بصیرهمت

 

اسلام بنیاد گرا ریشه عمیق در تاریخ دیرینه استعمار غرب در کشور های اسلامی دارد

(بخش دوم)

تسلط همه جانبه و حضور دوامدار غرب در كشور هاي عربي و ارتباطات غرب با دولت هاي اين كشور ها بعد از جنگ جهاني دوم ، با ظهورايالات متحده بحيث يك ابر قدرت جهانی تغیر یافت و نشنلزم سیکولار عرب ، 1948 ، زمانیکه اسراییل موجودیت خودر ا بحیث یک کشور مستقل رسما اعلام نمود ، فعال گردید.

اعلام موجودیت اسراییل و جدایی بخش فلسطین فاجعه ای برای فلسطینی ها بود و باعث بی خانمانی و مهاجرت بیش از 75000تن از فلسطینی ها گردید .

اسرائيل بكمك حاميان بينالمللي اش توانست قوتهای عربی را در جنگ اول اعراب و اسراییل شکست دهد ،متعاقبا نشنلزم عرب که توسط جمال ناصر رهبری میگردیدو توسط اتحاد شوروی در انزمان حمایت میشد در طی سالهای دهه 50 و 60 بحیث یک نیروی مبارز به اوج خود رسید و ناصر خود را نماینده و رهبر کشور های عربی میدانست.

ناصر ،ازاینکه مصر منابع نفتي نداشت، شعار "نفت برای اعراب" را اعلام نمود  با رشد  نشنلزم سيكولار عرب كه ماهيت ضد استعماري داشت ، غرب بانگراني درپی ایجاد و تقویه فعالین اسلامی بر امد و "اخوان المسلمین "در پهلوی نشنلیزم سیکولار عرب بفعالیت اغاز نمود.  اين جريان فعال اسلامي در حاليكه ادعاي دشمني با غرب ونورم هاي غربي داشت ، از قوانين سختگيرانه و خصومت أميز اسلامي حمايت مي نمود ،اخوان المسلمين در حمايت وسيع بريتانيا ،سي اي اي وحمايت مالي عربستان سعودی قرار گرفت.

ناصر كه در أنزمان از حمايت وسيع جامعه عرب برخوردار بود ،در 1956 كانال سويس را ازكنترول بريتانيا خارج نمود و تلاش انگليسها و فرانسوی هاو اسرايلي ها در اين مورد به نتيجه نرسيد و در عراق رژيم نشنليستي سيكولاردیگر

با قيام افسران نظامي عراق تحت رهبري عبدالكريم قاسم با حمايت وسيع مردم بقدرت رسيد.

با توسعه نشنليزم سيكولار در كشور هاي عربي ،غرب با نگراني دست به كار شد ودر مرحله اول ، در کشور غیر عربی ، ایران، کودتای را برعلیه دولت انتخابی ، ملی و ضد استعماری مصدق براه انداخت و این کودتا پیروز گردید و رژیم اتوکرات شاهی جای دولت مصدق را گرفت. 

بعدا نوبت اندونيزي رسيد،در نيمه دهه 60، بخش از نظاميان  و  تعدادي از إسلاميست ها  با حمايت اشكار ايالات متحده و بريتانيا حوادثي رارهبري نمودند  تا نیروهاي چپ را در اندونيزي شكست دهند ، در اين حادثه خونين هزاران تن از حامیان نشنلیست سوکارنو،رهبر اندونزی،کمونیست ها و غیر کمونیست ها جان دادند و رژیم سوکارنو سقوط داده شد.

ماه جون 1967،شكست جبران ناپذيري براي نشنليزم عرب بود ،در همين ماه  اسرائيل بكمك ايالات متحده به مصر حمله نمود و ساحات باقيمانده خاك فليسطيني را نيز اشغال نمود ،جيوروشيلم و ويست بانك را به تصرف در اورد. در سوريه بلندي هاي جولان را اشغال نمود و خود را به کانال سویس نزدیک ساخت و در این جنگ ، 1967،نشنلیزم سیکولار ناصر که یگانه نیروی ضد امپریالیستی در شرق میانه بود از پای در امد.در پی این ناکامی نشنلیزم سیکولار گروپها و سازمانهای بنیاد گرای اسلامی با دید افراطی و عقب گرا در شرق میانه قد بر افراشت.

