محمد علی مهرزاد

 

ماحکومت تعین میکنیم؛یا دوستان استراتیژیک!؟

دوشعار سراب گونه ای انتخاباتی ریا ست جمهوری افغانستان از ادرسهای ناکجا آباد وغیر قابل لمس وغیر قابل د سترسی ازآن سوی اقیانوسهای آبی برسر این ملت اغفال شده وستم دیده بنام های : تحول وتداوم – اصلاحات وهمگرایی - نازل وتحمیل شد .بعدازطی دوسال واندی سرانجام شعار تحول وتداوم صرف مصروف به گزینش وترمیم سازی کابینه درحال تداوم بدون تحول یک گام به پیش وچندین گام درباتلاق منجمد ویخ زده بازدارنده اصلاحات ونا همگرایی آخرین نفس های خودرا می کشد تا شاید روزی جامعه مدنی ویا نهضت زنان درداخل؛ ویاهم دونالد ترامپ رییس جمهورمنتخب امریکا  پینه جد ید از کالای تجارتی  حزب جمهوریخواه خود را دربدل پینه کاری وبر چسب کالای زنگ زده وتاریخ زده ای دیموکراتهاکه برجان این حکومت دوسره حکومت وحدت ملی بخیه زده بود تجدید کند ؛ ویا احتمال آن می رود که این کار به زحمتش نیرزد دست ازین پینه کاری بردارد ؛ شاید بهتر صلاح  بدانند که تا کالای نوی به بازارسیاست  افغانستان عرضه کند- تا نفسی تازه درین کالبد بی رمق بدمد تا تحولی که درآغاز وعده داده شده بود حد اقل گامی به پیش باشد؛ویا برعکس تصورمی شود که این حکومت انقدر از نظر شکلی وماهیوی آماده پذیرش پینه دیگروپذیرش پیوند کاری برای دوستان به ظاهراستراتیژیک پرهزینه وغیرقابل اعتماد باشد. روی این اصل تلاش می کنند تا  دیر نشده متحدویا متحدان بیرون از حکومت پیوندی نامفهوم  حکومت به اصطلاح وحدت ملی جان کیری وزیرخارجه امریکا که انهم خوشبختانه اخرین لحظات زندگی سیاسی خودرا سپری می کند تا درین بازی بزرگ - حکومت جدید امریکا برای رفع اشتباهات خود بدیل برای نجات این کشتی بی بادبان وعدم سکا نداران رهای بخش راه بیرون رفت پیدا کند؛ مگر دست غیبی بداد انها برسد. واما درمقابل گروهای سیاسی مقابل که با شعاراصلاحات وهمگرای  درتوهم ودرنقش اپوزیسیون حکومت وحدت ملی نقشی ذومعشیتین را بازی کرد؛ مارابیاد پلان قبلاْ تهیه شده امریکا نسبت به تغیرحکومت شاهی ایران به جمهوری اسلامی در ایران وسپردن  قدرت ان به دشمنان دیروزودوستان امروزامریکا یعنی امام خمینی واطرافیان شان می اندازد - که چگونه امریکا حاضرشد متحد طبعی ونهایت نازدانه خودرا که تا حد یکه نقش ژاندارم منطقه وتا دندان مسلح که نقشی تعیین کننده را به نفع  امریکا بازی می کرد از صحنه قدرت خارج ساخت. تغیر قدرت سیاسی درایران درحقیقت خارج ساختن نیروهای چپی ونهضت ازادی ایران وسپردن قدرت بدست روحانیون افراطی  بود . واما انتقال قدرت ازسران تنظیم ها بعنوان دولت موقت وانتقالی به رهبری حامد کرزی در(بن) المان میتواند نقاطی مشترکی با جا یبجایی مهره های بنیاد گرایی افراطی  با کمی تفاوت در هردوتحول ودرهردو کشور ایران وافغانستان درمقابل نیروهای ملی گرا سا زما ند هی کرد- وازین طریق منافع درازمدت خودرا امریکای درمنطقه تثبیت کرد.با تاسف ودریغ که گروهای سیاسی ما درطول تاریخ درتوهم سیاسی به شکل بیمارگونه غرق درشعارسازی ووابستگی به بیگانگان زالوصفت که درکمین قرارداشتند گرفتارشدند.