ناصر کوشان
چهار تجویز غرض رسیدن به صلح در افغانستان
The Washington Post
Stephen J. Hadley, Former U.S. National Security Advisor under president George W. Bush,
Andrew Wilder and Scott Worden
برگردان: ناصر "کوشان"
واشنگتن ، ایالات متحده امریکا
پرتاب بزرگترین بمب تا کشته شدن دو افسر نیروهای امریکایی در شرق افغانستان در یکماه گذشته خود مبین بر مبرم بودن حضور نیروهای امریکایی در افغانستان می باشد. اکنون در حومه کوه هایکه در گذشته اسامه بن لادن بر ضد امریکا شعار میداد ، گروه تبهکار داعش ، موسوم به دولت اسلامی شاخه خراسان که عین موضع را دنبال می کند ، مسکن گزیده است.
از طرف دیگر کشته شدن بیش از 140 سرباز افغان در قول اردوی شاهین مزارشریف خود مبین بر موجودیت چالشهای بالقوه برای اداره رئیس جمهور ترامپ در آستانه تکمیل شدن استراتژی جدید جنگی امریکا در افغانستان است. سوال اینجاست که چگونه ایالات متحده امریکا بر یک تهدید تمام عیار بین المللی در افغانستان خاتمه بخشیده در حالیکه دولت افغانستان درگیر در جنگ فرسایشی ایست که طالبان در آن دست بالا دارند.
بعد از ملاقات های متعدد با یک عده از افراد بلند پایه ، اعضای جامعه مدنی و گروه از تجاران در اسلام آباد ، از برایند این گفتگو ها هیأت انستیتیوت صلح ایالات متحده امریکا به این نتیجه رسیده که حل بحران فعلی در افغانستان مبتنی بر یک گفتمان بین الافغانی و منطقوی بوده ، بر اداره رئیس جمهور ترامپ است تا در پی یک تفاهم سیاسی با مدنظر گرفتن قانون اساسی افغانستان با تمامی گروه های درگیر با حکومت به شمول طالبان کمر بسته و کوشش نماید تا به این هدف نایل آید. این خود پالیسی اجتناب از ناکامی را به یک پالیسی مؤفقیت به این اداره مبدل خواهد کرد.
این طرزالعمل باید حاوی این چهار بخش باشد:
در قدم نخست ایالات متحده امریکا باید از تمامی امکانات دست داشته نظامی اش غرض نابودسازی عوامل القاعده و داعش در افغانستان استفاده نماید ، البته در ضمن تقویت نیروهای بومی افغان غرض جلوگیری از پیشرویهای مزید طالبان در میادین نبرد ، افزایش تعداد نیروهای ویژه عملیاتی افغان ، تقویت و همکاری نزدیک در بخش عملیات های هوایی و بالاخره همکاریهای تنگاتنگ استخباراتی در نگهداری سلطه بر کلان شهرها با حکومت افغانستان خیلی ها حاوی اهمیت است. بدون شک در صورتیکه افغانستان بدون نایل آمدن به صلح لا اقل موجودیت اش را حفظ کند ، به گمان اغلب به یک صلح پایدار نیز دست خواهد یافت.
ثانیا ضروری است تا تمامی این مساعدت های نظامی مشمول یک راهبرد سیاسی ساخته شده که بیشتر روی عوامل فزاینده افزایش حملات طالبان و دست یابی این گروه به کلان شهرها متمرکز گردد. درین مقطع دولت افغانستان با توسل به اقدامات عملی غرض زدون فساد در نهادهای حکومتی ابتکار را بدست گیرد ، دولت افغانستان ناگزیر است تا غرض جلب حمایت مردمی ، قدم های جدی را در بوجود آوردن یک اقتصاد اشتغال زا و براه انداختن یک انتخابات شفاف و قابل اعتبار که مشروعیت حکومت را تظمین و موضع سیاسی اش را در روندهای احتمالی صلح تقویت بخشد ، بردارد.
در قدم سوم دولت ایالات متحده امریکا باید معتقد گردد که شکست طالبان از رهگذر نظامی امکان پذیر نبوده ، نهایتا هدف غایه باید تسهیل یک روند صلح بین الافغانی باشد که در آن از تمامی جناحایی درگیر بشمول طالبان دعوت بعمل بیآید. این روند باید پاسدار تمامی ارزشهای حقوق بشری مندرج قانون اساسی کشور بوده و طالبان ناگزیز به آن تمکین کرده و اجازه ندهند تا قلمرو افغانستان کما فی سابق غرض حمایت از دهشت افگنی بین المللی قرار گیرد.
