خوشه چین
حق حاکمیت
درتنم چوته نه نامم فتح خان
خون نمی ریزانی خوده مالک میدانی درپیشاپیش لشکربیگانه دعوای پا دشاهی داری بخی گم شو لوده احمق با این منطقت ماره شرماندی.
حق حاکمیت ازآن مردمی است که برای ازادی کشورجنگیده کشوررا ازاد میسازند،خون میریزانند وشهید میدهند.مالیه داده اند ومیدهند.مامکلف به آزاد سازی پشتون وبلوچ نمیباشیم ولی اگرخود بخواهند آزاد باشند وازادی خودرا بگیرند به خود مختاری ملیت ها سخت احترام میگذاریم.به مانند کشورهای اروپایی درمناسبات سرحدی چون هالند وفرانسه وبلجیم وجرمنی ولگزامبورگ وغیره با کشورهای همسایۀ شمالی شرقی وغربی وجنوبی خویش اصل روابط متقابلن مفید را رعایت می کنیم.
کی جی بی
خط دیورند را درین آیینه ببینید
کسانی که قبول ندارند((شاهی طلب نکنند)) خود مجبوربه دفاع اند ما که قبول داریم((شاهی طلب نداریم)) وارد جنگ هم نمیشویم.
کی جی بی وسی آی إی داود خان را گیرکرده بودند که تازه سرخودرا تراشیده ازسلمانی خانه بیرون آمده بود.به رسم شوخی کی جی بی درفرق سرش یک قفاق میزند که اینجا آبادی میکنم.سی آی إی میزد که من میکنمش وویرانش میکنم همین قسم دوام دار صدای کف زدن بلند میشد وچک چک مثلیکه موزیک را همرایی کند.این دواستخبارات ساعت خودرا تیرمی کردند عذاب را داود خان درفرق سرش احساس میکرد.درینجا فرق داودخا ادعای الحاق طلبی حمایۀ روسیه وارث اتحاد شوروی را با خود داشت.
هرگاه توافق دوابرقدرت روی مسئله آرامش افغانستان باشد فردا جنگ خاموش است.ورنه طرفین برای سربازگیری ازخود ما هیچ مشکلی نداشتند وندارند.
بنیاد گرایی چپ درمقابل بیاد گرایی راست
شیعه درمقابل سونی
پشتون درمقابل تاجک
شرق وجنوب درمقابل غرب وشمال
هریک به نفع استفاده افزاری میکنند ازامکانات خود مان درحد کمال
وقتی ما موفق میشویم که متحدانه برای بیگـــــــــــانه نشویم حمال
باید سرعقل بیاییم به خیروشرخود بیاندیشیم مسؤلیت فردای خودبدانیم
وحدت ما هوشیاری وخردما است گربدانی بهترین ضربه دردهن کیسه مال
نزد لالایت عیار مراجعه بکن.
الا مگراینکه ازکورۀ جبهۀ نجات ازبحران دوباره سربالا کنی.
مه نقد حساب میکنم تودیروزکی بودی؟چه کردی؟تحت امرت ملیون کشته شد؟علتش مشکل خودت است که(ناملاشده)سرمنبربرآمدی.
امروزخوکسی نیستی وچیزی هم ازتو ساخته نیست درمدت همین سالهای گذشته چه دادی به ذهن مردم وجزازینکه به مانند طلاق شده های وابستۀ سیاسی،دراین دروازه درآن دروازه دق الباب کنی به مانند تکۀ لیلامی ازمد افتاده(دست دو وسه) پذیرفته هم نمیشوی.
نزد لالایت عیار مراجعه بکن.
الا مگراینکه ازکورۀ جبهۀ نجات ازبحران دوباره سربالا کنی.
اجازه نمی دهم
اجازه نمی دهم که ازمه بهتردرفکروطن باشد:
عیاران باوجدان چهرۀ روشن پیدا کرده اند
صادق مؤمن بوی مشک ختن پیدا کرده اند
قدرآب ونمــــک را میفهمند وپاس مـــیدانند
اعتبارمیان پسرودخترومرد وزن پیداکرده اند
خیلی ها معتبرم معتبرترازشاهان معتبرترازخانها:همان خانی که «الف» درذهن نداشت «حرف»دردهن نداشت«عین»دردست وپا.