درایران نیزگروهای سیاسی ازچپی گرفته تا نهضت ازادی راه سوم محمد مصدق صدراعظم ملی گرای ایران نیز اغفال شدند . روشنفکران هردو کشورهم درافغانستان وهم درایران قبل از اینکه دام را ببینند به سراغ دانه میروند وغافل ازاینکه به عقب ان دامی برای برده سازی وبدام افگندن دام تذویروفریب گسترده شده است. موج جدید مذهب گرایی افراطی ویا بنیاد گرایی مذهبی مرتبط است با شکست های که انقلاب های جهانی خوردند وازآن تاریخ است که توهش توده های مردم را به انواع مشکلات گرفتارساختند. امروزقدرتهای امپریالیستی غرب وبازمانده گان تزارروس دوباره جان گرفته می خواهند چون گذشته – مسند نشینان حکومت ها ی پوشالی مذهبی به مثابه سلاحی مهم استفاده کرده ومی کنند.این ها از مذهب برای خواب کردن توده نسبت به علل واقعی رنج وبد بختی هایشان وبرای بسیج گروهی از مرتجعین سرسخت استفاده می کنند.جای هیچ گونه تردید نیست که قدرت های امپریالیستی شرق وغرب از ایدیو لوژی افراطی بنیادگرایی مذهبی در براه انداختن جنگها درداخل وخارج کشورهای خود استفاده می کنند.جنگ درافغانستان وجنگ بی پایان علیه تروریزم که باعث شد امریکا اهدافی را درنقاط مختلف از جهان از جمله درخاورمیانه مورد ضربات خود قرارداد . درنهایت به استحکام وتقویت قدرت ایا لات متحده وروسیه تزاری انجامید ؛ امریکا یک بار دیگر پای روسیه را درخاورمیانه  وافغانستان کشاند.آنچه که امروزانسانها را با خواستگاه های قومی ونژادی مختلف – زبانهای گونه گون حتی مذهب درنظامهای اعتقادی متفاوت وعلایق – سلایق سیاسی جداگانه باهم برادروهم سرنوشت وگاهی هم سرشت می سازد منافع ملی است که بالاتراز ایجاد های بنیادهای قومی درمحدودهای تنگ نظرانه بنام این وآن وبنیاد گرای افراطی مذهبی است.چراتا زمانیکه فردفرد اقوام تشکیل دهنده یک ملت متقاعد نشوند که دارای سرنوشت ومصالح مشترک هستند به هیچ عنوان نقع همگانی ومشترک همدیگررا تعقیب واحترام نمی نمایند.حکومت به اصطلاح وحدت ملی با عنوان کردن ازادی بیان – مطبوعات وایجاد جامعه مدنی – ازادی زنان وایجاد بازار ازاد خواست مکلفیت های که خود باید انجام دهد ؛ بدوش نهادهای مدنی در ظاهرواگذارکرد.این اقدامات حکومت نهایت از وضع ناتوان واختلافات درونی روی تقسیم غنایم جنگی که از سران تنظیم های هفت وهشت نا تقسیم مانده درحال کشمکش اند - که مظاهر ان را هرروز شهروندان به چشم می بینند ونقش تما شاچی وگله گذاری را به خود گرفته اند. این هم نتیجه دولت سازی دوستان استراتیژیک ما بود – که با لاخره اقتدار واقعی حکومت را روز بروز درمقابل مردم وبخصوص کشورها ی منطقه مارا بی ظرفیت معرفی کردند؛ ازجمله اخرین کنفرانس سه جانبه درغیاب افغانستان با مخالفین ودشمنان ساخته شده درپاکستان به ابتکارروسیه این میراث خوار تزارروس درین روزها بی شرمانه برگذارشد ؛ براستی این نتیجه ای غیر فعال بودن سیاست خارجی مارا درمقابل قدرت های منطقه وبخصوص پاکستان نشان می دهد.بدون تردید اینهمه نا بسامانیها ناشی از ترکیب فاجعه بارایجاد حکومت وحدت ملی توسط اشخاص که منافع شخصی وتنظیمی را برمنافع علیای کشورومردم ترجیح دادند- وتاوان این دولت  داری ساخت دوستان به اصطلاح استراتیژیک ما بود که به جان مردم ما تمام شد.امروزمردم ما به اشتباهات خود نسبت به قبول حکومت وحدت ملی که درغیاب شان سرهم بندی شد متوجه شده اند وسکوت خودرا شکسته تحرکات واعتراضات مدنی وروشنفکری را درخیابانها ی شهروولایات برا ی دادخواهی وناکارامدی این حکومت غیرمتجانس وپیوندی امریکا صدای خودرا بلند کرده اند؛ که همین اکنون بنام داعش درشمال کشور یک سلسله تحرکات مرموز وپیچیده درحال شکل گیری وفعالیت های تروریستی می باشندوما ناظروشاهد سربریدن های هم وطنان خود هستیم.