ناصر الي سال 1970 ، كه وفات نمود ، بحيث رهبر مصر باقی ماند و قوت هاي مسلح مصر  بشمول نيروي هوايي اش به كمك اتحاد شوروی دوباره مسلح گرديد ، مگر عملیات تلافی جویانه نیروهای مصر بر علیه اسراییل در 1973 به بن بست روبرو گردید.

چهار سال بعد از مرگ ناصر ،  انورالسادات ،با اسرائيل پیمان صلح را به امضا رسانید و با ايدياي نشنلزم سيكولار ضد استعماري ناصر، مصروداع نمود.

 مصر از لحاظ اقتصادي و نظامي يك كشور وابسته به غرب گرديد. فلسطین،ويست بانك و نوار غزه همچنان تحت اشغال اسرائيل باقي ماند، در چنين وضعيتي سادات در برابر اخوان المسلمين فروتنانه برخورد نمود،مگر اخوان المسلمین به سادات نيز وفادارنماند و در 1981 سادات را اخوانالمسلمين ترور نمود،

بعدازترور سادات، در سوريه دولت نشنليستي سيكولار كه توسط بخش شيعه علوي Alawite،رهبري ميگرديد ،صد ها تن از افراد وابسته به أخوا نالمسلمين را در شهر هما بقتل رسانید.

در اسیا ، پاکستان ، کشور با اکثریت مسلمان سنی ،به دیوار حایل غرب در برابر نفوذ شوروی و رژیم مورد حمایت شوروی در کابل مبدل گردید. ضیاءالحق در 1977 قدرت را در پاکستان تصاحب نمود و بعد از احراز قدرت مدت بیش از یکدهه برای تحقق ستراتژی امریکا بر علیه شوروی خدمت بزرگی را انجام داد. ضیاءجهت تامین ثبات در پاکستان و تقویه پایه های قدرتش قوانین شریعت از جمله قوانین جزایی مدهشی را به تصویب رسانید.

سعودي ها با مصارف هنگفت پولي مكاتب ، مدارس و نهاد هاي مذهبي وهابيت را در پاکستان وسیعا ایجاد نمودند. 

غرب جهت تشديدمقابله با رژيم كابل گروپ هاي اسلامي بنياد گرا را تقويه نمود ،در جولاي 1979، كمك هاي مخفي ايالات متحده با همكاري عربستان سعودي وپاکستان براي گروپ هاي جهادي اسلامي ضد رژيم كابل اغاز گردید، تقويه روز 

تاروز نيروهاي جهادي از جانب غرب و عربستان سعودي واعزام گروپ هاي داوطلب جهادي از كشور هاي مختلف اسلامي بخصوص شرق ميانه به پاكستان نگراني شديد شوروي ها را در مورد دوام رژیم مورد حمایتش در کابل که در گیر اختلافات شدید درون حزبی گردیده بود روز تا روز بیشتر میساخت که بلاخره این نگرانی باعث اعزام قوت های شوروی به افغانستان گردید که این قوتها با تلفات سنگین جانی و مصارف هنگفت مالی در نتیجه فشار نیروهای جهادی و تغیر پالیسی رهبری جدید شوروی ، گرباچف،افغانستان را ترک نمود. 

يكتن از جمله فدائيان و داوطلبان اسلامي كه سعودي ها به افغانستان فرستاندند ، اسامه بن لادن ،بودكه به پاكستان جهت ايجاد كمك هاي أموزشي،تنظيم گروپ هاي جهادي و توذيع كمك هاي مالي به تنظيم ها و گروپ هاي جهادي اغاز به فعالیت نمود، وى مسئوليت تامين روابط ميان جهادي هاي خارجي را با مجاهدين  افغان  نيز بعهده داشت.حزب جمعيت اسلامي پاكستان كه در اثر حمايت همه جانبه ضياء به يك حزب نیرومند و فعال در جامعه شدیدا مذهبی پاکستان مبدل گردیده بود ، مبالغ هنگفت مالی سعودی ها را  به گروپ های جهادی توذیع مینمود .

این حزب یکجا با سازمان استخباراتی پاکستان ، آی اس آی، خشن ترین گروپ های اکستریمیست اسلامی را تربیه نمود . با حمایه پاکستان،سعودی ها و بحرین ، بیش از 25000از اسلامیست های کشور های خارجی در جنگ افغانستان بر علیه ارتش سرخ و رژیم کابل میجنگیدند.

