عبدالوکیل کوچی
زنان آزاده
دست خشونت علیه زنان مظلوم کشور کوتاه باد.
خواهرم ای خواهر رنجدیده ام
گرد رخسارت فروغ دیده ام
قا متت آیینه دار آسمان
در لقایت صد هزاران کهکشان
خواهرم در قید زندان تابکی
اینقدر خوار و پریشان تا بکی
دیده بگشا پرتو آزاده باش
درصف آزاده گان ایستاده باش
در حقیقت معجز دوران تویی
مظهر آزادییُ انسان تویی
قلب جادو آفرینت با صفاست
جا یگاه زروه عرش خداست
بال آتش پاره گلشن تویی
پیشتاز نهضت زن ، زن تویی
پرتو رزم ملالی ها تویی
وارث زرغونه و زهرا تویی
رهرو راه انا هیتا تویی
روشنی بخش همه دنیا تویی
گیسویت در دست اهریمن مباد
خا طرت از گرد غم آسوده باد
روزبشکن بشکن زنجیر هاست
روزویران کردن خمپاره هاست
رزم و پیکارت همیشه زنده باد
خواهرم ! آزادیت پاینده باد
++++++++++++++++++++++++++
نور گهربار
دوش رفتم بدر میکده خواب آلوده
گفت ساقی سخن لطف و عتاب آلوده
چشم بکشا چنین آتش سوز ن را بین
کشته سوخته وزخمی جوانان را بین
پیکر غرقه بخو نهای شهیدان را بین
شور و فریاد اسفبار یتیمان را بین
جنگ کفار به عنوان مسلمان را بین
این جنایات جنون آور انسان را بین
ما نبودیم چنین عاجز و بیچاره وزار
که بغرد بدر خانه ی ما استکبار
تا که بودیم بهر جبه بجنگ اغیار
پوزدشمن بزمین مالیده میشد هربار
آن زما نیکه همه همدل همراه بودیم
ملت ی واحد آزاد و توانا بودیم
قلب آسیا و شکوهمند وطنها بودیم
سر نوشت همه خیر شر دنیا بودیم
پس چه شد آنهمه نیرو و توانایی ما
قدرت وعزت میراث نیا کانیُ ما
جوشش همدلی و غیرت افغانیُ ما
افتخارات بزرگان خرآسا نیُ ما
چه شد اسلامیت و باور ایمانیُ ما
هیبت نعره تکبیر و مسلما نیُ ما
که چنین فاجعه هند وبه مسلمان نکرد
هیچ ملای پدرسوخته به ایران نکرد
تیکه داران مذاهب به پاکستان نکرد
بسمچی هم بحریم تا جیکستان نکرد
اینقدروحشت حیوان به حیوان نکرد
مثل شان گرگ به آهوی بیابان نکرد
این چنین بود که حالا نگرانیم همی
در میان خون و آتش به فغایم همی
سخت محتاج بیک لفمهُ نانیم همی
چونکه زیر اثرو هرسو روانیم همی
هرچه شد ، بازبهم آمده همیارشویم
مگر ازخواب گران رسته بیدارشویم
بیش ازین عاقل فرزانه هشیارشویم
تا که آزاد و زبردست ماند گارشویم
در افقهای وطن نورگهر بار شویم
+++++++++++++++++++++
روشنایی
خانه ها تاریک تاکی ، روشنایی ها کجاست
تابش ی خورشید آزادی و خیزشها کجاست
مردم بیچاره در بی سرنوشتی تا بکی
رزمش احزاب وجریانات وجنبشها کجاست
نخبگان بر روی هم در اختلاف افتاده اند
وحد ت و همبستگی ها و تحرکها کجاست
کشورم چون دانه گندم میان آسیاست
مشت فولادین بفرق دیو کرگسها کجاست
عسکران پهلوی هم در سنگر ی آزاده گی
لیک همکارییُ دولت بر نظا میها کجاست
انتظار از دولت وابسته از نا بخر دیست
ورنه قدرتها کجا و این دخالتها کجاست
روی تبعیضات ملی و سیاسی و زبان
اینقدر نا سازگاری ، ساز گاریها کجاست
عقدشخصی نیست ملی وحدت اما وحشتست
هرکه میداند که رمز راز سازشها کجاست
بسکه اوضاع تیره وتارست بنبست مدام
رزم آزادی کجا ، آرامش دنیا کجا ست
هروجب در دود وآتش ، هرقدم خون شهید
هرکه میداند که بنیاد تجاوزها کجاست
ما دران ی داغدیده ، خوا هران ی بید فاع
ای پدرجان ، ردپای آن برادرها کجاست
طفل کودک در گروگان جهالت تابکی
ای وطنخواهان بگویید رستگاریها کجاست
تا بهم بودیم با قوت ولی حالا چرا
لنگ لنگان رفته رفته ، شورمنزلها کجاست
