است که تا کنون به شدت ادامه دارد. این دیگر نیاز به اسناد و شواهد ندارد که برای اثبات مداخلۀ پاکستان در افغانستان به آنها متوسل شد و برای اقامۀ دعوا برضد پاکستان به نقل قول ها از مقام های ارشد امریکایی و اروپایی و رسانه های غربی استناد جست؛ زیرا که مداخلۀ نظامیان پاکستان و بویژه استخبارات جهنمی این کشور در افغانستان به گونۀ آفتابی روشن است واستدلال بیشتر بر آن نشاید که آفتاب را دلیل آفتاب آورد؛ زیرا بین این حرف و سخن مولانای روم که می گوید" آفتاب آفتاب آمد دلیل آفتاب "  فرسنگ ها فاصله است.  در اصل مداخلۀ پاکستان در افغانستان از آغاز تشکیل پاکستان در سال 1949 میلادی آغاز شده است که این مداخله پس از مهاجرت اعضای جنبش جوانان مسلمان در سال 1352 بعد از کودتای محمد داوود تشدید یافت. پیش از آن سیاست مداخله گرانۀ پاکستان در افغانستان دفاعی بود و اما بعد از تجاوز شوروی پیشین سیاست مداخله گرانۀ پاکستان در افغانستان تهاجمی شد که دلیل آن تنگدستی های زمامداران کابل و وابستگی های بیش از حد آنان به قدرت های خارجی بوده است که خواسته اند، گردانندۀ سیاست های قدرت های اهریمنی و ضد انسانی آنان در افغانستان باشند. در کنار این نبود دستگاۀ سیاسی فعال و مستقل مزید بر علت جاده صافکن سیاست های مداخلۀ گرانه گر و تهاجمی پاکستان شد؛ زیرا سیاست در اصل هماهنگی سیاست ملی با سیاست های جهانی است که منافع ملی و اقتدار ملی کشور ها را حفظ کند و در ضمن زمینه های توسعۀ سیاسی را در راستای توسعۀ اقتصادی فراهم کند و تضمین نماید. به همین گونه یک دستگاۀ دپلوماسی هم باید قدرت تاثیر پذیری و تاثیر دهی را در پیوند به حد فاصل سیاست های ملی و بین المللی داشته باشد و از قدرت حضور یابی بارزی در نشست ها و مجامع جهان برخوردار باشد تا با فعالیت سیاسی پویا و بالنده توانایی استفاده از سیاست های جهانی و در ضمن قدرت پیوند و تعمیم سیاست های داخلی با سیاست های خارجی  را اشته باشد  تا  از سیاست ها و تجارب کشور های مختلف جهان استفاده کرده، تجارب حکومتداری آن کشور ها را به افغانستان انتقال بدهند و روابط افغانستان را در سطح جهانی توسعه و گسترش بدهد؛ اما با تاسف که در بیش از چهار دهۀ اخیر زمامداران و سیاستگذاران و سیاستگران کشور چنان وابسته و دست تنگ بوده اند که از عهدۀ وظایف سیاست های داخلی خود به خوبی برآمده نتوانسته اند و چه رسد به آنکه از عهدۀ سیاست های خارجی کشور برآمده می توانستند. آنان نه تنها از توانایی های تعمیم بخشیدن روابط بین دولت ها و ملت ها عاجز بوده اند؛ بلکه  نتوانسته اند، جلو مداخلۀ پاکستان در افغانستان را بگیرند؛ اما برعکس مداخلۀ پاکستان در افغانستان هر روز گسترده و ژرف تر می شود و توطیه های پاکستان در افغانستان بوسیلۀ مزدوران گوش به فرمان آن بویژه شبکۀ حقانی که بازوی چپ ارتش پاکستان خوانده می شود، دست و پا و سر و گردن تازه یی پیدا می کنند.