رول بريتانيا تامين و إكمال سلاح و اموزش مخفي براي گروپ ها ي جهادي بود، قوماندانان انگلیسی مقادیر هنگفت سلاح را برای جنگجویان افغان تامین مینمودند. پاليسي دراز مدت غرب در شرق ميانه و ساير كشور ها ،كه توسط ايالات متحده 

رهبري  ميگرديد ، بطور دوامداراز رژيم  هاياتو کرات اسلامي حمايت مي نمود که دركشور هاي شان قوانين سختگيرانه  شريعت را مورد اجرا قرار ميدادند و مستقيما ازگروپ  ها و سازمانهاي اسلامي با ايدياي قرون وسطایی دفاع مينمودند  و بر عليه دولت  هاي نشنليستي و سيكولار قرا داشتند. 

حمله امريكا و متحدينش بر عليه رژيم صدام حسين در أوائل 1991،عکس العمل شديد غرب بخاطر حمله  صدام بر كويت بود كه ازحمايت وسيع مالي  عربستان سعودي اين حمله امريكا برخورداربود،  كه البته باعث نا رضايتي بخشي از اسلام گرايان گرديد. حمايه وسيع عربستان سعودي از حمله امريكا بر عراق كه باعث جابجاسازي كمتر از يك مليون پرسونل نظامي امريكا درسرحدات اين كشور گرديد ، موج عظيمي اعتراضات و ناخشنودي اسلامگرايان را در جوامع اسلامی برانگيخت و انگیزه تشکل گروپ های جهادی در شرق میانه گردید.

در ميان ناراضیان،اسامه بن لادن كه با تعدادي از إسلاميست هاي سعودي از جهاد افغانستان به كشور شان بر گشته بودند، در برابر بيز هاي نظامي امريكا در عربستان بر عليه دولت سعودي به اعتراض برخواست كه منجر بر اخراجش از كشور

سعودي گرديد و به سودان تبعيد شد و بعدا با فاميلشبه افغانستان نزد طالبان رفت. سعوديها جهت  توسعه و تحكيم نفوذ  وهابیت با مصرف هنگفت ،ايديای وهابيت را از شاخ افريقا تا اسياي مركزي توسعه دادند. البته این پالیسی توسعه وهابیت در کشور های افریقایی و اسیایی خاموشانه از جانب سیاستمداران بریتانیایی و امریکایی مورد حمایت قرار گرفت.

در أوائل دهه 90 ،گروپ هاي بنياد گراي اسلامي كه در پاكستان و افغانستان در جنگ طولاني بر عليه اتحاد شوروي اموزش ديده بودند،به کشور های شان برگشتند و برعلیه دولت های خود شان قرار گرفتند .

این جهادی های اموزش دیده در کمپ های پاکستان ،در الجزایر خونریزی داخلی را براه انداختند که باعث تلفات هزاران تن در این کشور گردید.

در بوسنيا در 1992،در اروپا براي اولين بار درتاريخ ،جهادي هاي اسلامگرا،زمانيكه بوسنيا  هرزیگوینااعلام استقلال نمود، و باعث جنگ  خونين ميان قوت هاي صرب بوسنيا  و مسلمانان كوروات گرديد ، در حدود 4000تن از جهادييست  هاي داوطلب  كه توسط القاعده و ارگانهاي خيريه عربستان سعودي مورد حمايت قرار داشتند ،در اين جنگ خونين سهم گرفتند، دراين جنگ بريتانيا براي جهادي هاي اسلامي و قوت هاي كوروات سلاح تامين مينمود، تعدادي از شركت كننده گان در جنگ بوسني شخصا اظهار داشتند  كه انها چندين بار از افغانستان بكمك افراد بن لادن به بوسنيا سفر نمودند،در ميان اين داوطلبان بوسني دونت از سعودی ها كه در سپتامبر 2001هواپيماي پرواز 77را بر پنتاگون فرود أورد شامل بودند.

أفسر قبلي استخبارات هند با اطمنان اظهار ميدارد كه در حدود 200تن از بريتانيايی های پاكستاني الأصل ،  با حمايه مالي أي اس آی و همکاری مشترک سازمانهای استخباراتی بریتانیا و امریکا به پاکستان اعزام شدند و بعد از اموزش نظامی در پاکستان ، به بوسنیا جهت شرکت در جنگ بوسنی بر علیه صربها اعزام گردیدند.