همه را درمکتب ازمعلم می آموخت خودرا اشراف زاده میگفت وبعد معلم خودرا ازجمله قشرنادارپست فرودست جامعه.
درین جای شک نیست که بعضی شاهان وخانها باوجدان میباشند.
چون(شاه زمان)و( شاه امیرحبیب الله خادم دین رسول الله( ومیرمسجدی خان کوهستانی ومیربچه خان کوهدامنی).
بلی!من غریب هستم(بی وطن)غریب زاده شده ام، ولی معتبرهستم،دست به هرنامرد درازنکرده ام نان خودرا آب رو مندانه خود پیدا کرده ازفردی قرض دارنیستم چه ازلحاظ پول وچه از لحاظ آداب ومعاشرت احترام کرده ام موقف انسانی همگان را محترم شمرده ام اینکه با حیابوده ام ازجبن وترس نبوده بلکه حیای انسانی وادارم ساخته است که انسانیت را رعایت نمایم.
دردی راکه دندان درد درک می کند داکتردندان درک کرده نمیتواند.
من عیارم وعیارم وعیار
من بیدارم وبیدارم وبیدار
عاشق خلقهای کل کشورم
دورادورتابه کـــــندهارم
مردم ما رنج دیده میباشند ازرنجدیده ها دیگران کتابی می فهمند چون خودم رنجدیده هستم خودم حسابی درک کرده میتوانم.
فهمیدن تادرک کردن خیلی فاصله دارد.
درآتیه وآیندۀ سیاسی به هیچ کس اجازه نمیدهم که پیش قراول جنبش دادخواهانه خلقها میباشیم تجربه به اثبات رسانید.خیلی غلو کردید واغراق چه چپ وچه راست.
من معلم تاریخ وجدان سیاسی هستم تمامی طرفهارا نمره صفرداده ام.
اگرخودداکتردندان دندانش دردکند تداوی وعلاج دندان خودرا خودش خوب میداند.
پیش قراولان
پیش قراولان ما پس قراولان شدند
پایه های استحکامی وپالان شد ند
مسخ تاریخ گشته اند هریک ببین
به حیث مشاورسخن دان شده اند
همه نه به شمارانگشت خاین عقیده
ازبک هزاره تاجک وپتان شده اند
این حرام نمکان به مام وطن خویش
شاش گران داخل نمکدان شده اند
خلق زحمت کش
خلق زحمت کش وطن نمی فروشد
خلق زحمت کش زن نمــــی فروشد
این خدمت روحانیت است به عرب
به خاطرمقام به ارزن نمی فروشد
خلق زحمت کش جایگاه خودرا خود باید بدست بیاوری
توآفتاب سپهربلند مرجع عدالت حقوق برادری وبرابری جنسیت مردوزن (انسان)مدرن روی زمین منزه وپاک چون(حرارت،اوکسیجن،آب)به جهان انسان وانسانیت حیات می بخشیدی.
چطورشد که یک دم ویک دم تمامی کثافت ها دود وغباروحشت وجنگ همه را باهم متفق چون ابرسیاه پیش روی آفتاب تابنده خلق را مانع ازتابش نورش گردد.
امروزه روز مقام بس مقدس وپاک زحمت تورا با موقف کثیف ترین چهره های نظام سیاسی موجود((ع،غ))به مقایسه میگیرند.یعنی که دست فروشان تبنگ فروشان سگرت فروشان،شاگردان سموار،چوب فروشان بوت رنگهای لب سرک کوچه وپس کوچه ان قدرحقیروفقیرهستند که اینهارا با شما به مقایسه میگیرند.
خلق زحمت کش شما بدانید که سازندگان حقیقی جامعه شما هستید. دوکانداران، دریوران،مستریها چوب شکنان رنگریزان،سقاوها،نانواها بافندگان وریسندگان معلمان نوازندگان هنرمندان شما هستید.
این فرزندان شما بودند که به درجات دوکتوران سیات مداران وسیاست سازان شاعران افراد خبره بارامدند.ونقش بس ارزنده به جا اوردند.
پس عیاران نوین انقلابی برخاسته ازچنین یک جامعه میباشند ازبیان همچو مقایسه ها با چهرهای کثیف خاین وطن فروش وبی ناموس سخت متأثرمیشوند.