بلآخره ناگفته نباید گذاشت که براه اندازی این روند مستلزم همکاریهای صادقانه همسایه های افغانستان بوده و دولت افغانستان با تشریک مساعی کشورهای همجوار ، ایالات متحده امریکا و دوستان بین المللی اش باید با اتخاذ یک چهارچوب وسیع در عملی ساختن این روند با هم مشترکا کار کنند ، در صورت لزوم دید ایالات متحده امریکا با تشریک مساعی دولت افغانستان گزینه گفتگوهای مستقیم با شورشیان طالب را نیز مورد غور قرار دهد. بوجود آوردن یک اجماع منطقوی درین راستا باید در صدر الوهیت های دولت امریکا قرار گیرفته ، برای تحقق این امر اداره رئیس جمهور ترامپ با ایجاد یک نقطعه تماس ، تمامی قدرت های ببرونی ذیربط به معضل افغانستان را منسجم سازد.
از طرف دیگر ، از آنجائیکه بحران افغانستان نیازمند گفتمان منطقوی است ، ایالات متحده امریکا با یک پیام واضح کشورهای روسیه ، چین و ایران را باید معتقد سازد که در پی راه یابی به یک توافق سیاسی برای حل معضل افغانستان بوده و عساکر این کشور تا زمانیکه دولت افغانستان خواهان آن باشد ، درین کشور باقی خواهند ماند. هم چنان ارائه این اطمینان که نیروهای امریکایی بمجرد برگشت ثبات در افغانستان و دست یافتن نیروهای بومی کشور به توانایی های جلوگیری از حضور دوباره هراس افگنان خارجی درین کشور با پیشکش یک جدول زمان بندی شده مصصم است تا حضور نظامی اش را کاهش و بعدا به خروج تدریجی سربازانش اقدام نماید.
در بعد خارجی ، پاکستان باید بمثابه یک همکار استراتیژیک امریکا در منطقه باقی بماند. ولی از آنجائیکه حکومت پاکستان نه تنها زمینه بودوباش رهبری طالبان را در خاک اش میسر ساخته ، بل همواره به این گروه کمک های مادی سرازیر کرده است – دولت امریکا باید به تمامی تشویش های اساسی این کشور به شمول تهید شدن پاکستان از خاک افغانستان و فشار میزبانی ملیونها مهاجر افغان وقع قایل شده و در راستای بهبود روابط بین هند و پاکستان ممد واقع گردد. در مقابل بر دولت پاکستان است تا از تمامی امکانات دست داشته اش غرض محدود ساختن ترسد طالبان به خاک این کشور به اقدامات عملی متوسل شده و در صورتیکه به این تعهد اش عمل ننماید – ادراه ترامپ و همکاران بین المللی ایالات متحده امریکا ناگزیر اقدامات جدی را در برابر کسانیکه در داخل نظام این کشور از طالبان و بقیه گروهک های هراس افگن فرامنطقوی حمایت می کنند ، روی دست گیرد.
از بعد مالی ، اتخاذ این راهبرد بالایی در کاهش مصارف سالانه جنگی این کشور در افغانستان مؤثریت کامل داشته ، نباید فراموش کرد که تقلیل هزینه های جنگی امریکا از 120 ملیارد دالر به میزان فعلی 20-25 ملیارد دالر یک عمل عقلانی بوده و این هزینه بمراتب کمتر از یک خساره احتمالی 1 الی 2 تریلیون دالریست که در صورت بوقوع پیوستن یک حمله مشابه یازدهم سپتامبر در خاک امریکا به اقتصاد این کشور وارد خواهد کرد.
در اخیر یک افغانستان عاری از جنگ و با ثبات در صدر اولوهیت های امنیت ملی امریکا قرار داشته ، دولت فعلی افغانستان یک همکار مورد اعتماد در نبرد با گروه داعش و هراس افگنان خارجی در منطقه میباشد ، چه در صورت تضعیف و سقوط این حکومت بعید نیست این کشور دوباره به مکان امن به سازمانهای تروریستی جهانی تبدیل شده که تبعات منفی آن نه تنها دامنگیر امنیت ملی امریکا بلکه باعث بی ثباتی در پاکستان مجهز به سلاح اتمی خواهد شد.
با درنظرداشت این فرضیه ، نایل آمدن افغانستان به یک صلح پایدار در درازمدت سزاوار همکاریهای همه جانبه ایالات متحده امریکا و متحدین بین المللی اش است ، بدون شک رسیدن به این آرمان از همه بیشتر متوجه خود افغانها نیز میشود. در کوتاه مدت مهار کردن تهدیدهای بالقوه به امنیت ملی امریکا و هم پیمانان بین المللی اش از خاک افغانستان باید از اهداف اولیه و اساسی امریکا بوده و بر تمامی کشورهای ذیربط در قضیه افغانستان است تا غرض دستیابی این کشور به یک صلح دوامدار به حکومت افغانستان صادقانه یاری رسانند.
بی شک وقت آنرسیده که معیار کامیابی در افغانستان را در نایل آمدن به یک صلح بین الافغانی مهک زد.