دکتر عارف پژمان
وفات
خموشانهء پروفیسور حبیب الرحمن هاله!
سفرخموشانه و ابدی استاد
هاله را از روی یادداشت نویسندهءفاضل و گرانمایه، آقای ضیاء ،دریافتم بسیار
تکان دهنده است . استاد هاله ، ژورنالیستی تحصیل یافته ازدانشگاه مشیگان ایالات
متحده بود. وی سالیان متمادی استاد دروس گونه گون روزنامه نگاری در دانشگاه
کابل بود؛ مضامینی که ایشان تدریس میکرد، تا آنجا که به خاطر دارم « افکار عامه
و پروپاگند»،« ژورنالیزم مقایسوی»، «ادیتنگ» و « اعلانات» بود . من هم در درس«
اعلانات » از ایشان ، تلمذ کرده ام. استاد هاله،بر نظم ونثر دری، خبرت و انسی
تمام داشت . داستان های کوتاه ازپیشکسوتان هنرداستان نویسی را به فارسی،
ترجمه کرد. . روزگاری به عنوان مدیر مجله « ادب»، چندی آمر نشرات ، مدتی نیز
مدیر عمومی تعلیم و تربیه دانشگاه کابل بود.
مردی فروتن ومهذب ، کارمندی با دسپلین و آموزگاری بیادماندنی بود. استاد هاله
، منشی آزادیخواه و ترقی پسند داشت.گویا به سال
۱۳۱۱
خورشیدی، درو لسوالی میر بچه کوت زاده شده بود و سال های کودکی پر مرارتی را
تجربه کرده بود!.
در سال های اشغال افغاستان ، هنگام قیادت داکتر نجیب بر خاد، ناگهان ، استاد
را به زندان پل چرخی بردند، دورهء اسارت او گمانم بیش از پنج سال به درازی
کشید. بازجویان « خاد» در تاریکخانهء زندان ، به این آموزگار بینوا،تا
توانستند، بدرفتاری کردند. وقتی استاد از زندان پل چرخی بدر آمد، چشمانش را ،
غبارغم ، پوشانده بود؛ با اکراه ، برای سیر کردن شکم، برآن شد، دوباره چند ساعت
درس حق الزحمه ای از دانشگاه ، مطالبه کند.
کنار دیپارتمان ژورنالیزم ، درین ایام دیدمش، گفت « مرا مثل شیشه ، شکسته
اند....»
تا روزی روزگاری ، وطن را ترک کرد، چندی در پاکستان ماند و از آنجا به آسترالیا
، مهاجر و متمکن شد.
مشکل زنده یاد هاله، این بود که هرگز نتوانست ، ازمارگرزه (مصائب دورهء
اشغال) به عقرب جراره( مجاهد و طالب) پناه ببرد و این سرنوشت همه قلمزنان و
کتاب بدستان آزاد اندیش گریخته از وطن است. ای اشک ها ،کجا یید، دلم گرفته، به
دلتنگی غروب قسم!
بهشت برین جایگاه او باشد!
به همسر ارجمند وصبور استاد وفرزندانش و همه دانشگاهیان ، این سوک را تسلیت می
گویم.