وحدت
وحدت،اتحاد همرایی، حالات اجباری است طبق شرایط اوضاع ناخواسته جریان پیوسته ومتحرک توقف ناپذیری است که به سوی هدف کهنه ازدست میدهد وتازه را دربستردریا سنگین وتنبل را میخواباند وتند وچالاک را با خود،توفنده وتازنده آهسته بطی،سریع میرود باخود میبرد.
درمبارزه
درمیدان مبارزه بی رقیب وبی حــــریــــف شــدم
حریف نیافتم باعث تشویق انسان شریـــف شدم
گفت خردمندی به من عیاری کارمسابقـــه نیست
عیاری اثبات عمل می خواهد خیلی ظریف شـــدم
گرچه که دزدان وطرار درین لباس میشوندحاضر
ازین پس احتیاط لازم دراعتمادمتوجه کثیف شدم
دولافوک
دولافوک یکی پوده دیگرش پوک
چند جملۀ سیاسی نوک به نوک
میخانیکی یاد می کنند بیت خانی
چون نوازند ای قدیمی مفلــــوک
درمحافل خودرا مطرح میکنند
میگوید که هستم من سربلوک
آرام اوسی تیاراوسی شــــی گرز
ازشرق تیرمیرویم به غرب بلوک
سیاست گذاران احمق
سیاست گذاران احمق همیش احمقانه فکرمی کنند.یاتاریخ خودرا دقیق نخوانده اند ویا اینکه به واقعییت های تاریخی ارزش قایل نیستند.
کشورمان تهدابش به خاطرموقعیت استراتیژی اش سبب گردیده است که امپراتوران این شاهراه را باخود داشت باشند.ازاسکندرشروع الی اکنون هزاران حوادث تاریخی کشت وخون فاجعه را درخود نهفته دارد.
بالآخره دو امپراتوروقت بین هم(متارکه) کردند.متارکه یعنی ترک ازجنگ(صلح) توآن طرف من این طرف خط.
افغانستان معاصررا درچهارچوکات موجود بوجود اوردند امیرعبد الرحمن خان را صلاحیت اجرایوی دادند((نسل کشی)).
هرگاهی که ازجانب طرفی دست درازی صورت می گرفت جانب مقابل هم به دفاع ازخود دست به تحرکات میزد.
دست درازی شوروی بعد ازانقلاب اکتوبر1919 درزمان امان الله خان تحت عنوان گام های مدرن ومدنی تحرکات دنیای غرب(انگلیس) شورش ملای لنگ الی سقوط نظام وجانشینش سرانجام توافق انگلیس وستالین(نادرخان).
حوادث جنگ جهانی دوم وانکشافات بعدش بوجود آمدن کشورهای دموکراتیک وسوسیالستی درجهان بستر جنگ سرد را هموارنمود.
تابه مرحلۀ((برژنیف))مرزهاراباید شکست سوسیالیزم را گسترش داد.
کوتاه ترین راه رفتن به آب های گرم ومسخرکردن منطقه به نفع کمونیزم.
مقدمات تعرض همانادست دوستی دادن به افغانستان برخلاف امریکا به منظورعمران وآبادانی افغانستان ودرضمن یک سلسله دادن امتیازات به قوم معین(لروبر).
به عکس العمل شدید جانب مقابل مواجه گردید جانب مقابل عین رویه را درپیش گرفتند امتیازدهی وسرباز گیری ازیک قوم خاص وجنگ انداختن(تضاد ایدیولوژیک)(امین خروتی&گل بدین خروتی)مقابل هم.عاقبتش مشت نمونه خروارتا امروز(مجاهد وطالب) و(طالب وداعش).
کنون وضعیت به آن مرحلۀ رسیده است که امروز روسیۀ سرمایه دار به همرای انگلیس وامریکای سرمایه دار روی منافع مشترک به توافق برسند.
ازتصمیم پدران خویش درچهارچوکات تعین شدۀ افغانستان معاصر به موافقه برسند.
دروازه که به دروازه بسته شدجورآمد
دیگرنگویید که داکتربدیدن ناجورآمــد
قصۀ کرزی مفت شد نمی گوید که شیرهستم شیر شیر یعنی پادشاه
داکتردستگیررضایی
داکتردستگیررضایی سخت شکایت داشت
ازاستعمال کلمۀ عیاربه جا شکایت داشت
ذره ذره ازمورداستعمــالش به آدرس دزد
به مه به اوازچپاول گران حکایت داشت
سمک ابومسلم لیث صفار حبیب کلکان نام دارند
هریک درزمان خودشان شاعران خوش نام دارند
فردوسی شاه نامه نوشته است پیرامون عیاران
حبیب الله دروصفش دوشاعرافغان وایران دارد
توکه
تو که پیش عیار آمد بودی بخاطرچه کارآمده بودی؟
گمان مبرگویا که بخاطــــردید ن یار آمـــده بــــودی.