در طول سال های گذشته پاکستانی ها توانسته اند تا با دپلوماسی فریبکارانه هر از گاهی کابل را عقب نخود سیاه بفرستند و با راه اندازی تیوری توطیه جای پای توطیه های خویش در افغانستان را پنهان کنند. هر زمانی که فشار های جهانی و بویژه فشار امریکا بر پاکستان افزایش یافته است، اسلام آباد توانسته تا با استفاده از دست تنگی های سیاسی در کابل، چرخ دپلوماسی خود را با استفاده از نهاد های رسمی و غیر رسمی پاکستان به سوی کابل در حرکت آورد. حکومت های ملکی و نظامی پاکستان در طول تاریخ توانسته اند تا با استفاده از انعطاف پذیری های سیاسی گروه های سیاسی راست و میانه و احزاب ملی این کشور مانور های خطرناک را برضد منافع ملی افغانستان به اجرا درآورد؛ زیرا حکومت های پاکستان درک کرده اند که گروه های مذهبی و سیاسی این کشور در مسایل ملی باهم متفق اند و برعکس گروه های مذهبی و سیاسی افغانستان از قدرت انعطاف پذیری بلندی برخوردار اند. حکومت پاکستان هم توانسته است تا از این انعطاف پذیری های آنها استفادۀ اعظمی کند. چنانکه هر از گاهی که رابطه میان کابل و اسلام آباد به تیره گی گراییده و فشار ها از سوی جامعۀ جهانی بر پاکستان افزایش یافته است. پاکستان در دو جبهۀ سیاسی و نظامی فعال شده و از یک سو طالبان و داعش را برای حمله های سنگین به افغانستان تجهیز و تمویل کرده اند و از سوی دیگرهیآت های سیاسی را به هدف گفت و گو ها به کابل فرستاده است تا از یک طرف بر توطیه های نظامی خود در افغانستان پرده بکشد و از سویی هم با اغفال کابل جاده را برای حمله های مخالفان مسلح هموار کند. چنانکه همین اکنون از یک طرف یک هیآت بلند رتبه و با صلاحیت  پاکستان متشکل از اعضای هر دو مجلس پاکستان و مقام های وزارت خارجۀ این کشور وارد کابل می شود و از سویی هم مخالفان مسلح عملیات بهاری شان را اعلان کرده اند. این در حالی است که در واقع نظامیان پاکستان در عقب هر دو جبهۀ سیاسی و نظامی قرار دارند. به همگان آشکار است که نظامیان پاکستان در عقب شبکه های تروریستی قرار دارند که هر از گاهی گروه گروه با عبور از خاک پاکستان وارد افغانستان می شوند و هر روز ده ها موتر مهمات و اسلحه از پاکستان وارد افغانستان می شود. نظامیان پاکستان بر تمامی این اکمالات پاکستان اشراف کامل دارند و بر آن نظارت کامل دارند و در انتقال آنها نقش مستقیم دارند. جهانیان می دانند که نبض جنگ افغانستان بدست آی اس آی است و هر روز بر این جنگ نیابتی بیشتر نفت می ریزند. در صورتی که پاکستان بخواهد، در فاصلۀ چند روز معضل افغانستان حل می شود و حتا روند مبارزه با تروریزم در سطح جهان عوض می شود و تغییر جدی می کند؛ اما برعکس پاکستان تا کنون هرگز برای تامین صلح و ثبات در افغانستان متعهد نبوده و همیشه در صدد راه اندازی توطیه در افغانستان برای رسیدن به اهداف  راهبردی خود می باشد. هرگاه چنین نمی بود و پاکستان بدون در  نظرداشت خوب و بد به سرکوب  تروریستان می پرداخت  و لانه های تروریستی را بدون تفکیک نابود می کرد، نه تنها خطر تروریزم در منطقه این قدر بزرگ می شد؛ بلکه در منطقه فضای دیگری حاکم می بود و شاهد رفاه و شگوفایی های اقتصادی نیز می بود؛ اما پاکستان هیچ گاهی نخواسته تا در افغانستان یک حکومت مقتدر تشکیل شود و همیشه تلاش کرده تا به شیوه های گونه گون از ایجاد حکومت مقتدر ملی پیشگیری کند و نقش شیطانی پاکستان در آخرین انتخابات افغانستان گویای آشکار این سیاست است؛ زیرا پاکستان برای رسیدن به رویا های استراتیژیک خود به افغانستان نگاه می کند