فاروق فردا

 

ترجمه ی زیبایی از گزینه های  زیبا

«وقت‌تر از خواب بیدارم بکن فردا،

هم چراغ کلبۀ مان را بکن روشن.

من به زودی

شاعری  معروف روسی می‌شوم گویند».

یسینین

***

نبوغ و درک شاعر از آینده ی خودش، در سالیان آغاز  سرایش شعر، در  همین فراز یکی از آفریده های او ،به خوبی هویداست. سرگی یسینین جمعا صاحب پنج مجموعه ی شعری است .سه مجموعه ی اخیر وی پس از آن  در جامعه ی ادبی روسیه چهره گشودند که یسینین  دیگر به عنوان شاعر خیال گرا و می توان گفت که بانی نهاد «خیال گرایی»  در کشورش شناخته شده بود. بی تردید ،هنگامه های کلام سحر آمیز وی به مثابه ی، محبوب ترین شاعر اوایل قرن بیست روسیه طنین آهنگین خود را در جامعه ی ادبی جهانی، نه تنها که  تاامروز نباخته است، بل آن را بیشتر صیقل می دهد.زمان هم،گویای آن است که سرگی یسینین همردیف چند شاعر انگشت شمار کلاسیک بلند مرتبت، جایگاهی  برچکاد تراز ادبیات معاصر امروز روسیه و جهان دارد. نام این شاعر روس، همان گونه که در ادبیات جهانی ، در حوزه ی فرهنگی –ادبی ما نیز بدان خاطر که برخی آفریده هایش با نسیم عطر آگین  شعر شرق شسته شده اند، به مثابه الگوی خیال انگیزی بر زبان و قلم  می آید.

بی سبب نیست که استاد صالح محمد خلیق، فرزانه مرد  افتخار آفرین ادبیات افغانستان، به برگردانی  شماری از آفریده های حزن انگیز سرگی یسینین همت گماشته است. استاد خلیق  تار های  خیال شاعرانه ی آفریننده  را بسیار زیبا ترجمه کرده  و آن را در نازکخیالی های شعر دری آمیخته است. به نظر بنده افزون برخود ویژگی ای که شعر یسینین دارد ،دلیل کار خلیق صاحب آن باشد که به قول پروفسور مارینا ریسنر، شعر سرگی یسینین  «سر ریز از سر و راز شرقی است».

با در نظر داشت ویژگی یاد شده،از دید این جانب،نکته ی فراخور توجه این هم هست، که ارچند شاعر، پرورده ی دنیای رمانتیک غربی  بود ولی شعرش آویزه های احساسی  دنیای پر لطف شرقی نیزداشت .او از احساس انتقالی  شعر حوزه ی فرهنگی ما، مولانا،خیام و حافظ  هم رنگ و بو گرفته بود، زندگی و مرگ فزیکی شاعر هم به گونه ای  بود که نمادش در میان شاعران فارسی گوی حوزه زبانی این خطه مشاهده شده است.

یسینین به سان رابعه ی بلخی شاعر صده ها و هزاره ها،آخرین شعرش را با خون خود می نویسد.او دنیا را مثل سهراب سپهری با انبوه مردمان پیرامون، در «تنهایی با خویشتن» پدرود می گوید وهمچون صادق هدایت،دنیا را  در از خود بیگانگی ترک می کند و مانند مرگ علی شریعتی،  تا امروز کس نمی داند که ادبیات این خطه چرا یسینین را از دست داده است.

سرگی یسینین را هفت سال واندی کم یک قرن پس از مرگ وی، صدا کردن و جا دادن در ادبیات معاصر افغانستان به وسیله استاد خلیق، کار بسیار هدفمند وسنجیده شده است.من زحمات استاد خلیق را ، همشانه با شفافیت وسبزینه گی نیت زلال این شاعر فرهیخته، به منظور زمینه دادن بیشتر آگاهی به آفرینندگان در افغانستان می شمارم. مترجم می خواهد که بخش باقی مانده یی هم از  شعر افغانستان که به اصالت شعری یک مقدار بی توجه  است، به نماز بیعت زیبایی در بیکرانه گی صور خیال شعر جهانی  وضو تازه کند. سرایشگران این رده، کم از کم در یک موردی هم اگر باشد، ببینند که قهرمان پروری  صوری در شعر، چگونه  « کلاه ماه را زیر بوته‌زار کج‌می کند ،» و در ویژگي تار های خیال انگیزی آفریده های یسینین چهره می نمایاند و  مرتبت او را در ادبیات معاصر روسیه،  به مثابه ی شخصیت استثنایی  با پوشکین، لرمانتوف و دیگر کلاسیک های روسی بالا می برد؟.

دیده‌ام امروز در جنگل

من به روی سبزه ردّ  چرخ‌های بس ستبری را.

باد زیر تکّه‌یی از ابر

قوس طلّایی او را می‌زند برهم. 

راه می‌افتد شتابان در سحرگاهانِ فردا،

او کلاه ماه را کج‌کرده زیر بوته‌زار،

 مادیان با شوخ‌چشمی می‌دهد شور

روی جلگه دُمّ سرخ  خویش را.

از شعر «وقت‌تر از خواب بیدارم بکن فردا،».

یا در بخش دیگری از همین شعر که در سر خط این نبشتار آمده است،چی جانانه در مورد خودش آینده نگری می کند،گویی آیینه ی زمان را همان گاه در برابرش گرفته و دیده بود که او در قرن بیست ویک، کی می شود؟. شاعر روز گار و آفریننده زمانه ها.

می خواستم  دید و نگرم را  درمورد هر یک از شعر ها ی موفق شاعر و برگردانی های موفق تر شاعر –مترجم خود ما ، به تفصیل با خواننده ی گران ارج این اثر بهامند شریک سازم، اما نیک می دانم که قطع کتاب، مجال پیاده کردن این امل را نمی دهد، حتما در این باره،به گونه ی جدا، طی مقالتی ادای دین می کنم. اکنون که شما عزیزان، این کتاب کوچک اما بسیار وزین را در دست دارید و برای خوانش داشته های آن لحظه شماری می کنید، این نکته را یاداور می شوم که برگرداننده ی اثر، با توجه و احساس مسوولیت در کار شان به آن عرف معمول که می گویند در ترجمه ی شعر کفایت می کند که تنها «مفهوم» انتقال یابد و بس،آگاهانه پشت پا زده است. برگرداننده ی این اثر ، افزون بر انتقال مفهوم، امانت کلام فزیکی شاعر را نیز همراه با آن همه زیبایی پروری ای که وی دارد، هنرمندانه واصالتمندانه تا من وشما رسانیده است. بردن این بار سنگین، بلاریب شانه های استوار اندیشه ی «استاد صالح محمد خلیق» می خواهد. این کار ارزمند را صمیمانه به ایشان تبریک وتهنیت می گویم وسخت انتظار دارم که این روند را ادامه دهند. ما به ترجمه ی ادبیات جهانی نیازمند هستیم و به زرافشان این گونه ترجمه های شسته وآبدار که نسیم تبسم  اندیشه و زیبایی های آفریننده را ،بر سر وروی مان می وزد ونهایت کم است،کچکول گدایی بر گردن می گردانیم.

به امید کامیابی های بیشتر استاد صالح محمد خلیق و تمت.

فاروق فردا

مسکو/فدراتیف روسیه

اول سپتمبر 2017

 

 

 


بالا
 
بازگشت