در مارچ 1999،حملات وسيع و دوامدار ناتو بر عليه صربها در جنك نيروهاي صرب بر عليه ارتش أزاديبخش كوسوو براه انداخته شد ،و ناتو از ارتش أزاديبخش كوسووكه قبلا اين  ارتش از جانب ايالات متحده و بريتانيا  ارگان تروريستي خوانده شده بود، وسيعا بر عليه صربها حمايت نمود، سعودي ها نيز مبلغ 800000 پوند بخاطر بيز أموزشي گوريلا هاي كه به كوسوو اعزام ميشدند مصرف نمودند.

تعدادي از جنگجوىان ارتش أزاديبخش كوسوو يكجا با افراد جنگجوى القاعده در افغانستان و ألبانيا از جانب القاعده مورد تربيه و اموزش نظامي قرار گرفتند.

 در سيپتامبر 2001،تروريستان القاعده حملات انتحاري شانرا در نيويارك و واشنگتن انجام دادند،گرچه افغانستان نسبت اينكه مرکز فعالیت بن لادن بود،موردحملات امریکا قرار گرفت مگر در واقعیت هیچیک از حمله کننده گان افغان نبودند.   19 تن از حمله كنندهگان عرب و15تن از شهروندان عربستان سعودي بودند،رهبر اين حلات انتحاري محمد عطا كه شهروند مصربود،بعد از اين حادثه تايمز آف انديا راپوري را فاش نمود كه بر اساس هدايت دايركتر  آي اس آي پاكستان  مبلغ 80000 پوند  ازمجاري أي اس أي براي محمد عطا انتقال شده بود.

 در جون 2004،راپور مقدماتی كه از جانب كميسيون موظف مربوط به حادثه یازدهم سيپتامبر ارائه گرديد ، گذارش شده بود كه پاکستان در جابجاسازی و انتقال بن لادن در کندهار همکاری همه جانبه نموده بود،مگرواشنگتن در انزمان هيچگونه واكنشي  دربرابر پاكستان نشان نداد، همچنان  با وجو اينكه طي بيش از سه دهه  سعودي ها  حامي مالي عمده گروپ هاي اسلامي در كشورهاي مختلف بودند، مگر در حاليكه از جانب ايالات متحده و غرب هيچگونه اعتراضي در برابر سعودي ها بعمل نيامد،برعكس ايالات متحده همچنان دوست و متحد ستراتژيك سعودي ها باقي ماند.

امريكا بعوض اينكه بر پاكستان  و عربستان سعودي فشار أورد ،بعد از حمله بر افغانستان و سقوط طالبان ، بي صبرانه و بدون هيچگونه شواهدی در بهار 2003 بر عراق حمله نمود، قبل از حمله بر عراق هيچگونه فعاليت موثري از گروپ هاي جهادي درعراق ديده نميشد، مگر بعد از اشغال عراق ، حملات  انتحاري القاعده در ماه أگست توسط جهادي هاي خارجي اغاز گرديد.اشغال افغانستان و عراق ،و دست باز پاكستان و عربستان سعودي در حمايت از گروپ هاي جهادي ،باعث نفوذ ايدياي اسلام بنياد گرا بمثابه يگانه راه مبارزه برعليه اشغالگران و خارج نمودن باصطلاح كفار  و اسلام ستيزان از كشورهاي تحت اشغال در میان مردم عادی و نسل جوان کشور های اسلامی بخصوص کشور های عربی گردید.

اغاز بهار عربي در 2011 ، و طغيان مردم بر عليه رژيم هاي اتوكرات تعدادي از كشورهای کشور عربي ،با أرزوي تغيرات دموكراتيك از جانب يكتعداد و  به كرسي نشاندن ارزوهاي ديرينه اسلامي از جانب تعداد دیگر در این کشو رها بود،تظاهرات وسیع 

 در مصربر حاكميت اخوانالمسلمين انجاميد و بعدا دكتاتوري نظاميان مصر را همراه داشت، در ليبي بمباردمان چند ماهه ناتو در دفاع ازمليشه هاي ضد قذافي كه منجر به سقوط رژيم گرديد ،خلاي سياسي

را بوجود أورد كه با عث جنگ هاي خونين قومي و رشد ونفوذ مليشه هاي بنياد گراي اسلامي گرديد،و تاراج دیپو های سلاح رژیم قذافی باعث مسلح ساختن گروپ های مختلف اسلامی در افریقا گردیدو به سیل مهاجرین در اروپا افزود. 