تاجاییکه مشاهده می شوددرمقابل این تهدیدات دولت مردان دارای راهبردی معین ومشخص برای سرکوب انها طوریکه لازم است نتوانسته ایم منابع اصلی این باندهای تبهکاررا با دوستان استراتیژیک شریک سازیم ؛ ویا امکانات پیشرفته تر نظامی از انها بصورت جدی مطالبه کنیم ودرضمن موازی با مبارزه علیه تروریستان از همه مهمتر باید صداقت وهمکاری جدی امریکارا درآوردن صلح واقعی باید مطالبه شود – تا دامنه این جنگ بی پایان سرانجام پایان یابد – ویا لانه های تروریستان درپاکستان محو شود تا صلح نه تنها درافغانستان بلکه درسطح منطقه وجهان تا مین شود ؛ ودرغیر آن تعهدات امنیتی اگرضمانت اجرایی پیدا نکند اعتبارامریکا مورد سوال وحریفان تازه به دوران رسیده رد پای امریکارا تعقیب وان روز دورنیست ؛ چرادرین اواخرتحولات به نفع روسیه وقدرت های نوخاسته درحال شکل گیری است. برای برآوردن اهداف که این دولت تعین نموده باید نهادها دریک مسیر واحد درحل ورفع بحرانات گوناگون بصورت جدی وصادقانه بدون تعلقات این گروه وان گروه کارکنند ؛چرا امروز دولت درزمینه های اداره جامعه – بهبود کارکرد اقتصادی جامعه – تضمین واستقرار امنیت با مشکل روبرو شده است . اگرچه این بحرانات برخاسته از نا کارآمدی دولت مردان دیروز که با تاسف رنگ وبوی عد م مشروعیت هردونظام را برجسته می سازد می باشد.سوال عمده اینست که ایجاد این بحرانات که دامن گیر جا معه ای افغانستان توسط نظام های بی ثبات ودمی مزاج سه دهه اخیر شده است؛ایا می تواند بهانه ای باشد برای دولت مردان امروز .؟هنگامیکه دولت نمی تواند برنامه ها واهداف خودرا پیش ببرد مردم را به تبع به سیا ست ریاضت کشی توصیه می کند – درحالیکه درین سیزده سال حکومت قبلی ودوسال واندی از ایجاد حکومت وحدت ملی می گذرد- پولهای که به ارقام نجومی حتی قابل محاسبه نیست وارد افغانستان شد ؛ بازهم دولت مردان دیروز وامروز داداز کمبود بودجه – تورم وپیامد منفی سخن برلب دارند.؟ افغانستان درین سه دهه اخیرچون بعضی از کشورهای اسیایی بطور معمول از مفهوم بحران استفاده کرده تمام سازوکارهای قانونی که امکان عملی کا ملاْ ممکن ومیسر بود – به نسبت فساد اداری وقانونشکنی ها به تعلیق انداخته است- دلیل این همه نا بساما نیها ی داخلی که خود مرتکب این اوضاع بحرانی شده اند به وضع بی امنیتی اشاره داشته اند. مردم افغانستان در طی نیم قرن کاملاْ اموخته اند که بحرا نیکه قبل از ان که امری واقعی باشد برساخته وبربافته خود دولت مردان غیر مردمی میباشد .اگرمداخله همسایگان مارا دچار مشکل ساخته اند ؛ ولی دولت های خودما وضعیت خویش را بحرانی ترجلوه می دهند تا بتوانند قدرت مضاعف بدست آورند – این عدم شناخت از اوضاع داخلی وجریانات که در منطقه وجهان درحال شکل گیری جدیداست –  با سیاست خارجی غیر فعال وخنثی نمی توان جایگاه افغانستان را که دست بدست استعمارگران شرق وغرب می چرخد سهمی بارزی داشته باشیم . این عدم شناخت از اوضاع بین المللی است که دولت مردان مارا واداربه فتوا های داخل ارگ به همکاری فال بینان که درمعامله مذهبی ورشکست شده اند وادارساخته است تا از اب گل آلود ماهی مراد بدست آورند. انچه درین معامله تاوان می پردازد مردم افغانستان اند که هنوز درقید