تواورا می شناختی واوهم تورا ازسالهای ادیم وقدیم
اوخودش شکارچی ماهراست نگوپی شکارآمده بودی
عیارمعلم وروان شناس خوب است تست ذهن می کند
نگوکه نزد او با دستۀ گل دیدن بیمار آمــــده بـــودی
آن که تودل باختۀ درجوانی دزد ناموس رفیق خود بود
کنون درایام پیری روی کدام شواهدبه اعتبارآمده بودی
برورفیق فصل شکارآغازاز(18)دلوالی اوایل جوزااست
خوشه چین نصیحت می کند به توواودرین پس پیــــری
ازجاناوقت برخاسته کاروان کثافت میرود بی وارآمده بودی
وطن داران قند
عیاران باغبان شده اند
کنون بهارشده است باغ مان را با همین چهاردیواری که است بیل میزنم خوب بیل میزنم گیاهای هرزه اش را ازبیخ میکنم درآفتاب تموس ماه های جوزا وسرطان واسد میگذارم بعد دراواخرسنبله وماه میزان آبیاری میکنمش وترکه امد قلبه اش مینمایم نهال جدید ازانواع درختان سیاسی مینشانم تا باغ ((گلستان سیاست)) (جبهه نجات ازبحران) درختهایش با گلهای سرخ آتشی وروز سفید بنفش وآبی وغیره بشگفد میوه هایش به ثمربرسد.آنگاه اگرازشاخهایش آنطرف میوه افتاد فرقی نمی کند همسایه ها استفاده بکنند.
توهین آشکار
عکس العمل چهارصد بستر اردو
توهین آشکاراست به مــن وتــــو
دشمنی با مردم شاخ ندارد ودم
توملی نیستی ومـــن هــم کــدو
طلسم تورا شناخته است شیطان
اینها متحد شده اندسرگین ولدو
برای محو تدریجی مــن وتــــو
درطبعیت ضعیف منقرض است
برخیزصرف نظرکن ازکالای اتو
گرگان گرسنه
گرگان گرسنه وسگان سیرجروبحث داشتند دیـــر
ریش خند می زندند به گرگان گرسنه سگان سیر
چیزی به زبان نمی آوردند طبعیت تان چنـــین است
گله نیست آزادگان کوه صحرا گفتند گرگان دلیــــر
مراآزادی کاراست لقمۀ پاک پرش سنگ به سنگ
تورا استخوان نان باسی ریسمان گردن وشکم سیر
به تو میزیبد همان جف جف نوک بام صبح وشام
ازین نعمت وناز کنج بام وخط گردن(غلامی)مرا تیر
امروز شیک پوش ومتفکرجهان معرفی ام بکنند
فردایش تحقیرم کنند متهم به فساد،شوم خوردخمیر
درکوچه ها بگردم دیوانه سان دیدو ودیدوسنگباران
ازهرکوچه وپس کوچه خوردو ریز اطفال جوان وپیر
حرف خوشه چین بشنو که((عیار))است وبیداراست
بیادرکنارمن خود مختاری پیشه بخوریم کشمش پنیر
صفر
بیایید که کشورمان بارسم عیاری بسازیم
دروغ نگوییم امانت دارمهم باشیم مکلیفیت های اخلاقی وانسانی خودرا بوجه احسن بشناسیم.کشورمان را ازوجود ظالمان ودشمنان،داخلی(کرزی،اشرف غنی وووگنس)پاک بسازیم.
صفرمبدای حرکت است به سوی لایتناییها،اگرارزش صفررا نفهمی که دارای قیمت(یک)است.یعنی یک جایی را اشغال کرده است.درپهلوی یک قیمت 10 را میگرد واگردوصفردرپهلوی یک آمد قیمت 100 را میگیرد.،همین قسم سه صفر درپهلوی یک مساوی میشود به 1000.
1000 عیارپاک طینت به ازیک ملیون سیاست باز مکار دروغ گو.