 در سوريه ، بهار عربي به مصيبتي انساني تبديل شد،زمانيكه مليشاهاي سني اسلامي بر عليه رژيم شيعه علوي بشار اسدبرخاستند كه اين گروپ هاي سني را عمدتا داعش و جبهه النصره ،شاخه فعال القاعده ،تشكيل ميداد كه در أغاز تو توسط ترکیه و اسراییل حمایت مالی میگردیدند .دولتمردان و روحانیون سعودی  يكجا با شيخ هاي قطروبحرين در تبانی باتركيه از هيچ نوع تلاشي در تقويه اين گروپ هاي بنياد گراي اسلامي دریغ ننمودند.

 تراژدي سوريه ،بي ثباتي عراق كه ناشی از ناتوانی دولت سکتاریستی شیعه عراق در تامین ثبات و کنترول داعش بود ،باعث رشد و تقویه داعش ، النصره و سایر گروپ های اکستریمیست اسلامی در عراق و سوریه گردید.

سياست تغير رژيم هاي كه بر  طبق منافع ايالات متحده ،بريتانيا و ساير كشور های غربي عمل نمي نمودند ، و مداخله نظامي دراين كشور ها مستقيما بر ايجاد ، توسعه و رشد اكستريميزم اسلامي كمك نمود،دفاع همه جانبه ایلات متحده ، بریتانیا و سایر کشور های غربی از صیهونیزم،کمک های هنگفت مالی غرب به این کشور توسعه شهرک های  مسکونی اسرایل در فلسطین،سیاست حمایت غرب در راس ايالات متحده ازكشور هاي پاكستان ، عربستان سعودي ، بحرين، قطر ،كويت ،  باعث رشد و نفوذ بيشتر ايديا و ارمانهاي اكستريميزم اسلامی گردیده و میگردد.   پایان

 
 

======

(    بخش اول   )

تسلط استعماری بریتانیا در نیم قاره هند که با جنگ های خونین بریتانیا در  افغانستان ادامه یافت و تسلط استعماری بریتانیا در مصر و سودان ،نطفه بنیاد گرایی اسلامی را در این مناطق کاشت و دوام استعمار بریتانیا ،فرانسه و سایر کشور های غربی در کشور های اسلامی باعث گردید تا متفکرین اسلامی در این کشور ها در برابر فشار استعماری غرب به مقاومت بر خیزند  واعتراض شانرا با اتکا بر  ایدیاهای دفاع از ارزش های ملی دینی مذهبی و فرهنگی بلند نمایند .

یکتن از این متفکرین اسلامی که همواره از جانب غرب نادیده گرفته شد، سید جمال الدین "افغانی"بود .وی برای  بار نخست در پاریس بطور صریح از اتحاد مسلملانان بخاطر مقابله با استعمار غرب سخن زد که این سخنرانی اش در سراسر جهان اسلام تاثیر زیادی بر جای گذاشت.

سيد جمال قبل از وفاتش  ،1897،وضعيت جامعه اسلامي را چنين خلاصه نمود:

"باكمال تاسف بايد گفت كه امروز كشور هاي اسلامي تاراج ميشوند،سرزمين شان توسط خارجي ها اشغال  شده است. دارایی های کشور های شان در تصاحب و تصرف دیگران قرار دارد،هیچ روزی نیست که خارجی ها یک بخش از سرزمین مسلمانان را تسخیر ننمایند ،هیچ شبی نیست که بر گروپی از مسلمانان تسلط نیابند و انها را مطیع خود نسازند.بریتانیا کشور های مصر، سودان و کشور های شبه قاره هند را تحت تسلط استعماری خویش قرار داده  که بخش بزرگی از کشور های اسلامی را تشکیل میدهد . فرانسه کشور های مروکو ، تونس و الجزایر را در تحت سیطره خود در اورده است . هالیند بحیث یک حاکم مستبد در جاوا و سایر جزایر این ساحه مسلط گردیده است . روسیه ترکستان و سایر شهر های بزرگ ماوراءلنهر، قفقاز و داغستان را تسخیر نموده و چین ترکستان غربی را تحت کنترول خویش دارد .چگونه یک مصیبت بزرگ عاید گردیده است ."

در جريان جنگ جهاني اول ، بريتانيا و فرانسه وارد رقابت جديد استعماري در شرق ميانه گرديدند ،هردو كشور خواستند در برابردوست جرمني ،تركيه ، كه

کشور هاي شرق ميانه را براي مدت بيش از چهار قرن در كنترول دولت عثماني  قرار داده بود ،بر خیزند و بر امپراطوری عثمانی در کشور های شرق میانه خاتمه دهند .

