مهرالدین مشید
آیا زمان آن رسیده است که به دوستی پاکستان اعتماد کرد
دستگاۀ دپلوماسی پاکستان در این روز ها بار دیگر فعال تر شده و مقام های نظامی و ملکی این کشور در این روز ها بار دیگر سخن از برقراری صلح با افغانستان را سر داده و می گویند که پاکستان خواهان صلح در افغانستان اند، تاکید می کنند که یک افغانستان با ثبات به نفع صلح و ثبات در پاکستان است و مقام های این کشور از حکومت افغانستان خواسته اند تا از تبلیغات برضد پاکستان خود داری کنند. این گونه اظهارات پس از اعلان آماده گی رییس ارتش پاکستان به کابل بیشتر رسانه یی شده است و پس از آن بار دیگر اسلام آباد کوس صلح با کابل را به صدا درآورده است و مقام های این کشوریکی پی دیگر مدعی اند که صلح در افغانستان یگانه راه برای استقرار صلح و ثبات نه تنها در پاکستان؛ بلکه در منطقه و جهان است. این حرفی است که مقام های پاکستانی از سه دهه بدین سو آن را زمزمه می کنند و اما در اصل برضد آن عمل کرده و مخالفان حکومت افغانستان را تمویل، تجهیز، رهبری و آموزش داده و به بهانۀ جنگ اسلام و کفر به افغانستان می فرستند. حال پرسش این است که چقدر می توان به این سخنان مقام های پاکستانی باور کرد و چگونه شده است که بار دیگر پاکستانی ها علاقمند به صلح با کابل شده اند. این در حالی است که روابط کابل با اسلام آباد به گونۀ جدی تقلیل یافته است و به در مرحلۀ حساسی رسیده است. هرچند رابطۀ کابل با اسلام آباد پیش از این نیز نیز خوب نبود و بیست یک بار سفر حامد کرزی به پاکستان بی نتیجه ماند و وعده های اسلام آباد برای همکاری به امنیت افغانستان با رسیدن رییس جمهور پیشین مانند یخ ذوب می شد که در آخر آقای کرزی را نیز جان به سر کرد و پاکستان و امریکا را عامل جنگ در افغانستان خواند. کابل پس از به قدرت رسیدن آقای غنی بار دیگر تلاش های سیاسی را برای گفت و گو های جدید با اسلام آباد از سر گرفت و پیمان نامۀ امنیتی با پاکستان را به امضا رساند؛ البته به این هدف که پاکستانی ها با ترک سیاست های مداخله گرانۀ پیشین باب تازۀ سیاسی را با کابل خواهند گشود؛ اما پاکستانی ها برعکس این نرمش کابل را به هیچ گرفته و برعکس بر مداخله های شان در افغانستان افزودند و آنچه در توان داشتند، از تسلیح و تمویل طالبان خود داری نکردند، چه که به شمار مرکز های آموزشی آنان افزودند و آنان را با ساز و برگ جدید وارد افغانستان کردند. آی اس آی پاکستان به بهانۀ جنگ با طالبان در وزیرستان کابل را فریب داد و طالبان را وارد خاک افغانستان کرد تا برای آنان در افغانستان مرکز های امن ایجاد کند و از بار اتهام های جهانی بیرون شود. چنانکه رسانه ها از تلاش ها برای انتقال شورای کویته و پشاور به هلمند و ارزگان خبر دادند که خوشبختانه در نتیجۀ مقاومت و جانبازی شیرمردان کشور توطیۀ آی اس آی به شکست فاحش بدل شد و پاکستانی ها به هدف خود نرسیدند. چنانکه مقام های افغان بار ها تاکید کرده اند که یک توطیۀ کلان پاکستان را خنثا کرده اند که هدف از آن تجزیۀ افغانستان بوده است. امید های کابل در پیوند به سیاست های اسلام آباد زمانی به یاس کامل بدل شد که اسلام آباد به وعده های خود در نشست های چهارگانه میان کشور های امریکا، چین، پاکستان وافغانستان عمل نکرد. فیصلۀ نشست های چهارگانه این بود که کشور های شامل در نشست در صورت خودداری طالبان از گفت و گو ها باید برضد آنان بجنگند و مرکز های آموزشی آنان را از میان ببرند که پاکستان از انجام چنین عمل خودداری کرد. این در حالی بود که سرتاج عزیز مشاور امنیت ملی پاکستان به صراحت گفت که رهبران طالبان از خدمت های صحی در پاکستان برخوردار می باشند. این اظهارات عزیر سند محکم بر موجودیت مرکز ها و پناه گاه های طالبان در خاک پاکستان است.