تا از آن بحیث سکویی برای پرش جنگ های نیابتی خود با هند از آن استفاده کند؛ زیرا به رسمیت شناختن خط دیورند از سوی افغانستان و تقلیل روابط این کشور با هند از ابتدایی ترین خواست پاکستان از افغانستان بوده است. راز موفقیت پاکستان در بازی های شیطانی سیاسی و نظامی آن در افغانستان بوده است که هر از گاهی بر سر سیاستگذاران کابل کلاه گذاشته است. چنانکه در این روز ها حادثۀ خونین حمله بر قول اردوی شاهین را سازماندهی کرد و به گفتۀ کارشناسان امریکایی سازماندهی آن را از شش ماه پیش آغاز کرده بود و از پیچیده گی حمله پیدا است که طرح چنین حمله از سوی طالبان به تنهایی ممکن نیست و از سویی هم سکوت شبکۀ حقانی دلالت آشکار بر سرپوش نهادن این حمله است تا پاکستان افشا نشود؛ زیرا شبکۀ حقانی و آی اس آی دو بازوی هم اند که در تمامی توطیه ها در افغانستان به گونۀ مشترک عمل می کنند. از همین رو بود که شبکۀ حقانی از مسؤولیت پذیری رخداد قول اردوی شاهین طفره رفتند تا دست آی اس آی در آن را مخفی نگهدارند. از سویی هم آی اس آی تلاش کرد تا با تسلیمی احسان الله احسان معاون تحریک طالبان پاکستان،  سناریوی جدیدی را بر ضد افغانستان راه اندازی کند تا از فشار ها بر خود کم کند و از سویی هم افغانستان را تحت فشار قرار بدهد تا زبان مداخله برضد پاکستان را نگشاید. به گفتۀ استخبارات پاکستان، احسان اعتراف کرده است که مرکز هایی در افغانستان دارند و از سوی امنیت افغانستان کمک می شدند. هر طوری که باشد این هم نمایانگر شیطنت های نظامیان پاکستان است تا با گزینش تروریست خوب و بد هم شهروندان افغانستان هم مردم پاکستان رادر آتش نشانده اند. زمامداران پاکستان باید بدانند تا زمانی که استراتیژی پاکستان در پیوند به افغانستان تغییر بنیادی رونما نگردد و پاکستان از رویا های واهی خود در افغانستان و از پشتیبانی دشمنان مردم افغانستان دست بردار نشود، هیچگاهی به دپلوماسی صلح جویانۀ اسلام آباد در رابطه به کابل نمی توان باورمند شد؛ زیرا دشوار است که اسلام آباد به بلند پروازی های تمامیت خواهانه یی به این زودی بدرود بگوید که برای بر سر رساندن آن میلیون ها دالر هزینه کرده است؛ زیرا اسلام آباد می خواهد که با حمایت و ابقای نظام های مزدور در کابل به اهداف استراتیژیک خود در افغانستان برسد؛ بویژه حالا که پاکستان بیشتر از هر زمانی افغانستان را تنگ دست و یا به قول معروف دست افگار یافته است و خواست های خود را برای براورده شدن در حکومت غرق در اختلاف و ضعیف کنونی بیش از هر زمانی ممکن می داند. بنا بر این دپلوماسی اسلام آباد در برابر کابل در واقع به مبارزۀ سیاسی خواندن آن است که اندکترین اشتباۀ سیاسی کابل بزرگترین برد سیاسی اسلام آباد را در پی دارد؛ اما اسلام آباد بفهمد که آتش زدن به جنگ افغانستان و ادامۀ ناامنی ها در افغانستان به گونۀ قطعی به نفع مردمان دو کشور نبوده و آتش آن هر روز در پاکستان نیز فراگیر می شود و آتش آن نه تنها دامن شهروندان پاکستانی بلکه دامن نظامیان آن را نیز خواهد گرفت و با تفاوت این که  آخرین بازنده در این بازی خونین نظامیان پاکستان خواهند بود. نظامیان پاکستان باید بدانند که با سناریو سازی های طالب و داعش ممکن نیست به اهداف شوم شان در افغانستان نایل آیند و آتشی را که در افغانستان شعله ور گردانیده اند، تنها منحصر به این کشور نخواهد ماند زود است که آتش طالب و داعش نیز دامان نظامیان پاکستان را فرابگیرد و تمامی رشته های استخباراتی شان را دوباره پنبه کند. یاهو

 

 

 


بالا
 
بازگشت