كمي بر گذشته بر گرديم،امپراطوري عثماني براي چند ين قرن بزرگترين نهاد اسلام سيا سي در جهان بود،كه بر شمال افريقا ،جنوب شرق اروپا و شرق ميانه سایه افگنده بود، از قرن شانزدهم به بعد ، بريتانيا نه تنها از امپراطوري عثماني حمايت نمود ،بلكه خلافت اسلامي عثماني و رهبري سلطان عثماني را بحيث خليفه مسلمين مورد ستايش و پشتيباني قرار داد.

حمايت بريتانيا از خليفه عثماني ، بر پايه منافع كوتاه و دراز مدت بريتانيا استوار بود، زيرا بريتانيا  از سرزمين های  تحت كنترول عثماني چون مناطق حائل در برابر حملات امپراطوري هاي روسيه و فرانسه  استفاده مينمود، متعاقبا با تسلط بريتانيا بر هند ، عثماني ها درمناطق تحت كنترول خویش  مسير تجارتي بريتانيا  بجانب شرق را تامين امنيت مينمودند.اين حمايت نه تنها سياسي ،بلكه نظامي هم بود، در جنگ كريميه، 1854تا1856،بريتانيا  یی ها يكجا با امپراطوري عثماني بر عليه روسيه رزميدند و بريتانيا در اين جنگ برنده شد، حمايت بريتانيا از خلافت عثماني و سپر قرار دادن مناطق تحت كنترول عثماني ها توسط بريتانيا بر عليه مخالفينش الي جنگ جهاني اول ادامه يافت، مگر در جنگ جهاني اول ، 1914، اين اتحاد ميان بريتانيا و عثما نيها  ، زمانيكه محمد پنجم ، خليفه عثماني، در جنگ جهاني اول جانب جرمني را گرفت، بر هم خورد.لندن تصميم گرفت تا جانب قيام اعراب در برابر استعمار عثماني ر ا بگيرد،بريتانيا به اين معتقد شد كه قيام اعراب ميتواند كشور هاي عربي را قادر سازد تا دوباره رهبري جهان اسلام راازامپراطوری عثمانی بگیرند.

حسين ابن علي حسين، مرد شريف و قابل اعتماد اعراب در مكه كه خود را أولاده پيغمبر ميدانست ،مورد پشتيباني بريتانيايي ها قرار گرفت،و از رهبري اعراب مكه  و مدينه در  برابر دولت عثماني كه در قسطنطنيه ويا إستانبول أمروزي قرار داشت،  دفاع نمود.
حسين بن علي مرد شريف مكه خود را زاده مستقيم نسل پيغمبر اعلام نمود، و بريتانيا از اين حركت حسين بن علي بخاطر مبارزه در برابر امپراطوري عثماني استقبال نمود و رهبري جهان اسلام را از صلاحيت و حق طبيعي اعراب مكه و مدينه كه اسلام در همين سرزمين زاده شده است ،نه در تركيه واستانبول، اعلام نمود.در 1914بريتاتيا اعلام نمود كه "در جهان اسلام حالا ديگر هيچ ملتي، كشوري و يا مردي صلاحيت و يا لیاقت خلافت مسلمين را به استثناء ملت عرب ندارد ".

در اين اعلامیه رسمي بريتانيا که توسط ارسال نامه و سند رسمي براي حسين بن علي حسين ابلاغ گردید،چنين امده است"اين تنها نژاد و ملت عرب است كه ميتواند صلاحيت و استحقاق خلافت را در مكه و مدينه داشته باشد".  بدین نحو،بار دوم بريتانيايي ها أماده شدند تا از خلافت اعراب که با شمشیر همراه بود، دفاع نمايند و اين وعده را به عربها دادند كه   از أماكن مقدسه در برابر تجاوز خارجي دفاع نمايند.
 
قیام اعراب بر علیه امپراطوری عثمانی که توسط انکلیس ها طرح ریزی شده بود، در سال 1916 اغاز کردید واین قیام همزمان با امضا معاهده بدنام سايكس- پيكو بود که طور مخفی میان بریتانیاو فرانسه بامضا رسید و باعث
نفوذ حلقه استعماري جديد بريتانيا و فرانسه در شرق ميانه گرديد و منجر به شكست امپراطوري عثماني در جريان جنگ جهاني دوم شدو امپراطوري عثماني جايش را به استعمار بريتانيا و فرانسه در شرق میانه داد.