اسارت قوم گرایی دنباله رو وپیرومافیایی اقتصادی وبیگانه پرستی شده اند . درست است که مشکلات وجود داشته وفعلاْ ضریب ان با لاتراز تصوراست ؛ اما به تجربه رسیده است که درین سه د هه اخیر دولت مردان افغانستان خود شرایط را بحرانی جلوه داده اند تا بتواند قانون را بی دندان ونهادهای قانونی را به تعلیق به اندازند ودرخلای قانون انها سیاست بهره کشی خودرا پیش ببرند. با این حال بحرانی که ناشی از پیوند کاری وایجاد حکومت وحدت ملی توسط بیگانه گان بوجود آمد ؛ بدون تردید وخیم تر وجدی تر از آنست که بتوان انرا با این تلاشهای مقطعی وماست مالیهای تاریخ زده نقطه پایان گذاشت. شتاب تحولات وتغیرات که در خاورمیانه وقلب اسیا وبا لا خره استگاه ان دراسیای میانه خواهد بود- برای دولت مردان حکومت وحدت ملی یک هشدار است تا از اعتماد مردم افغانستان که نهایت حق شناس اند وکاری مثبت ومفید هیچ دولتی را فراموش نمی کنند با وجدان انسانی بخاطر انسان مصیبت دیده ورنج کشیده این سر زمین پاکنهاد سوء استفاده نکنند. درتنیجه : باید اذعان داشت که شعار انتخاباتی هردوتیم که با لاخره به حکومت پیوندی وحدت ملی انجامید ؛درعمل تا اکنون نشانی نه از اصلاحات وهم گرایی ونه هم تحول وتداوم خبری هست؛ به جای اصلاحات اداری انحطات ساختاری وبجای همگرایی اختلافات درونی – وبجای تحول وتداوم – رکوداقتصادی وتوقف وورشکستگی تولیدات داخلی ؛ بیکاری وحشت ناک که منجربه اعتیاد ملیونی مردم به مواد مخدر و وسرانجام افزایش حملات گروهای شورشی وپیدایش گروه وحشی داعشی انجامید.اگرحکومت وحدت ملی از لاک سهمیه بندی درتعین اشخاص بصورت تیمی هرچه علجل تر خودرا نجات ندهد وازمنافع تنظیمی کنار نرود ؛ دران وقت گرفتاربحرانی غیرقابل علاج که دراتش اختلافاتی که خود بانی بودید خواهید سوخت وان زمان دیر نیست.! مردم درکوچه وپس کوچه وبازاریان به این نتیجه رسیده اند که دولت فعلی با این ترکیب در موقعیت نیست که بتواند از عهده ای کارها ومسولیت های که برعهده گرفته براید ؛ نیاز به وجود دولتی کارامد تر- قدرت مند تر ومنسجم تر احساس می شود؛ تا چرخ زندگی شخصی واجتماعی شهروندان را از چرخش بازندارد. دست یافتن به احساس امنیت وارامش در جامعه افغانستان با این بی تفاوتی وکم کاری که دیگران به حق ما ودرغیاب مردم ودولت ما نسبت به سرنوشت امروز وفردای ما بدون حضور حکومت ما دراسلام اباد – چین ومسکو تصمیم می گیرند امر ی دشوار وتوهین به سرزمینی  ومردم با فرهنگ کهن  افغانستان است. درصورتیکه شهروندان واتباع افغانستان از یک آینده مشخص وامید وار کننده احساس نا امیدی کنند؛بدون شک به سختی می توانند خودرا به حیث عضو بهم پیوسته درجامعه بحساب اورند .هنوزملت صبوروریاضت کش افغانستان تصوردارند که بازهم دولت زمان را درحل مشکلات کمایی کند تا دیرتر نشود ؛ اولا خود حکومت اختلافات ننگ اوروشماتت روزگاررا که بردامن انها برچسب خورده دورکنند ؛ ودرغیر ان مطمین باشید که بارمشکلات مردم بران علاوه شده جبران اشتبا هات نظام های گذشته را شما خواهید پرداخت. با انهمه نارساییها وکمبودیهای بازهم مردم ما عقیده دارند که تنها دولت ها نهادی است که هنوز ماموریت اداره وساماندهی زندگی اجتماعی را درسطح بزرگ وبغرنج جامعه به عهده دارد ؛ به شرطیکه در انجام تعهدات با وجدان انسانی ومسولانه عمل کنند.  

 

 


بالا
 
بازگشت