یک مرد جنگی به ازصد هزار ما به (200000)عضویک حزب نا کارآمد نیاز نداریم.
شرافت اصطلاح معنوی است شامل حال شخصیت های با وقار با وجدان وانسان های رسالت مند منورین وخرد مندان که دربارۀ انسان وخوشبختی انسان می اندیشند.
اگردریک کشور،رئیس جمهورش انسان شریف برگزیده شود.بعد صدراعظمش انسان شریف طبعن که کابینه وتمامی اراکین دولتی را انسانهای شریف پر مینمایند.کشوربا داشتن کابینۀ ازشریفان وپارلمان ازنمایندگان باشرف وقاضیهای شریف وسارنوالهای با شرف باوجدان درساختار جامعه شرافتمند نقش بازی مینمایند.
گذر
ازراه گذری کردم، طرف جمعیت نظری کردم ،سوال ازچند جوان پسر کردم، درآغاز احساس خطری کردم،بعد ازان هریک را توته جگری کردم.
هریکی پرسیدم مربوط کدام قوم استی؟ گفت من انسان زاده شده ام هریک به نوبت عین حرف را به زبان اوردند گفتند خارج ازین کلمه بیانش انسان درسطح حیوان سقوط میدهد.
هرآن کسی که خودرا ازدایرۀ انسان دورتر((قوم برتر))حساب میکند اوانسان نیست.اما میشود که انسان بهتردر((فهم،دست آورد علمی وفنی،خدمت گذاری به نفع انسان))به حساب آورد.
اگرهرشخصی ازعادی ترین انسان جامعه تابه شخص اول کشور دارای روحیۀ برترطلبی باشد.درجمع انسان حساتب نمیشود.
توده های شریف
درگذشته ها ما جوانان همین کاررا می کردیم اگردرمحفلی جمع ازمردم نشسته بودند هرگاه رهگذری عبور می کرد.شخص متکبرمغرورمتوجه نمی بود که کسی دراینجا نشسته است.برایش گفته میشد که پیش روی ته ببین یعنی که انسان گونه راه برو.اوبی وجدان تو که ازمدرک فروش ناموس وطنت صاحب پول شدی درگذشته تشناب نمی رفتی که گرسنه نشوی متوجه باش که دراین سرزمین انسا نهای باهوش وآگاه زندگی دارند.
ظالمان
ظالمان مارا غافل میسازند
بی ادبی کارما نیست،هرکاری خود بکنند،مقابله به دفاع رابی حیایی درمقابل کلان ها(ستم گران)میگویند.
خیلی خوب بچه است.جوان مرد است کاکه است خُرآباد است گفت گیراست.انقلابی است.هرنوع کارناجایزرا به خود حق مشروع می پندارند.
کنون درمقابل اندک ترین کارناروا باید ادبیات ناروارا رواج داد.درمقابل انجام عمل وحشیانه باید بنام وحشی یادش کرد.
درمقابل انجام فساد باید لقب فساد ونام کثیف را برایش گذاشت.
درپارلمان دالر را سرناف ماندند
جنگ ختم شمشیردرغلاف ماندند
نیشکربند داردهربند مزه قند دارد
ماشین دررس حق صراف ماندند
سه نوع دیوانه
مادرکشورخود دونوع دیوانه داریم:
نوع اول:آنهای که قضایارا کتابی تجزیه وتحلیل میکنند و میخواهند درجامعۀ عقب نگه داشته بدون طی مراحل تاریخی یک دم فرمایشی حل وفصل نمایند. ازطرف قریب به 98%جامعه دیوانه شناخته میشوند.
نمونه هایش:
1-نهضت امانیه
2-تحولات دومرحله اول هفت ثوروهشت ثورکه مشی ترقی وپیشرفت داشت.
3-تحولات بعد از کنفرانس بن اول.
نوع دوم:جامعۀ سنتی عقب نگهداشته محروم ازمکتب ومدرسه تحت سلطۀ ارباب قدرت محل وقبیله که ازجانب بعضن بازاریها غیرمسؤل وماجرا والۀ دست بیگانگان عمده(روحانیون))درتاریکی نگه داشته میشوند.
۴-نوع چهارم کسانی هستند که همیش میگویند نمیشود این دولت نمی کند تقاضا ی فروان دارند ولی حرکت صفر.