عبدالرووف لیوال
آدم واری میمردیم
قتل بی رحمانه ی دخترک معصوم چهارساله (مروه ) درکابل ، من را واداشت تااشاره ی به واژه های پر مفهوم آهنگ نوستالژی ( او غایتای ) فرهاد دریاداشته باشم .
الف : آدم واری ،میمردیم اوغایتا : آنزمانه ها هیچ گاهی دیده وحتی شنیده نشده بود که طفل معصوم چهارساله به این شکل فجیع به قتل برسد وبعداٌ هم درطی یک بوجی در اشغال دانی انداخته شود (لکه ی ننگ به بشریت ) یعنی سالهای پیش اگر مرگ هم داشتیم ، مرگ آدم واری بود .
ب : گردن کلفت همسایه ، پیش ما پت بود اوغایتا : زمانی درزمره ی هیات اعزامی جهت بررسی یک قضیه سرحدی به یکی ازکندک ها (936) به سر مرز رفتیم یک سرباز عادی ما آنقدراوتوریته و سام داشت که باشهامت ودلاوری کمیسار سرحدی جانب مقابل را حاضروازاو با طمطراق استفسارنمودیم .
حال وضعیت مارا بنگرید که یک اجیر ملیشه ی سرحدی جرآت آنرا مینماید تا درقریه های مربوط ما احصاییه وسروی انجام دهد . ( وا بحال ما )
ج :ملادرمسجدبود او غایتا : آنزمان ملا ومولوی ما درشوون اسلامی طور محترمانه راجسترواطفال ماراتدریس دینی مینمود ولی حال جهت کمایی دالردرصفوف داعش طور مسلحانه رهبری کشتاردستوری به نام اسلام را به عهده دارد.
د : قانون باهیبت بود اوغایتا : قانون باحاکمیت دولتی تطبیق ومردم به آن احترام داشتند ولی حالامجری قانون به سرنوشت ده هاانسان بازی نموده ، خط رنوی را مسدود به حیات انسانها بازی وقلدری خودرا نشان میدهد .
ه : زمین خدا گندم میداد،نه کوکناراوغایتا : حال ملیون دالر را به شکل نمایشی جهت محو کوکناربرای ما میدهند ودر ارگانهای مبارزه با موادمخدروابستگان خودرابه اشاره چشم دستور میدهند که ازین دالر وندت را بزن وبه مواد مخدر ترا غرضی نیست تا باشد ما ازآن به ملیارد دالرنفع ببریم . (که بازهم وا به حال ما!)
و : رهبرباملت بود اوغایتا : درانفجار لوای راکت قرغه همه شهریان کابل شاهد هستند که رهبرهنگام شب درموتر بنز خودکودکان وزنان را از محل انفجاربه جای مصوون انتقال میداد حال رهبرتا آن محل در چرخ بال میرود وخون صدها انسان حیثیت خون یک گنجشک را ندارد – حتی جسد سرباز شهید ، بدون اکرامیه وبنام غلط به خانه اش برده میشود .
عبدالرووف لیوال