پس از آن روابط دپلوماتیکی کابل با اسلام آباد به گونۀ بی پیشینه یی تقلیل یافت و با این حال چگونه ممکن است که به حرف های مقام های پاکستانی باور کرد که گویا در سیاست اسلام آباد در پیوند به کابل تغییر جدی کرده است. در حالی که هف اصلی اسلام آباد از رویکرد جدید جلب نظر ادارۀ تازه امریکا به رهبری ترامپ و بیرون شدن آن از انزوای سیاسی است. پاکستان تنها حالا نیست که دست با این گونه دپلوماسی حمله و گریز می زند؛ بلکه این رویکردی است که اسلام آباد از چهار دهه بدین سو به گونۀ بی شرمانه در برابر مردم افغانستان اتخاذ کرده است. در این شکی نیست که صلح افغانستان از اسلام آباد عبور می کند؛ زیرا که لانه های مخالفان حکومت افغانستان در پاکستان است و آنان در اختیار وتحت ادارۀ کامل استخبارات پاکستان به سر می برند. صلح با پاکستان در واقع صلح با مخالفان مسلح است و هر زمانی که پاکستان به اهداف خود در افغانستان برسد، حاضر به مصالحه با کابل خواهد بود. در حقیقت جنگ مخالفان با حکومت کابل نه؛ بلکه جنگ نیابتی اسلام آباد با کابل است که در عقب آن اهداف استراتیژیک خود را دنبال می کند که فشار بر هند و کاهش روابط کابل با آن در راس آن قرار دارد؛ اما افغانستان بر رغم این نیات بد پاکستان، باز هم تلاش برای کشاندن اسلام آباد به میز مذاکره وترغیب طالبان بوسیلۀ آن به گفت وگو ها با کابل را از دست نداده است و پیهم تلاش کرده است تا با کلید صلح قفل بن بست کنونی در کشور را بگشاید؛ تلاشی که با تاسف تا حالا عقیم باقی مانده و نتیجه یی به بار نیاورده است. از همین رو بود که کابل تلاش ها برای صلح را تغییر داد و خواست که با راه اندازی گفت و گو های بین الافغانی مخالفان مسلح را به میز گفت و گو ها حاضر کند. چنانکه گفت و گو هایی میان مقام های حکومت افغانستان و طالبان در قطر انجام شده است که هدف از آن کشاندن طالبان به میز گفت و گو ها مستقل از پاکستان می باشد؛ اما با تاسف که تشکیل مثلث جدید روسیه، چین و ایران به اضافۀ پاکستان و طالبان و بویژه کشیده شدن روسیه در این مثلث تلاش های کابل را با دشواری تازه رو به رو کرده است. هرچند روسیه هدف از گفت و گو با طالبان را تلاش برای کشاندن آنان به میز گفت و گو ها با کابل خوانده است و اما گزارش هایی که از پشتیبانی روس ها از طالبان به نشر می رسد، حکایتی جز این دارد. حال پرسش این است که کابل چگونه می تواند، طالبان را به کمک و اشارۀ پاکستان به گفت و گو های صلح بکشاند؛ زیرا قطع یک ماهۀ مجرای تهیه و تدارکاتی طالبان از سوی پاکستان سرنوشت جنگ را به کلی دگرگون می کند. تصمیمی که پاکستان بحیث کارت برنده از آن به نفع خود استفاده می کند. با این حال گفته می توان که صلح با اسلام آباد در واقع صلح با طالبان است. پس با این حال چگونه ممکن است که کابل اعتماد پاکستان را جلب کند و با گوش دادن به حرف های آن امید های به یاس بدل شدۀ آن برای صلح دوبار بارور شود.