 البته جنبش أزادي خواهي عرب جهت ختم امپراطوري عثماني مدت دوسال ادامه يافت ودر عين زمان ارتش بريتانيا و قوت هاي متحدش بشمول مليشه هاي عرب در صحنه هاي جنگ بر عليه عثماني ها در جنگ جهاني دوم قرار گرفتند ، فرد برجسته و محوري در اين جنگ ها شخصي بنام ادوارد لاورینس افسر نظامی بریتانیاو در عین زمان ديپلومات بريتانيايي در زمان جنبش اعراب بر عليه امپراطوري عثماني ها  طي سالهاي1916تا1918بود.

 لاورينس، توانست وفاداري اش را به اعراب ثابت نمايد و در قلب حسين بن علي و پسرش  اميرفيصل جاي گيرد، وی  بنام لاورينس عرب لقب يافت،لاورينس در عقب جنگهاي اعراب  چون قوماندان عقب جبهه بر عليه عثماني ها قرار داشت و بعدا مشاور امير فيصل تعين گرديد، زمانيكه عثماني ها جهت مرگ لاورينس مبلغ پانزده هزار پوند تعين نمودند ، هيچ عربي نخواست تا به وي خيانت نمايد.

در يادداشت كه در سال 1916از سازمان استخباراتي بريتانيا افشاشد ، لاورينس اجندای پنهان شده انکلیس ها را  در عقب جنبش عربي چنين بيان ميدارد، "عربها نسبت به تركها كمتر با ثبات اند ،در صورتيكه بدرستي رهبري و كنترول شوند ، أنها درغرور  شاهزاده گي ، عدم لياقت ونا هماهنگی  میان خود غرق اند و نميتوانند بر عليه ماعملي را انجام دهند".

در فلسطین ، بریتانیا مطابق اعلامیه مشهور به اعلامیه بلفور در سال 1917 ابتکار جابجایی یهودی ها را در خاک فلسطین بعهده گرفت که مطابق ان بریتانیا در ایجاد دولت یهودی و اسکان یهودیان از سراسر جهان در اسراییل کنونی که با بیجا نمودن هزاران تن از فلسطینی ها از سرزمین شان همراه بود ،نقش اساسی را ایفا نمود.

با تسلط استعماري بريتانيا بر فلسطين واسكان اسرائيلي ها در خاك فلسطين  ، مخالفت هاي مردمي برعلیه انگلیسها در عراق و فلسطین سالهای 1936 – 1939براه انداخته شد. مگر این قیامهای مردمی با حملات هوایی و شرکت در حدود  25000 تن از ارتش بریتانیا و اجیران اسراییلی سرکوب گردید.  نخست وزير أنزمان بريتانيا،ونستون چرچيل، سركوب بيرحمانه قيام کننده گان عراقي و فلسطيني را عمل عادلانه خواند و از جابجا نمودن اسرايلي ها درخاك فلسطين دفاع نمود، وى در مورد اسكان يهوديان چنين اظهار داشت :

" من نمي پذيرم كه عمل نادرستي در برابر اين مردم صورت گرفته باشد ،در عمل يك ملت نيرومند ،يك نژاد عالي مرتبه ،و خردمند ......درمحل اجدادی شان جابجا شده اند.  "

فرانسه نيز از بريتانيا عقب  نماند ، در1920 به سوريه حمله نمود و شاه أنزمان سوريه ، شاه فيصل را خلع نمود.فرانسه مطابق أمضاپیمان که در قصر Versailles یا( قصر وارسا)،میان جرمنی و متحدین بعد از جنگ جهانی اول بامضا رسید ، به خود حق داد تا سوریه را تحت کنترول خویش در اورد .فرانسه همچنان لبنان را از سوریه جدا نمود و خود را نماینده و حامی عیسویان لبنان که در انزمان در لبنان اکثریت بودند وانمود ساخت.

در كشور هاي اسلامي پاليسي غرب پاليسي "تفرقه بيانداز و حكومت كن" بود.درنتيجه اين پاليسي استعماري غرب بود كه ايديا ها و حرکت های افراطی اسلامی رشد نمود . با ادامه تسلط غرب بر کشور های شرق میانه و جنوب اسیا ،نشنلیزم سیکولار عرب  که ماهیت ضد استعماری داشت ،از بطن این استعمار قد بر افراشت که امریکا و بریتانیا را نگران ساخت. نشنليزمي كه عميقا نفوذ مردمي داشت و توسط جمال ناصر و متحدينش در عراق و سوريه رهبري ميگرديد.