وحدت ما بهترین راه نجات میهن است
تا جهان داند که راه حل مشکلها کجاست
عبدالو کیل کوچی
==========================
کدام استقلال؟
همسنگر عزیزم و هموند مـهربــــــــــــان
همرزم راستینم و همفکر جـــــــــــــاودان
اندیشه و نگارش احساس پاک تــــــــــو
آثار بی بدیل و هدفمند و ناب تـــــــــــــو
از خاطرات رزمی و دوران افـتـخـــــار
از سالگرد آزادیی خاک این دیـــــــــــــار
شایان مرحبا و هزاران سـتــــــایش است
حماسه ی نبرد خـــروش هـمــایـش است
آموزه ی ز صفحه تاریخ مـیـهــن است
توفیق ماه نوزده صد و نزده روشن است
اما از آن چه مانده بجا تا به این زمــــان
جز افتخار خاطره ی نام بی نـشـــــــــان
بآنکه در مسیر هدف خــــوب بـــوده ایم
اما بکار با همی، مـغـــلـوب بـــوده ایـــم
آیا چنین نبود که جـــــــــــــــلال الدین را
غازی امان و اکبر و جــــــمال الدین را
دردا که این وطــــــــن تحمل نکرد شان
چیزی که ماندگار بشد نام جـــــــــاودان
آزادگی ز سوی لعینان حــــــــــــرام شد
بر ضد اعتلا و ترقـــــی قـیــــــــــام شد
آن رهبران جنبش آزادیی وطـــــــــــــن
قربانیی مداخـــــلــــه ی ناتـــمـــام شـــــد
واضح بود که مردم ما با شهامت انـــــد
امـــا درین پروسه اسیر غـــــرامت انـــد
خـــــون میدهیم هزینه یک قرن پیش را
درمان نکرده ایم هنوز زخـــــم نیش را
من آنیم که اسـتـقـــلال خاک خویش را
زیــر ســوال بـرده، تـعــالیی پـیـش را
امــا گذشت آن همه اکنون به سالهاست
کآزادیی وطن همه در کــام اژدهــاست
کـشـور اسـیـر لشکر بیگانـه گشته است
در زیر پـــای اجنبی ویرانه گشته است
بر خاک ما چو آمــر و آقـــــا بـتــاختند
مـا را میان کشور مـا، بــرده سـاخـتنـد
آزادی ام کجاست کــه مـحــکـوم مطلقیم
بی سـرنوشت راه خـــم و پــیــچ مغلقیم
در پهنه زمانه چه وقت شـــاد بوده ایــم
بآنکه مـــدتی هــمــــــه آزاد بــــوده ایم
آزادگــی به هلهله و ســـالـــــگرد نیست
آمادگی عمل بجـــز احـساس درد نیست
اما شود به وحدت و نیروی اتــــحــــــاد
آزادگی موفـق و آزادی زنـــــده بـــــــاد
در اتـحــاد ما، وطـــــــن آبـــــاد میشود
روزی وطـــــــن بالاخـــــره آزاد میشود
آنگاه بنازم از دل و جـــــان بر سعادتش
بـــا افتخار بــر هـمـه گــــویم مـبــارکش
عبدالوکیل کوچی
۱۸ اگست ۲۰۱۷
++++++++++++++
عید خجسته
عیدت خجسته باد که روز خجسته ییست
روز عجب مبارک و امر ی مقدسیست
اما درین فضا
عیدي برای چی ؟
عید ی برای آنکه نداریم سرنوشت
نی اختیا ر بودن دوزخ و یا بهشت
نی اختیار را بطه با مرگ و زنده گی
پامال دد منا نیم چون عصر برده گی
عید ی برای چی
اند ر کجاست عید
آنجا که جوی خون
جاریست هرطرف
آنجا که اشک شیون فریاد وماتم است
کشتار بی گنا هان اولاد آدم است
آنجا کنار تخته تا بو ت خو نچکان
در ا نفجا ر پشت در و جا ده ودکان
یا در صف نماز در آن خانه ی خدا
یا در مزار گور شهیدان داد خواه
اندر کجاست عید ؟
یا در کدام زمان ؟
در آنزمان که آتش خمپاره وبم است
درآنزمانکه تیره ترازروز محرم است
در آنزمان که میهنم آماج دشمن است
ملت بخون نشسته ودرماتم و غم است
عیدی برای چی ، عیدی برای کی
اصلاً کجاست عید
یا در کدام زمان ؟
ا ندر کجا ست عید که من عید گویمش
جزغم کجا خوشیست که تبریک گویمش
بر کشته گان ، عید چه باشد میان مرگ