ايدياي نشنليستي اين سه كشور چپ گرا كه از لحاظ نظامي متحد هم بودند ، در زمان جنگ سرد براي غرب غير قابل قبول بود، البته اين نشنليزم تا بعد از سقوط اتحاد شوروي نيز ادامه يافت ، عمدتا اين جنبش تهديد جدي برعلیه اسرائیل نیزمحسوب ميگرديد.اين نگراني ،غرب را واداشت تا جهت خنثي نمودن اين پان - عربيزم،أغاز به حمايت إسلاميست ها در برخي از كشور هاي عربي نمايد، غرب شاخه هاي اسلام گراي "اخوان المسلمين"را در يكایک از كشور هاي عربي حمايت نمود، و در ساحه دپلوماتيك تلاش زياد نمود تا روابط مستحكم و دوامدارخود را با خاندان سلطنتي عربستان سعودي ،اردن و ساير شيخ نشين هاي عرب تحکیم نمايد كه اين ارتباط تا هنوز هم ادامه دارد.

حمايت كنوني بريتانيا از عربستان سعودي بر همان سالهاي قبل برميگردد ،بعد از اينكه امپراطور عثماني شكست خورد و نيروي تركيه به سرحدات خویش برگشت، دفاع دولت بريتانيا از نخستين شاه دولت سعودي ، ابن سعود، أغاز گرديد و تا کنون این حمایت  ادامه دارد ،دین رسمی دولت سعودی که اسلام سنی بود با قرایت جدید وهابیت از دین همراه گردید ، تفکر دینی که در قرن هژدهم توسط متفکر دینی ، عبدالوهاب ایجاد و توسعه یافت.

وينستون چرچيل ، نخست وزير أنزمان بريتانيا، در پارالمان اين كشور در 1921 در حمايت از عربستان سعودي ابن سعود را چون رهبرنيرومند و دوست بريتانيا خطاب نمود.

دوست مسلمان سني ديگر بريتانيا شاه فيصل يكم در عراق بود،فيصل 1،كه ريشه فاميلي اش را به پيغمبر اسلام نسبت ميداد ،توسط بريتانيا درعراق بسلطنت رسيد.دوست سومی بریتانیا حاج أمين  در فلسطین بود . این شخص در سال 1921 در فلسطین که تحت تسلط بریتانیا بود توسط بریتانیا مفتی اعظم و متفکر دینی تعین گردید.

اردن نيز مانند عراق دولت دست نشانده بريتانيا بود كه نخستين شاه اردن ،شاه عبدالاه، كه چشم بسته برده بريتانيا بود، توسط بريتانيا بقدرت رسید.

تسلط همه شاهان مستبد سنی ووابسته به قدرت های خارجی در عراق ، اردن و سایر کشور های عربی باعث دوری اقلیت های مذهبی در این کشور ها گردید .بخصوص در عراق که فیصل 1 سنی بود و اکثریت عراقی ها اهل تشیع بودند ، باعث گردید تا اکثریت مردم عراق در برابر شاه فیصل و ارتش بریتانیا قیام نمایند. مگر قیام شیعه های عراق توسط انگلیسها به شیوه وحشیانه و خونین سرکوب گردید.

در سال 1933 در عراق، شاه غازي، يكتن از شخصيت هاي ضد استعماري بريتانيا كه بعد از مرگ پدرش بقدرت رسيد ،عملا در برابر پاليسي بريتانيا در مورد فلسطین ،قرار گرفت .فعاليت هاي ضد بريتانيايي وي از جمله برودكاست تبليغات راديوئي كه در حدود يكدهه ادامه يافت ،نگراني زيادي را در وزارت خارجه 

بریتانيا و دوستان عراقي انگليسها بوجود أورد،مگر شاه غازي جزای اين فعالیت هايش را ديد،وى درسال 1939،بقتل رسيد و ظاهرا چنين وانمود  گرديد كه وي در يك حادثه ترافيكي از بين رفت ، مگر در واقعيت اين عمل توسط عمال 

بریتانياانجام شد.اسناد ارسال شده از سفارت بريتانيا در بغداد به وزارت خارجه بريتانيا در همان روز مرگ وي از دوسيه هاي اين وزارت برداشته شده است.

                                                                                                    

                                                                                              (پایان بخش اول)

بصیر همت(جون -2017)

بر گردان از: روزنامه ستاره صبح - چاپ لندن

کتاب عبدالباری( عطوان )،نویسنده فلسطینی

 

 

 


بالا
 
بازگشت