عیدی زآنسریست که شد مست جام ارگ
عید ی عموم مردم ما عید د یگریست
پیروزیی و نجات وطن چیز دیگریست
روزی رسد که عید چو خورشید روشنم
تا بد همیشه روی در و بام میهنم
آ نگاه بگویم اینهمه تبریک بر شما
تبریک برشما
تبریک برشما
عبدالو کیل کوچی
+++++++++++++++++++
در راه آزادی
یکطرف توپ تفنگ و تحقیر یکسو رستاخیز وخواهان تغیر
پیُ شا نتاژ نظا می از ارگ جان مردم شده تهد ید بمرگ
یکطرف حادثه وتاختن است جای دیگر خیمه افراشتن است
یکزمان آتش خونست روان گاهی آرامش قبل از توفان
دولت ی گرم ریا کاری ها ملتی غر ق عزا داری ها
وضع بغرنج جفا تا به کجا پیر تازه آمد ه در چه هوا
می ندا نم هدف دنیا چیست استرا تیژ یُ امر یکا چیست
هرکه برمقصد خود می تازد در پیُ قدرت خود می نازد
راه حل نیسته با میل تفنگ هیچ آینده ندارد این جنگ
مردمان برابری می خواهند جنبش سرآ سری میخوا هند
خواسته برحق شان عدالتست داد خواهی ونجات ملت است
توده هایی که بپا خا سته اند بیرق صلح، بر افرا شته اند
حکم تاریخ همی آزاد یست دو لتها رفته ومردم با قیست
صاحبان اصلیُ خاک و طن مردم است ،مردم زنجیرشکن
دادخواهیُ شما حق وبجاست هموطن پیروزی ازآن شماست
عبدالوکیل کوچی
++++++++++++
بنام کارگر
بنام کارگر، درود بی پا یان
به انسان به خلا قیت انسان
به گرداننده گان چرخه تولید
وبر ساز ندگان هستی وامید
به قربان گشتگان راه آزادی
سرود ی رزم می خو انم
که برخیز، ای رفیق پیشتاز
ای کارگر،حما سه بر پاکن
صدای بشکن زنجیر بالاکن
بپا شو، بازکن راه رهایی را
خرو ش ی داد خواهی را
درفش کاوه آهنگری بردار
بزن باگرزهابرفرق اهریمن
شکن زنجیراستعمارواستبداد
چو پیشآ هنگ عصر خویش
رها یی بخش ، ا نسا ن را
گرامیدار، یاد قهرمانان را
چو نام پردلی و اکرم واسع
قدوسها،میرعلمها، قادرونبی
عظیم،عظم الدین،خیرمحمد ها
وصدهاقهرمان،نامی وگمنام
گرامی و نماد جاودانیها ست
بپا خیزیدای یاران همرزمان
درین راه شریفا نه همه باهم
صدا ها را یکی سازیم
صد ا ها را یکی سازیم
وبانسل جوان کارگرو دهقان
به اوج قله های هستی وامید
درفش ارغوانی رابرافرازیم
درفش ازغوانی رابرافرازیم
عبدالو کیل کوچی
++++++++++++++++
ظلم ناروا
چرا بر خود جفا کردی
ویا اینگونه ظلم نا روا کردی
خطا کردی ،خطا کردی ،خطا کردی
بلا خر خانه را بر باد دادی وتباه کردی
بنام دین ومذهب روز مردم را سیاه کردی
به پندار خودت آنگاه ،
به پندارت ، مرا از قبضه گرگان رهانیدی
چرا پس کارد را در شهرگ حلقم بمالیدی
برای اینکه اصلاً گرگ درانم تو خود بودی
سپس در صدر خانه وحشیانرا جابجا کردی
به گنج اش دسته ی غارتگران را آشنا کردی
حریمش را فدای دد منشهای جهان کردی
زمام خویش را خود در کف بیگانگان دادی
مگر نشه شدی در ذروه قدرت
ویا که کور گشتی در پی شهرت
که دادی سر نوشتت در ازآء موقف وثروت
واکنون روبرویی با بلای بی پرو بی بال وآتشزا
که با آزمایش میزان تخریبش
بقتل و مرگ بربادی آدمها
ویا تهدید هشداری به ملتها
که گویا در اسارتگاه قرن بیست ویک
این گونه بربادی
درین یک گوشه ویران بی سرپوش
و با این سطح بی باکی
بر افروزند آنجا « مام » آتش را
چنان آتش که دور است از تحملها
که حتا دود آن
از سینه ی بیچاره کرزی نیز بالا شد
چه باید کرد ای یاران
چه باید کرد ای مردم
که از بند اسارت ، گردن انسان رها گردد
د مد خورشید آزادی ، حقیقت برملا گردد
عبدالو کیل کوچی